این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1


✍ پویا ایمانی …

🔶اشباح سینمای وودی آلن زیادند ولی قابل دسته بندی: وقت هایی که آلن با شبح سینماگر محبوب اش، برگمان، گفتگو کرده و چاشنی شوخی‌های خودش را به وضعیت‌های وجودی-تنهایی، اضطراب، دورنمای مرگ، بی معنایی زندگی- افزوده، نتیجه معمولن قوی از آب درآمده. وقت هایی که پارادکس‌های اخلاقی داستایفسکی را تصویر کرده، جز یکی دو نمونه‌ی موفق («جنایت و جنحه» مثلن) حاصل کار متوسط رو به افتضاح بوده. ولی وقت هایی که به تجربه‌ی واقعی خودش وفادار مانده و با فروید از در گفتگو درآمده نتیجه درخشان بوده. یکی از استادی‌های وودی آلن این بود که لااقل زمانی می‌توانست بین فروید دوره‌ی اول و فروید دوره‌ی دوم، بی تکلف، پل بزند. راحت می‌توانست توی «شوهران و همسران» یا «هانا و خواهرانش» از اصل لذت برسد به وسواس تکرار وضعیت‌های محکوم به شکست، از اید و لیبیدو و غریزه برسد به رانه‌ی مرگ، و بعد این همه را در تک تک شخصیت‌ها به دقت پرداخت کند و نهایتن اشباح تراش خورده‌ی تمیز دربیاورد. به همین دلیل هم دیالوگ‌های «شوهران و همسران» - که به نظرم قدرش دانسته نشده - از فرط هوشمندی تکان دهنده‌اند. آن صحنه هایی از Deconstructing Harry هم که ف ...
  • گزارش تخلف

جلیقه زردها: یک ضد قدرت؟

سوم آنتونیو در مورد و اعتراضات در فرانسه: جلیقه‌زردها یک ضد قدرت ضعیف اما مؤثر سیال، چندگانه و متکثر، گسترده و غیرمتمرکز، اجتماعی و غیرهویتی‌اند که تن به رابطه نمایندگی (متجلی در قوانین) و چانه‌زنی سندیکایی نمی‌دهند …. 🌎 انتهای این پست با لمس دکمه instant view در تلفن‌همراه و یا تبلت خود این مقاله را به صورت کامل مطالعه کنید🔴 ...
  • گزارش تخلف

هگل و مذهب. ✍ بهزاد بابایی.. 🔶هولدرلین در هیپریون می‌نویسد:

«خوشبخت انکسی که سرچشمه‌ی شادی و نیرومندیش در ابادانی میهن اوست».. هگل می‌پرسد: &apos در چه شرایطی یک مذهب میتواند زنده بماند؟ و بعد با تاسی به روسو , دو شکل از تبارز مذهب در افهام انسانی را از هم جدا می‌کند. یکی از این اشکال ۱) مذهب سابژکتیو [درونی شده و شخصی] و دو دیگر ان ۲) مذهب ابژکتیو یا عینی است.. مذهب شخصی یا سابژکتیو با الهیات ایجابی سر سازگاری نداشته و مراجع مذهبی نظیر روحانیون را به رسمیت نمی‌شناسد. فی الواقع مذهب نوع نخست در تباین صریح با مذهب نوع دوم است. از دید هگل این مذهب که پیش از این انرا مذهب درونی شده و یا شخصی خواندیم مذهب دل است. او می‌گوید: تنها این شکل از مذهب است که قادر است الهام بخش عظیمترین کردارها و خالق شریفترین اندیشه‌ها در اندرونی‌های شخص حامل خویش باشد چرا که بر تمامی وجود ادمی اثر گذار بوده و به حامل خود غنایی بس عظیم می‌بخشد. ولی مذهب عینی در عملکردی کاملا معکوس خود را مجاز می‌داند که نظم خود را در تمامی اذهان بپراکند و مبدل به دستگاهی قدرتمند و مستقر شود. ...
  • گزارش تخلف

کشف ناخودآگاه (قسمت ۴). مصاحبه آلن بدیو با میشل فوکو

سال ۱۹۶۵ آلن بدیو: بله، ولی من اینجا یک دشواری می‌بینم. اگر پیغامی که ناخودآگاه نشان می‌دهد، خودش، رمز خودش است، روانشناسی در قالب روانکاوی در ساختن خود به عنوان علم ساختارهای کلی ناتوانی اش را آشکار می‌کند، ما در هر صورت با متون شخصی سر و کار داریم که حامل رمز خود هستند و هر بار خواستار شروع درباره کل کار هستند. میشل فوکو: خب، به همین دلیل است که، اساسا، روانکاوی عمومی وجود ندارد، به همین دلیل است که روانکاوی جمعی وجود ندارد. ما برای مثال نمی‌توانیم از روانکاوی یک فرهنگ یا روانکاوی یک جامعه جز با استعاره صحبت کنیم، این بدین معنی است که از آنجا که ما در حوزه علوم، بر اساس اشتباه و بر اساس استفاده نادرست از زبان، هستیم، روانکاوی جز [روانکاوی] فردی وجود ندارد و در این عمل مطلقا بنیادین، اگر بخواهید، بنیادین از لحاظ معنی که رابطه آنالیز بین دکتر، بین روانکاو و بیمارش است، هرکدام از این اکتشافات، [هرکدام] از این اکتشافات دقیق فردی که یک متن است و آنچه که معنی این متن است، بدیهی است که می‌تواند امکان ایجاد برخی از هم ریختی‌ها یا برخی از ساختارهای عمومی زبان را فراهم کند که نزد فرد دیگرخواهی ...
  • گزارش تخلف

ریشه‌های درختی تنومند و سایه گستر (۱۶)

✍ فرزام پروا …-اشتیاق یک آدمی بایستی توسط بزرگ دیگری مورد بازشناسی قرار گیرد، و از انجایی که گراف اشتیاق نشان می‌دهد که اشتیاق سوژه اساسا اشتیاق بزرگ دیگری است، آنچه سوژه از بزرگ دیگری می‌شنود بازگشت و معکوس شدن پیام خودش است. در همان لحظه‌ای که بر این باورید که شما خودتان دارید صحبت می‌کنید، این بزرگ دیگری است که سخن می‌گوید. این دلیلی است برای اینکه چرا لکان این بزرگ دیگری را که در آغاز سوژه دیگر بود، به خود ناخودآگاه متحول کرد. این توضیح می‌دهد که چرا او در ۱۹۵۳ گفت که «ناخودآگاه گفتار بزرگ دیگری است». او مدل هگلی را از درون متحول کرد، و در انتهای سمینار دوم، بزرگ دیگری را نه صرفا به عنوان سوژه دیگر، بلکه به عنوان یک جایگاه تبیین کرد. در انتها بزرگ دیگری دیگر اصلا سوژه دیگر نبود، بلکه بجایش جایگاه ناخودآگاه بود …. ...
  • گزارش تخلف

✍ پویا ایمانی …. 🔶۱

برای فهم عمیق و به روز فاشیسم، باید کمی از درس نامه‌های نظریه‌ی سیاسی فراتر رفت. کشف ترکیبات جدید فاشیسم مستلزم کشف ترکیبات نظری تازه است. ممکن نیست بتوانید سیاست را صرفا به کمک نظریه‌ی سیاسی بفهمید. سیاست هم مثل هرچیز دیگر از ماقبل خودش آغاز می‌شود و تا مابعدش ادامه می‌یابد. هیچ چیز فقط یک نام ندارد …۲. فاشیسم هیچ وقت در توتالیتاریسم متحجر نشده. هیچ «میل» ای در establishment (دستگاه حاکم/وضع موجود) سنگ نمی‌شود. فاشیسم بارها بیش از آنکه نظامی توتالیتر باشد، میل به توتالیزاسیون است. توتالیتاریسم فرم است. ...
  • گزارش تخلف

🔶رمبو عبارتی غریب را به کار می‌برد: «شورش‌های منطقی» (les révoltes | logiques)

فلسفه چیزی همچون یک «شورش منطقی» است. فلسفه تفکر را با بی عدالتی سرشاخ می‌کند، با وضعیت معیوب جهان و زندگی. لیکن فلسفه با حرکتی که حافظ و مدافع عقل و برهان است، تفکر را با بی عدالتی سرشاخ می‌کند، حرکتی که نهایتا منطق جدیدی پیش می‌نهد. مالارمه می‌گوید: «هر فکری پرتاب تاسی است.» به نظرم می‌رسد. این فرمول معمایی در عین حال معرف فلسفه نیز است، زیرا فلسفه فکر امر کلی - آنچه برای هر تفکری، حقیقی است را پیش می‌کشد، لیکن این کار را بر مبنای تعهدی انجام می‌دهد که در آن بخت همواره نقشی ایفا می‌کند، تعهدی که در عین حال نوعی ریسک و خطر کردن یا نوعی شرط بندی است …. آلن بدیو … ...
  • گزارش تخلف

از ابتذال واقعیت تا ابتذال اندیشه:. ✍ دکتر رضا احمدی

🔶در نظم کنونی فرهنگ وسیاست ایران عنصر مازادی وجود دارد که از نقد می‌گریزد و تن به انتقاد نمی‌دهد. توصیف چنین پدیده‌ای از چشم‌انداز مفاهیمی چون توتالیتاریسم، اقتدارگرایی، فاشیسم، استبداد دینی، سرمایه‌داری رانتی، فساد فرقه‌ای، حاکمیت نوکیسه‌گان دهقانی و غیر …. کاملا عقیم است، هرچند همه‌ی این مضامین در عین حال صادق هستند، اما چنین پدیده و نظمی ماهیتی مضاعفی دارد که بواسطه هیچ‌کدام از این واژگان سیاسی قابل بازنمایی نیست. گویا با پدیده‌ای مواجه هستیم که خودش را در یک شکل توضیح ناپذیر نمایان و آشکار می‌کند. خصلت توصیف ناپذیری آن از والایی، پیچیدگی و چند وجهی بودنش ناشی نمی‌شود، بلکه ریشه در ابتذال، سطحی بودگی و پیش پاافتادگی آن دارد. چون با امر پیش پاافتاده و منحطی سروکار داریم، قادر نیستم از منظر مفاهیم فرهنگی که زایش سالها ایده‌پردازی و تفکر هستند، به تبیین انتقادی آن بپردازیم. در اینجا با واقعیتی سروکار داریم که عکس تعبیر فرویدی نظیر تصعید و والایش در مورد آن صادق است. از نظر فروید انسان وقتی امیال خودش را سرکوب می‌کند و از طریق ارضاء طبیعی‌اش پاسخ نمی‌دهد، این امیال و لیبیدوی مختص به آنه ...
  • گزارش تخلف

معنویت و تنانگی؛. ✍ حسام محمدی …

🔶بحران همینجاست، در همین اتاق نیمه‌تاریکی که آسودگی دخترکی یکه، به ضرب نگاهی سهمگین از هم فرومی‌پاشد. من، همان دخترکی که از بالاآوردن بدنش، عاجز است و این حس تهوع جز به فروبلعیدن سیل‌گونۀ غم‌های برنده‌ای ختم نمی‌شود که مرا همچون کیسۀ لبریز شده‌ای هردم فربه‌تر می‌کند. این آرامش عبوس از من به یغما می‌رود، تو مرا می‌بینی و این آغاز جنون است. کاش کسی یا چیزی مرا از بدنم کسر کند و این معصومیت در بند مانده را از هر قید و ناقیدی برهاند. این بدن مرا به وقفه می‌اندازد و رخوت را به اندرونم فرامی‌خواند. خسته‌ام، از تمام ناکرده‌هایی که بر دوشم سنگینی می‌کنند و اینگونه است که بر سکونی جعلی تکیه می‌زنم تا رکودی چندین ساله را از خویش بزدایم، غافل که من امروز، خود بخشی از این رکودم.. گویی عقربه‌های زمان، نشاط را از وجودم تکانده‌اند و من در بی‌شعف‌ترین دقایق هستی بر خلأیی به غایت تباه، به رویایی نه چندان شیرین، دل‌خوش کرده‌ام. این اتاق، گهوارۀ لغزانی‌ست که پریشانی فروخفته‌ای را بر من تحمیل می‌کند، من در بدنم مرده‌ام و این پوسته تنها، لاشه‌ای از یک عروسک مغموم را در خود حمل می‌کند. در انسدادی که بر تمام ...
  • گزارش تخلف

#یادداشت✍ پویا ایمانی🔶خطر فروکاستن کار و فکر دریدا به یکی از دو سوی تقابل هایی که هنرمندانه روی مرز

✍ پویا ایمانی …🔶خطر فروکاستن کار و فکر دریدا به یکی از دو سوی تقابل هایی که هنرمندانه روی مرزشان حرکت می‌کند و نادیده گرفتن «بینابین نویسی» اش همیشه وجود دارد، خصوصن از طرف (نا) خوانندگانی که اهل «فلسفه» در مفهوم آکادمیک یک کلمه نیستند و به واسطه‌ی بدفهمی دهه‌ی هفتادی ما با او آشنا (ن) شده‌اند. از طرفی فکر می‌کنم عجیب هم نیست؛ چون اصولن کسی که بندبازی می‌کند همیشه در آستانه‌ی سریدن و سقوط است. و دریدا کسی ست که مدام بندبازی می‌کند. اما طرفه اینجاست که خودش هیچ وقت نمی‌افتد، تماشاچیان هیپنوتیک اش می‌افتند! (فروید فرد هیپنوتیک را کسی توصیف کرده بود که رایطه‌اش با واقعیت را با خیال راحت به دیگری واگذار کرده.) در واقع خیل تماشاچیان منفعل این پایین یا از بس به بالا نگاه کرده‌اند گردن شان درد گرفته یا حوصله و اعصاب همراهی با یک تن رقصنده‌ی چالاک را ندارند، این است که زود از پیگیری حرکات چابک بندباز به تنگ می‌آیند و عوض چشم ریز کردن و دقیق شدن، روبه همدیگر مشغول تعیین سرنوشت سقوط بندباز می‌شوند، آن هم قبل از واقعه (-به چپ غلتید! --نه، به راست غلتید! -- نه نه …). هیچ تعجب نمی‌کنم که پگی کاموف ...
  • گزارش تخلف

🔶‍ پست مدرنیسم از دید لاکان.. 🔹اسلاوی ژیژک.. ترجمه: حمید سمیع عادل

مسأله سازی کاملا متضادی در کشورهای مختلف شده است. در «پست مدرنیسم» آلمان می‌توان تهورشکنی خرد جهانی و سنت «مدرن» روشنگری را درک کرد. روالی که با نیچه آغاز شده و یا خلفهایش «پساساختارگرایی» فرانسوی فوکو، دولوز و غیره ادامه می‌یابد (رجوع شود: بسیاری از متن‌های هابرماس). در ایالات متحده پست مدرنیسم به طور ویژه به صحنه هنر اختصاص یافته است که از اتمام آوانگارد مدرنیستی سرچشمه می‌گیرد، به عبارت دیگر اشکال گوناگون جنبشهای «مترو». با این وجود در تمام این گوناگونی، چارچوب یکسانی وجود دارد. «پست مدرنیسم» را می‌توان به مثابه واکنش به «خردگرایی» مدرنیسم، بازگشت مجازی جنبش تأویلی به کمال خود چیز (thing)، به القاء در تجربه حیاتی و به گنجینه پرنقش و نگار نقش بسته در خاطر (Erlebnis) بیش از «محبسکدۀ زبان» فرضی، تلقی نمود. اکنون و در این جا به طرح دیدگاه خود می‌پردازیم که فقط مجرایی لاکانی از دال به ابژه و «از علامت به تخیل» (ژ. آ. میلر) است و تلقی پیدایش پست مدرنیسم را خارج از حیطه یک ایدئولوژی اصالتی، القایی و غیره ممکن می‌سازد. ...
  • گزارش تخلف

میل فلسفه:.. 🔶میل به فلسفه چهار بعد دارد: شورش، منطق، کلیت و مخاطره

فکر می‌کنم جهان معاصر، جهان ما، جهانی که می‌کوشیم آن را بیندیشیم و تغییر دهیم، فشاری شدید بر این چهار بعد میل فلسفه وارد می‌آورد؛ به نحوی که هر چهار بعد، رویاروی جهان، خود را در گذرگاهی سخت و تاریک می‌یابند که سرنوشت و حتى نفس وجود فلسفه در گرو عبور از آن است. ✅نخست، تا آنجا که وجه شورش مدنظر است، این جهان، جهان ما، جهان‌غربی درگیر تفکر به مثابه شورش نمی‌شود، آن هم به دو دلیل. اولا، این جهان از قبل فرمان آزادی خود را صادر می‌کند و خود را به مثابه «جهان آزاد» عرضه می‌دارد - این دقیقا همان نامی است که به خود می‌دهد، «جزیره‌ای» رها و آزاد بر سیاره‌ای که مابقی‌اش غرق در بندگی و خرابی است. اما این جهان به دلیلی دیگر، شروط و مخاطرات چنین آزادی‌ای را یکدست و تجاری می‌کند؛ آنها را تابع یک شکلی پولی می‌سازد، آن هم با چنان موفقیتی که جهان ما دیگر برای آزاد بودن نیازی به شورش ندارد، زیرا آزادی را برای همه ما تضمین می‌کند. اما استفاده آزادانه از این آزادی را برای ما تضمین نمی‌کند، زیرا چنین استفاده‌ای در واقعیت از قبل توسط زرق و برق بی‌انتهای اجناس رمزگذاری شده، هدایت گشته و در مسیری خاص به جریان ...
  • گزارش تخلف

&aposچیز زیادی واقعی&apos. ✍ سیاوش طلایی زاده …🔶۱

درس مهم «زندگی زیباست» بنینی این است که وقتی در مواجهه با فاجعه‌ای چون هولوکاست به دنبال ترسیم تصویری «واقعی» از آنیم به چیزی بیش از خود فاجعه میرسیم. به «چیز زیادی واقعی» که صرفا موجب اشمئزاز و دلزدگی مخاطب و روگردانی او میشود. گویی در این رویارویی مستقیم، چشممان به چشمان مدوسا دوخته میشود و تبدیل به سنگ میشویم، پس باید نگاهی زیرچشمی ودزدانه به ماجرا داشته باشیم تا بتوانیم فاجعه را تاب آوریم و صحنه را ترک نکنیم. کمدی همیشه با حفظ این فاصله ممکن میشود. چاپلین را به خاطر آورید که ماندگارترین طنازیهایش در مدیوم شات یا لانگ شات گرفته شده و نه در کلوزآپ: صحنه صبحانه خوردن در «عصر مدرن»، مسابقه مشت زنی یا رقصیدن در مهمانی در «روشناییهای شهر» و …. و خود سیمای ولگرد که ناگهان در صحنه ظاهر میشود و همچون لکه‌ای اقتدار دیگری بزرگ را به سخره میگیرد. دقیقا به دلیل همین فاصله گیری است که در کمدی نه با شخصیتهای چند لایه که با تیپ روبروییم. ولگرد، دائم الخمر، اشرافی و …. نزدیک شدن به شخصیتها و عریان کردن تعارضها و پیچیدگیهای روانی و نمایش ذات خودتخریبگرانه میل (ژوئیسانس، غریزه مرگ) به کار کمدی نمی‌آی ...
  • گزارش تخلف