✍ حسام محمدی …. «هدیه» پیام است، پیامی مقدس خطاب به «او»

✍ حسام محمدی



"هدیه" پیام است، پیامی مقدس خطاب به "او".. عشقی که در جعبه‌ای تعبیه شده و تقدیمِ او می‌شود، مگر نه اینکه توماس مرتون می‌گفت ما کاملاً انسان نخواهیم شد مگر آن‌گاه که در عشق، خودمان را به دیگری ببخشیم.. هدیه، بخشیدن است، چیزی از جانبِ ما که اکنون در اختیارِ اوست.. هدیه همواره در جایگاهِ یک پرسش از دیگری قرار دارد، ما به میانجیِ یک هدیه از "او" پرسش می‌کنیم و شی بی‌جانی را میانِ خودمان واسطه قرار می‌دهیم تا چیزی را حل کنیم یا پرسشی را پاسخ دهیم.. هدیه مسأله است، مسأله‌ای که باید در یک تقابلِ دو طرفه حل شود، در دوئلی که دو طرف نه به سمتِ یکدیگر، بلکه به سمتِ یک موجودِ سوم شلیک می‌کنند و او اولین قربانیِ شکل‌گیریِ یک رابطه است، هدیه جنازه‌ایست که باید رویِ دستِ هدیه‌گیرنده باقی بماند تا هدیه‌دهنده مطمئن شود که قربانی مورد پذیرشِ او قرار گرفته است..
هدیه تقلایی برای تکثیرِ هدیه‌دهنده در زندگیِ هدیه‌گیرنده است و بالعکس.. اینجاست که دریدا دوستیِ واقعی را آمادگی برای هدیه‌دادن قلمداد می‌کند، نه اینکه حتماً چیزی اهدا شود بلکه همین آمادگی برای هدیه‌دادن است که او را اقناع می‌کند.. وسواس برایِ خریدنِ یک هدیه را در نظر بگیرید، همان خیالبافی‌های مشتاقانه، آن تصوراتِ مملو از لذت.. آیا این چیزی جز یک شهوترانی‌ست، اینکه ما بخواهیم شی‌ای را واسطه قرار دهیم تا با او تماسی داشته باشیم و به واسطۀ او لمس شویم، کنشی اروتیک که هدیه‌دهنده بواسطۀ آن خودش را برای هدیه‌گیرنده عریان می‌کند.. به لحظۀ باز شدنِ هدیه دقت کنید، شبیه به یک هم‌آغوشی‌ست، اینکه هدیه‌دهنده خودش را در دستانِ هدیه‌گیرنده فرض می‌کند، یک عشق‌بازیِ تمام‌عیار که هدیه را از جایگاهِ واقعیِ خودش خارج کرده و قدرتی نمادین به او می‌بخشد..
فرض کنید هدیه‌گیرنده از پذیرشِ هدیه سر باز زند یا هدیه موردِ پسندِ او نباشد، چه اتفاقی می‌افتد؟ اینجاست که مسأله به شکلی بحرانی و حل‌ناشده و البته آزاردهنده در جایِ خود باقی می‌ماند، رابطه‌ای که شکل نمی‌گیرد، یا لااقل رابطه عقیم می‌ماند، دو نفر نمی‌دانند که رابطه‌شان چگونه باید ادامه یابد و این یعنی بن‌بست، فرجام و انتهایِ یک تفاهمِ دو طرفه، که حتی اگر ادامه هم یابد، باز هم در نهایت به یک دوستیِ واقعی ختم نخواهد شد...
هدیه شکلی از به اثبات رساندنِ یک فرضیه است، اینکه من در غیابِ تو، به تو اندیشیده‌ام و چیزی را به نیابتِ از تو مخاطب قرار داده و با تو هم‌کلام شده‌ام.. این فرضیه باید در دیداری دو طرفه طرح و سپس تایید شود، اینجاست که هدیه یا همان فرضِ تأیید نشده در جایگاهِ سوم‌شخص قرار می‌گیرد، هدیه یا همان شخصِ ناشناختۀ دریدایی که هدیه‌دهنده به طرزی نمادین در نبودِ هدیه‌گیرنده او را مخاطب قرار داده و خودش را ستایش می‌کند و به خود تبریک می‌گوید، او همواره به این مساله می‌اندیشد که هدیه‌گیرنده هنگامِ دریافتِ هدیه چه واکنشی خواهد داشت..؟! در نهایت اینکه "هدیه" بخشی از ماست که در اختیارِ او قرار می‌گیرد، پیامِ گرانبهایی که اگر نادیده انگاشته شود قطعاً به نابودیِ یک رابطه خواهد انجامید.. "هدیه" همواره بیش از یک هدیه است، شی‌ای غافلگیرکننده و به غایت شورانگیز، مساله‌ای که باید یک روز طرح شود..




@Kajhnegaristan