این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1


🔆نیچه می‌گوید فقط ارزش هایی که باعث تقویت زندگی می‌گردند ارزشمند هستند زیرا ارتقا زندگی، جوهر زندگی است و اراده معطوف به قدرت جوهر

این در هیستری نیز پیدا میشود آنجا که «ایستادگی دائمی پرسش از هویت نمادین فرد» است. هایدگر می‌گوید این ارتقا اتفاق می‌افتد «در و از طریق» زندگی و «ماورای فرا خودش» است و این ارتقا در روانکاوی میتواند ضروری فهمیده شود زیرا «این غیرممکن است بتوان در روانکاوی پیش رفت مگر آنالیزان/مراجعه - برای تحلیل بیاید - هیستریک باشد.». هیستری به ارتقا زندگی ارزش می‌دهد و «امکانات بیشتر خودش را فرافکنی میکند و خودش را به سمتی جهت میدهد که هنوز به آن نرسیده است، چیزی که بایستی ابتدا به دست بیاید». هیستری «ناخودآگاه در جلسه تحلیل» است که «ماورای فرا خودش است» به عنوان آنالیزان، «خودش را به سمتی می‌برد که هنوز نرسیده است.». این ارتقا زمانی اتفاق میوفتد که آنالیزان هیستریک، روانکاو/ارباب را مورد پرسش قرار میدهد برای آنکه دانشی نسبت به زندگی آنالیزان به دست دهد. این پرسش سبب ارتقا زندگی میشود زمانی که آنالیزان برای یافتن پاسخ مناسب، آشکار کننده کمبود/نقص در دیگری بزرگ میشود. براچر در باب رفتار هیستریک میگوید: «همانگونه که شمای لکان نشان میدهد، دال ارباب در گفتمان هیستری در سمت دریافت کننده قرار دارد که نماین ...
  • گزارش تخلف

🔸حد، نسبت، و بی نهایت 🔸

❗️سمیناری درباره‌ی اسپینوزا❗️ …🔆تلاش کرده‌ام تا در راستای تحلیل ابعاد متفاوت فردیت، درونمایه‌ی حضور امر نامتناهی (یا همان بی نهایت) در فلسفه‌ی قرن هفدهم را همراه با آن فرمی بسط دهم که نامتناهی خود را ذیل آن فرم عرضه کرد. این درون مایه بسیار مبهم است اما می‌خواهم از دل آن درون مایه هایی را بیرون بکشم که به ماهیت، این شیوه‌ی فهم از فرد، و نیز به این فهم برآمده از امور نامتناهی از فرد مربوط اند. اسپینوزا بیانی بی عیب و نقص فراهم می‌آورد تو گویی آن درون مایه هایی را که میان دیگر مولفان قرن نوزدهم پراکنده بودند، تا انتها پیش برده است. فرد، آن طور که اسپینوزا ارائه می‌دهد، در همه ابعادش، سه نکته دارد، که آن‌ها را خواهم گفت. از یکسو، فرد نسبت است، از سوی دیگر، قدرت است، و در نهایت، حالت است؛ اما حالتی بسیار خاص، حالتی که می‌توان آن را حالت ذاتی نامید. تا آنجا که فرد نسبت ما را به سرتاسر یک سطح ارجاع می‌دهد، می‌توان نام ترکیب بندی را به دان تخصیص داد. همه‌ی افراد نسبت هستند، ترکیب بندی یی از افراد میان خودشان وجود دارد، و فردی سازی از این حرکت ترکیب بندی جدا نشدنی است. ونکته‌ی دوم، فرد همان قد ...
  • گزارش تخلف

🔆هیچ گوش مطلق وجود ندارد؛ مسئله بر سر داشتن نوعی گوش ناممکن است - نیروهایی را شنیدنی کردن که «فی نفسه» شنیدنی نیستند

در فلسفه، مسئله بر سر نوعی اندیشه‌ی ناممکن است؛ یعنی نیروهایی را که «فی نفسه» غیر قابل اندیشیدن اند، از خلال ماده‌ی بسیار پیچیده‌ای از نیروهای اندیشه، قابل اندیشیدن کنیم. 🔆 …🔺از درآمد کتاب «یک زندگی» / ژیل دلوز🔻 …. ...
  • گزارش تخلف

🔸ببوس مرا، ای احمق من! 🔸. ❗️ساحره کشی و بدن گروتسک❗️

✍علی جمشیدی …🔆زنان همواره در تاریخ بیش از مردان با مساله‌ی «بدن» درگیر بوده‌اند؛ آن‌ها همواره پایش شده‌اند که قاعده‌ی نمایش را بر هم نزنند. این قاعده که کارکردش، تعریف و تحدید زنانگی است، یک‌سره از سوی زنان زیرپا گذاشته شده است؛ در حلقه‌ا‌ی تکرارپذیر از مرزها، مرزشکنی، و سپس بازتعریف مرزها. چرا که زنان هرگز مرزی برای بازنمایی بدن خویش و کارکردش نپذیرفته‌اند. چنین تخطی‌ای وجوه گوناگونی دارد. یکی از این وجوه، تخطی دربازنمایی است. آن‌چه که بدن را با وضعیت گروتسک آشنا می‌کند: آرایش غلیظ، صدای بم، قهقهه، ژست‌های نامعمول‌، حرکت و البته اغواگری. چنین تخطی‌ای خواه‌ناخواه با تصویر گره خورده است: زنی که به‌واسطه‌ی بدن‌اش، نه تنها پیش‌فرض‌ها را بر هم می‌زند بلکه به کمک تولید وضعیت گروتسک، بدن را روایت‌پذیر می‌کند. فم‌فتال‌ها، فاحشه‌ها، زنان ملانکولیک، زنان هیستریک و نیمفومانیک از نمونه‌های رایج در تاریخ تصویرند که همواره تمنای آن‌را دارند تا ابژه‌ی چشم‌چرانی گردند. امری که زن را بدل به استیج تماشا و بیننده را - همان‌طور که «مارتین مارس» در یادداشت مهم‌اش درباب روانکاوی ساحره می‌نویسد- «جامعه‌ی پا ...
  • گزارش تخلف

دلنوشته‌ای بر فیلم سولاریس.. ✍ هدا لایق.. 🔸 «سولاریس

اقیانوس روانکاوی» 🔸. ⚠️ بخش دوم …🔆برایم این جمله یکی از زیباترین جملاتی بود که در این فیلم شنیدم! در روانکاوی فرد کم کم میفهمد که حوادث، اتفاقات و اشخاص به راستی چیزی جز تصورات شخصی خود او نبوده‌اند و گویی تمام آنچه فکر میکرده واقعیت بیرونی است، جز ساخته‌های ذهنی خودش نبوده است!. کریس روی تختش برای استراحت دراز می‌کشد، وقتی بیدار می‌شود هری همسر سابق‌اش را که ده سال پیش بر اساس خودکشی مرده است در کنار خود زنده می‌بیند! از هری میپرسد: تو از کجا آمدی؟. در طی فیلم رابطه عاطفی و در بعضی دیالوگ‌ها جزئیات و تلاطم‌های ارتباط کریس و هری را می‌بینیم. اما آنچه به نظرم جای فکر داشت این بود که چندین بار کریس وقتی روی تختش میخوابید (که یادآور تداعی آزاد روی couch روانکاوی بود) در تمام طول این مدت وقتی کریس بیدار می‌شد با شکلی جدید از دیدگاهش با رابطه با هری مواجه می‌شد … هری چندین بار با مدل‌های مختلف خودکشی کرد و دوباره در شخصیتی متفاوت زنده شد! بخشی از گذشته کریس مدام در شکل‌های مختلف تجسم می‌یافت. باز هم شبیه روند روانکاوی! ...
  • گزارش تخلف

دلنوشته‌ای بر فیلم سولاریس.. ✍ هدا لایق.. 🔸 «سولاریس

اقیانوس روانکاوی» 🔸. ⚠️بخش اول.. 🔆وقتی برتون برای اولین بار پا به سیاره سولاریس گذاشته، بسیار جوان بوده است و اکنون مردی میانسال و جا افتاده شده که به ملاقات کریس کلوین آمده است. کریس قرار است فردا صبح به ایستگاه فضایی سیاره سولاریس اعزام شود. چرا که سرنشینان ایستگاه تمام مدت خبرهای نامربوطی مخابره می‌کنند و کریس باید تصمیم بگیرد که پژوهش در ایستگاه سولاریس ادامه یابد یا ایستگاه فضایی از مدار سولاریس خارج شود؟. گویی برتون عمیقا تنهاست، تنهایی درونی از عدم درک شدن توسط خرد جمعی. تنهایی از تجربه منحصر به فردی که نمی‌تواند حتی با گذر سال‌های زیادی از جوانی‌اش آن تجربه را برای دیگران توضیح و توصیف کند. او فیلم بیان و تجربه‌اش در مواجه با سطح اقیانوس سولاریس را که برای محققین دیگر در جوانی توضیح داده برای کریس پخش می‌کند. همه محققین اعترافات او را یک توهم میدانند و اطلاعاتی که ارزش بررسی علمی ندارند. ...
  • گزارش تخلف

🔸ما چه حد با خودمان روراستیم؟ 🔸. ✍ رضا مجد …

🔻باید دید که ما تا چه حد با خودمان روراست و صادق هستیم، و اصولا چگونه می‌توان با خود روراست بود؟. خیلی از ما فکر می‌کنیم که خودمان را می‌شناسیم، و با خودمان روراست و صادق هستیم، چرا که لزوم صداقت با خویش شناخت درست از خویشتن است، من تنها زمانی می‌توانم با خودم صادق باشم که اطلاعات کافی از خلقیات و ساختار شخصیت و کمبودها و داشته‌های درونی خویش داشته باشم، به نوعی تا حدودی چیستی و چگونگی من تو چنگم باشد، ولی تا جایی که به روانکاوی مربوط است عده‌ی بسیار معدودی هستند که اقرار می‌کنند که خودشان را نمی‌شناسند و این اشتیاق را دارند که خودشان را بشناسند و قریب به اتفاق مردم اکثرا فکر می‌کنند که خودشان را می‌شناسند و فکر می‌کنند که چیز پیچیده یا گنگی در درون آنها نیست، و آنها کاملا فاعل کنش هایشان هستند و تصمیمات و زندگی شان کاملا بر اساس انتخاب و اختیار خودشان است … ولی دستاوردهای روانکاوی خلاف این حرف را اثبات می‌کند، و اینکه ما از بخش عظیمی از تکانه‌ها و رانه‌ها و هیجانات خویش غافل هستیم و این رانه‌ها و تکانه‌ها در تصمیم گیری‌ها و انتخاب‌های ما تاثیر می‌گذارد ولی چون تمام این کنش‌ها و واکنش‌ ...
  • گزارش تخلف

🔸راه پر خار آزادی و بلوغ🔸

❗️چه عالی بود اگر شکوفایی استعداد‌های شخصی نرم و راحت حاصل می‌شد- و شاید برای بعضی آدم‌های خوش شانس چنین باشد، اما در بیشتر موارد راه رشد و شکوفایی- راه بدل شدن به آن نوع شخصی که میخواهیم باشیم- راهی پر پیچ و خم و هراس انگیز است. نیچه داستان رشد و شکوفایی خویش را در قالب قسمی حکایت باز می‌گوید و درسی که می‌دهد به شهامت در برابر مصائب برمی‌گردد. به گفته او گنج بی رنج به دست نمی‌آید و طبیعی است که به بلوغ رسیدن دشوار است. اساسا آزادی بارنج فراق همراه است؛ باید چیزها و کسانی را که عزیزمی دارید بگذارید و بروید و ترک گفتن آنها چنان دشوار است که شاید مجبور شوید یک چندی با آنها کج افتید- کاری که سنگدلانه و شرم آور می‌نماید، اما در حقیقت چنین نیست …❗️ برای پدر مادرها این درسی دشوار اما در نهایت تسلی بخش است. فرزندان شما شاید در دوره‌ای دست رد به سینه تان بزنند و به تمامی چیزهایی که برای شما مهم است پشت کنند. علت این برخوردشان آن نیست که از شما بیزارند، علتش این است که دوست تان دارند. آنها برای آزاد گشتن- برای مستقل شدن -نیاز دارند دل ازمهرشما بردارند. برای شخص عاشق پیشه گسستن این حلقه‌های پیون ...
  • گزارش تخلف

●انیشتین می‌گوید، جهان دو بار بر ما ظاهر نمی‌شود و آن یک باری که بر ما ظاهر می‌شود از طریق بهترین‌های علمی ماست

تئوریهای علمی ما نه در جهان واقع یا بعد هستند و نه در یا بعد، آنها فقط و فقط در بعد موجودیت دارند و به نظر انیشتین تنها در این بعد است که جهان بر ما ظاهر می‌شود. بعد سمبولیک بعد است، بعد سمبول است، بعدی است که تنها بر این موجود متکلم یعنی انسان گشوده است و بر او به عنوان یک مشاهده‌گر حاکم است. -به عقیده لکان هر شناختی نوعی بازشناخت است. بشر فقط چیزی را می‌شناسد که قبلا نامیده شده است. یعنی مرتبط کردن یک جدید به یک که قبلا وجود داشته است و معمولا این از یک شاخه دیگر علم و یا مقوله فلسفی و یا شعر و ادبیات به عاریت گرفته می‌شود. این کار یعنی همان به وجود آوردن متافورهای جدید. یعنی دالی که قبلا در ارتباط با یک دیگر بود …-آیا این موضوع همان بوهر نیست؟. با توجه به این مطالب متوجه می‌شویم که علم در واقع در ابتدا در بعد سمبولیک است که به پیش می‌تازد و علم در بعد تصویری فقط می‌تواند در راهی که قبلا در بعد سمبولیک به رویش گشوده شده است طی طریق کند. آیا هیچ توجه کرده‌اید که در هر تحقیقی تلاش بر این است که یک هیپوتز را اثبات یا رد کنند؟ ...
  • گزارش تخلف

🔸عنوان: گزارشی از رشد جنسی 🔸

little Hans (هانس کوچولو) …لذتی که فرد در نگاه به عضو جنسی خودش می‌برد، ممکن است با تماشاگری جنسی (لذت درنگاه کردن) در صورت‌های فعال و انفعالیش به طریقی که به مناسب‌ترین وجهی آلفرد آدلر به عنوان تلاقی غرایز توصیف کرده است، مرتبط باشد …بنابراین هانس شروع به دیدزدن جیشگاه سایرین کرد، کنجکاوی جنسی اش برانگیخته شد و درهمان زمان نیز دوست داشت جیشگاه خود را نشان دهد. یکی از رویاهایش، که مربوط به زمان آغاز دوره واپس زدگی اش بود، بیانگر آرزویی بود مبنی بر اینکه یکی از همبازی‌های دخترش باید او را در ادرار کردن کمک کند، یعنی وی باید در تماشای این عمل با او سهیم باشد …این رویا نشان می‌دهد، این میل به نحو واپس زده نشده‌ای وجود داشته است، و اطلاعات بعدی موید این واقعیت بود که وی به ارضای این خواسته عادت داشته است. جانب فعال تماشاگری جنسی او به زودی با درونمایه‌ی مشخصی در او مرتبط شد. وی مکررا برای پدر و مادرش این تاسف را اظهار می‌کرد که نتوانسته تاکنون جیشگاه آنان را مشاهده کند …. و احتمالا به انجام یک مقایسه نیاز بود که وی را مجبور به انجام این کار می‌کرد. (ego,من) همیشه معیاری است که فرد جهان خار ...
  • گزارش تخلف

#روانکاوی فروید مطالعه ی زبان ها،نهادها،ادبیات و هنر و به عبارتی دنیای اجتماعی را پیش نیازی ضروری ب

فروید مطالعه‌ی زبان‌ها، نهادها، ادبیات و هنر و به عبارتی دنیای اجتماعی را پیش نیازی ضروری برای تجربه‌ی روانکاوی می‌داند، او منبع الهام، شیوه‌های تفکر و ابزارهای فنی خود را از این مطالعات بدست آورد …لاکان نیز تا آنجا پیش می‌رود که استدلال کند عدم توجه به این موارد، بویژه از جانب روانکاوان جوان، خطر 《عینیت بخشی روانی- اجتماعی ,objectification》 را در پی دارد که در آن روانکاو با تردید به دنبال انجام دادن رسالت خویش است درحالی که سرانجام جز اندیشه‌ی انتزاعی و نابسنده که فرایند درمان را فرو می‌بلعد و زایل می‌کند چیزی عایدش نخواهد شد … …. ...
  • گزارش تخلف

🔸اگر دایره علوم انسانی این قدر وسیع است، جایگاه شایسته‌ی فهم اثر هنری و به ویژه اثر ادبی کجاست؟

دیلتای (جامعه شناس و فیلسوف آلمانی) جلوه‌های مختلف زندگی یا تجربه درونی انسان را در سه مقوله اصلی قرار می‌دهد:.۱. افکار (یعنی، مفاهیم، احکام و صورت‌های فکری بزرگ‌تر) محتوای محض تفکرند که از مکان و زمان و شخصی که در آن ظاهر می‌شوند مستقل اند و به همین دلیل دقت خاصی دارند و به آسانی وسیله تفهیم و تفاهم قرار می‌گیرند.۲. اعمال دشوارتر تاویل می‌شوند، چون در عمل غایت معینی هست، اما فقط با تحمل دشواری بسیار می‌توانیم عوامل موثر در تصمیم منجر به عمل را تعیین کنیم. محض نمونه، قانون عملی عمومی یا اجتماعی است، اما همین دشواری درباره آن نیز صادق است؛ محض نمونه،. نمی توان معلوم کرد که در برابر ارتکاب آن عمل چه تضمینی گرفته شود.۳. و بالاخره، بیان‌های تجربه زندگی است که از بیان‌های بی اختیار زندگی درونی، مانند اظهار شگفتی و ادا و اطوار شخصی، گرفته تا. بیان‌های آگاهانه و اختیاری مجسم در آثار هنری را شامل می‌شود. دیلتای به طور کلی به دو مقوله نخست- افکار و اعمال - با تعبیر (جلوه‌های زندگی- Lebensausserungen) اشاره می‌کند، اما برای مقوله سوم لفظ مشخص‌تر (بیان تجربه زندگی - Erlebnisausdrucke) را حفظ می‌ک ...
  • گزارش تخلف

‍ ‍ ▫️قاضی: باید در خانه‌ی خود خوابید.. ▪️بئاس: مگه من خونه دارم؟

▫️قاضی: شما دائما در ولگردی زندگی می‌گذرانید. ▪️بئاس: من واسه معاش کار می‌کنم. ▫️قاضی: حرفه‌تان چیست؟. ▪️بئاس: حرفه‌ام؟ اولا من حداقل سی‌وشش‌‌تا شغل دارم؛ بعدشم پیش هیچکس کار نمی‌کنم. الآن مدتهاست که برای خودم کار می‌کنم. روزا یه شغل دارم شبا یه شغل. مثلا روزا بین همه‌ی رهگذرا آگهی پخش می‌کنم؛ دنبال درشکه‌‌هایی که از راه می‌رسن می‌دوم تا بسته‌ها رو حمل کنم؛ تو خیابون نویلی پشتک‌وارو می‌زنم و رو دستام راه می‌رم؛ شبا تو کار نمایشم؛ در کالسکه‌ها رو باز می‌کنم، بلیط می‌فروشم؛ حسابی سرم شلوغه. ▫️قاضی: بهتر بود که شما در خانه‌ای مناسب سکنی می‌گزیدید و در آن‌جا کارآموزی می‌کردید. ...
  • گزارش تخلف

قرن ۲۱: زمانی برای «دلقک بازی». ✍ فرزام پروا …چو انسان را نباشد فضل و احسان

چه فرق از آدمی تا نقش دیوار. احتمالا در زمانه سعدی، خاطر شیخ اجل را دلقکی انسان نما آزرده بوده، و او آن شخص را در شعر خود به نقش دیوار تشبیه کرده است: موجودیتی که فقط ظاهری است، و گوشت و خون و باطنی ندارد. در زمانه آزمند ما، که ارزش آدمی، نه با فضل و احسان، که با انباشت پول و انباشت اطلاعات جعلی و انباشت مناصب و مقامات و فضاها و روابط مجازی و توخالی و انباشت اجناس پوچی که با تبلیغات در ذهن ساده لوحان ارزش یافته، و همینطور با انباشت دیگر زباله‌های مدرن نسبت پیدا کرده، دیگر «نقش دیوار» یک استثناء نیست، حکم و قانون است. وقتی دانشگاه که محل عنصر ظریف و لطیف و دیریابی به نام دانش است، تبدیل به «داعشگاه» می‌شود، دیگر تکلیف بقیه جاها مشخص است. در زمانه‌ای که فرمان فرامن تبدیل شده به جمله امری «لذت ببر!» (لکان)، و تمدنی که می‌بایست در برابر لذت جویی سدی قرار می‌داد، چپه و معکوس شده، اگر غیر از نقش بازی کردن مشغله دیگری در آدمیان پیدا کردید واقعا نوبر است و جای تعجب دارد. لطفا اگر دیدید، مرا هم خبر دار کنید!. این است که در این زمانه، «تهدید» به خودکشی ابزاری برای یک جوان می‌شود تا از خانواده و ...
  • گزارش تخلف

اما آنچه کمیته‌های مرکزی بیست گانه محلات، سازمانهای خودگردان توده‌های مردم، فدراسیون اتحادیه‌های کارگران، شماری از اعضای بین الملل

در عمل و بعنوان یک بدیل برای اداره امور زندگی از خود تاسیس (institued) کردند چه بود؟ با کمال تاسف، آنها در ورای هستی فیزیکی پرشمار خود و در جایگاه حاکمان و صاحبان جدید پاریس، چیزی نبودند جز «یک هیچ بتمام معنی». تمامی نهادهای نو تاسیس مردمی چیزی نبودند جز «پدیده‌ای نامفهوم»؛ آنها هیچ نوع ظرفیتی برای حکومت کردن در ورای «نظم کهن» نداشتند. اکثریت مردم و از جمله خود «پیروزها» بر وجه «بی هستی ظرفیت سیاسی خود در تاسیس نهادی جدید در متن نظم کهن وقوف پیدا کرده بودند: فاجعه بار بودن درجه هستی» نظم نوین «هم در رفتار جمعی، هم خرد و فن حکومت کردن، و هم در توان تاسیسی، و لیاقت مدیریتی آن در عرصه: بد خواهی، رقابت جویی، جهل و بی کفایتی با شرارهای بیشتر از قبل در هر سو جاری بود. یه شب مهتاب به مرتبت» خاستگاه نا پدید شده یک سیاست «سقوط کرده بود. از آغاز، آغاز می‌کنیم: ارزش هستی خود» عرصه «چیست؟ می بایستی در ارتباط با» پیامد‌های عرصه «دست باستنتاج بزنیم. منطق یک عرصه متضمن توزیع درجات شدت هستی‌های تشکیل دهنده آن عرصه به دور نقطه‌ای محو شونده است. یک عرصه همان پیدا- نا پیدا شدن کثیری است که عضو خود بودن خ ...
  • گزارش تخلف