این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1


کشتن گوزن مقدس؛

✍ حسام محمدی …🔶 «من او را نکشتم، بلکه من تنها خودم را کشتم»، این جمله درخشان داستایوفسکی را در رمان جنایت و مکافات خاطرتان هست، آن جایی که راسکلینکف جوان پس از آن جنایت خونین، خودش را با دستان خودش مجازات می‌کرد، اینگونه است که ما هرگز جنایتی را مرتکب نمی‌شویم، مگر آنکه از همان لحظۀ وقوع، با مکافات آن جنایت مواجه شویم. بواقع در پس هر جنایتی یک جام مملو از مکافات نهفته است که در روز موعود باید آن را مستانه و جرعه جرعه بنوشیم.. آیا من در این جنایت سهمی داشته‌ام؟ این نخستین پرسش به غایت دگرگون‌سازی‌ست که هر انسان گناهکاری پس از لحظۀ جنایت، از خودش می‌پرسد، ما هر اندازه که فراموشکار باشیم اما هرگز نمی‌توانیم از اندیشیدن بر جنایاتی که مرتکب شده‌ایم بگریزیم. هر جنایتی را می‌توان به مثابه پرسشی در نظر گرفت که در پاسخ آن همواره سویه‌هایی از مکافات مستتر است. پاسخی که استیون مورفی آن را سال‌ها به تعویق می‌اندازد تا آن روز شومی که رد پای خداوند شانزده‌ساله‌ای برای برقراری عدالت پیدا شود. مارتین نوجوان انتقام‌جویی‌ست که به دعوت یورگوس لانتیموس به جهان استیون مورفی وارد می‌شود تا به خونخواهی پدر ب ...
  • گزارش تخلف

🔶گفتار روانکاوی نقطه مقابل گفتار اربابی است، نقطه مقابل گفتار اقتصاد بازار است

لکان معتقد است، آنچه را که روانکاوی می‌خواهد و وظیفه خود می‌داند که به آن برسد، نه well- being بلکه well-saying است، خوب گفتن در برابر خوب زیستن. خوب زیستن آن چیزی است که جامعه مدرن به عنوان یک هدف در مقابل افرادش می‌گذارد و مدام به تبلیغ آن می‌پردازد. از مشخصات خوب زیستن تطابق با استاندارد‌های جامعه، تلاش برای کسب رفاه، تلاش برای برقراری نوع خاصی از روابط اجتماعی و امثال اینهاست. در واقع آنچه را که جامعه مدرن به افرادش تکلیف می‌کند صورت گرایی (formalisme (F، همرنگی (conformisme (F و مصرف است. خوب گفتن هیچ‌یک از این مشخصات را ندارد و در ضمن به معنای خوب حرف زدن هم نیست. خوب گفتن یعنی رابطه بین کلمات وجود دارد، رابطه بین کلمات و آنچه هستیم. خوب گفتن بنابراین یک دانش است در مورد خود سوژه. در خوب گفتن هدف این است که شخص به رای نهایی در مورد وجود خودش دست یابد، به نوعی قضاوت آخر. یعنی دانش ناخودآگاه در اثر جریان روانکاوی منجر به تولد سوژه ناخودآگاه شود. ...
  • گزارش تخلف

🔶راسل پیترز چند سال پیش توی یکی از استند‌آپ کمدی‌هایش گیر داد به تتوهای روی بازوی یک نفر که ردیف جلو نشسته بود

به اندازه‌ی کل دیوان ایرج‌میرزا بهش متلک انداخت. خلاصه‌ی متلک‌هایش هم این بود که وقتی پیر و چروک شد، تتوی روی بازویش سر می‌خورد و می‌رسد به مچ دستش. و این خیلی مضحک است. زیرپوستی هم پیام اخلاقی داد که تصمیم‌هایی نگیرید که اثرشان دائمی باشد. لااقل من دلم خواست این‌طور نتیجه بگیرم. دیروز با فرزاد هم رسیدیم به همین نتیجه که کلا اتفاقات دائمی خیلی ریسک دارند. از همین تتو هم شروع کردیم. نقشه‌کش شرکت‌مان یک تتو زده بود روی مچ دستش که «با جک تا ابد». بعد از سه سال چشم دیدن جک را نداشت. ...
  • گزارش تخلف

ادامه …👆. این هم دشواری و هم قوت استدلال اصلی مک گوان است

او با جمله‌ای از جلد دوم سرمایه مارکس بحثش را به نتیجه میرساند، جمله‌ای که آن را جمله‌ای مطلقا بنیادین میداند: «زیرا به محض اینکه تصدیق کنیم که این لذت است که رانه پیش برنده سرمایه داری است و نه خود افزایش و تقویت و بهبود و اصلاحش ((enrichment، سرمایه داری از پیش ویران شده است». در اینجا مارکس درمی یابد که سرمایه داری مبتنی است بر مایه گذاری روانی در وعده آینده و اینکه به یک معنا ارضای فرد ناسازگار است با بقای مستمر سرمایه داری. این ژرفترین جمله اوست و مهمترین میراثش. تا وقتی بپذیریم ارضای فقدان رانه‌ی پیش برنده‌ی ماست، گروگان یک اقتصاد افزایش و تقویت و اصلاح باقی خواهیم ماند. ظاهرا اینجا اشاره‌ای تلویحی در کار است که بین ارضای راستین و دروغین تمایز میگذارد، یعنی بین «حسی از ارضای فرد» و «ارضای فقدان». مهم است که اذعان کنیم به اینکه البته، ارضای فقدان، با آن بغرنجی و پیچیدگی اش، با این وجود ارضایی اصیل است. و همانطور که روانکاوی به ما می‌آموزد می‌تواند بیش از صرف بازشناسی سرشت پارادوکسیکالش جهت خلع سلاح آن باشد. مک گوان به جای اینکه بر شرایط مادی بازتولیدش تمرکز کند، بر شرایط روانی سرم ...
  • گزارش تخلف

🔶به محض اینکه وجه امکان وارد بازی میشود و به آن ساختار میدهد، باید در برابر فهم یا عرضه مطالب و موضوعات صرفا بر حسب تقابل امکان/فع

زیرا درست بدین منوال است که عملا آزادی درمقام سرکوب کار می‌کند، به پیروی از منطق سوپراگو (فرامن) کار میکند، که ژیژک به شکلی دقیقتر آنرا بمنزله وارونه ی «تو باید پس تو میتوانی» کانت تعریف کرده است «تو میتوانی پس تو باید». امکانها در اینجا هستند تا به هر ترتیب و به هر قیمتی هم که شده برگرفته شوند و فعلیت یابند: تو از پس اش برمی آیی، تو باید! فرهنگ (و اقتصاد) امکانها صرفا به این خاطر خفه کننده نیست که امکانهای بسیار زیادی وجود دارد، بلکه به این خاطر که فرض بر این است که ما هیچکدامشان را از دست نمی‌دهیم. شخصی که فقط در خانه مینشیند، و از ایده همه امکانها و فرصتهایی که سرمایه-داری به او پیشنهاد می‌کند و هیچ کاری هم برای تحققشان نمیکند لذت میبرد، آن شخصی نیست که این سیستم بدو نیاز دارد. آنچه از ما انتظار میرود فعلیت بخشی به امکانهای هر چه بیشتری است (برای عمل کردن)، ولی هرگز چارچوب این امکانها بماهو امکانها را به پرسش نمیگیرد. در اینجاست که «آزادی واقعی» دقیقا جای میگیرد: نه صرفا تحقق واقعی امکانها، بلکه «واپیچاندن» خود چارچوبی که بر ایده آزادی بمثابه امکانی که (هنوز) باید محقق شود استوار اس ...
  • گزارش تخلف

📚 مروری بر کتاب «سرمایه داری و میل: هزینه‌های روانی بازار آزاد» تاد مک گوان. ✍ آلنکا زوپانچیچ

ترجمه: محمدزمان زمانی. 🔶در سرمایه داری و میل، تاد مک گوان هم سرشت و هم منطق تسلط سرمایه داری بر ما در مقام سوژه‌ها را به کاوش میگذارد. بنا به بحثها و استدلالهای او، فهم منطق این تسلط، نخستین گام است به سوی بی اثر ساختن و از کار انداختن خود این تسلط. افزون بر این، از کار انداختن آن، آنگونه که مک گوان میگوید، میتواند هم ارز باشد با پایان سرمایه داری: «مسائل مربوط به سازماندهی و نبرد سیاسی دشوارند ولی در قیاس با افسونگریهای روانی سرمایهداری رنگ میبازند». تأکید قاطع او بر اقتصاد لیبیدویی اقتصاد سرمایه داری هم یک انتخاب منظر عامدانه و آگاهانه است و هم، باید این را افزود که، انتخابی شجاعانه. اقتصاد سرمایه داری آنسانکه مک گوان از آن بحث میکند، راه حل زیرکانه‌ای است برای هسته تروماتیک اقتصاد لیبیدویی (سوبژکتیو) ای که با ظهور مدرنیته پدید آمد. از این رو است که اقتصاد لیبیدویی ما چنان مشتاقانه پذیرای آن است، و هم از اینروست که سرمایه داری چنان به لحاظ روانی افسون نیرومندی دارد. این هسته تروماتیک همان مرگ خدا بمثابه صورت جوهری دیگری بزرگ است، و مغاک آزادی ای که مرگ او تلویحا از آن حکایت میکند. سر ...
  • گزارش تخلف

ریشه‌های درختی تنومند و سایه گستر (۱۸). ✍ فرزام پروا …-معنای یک کلمه چیست؟

معنای یک کلمه متشکل است از استفاده‌های مختلف کلمه و استفاده‌های خلق شده از کلمه که به پرش و جابجایی در معنا می‌انجامد. یک معنای جدید از یک استفاده خاص در یک لحظه ریشه می‌گیرد و آنقدر تکرار می‌شود تا از دیکشنری سر در بیاورد. برای مثال روانکاوی کلمه‌ای است که در زمانی خلق شد و حالا در اکثر دیکشنری‌ها یافت می‌شود … زبان در برابر ورود کلمه‌های جدید و پرش و جابجایی معنایی مقاومت می‌کند. «زندگی یک زبان» شامل تغییرهای مداوم معناست به برکت سخن که در دیالکتیکی با واقعیت درگیر است. لکان زبان را به عنوان یک ساختار فیکس در تقابل با سخن به عنوان یک کارکرد خلاق قرار داد. او این نتیجه گیری را از موقعیت خودش در ارتباط با تاریخ روانکاوی بدست آورد. از زمان فروید که برایش سخن و زبان نهایت اهمیت را داشتند، یک روند تدریجی فراموشی نقش سخن و زبان در روانکاوی وجود داشت که تا سال ۱۹۵۳ طول کشید. لکان نشان داد که روانکاوان به عینی سازی ناخودآگاه پرداخته‌اند. آنها همه چیز را در مورد کارکرد خلاق سخن فراموش کرده بودند. ...
  • گزارش تخلف

آیا روانکاوی نوعی فلسفه، و لکان نوعی فیلسوف است؟

✍ فرزام پروا …🔶در این کانال بارها از فلسفه و فیلسوفان سخن گفتیم، چرا که پرسش هایی که فلسفه مطرح می‌کند برای روانکاوان مهمند. اما این موضوع نباید این تصور را به وجود آورد که پاسخ به دو پرسشی که در عنوان این مطلب آمده مثبت است. پاسخ هر دو پرسش منفی است چرا که:. اولا روانکاوی با تجربه کار دارد، و در واقع تجربی‌ترین علوم است. ثانیا روانکاوی با عمل ACT نسبت بیشتری دارد تا تفکر. ثالثا فلسفه از عصر روشنگری به بعد عمیقا متوجه نسبی گرایی شده است: فیلسوفان عصر روشنگری مانند ولتر و دیدرو با تمامی امور مطلقی که در سنت وجود داشتند جنگیدند و آنها را خرد و منهدم کردند. برای لکان یقینا یک مطلق وجود دارد، در معنی چیزی که از نسبی گرایی صورتهای ظاهر می‌گریزد، و این همان معنایی است که او به کلمه «واقع» می‌دهد. به همین دلیل است که نبایستی لکان از سنخ فیلسوفان به شمار آورده شود، فیلسوفانی که با لکان از نظر ارجاع ضروری به خود علم اشتراک نظر ندارند. بدون شک برای لکان علم گفتاریست که در آن صورتهای ظاهر به بیان در می‌آیند، اما آنها صورتهای ظاهری هستند که بعد واقع را لمس می‌کنند. ...
  • گزارش تخلف

آزادی_و_تاریخ -قسمت دوم

🔶۷-یکی از برجسته‌ترین پژوهش‌های قرن هجدهم درباره آزادی و بردگی، اثر فرانسوی است به نام «گفتاری درباره‌ی نابرابری». روسو (۱۷۷۸-۱۷۱۲) در این رساله ادعا می‌کند که حکومت‌ها به شیوه‌ی اجتناب ناپذیری به فساد، خودسری و استبداد گرایش پیدا می‌کنند. این نوع قدرت از نظر روسو «در ماهیت خود نامشروع است و انقلاب‌های جدید بایستی حکومت را تمام و کمال منحل کنند و یا آن را در جایگاه مشروع خود نهادینه کنند». فیلسوف دیگر «ویلهلم فن همبولت» در دهه‌ی ۱۷۹۰ نوشت: «بخش دولتی نباید در هیچ یک از اموری که منحصرأ به امنیت مربوط نیست دخالت کند». همبولت یک اصل مهم آزادی کلاسیک را بیان می‌کند: «مداخله‌ی دولت در زندگی اجتماعی نامشروع است». نظریه پردازی فیلسوفان بزرگ این عصر مثل ژان ژاک روسو، ویلهلم فن همبولت و امانوئل کانت از یک سو، و تعارض و تضاد منافع طبقه‌ی نوظهور «تکنوکرات» با نهادهای سنتی صاحب قدرت و ثروت از سویی دیگر، زمینه ساز انقلاب‌های بزرگ در این عصر شد، انقلاب هایی با هدف خلع ید از حکومت‌های خودکامه (Autocratic state) و ایجاد «نظام‌های حکومتی مشروطه» و «جمهوری». نمونه‌ی برجسته‌ی این انقلاب‌ها «انقلاب کبیر ف ...
  • گزارش تخلف

آزادی_و_تاریخ -قسمت اول

🔶۱-به عقیده‌ی روانپزشک آمریکایی (پایه گذار تئوری انتخاب و واقعیت درمانی) نیاز به «آزادی» یکی از نیازهای پایه‌ی انسان است. گرچه همچون سایر نیازها (نیاز به غذا و سکس-نیاز به تفریح-نیاز به علاقه و عشق-نیاز به قدرت) کمیت نیاز به آزادی در بین افراد و جمعیت‌های مختلف کاملأ متفاوت و متنوع است، وجود چنین نیازی کمتر مورد انکار و تردید قرار گرفته است.۲-براساس دیدگاه (جامعه شناس و آینده نگار آمریکایی و نویسنده کتاب‌های شوک آینده، موج سوم، جابه جایی در قدرت و …) و استیون کیوی (۲۰۱۲ - ۱۹۳۲، پروفسور دانشکده کسب و کار یان هانتسمن) تاریخ بشر براساس نظام تولید و بازتولید به مراحل زیر تقسیم شده است:. اول مرحله‌ی شکار و میوه چینی، دوم مرحله‌ی دامپروری و کشاورزی، سوم مرحله‌ی صنعت و چهارم مرحله‌ی فراصنعتی. برخی صاحب نظران در درون هر مرحله، مراحل فرعی را نیز در نظر می‌گیرند و مراحل زیر را پیشنهاد می‌کنند:. اول مرحله‌ی شکار و میوه چینی، دوم مرحله‌ی دامداری، سوم مرحله‌ی کشاورزی، چهارم مرحله‌ی سرمایه داری ملی، پنجم مرحله‌ی سرمایه داری فراملیتی و ششم مرحله‌ی فرا صنعتی. در هر کدام از این مراحل، نهادهای متفاوتی آ ...
  • گزارش تخلف

🔶شکسپیر به طور مشخص بر دو خاصیت پول انگشت می‌گذارد:

۱- پول همان الوهیت مرئی است، تبدیل همه خصلت‌های انسانی و طبیعی به ضدشان، تلفیق و تحریم همه چیز: به میانجی آن ناممکن‌ها به‌هم جوش می‌خورند.۲- فاحشه‌گی همگانی می‌شود، پاانداز همه مردمان و ملتها. تحریف و تلفیق همه خصلت‌های انسانی و طبیعی، متفق ساختن ناممکن‌ها - قدرت الهی پول - در خصلت آن به مثابه طبیعت نوعی بیگانه شده‌ی آدمیان نهفته است، طبیعتی بیگانه ساز و خودبرانداز. پول همان توانایی بیگانه و عینی شده‌ی نوع بشر است. آنچه من در مقام انسان از انجامش ناتوانم و بنابراین تمام نیروهای ذاتی فردی‌ام از انجام آن ناتوان‌اند به یاری پول به انجام آن توانا می‌شوم. بدین‌سان پول هر یک از این نیروها را به چیزی بدل می‌سازد که فی نفسه نیست - یعنی آن را به ضد خود بدل می‌سازد. …. کوجین کاراتانی «کانت و مارکس» ص ۳۱۰ … ...
  • گزارش تخلف

🍀بی گمان فروید اهل خوش خیالی نبود. او بی آنکه خم به ابرو بیاورد، آگاه بود که:

«آدمیان موجوداتی نرمخو و مهربان نیستند … که فقط اگر هدف حمله قرار گرفتند از خود دفاع کنند …؛ مقدار هنگفتی پرخاشگری و تمایل به تجاوز در غرایزشان به ودیعه رفته است که باید به حساب گرفته شود. در نتیجه، همنوع خویش را کسی می‌دانند که نه تنها ممکن است از او یاری بخواهند یا لذت جنسی ببرند، بلکه ممکن است وسوسه شوند که با پرخاش به او حس تجاوزگری خویش را تسکین دهند و نیروی کار وی را بدون اجر و مزد استثمار کنند و بدون رضایتش وسیله‌ی اطفاء شهوت قرارش دهند و داراییش را بگیرند و به خواری و سرشکستگی اش بیندازند و به رنج و درد دچارش کنند و شکنجه‌اش دهند و به قتلش برسانند.» [فروید/ تمدن و ملالت‌های آن]. این عبارات که چهار سال پیش از ظهور هیتلر نوشته شده است٬ نشان می‌دهد که کمتر چیزی ممکن بود در آینده اسباب تعجب زیگموند فروید شود …. (آگاهی و جامعه | نویسنده: هنری استیوارت هیوز | ترجمه: عزت الله فولادوند، نشر علمی و فرهنگی) … ...
  • گزارش تخلف

ریشه‌های درختی تنومند و سایه گستر (۱۷). او دیالکتیک و ساختار را با هم پیوند داد

او سخن و زبان را به عنوان دو پیوند دهنده، و علاوه بر این، به عنوان دو ایده متضاد، مفهوم سازی کرد … او در فصل ۲۲ از سمینار دوم، «کجاست سخن، کجاست زبان؟» هدف اساسی اش کشیدن خط مرزی بین سخن و زبان است. این یک تمایز سوسوری است، که او در کتابش «دوره زبانشناسی عمومی» به تفصیل شرح داده، و مورد استفاده یاکوبسون قرار گرفته‌؛ سوسور بین زبان به عنوان یک ساختار فیکس و ثابت، جهانی و جهانشمول و سخن به عنوان یک کارکرد خاص، یک کارکرد خلاق تمایز می‌نهد. لکان زبان را به عنوان یک نظم و بعد، یک نظم ساختار یافته که شامل فرهنگ لغات و گرامر زبان است ارائه می‌کند، به عبارت دیگر هر چیزی که فیکس یا نظم دار است. سخن از آن نظم فیکس ریشه می‌گیرد. سخن یک نظم دادن خاص است که نهایتا ممکن است راه خود را به دیکشنری باز کند. معنی یک کلمه چیست؟ … … ...
  • گزارش تخلف

داگویل؛. ✍ حسام محمدی …🔶هیچ حیوانی درنده‌خوتر از انسان نیست، او پلیدترین پلیدی‌هاست

تنها به روزنۀ کوچکی نیاز دارد تا به میانجی زهری کشنده همه چیز و همه کس را نابود کند. «انسان گرگ انسان است»، زمزمه‌ای از این جملۀ درخشان توماس هابز را می‌شود در داگویل لارنس فون تریه به وضوح مشاهده کرد. اینبار کارگردان دانمارکی با اقتباسی از نمایشنامه برتولت برشت، دست به خلق شاهکاری ادبی زده است. داگویل شهری‌ست دور افتاده و کوهستانی که مردمانی ساده و سخت‌کوش دارد، اما تنها یک تلنگر کافیست تا با درنده‌ترین موجودات زمین آشنا شوید. انگشت اتهام به سوی «انسان» است، محکمه‌ای که فون تریه دوربینش را بدان نشانه رفته، رازهای خونین موجودی به غایت پلید، بی‌رحم، درنده و هوسران را فاش می‌کند که مستکبرانه بر ویرانی خویش اصرار دارد. داگویل یک استعاره است، استعاره از انسانی که قرن‌هاست، دیگر انسان نیست. او از انسانیت تنها همین فرومایگی را حفظ کرده و سالهاست که مذبوحانه تمام فضایل‌اش را بر باد داده …همه چیز در یک صحنۀ تئاترگونه اتفاق می‌افتد، به همان میزان عریان و به همان مقدار صریح. داگویل بازنمایی سویه‌های چرکین و دهشتبار زندگانی انسان‌هاست، انسان‌هایی که با عبور از مرز ارزش‌ها، انسانیت را لگدمال کرده ...
  • گزارش تخلف

سوال این است که چگونه می‌توان رابطه‌ای ازنوع سوم میان خود و دیگری ایجاد کرد؟

این وضعیت هستی شناختی سوم راه حلی است که آن را می‌توان با استناد به آثار نورتروپ فرای وتزوتان تودوروف اندیشه فراارزشگذاریtrans valuation نامید که به معنای بازگشت به خود پس ازعبور ازدیگری است. دراین وضعیت ما نه بیگانه پرستی داریم و نه بیگانه ستیزی را. دراین وضعیت سومی فرد سرزمین و میاث قومی خود را ترک می‌کند و به سرزمین‌های دیگر سفر می‌کند تا ازمیراث آنها بیاموزد این سفر می‌تواند سفری خیالی و ذهنی باشد ولی درهرحال به افقی بازمحتاج است می‌توان از منتسکیو و کتاب نامه‌های ایرانی او نام برد. چنین حالتی که می‌توان با استفاده ازمفهومexotopic باختین وضعیتی برون موضعی نامید به کشف میراث بشری و جهانشمولیت آن کمک می‌کند. درواقع این کشف توجه ضروری به این نکته است که کدام فرهنگ بیشترین خدمات را به علم و هنر و سیاست تقدیم کرده است. رفتار متمدنانه یعنی احترام به یکسری اصول جهانشمول. کشف ارزش‌های جهانشمول و دفاع اخلاقی و فلسفی از آنها ما را دربرابر پارادایم جدیدی از روابط انسانی قرار می‌دهد که ازدیدگاه پدیدارشناختی هگل می‌توان آن را بازشناسی انسانی توسط انسانی دیگر نامید. هردر اندیشمند آلمانی این بازش ...
  • گزارش تخلف

✍ پویا ایمانی …

🔶نیروی پیش برنده‌ی تفکر بنیامین هم همان شهود مسیانیک یهودی ای ست که کافکا را وا می‌داشت تا بنویسد «روز قیامت وضع عادی و معمول تاریخ است» و باعث می‌شد تا او ایده‌ی تاریخی را که در امتداد زمان خطی بی پایان بسط می‌یابد با تصویر تناقض آمیز «وضعیت تاریخ» جایگزین کند، وضعیتی که رخداد اصلی و کلیدی اش همواره در حال آشکار شدن و شکل گیری ست و هدف اش نه در آینده‌ای دور بل پیشاپیش حاضر است. بنیامین با طرح این مضامین، به دنبال مفهومی از تاریخ است که با حکم «وضعیت اضطراری قاعده است» بخواند. او در مقابل اکنون زایل شده‌ی سنت متافیزیک، «اکنون» ی را پیش می‌کشد «که در حکم گذار نیست، بلکه در آن، زمان از حرکت باز می‌ایستد و متوقف می‌شود»؛ به جای مفهوم سوسیال دموکراتیک و تاریخ باورانه‌ی پیشرفت تاریخی بشر، که نمی‌توان از مفهوم پیشروی در امتداد زمانی هم-گون و تهی جدایش کرد «، آگاهی انقلابیونی را قرار می‌دهد که» در کار ویران ساختن پیوستار تاریخ اند «، و در برابر لحظه یا» آن «تهی و کمی هم،» زمان کنونی «یا Jetzt-Zeit را قرار می‌دهد، یعنی آن توقف مسیانیک رخداد را، که» کل تاریخ بشر را یکجا در خود گرد می‌آورد «. در ...
  • گزارش تخلف

🔴 انقلاب، آزادی، جمهوری ✍ محمدزمان زمانی

تغییرات چند ساله اخیر میدان انقلاب تهران شاید این پرسش را به ذهن خطور دهد که چرا این میدان هرگز بنا و ساختمانی درخور نامش نیافته است. شاید عده‌ای این مساله را مربوط به ذوق و سلیقه تفسیر کنند اما یک فرضیه می‌تواند این باشد که این کار عمدی است یا حداقل ناخودگاهانه صورت گرفته است (و البته به یک معنا امر ناخودآگاه هرگز بمعنای امر سهوی نیست!). واقعیت این است که حکومت بیش از هر چیز از پر رنگ شدن و غلظت مفاهیمی مانند انقلاب، آزادی و جمهوری در هراس است. نگاهی به شکل و شمایل بی ریخت و اساسا بی تناسب میدان جمهوری و قیاس اش با مفهوم مدرن جمهوری می‌تواند فرضیه ما را قوت بخشد. و نیز کمرنگ شدن و به محاق رفتن میدان آزادی که با آن برج و باروی سپیدش میتواند بخوبی انگاره آزادی را به ذهن بیننده متبادر کند. حکایت این ظلم در حق معماری حکایت ظلمی است ژرفتر در حق سیاست: فراموشی مفاهیم انقلاب، آزادی و جمهوری … ...
  • گزارش تخلف