این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1


بهنگام و نابهنگام:. ✍سیاوش طلایی زاده …🔶۱

تاریخ چیزی جز تکرار ناکامی و یأس نیست اگر آن را حرکت ممتد، خطی و غیرقابل بازگشت به پیش بدانیم. در چنین شرایطی گذشته چیزی نیست جز مرحله بدوی و آغازینی که در نسبت با اکنون بی ارزش است. اما اکنون نیز با آینده همین نسبت را دارد. اکنون نسبت به گذشته از کمال بیشتری برخوردار است اما در قیاس با آینده فاقد هر گونه وجاهتی است. پس هر آنچه در جهان گذشته بوده و هر چه در عالم اکنون هست شر است. «چیز سخت و استواری است» که در زیر چرخ زمان «دود میشود و به هوا میرود». همواره چیز نوتری وجود دارد اما آن نیز لحظه گذرایی بیش نیست. چنین برداشتی از زمان خصلت هیستریک دارد زیرا ساختار هیستریک نیز در جستجوی کامل کردن میل دیگری است اما هرگز در این راه کامیاب نمیشود؛ هم خودش ناکام میشود و هم دیگری. از این رو لکان کوششهای علمی حقیقی را نه از جنس گفتمان دانشگاه که از سنخ کوششهای هیستریک میداند. ...
  • گزارش تخلف

ریشه‌های درختی تنومند و سایه گستر (۱۴). ✍فرزام پروا …

🔶-لکان اصرار دارد که مقاومت بنیادی در روانکاوی مقاومت روانکاو است، به این جهت که آنالیست است که خود را در یک رابطه دوئل [دونفره/مبارزه] [در بعد تصویری] با بیمارش قرار داده است. این است حرف مشهور لکان که تبدیل به مثل شده که تنها مقاومتی که در روانکاوی وجود دارد از سوی آنالیست است. اما هنوز مقاومت دیگری هم وجود دارد: مقاومت محور سمبولیک وقتی سوژه قرار است معنای جدیدی بیرون بکشد. پارادوکس هایی در سطح سمبولیک وجود دارد که لکان به آنها اشاره می‌کند: مقاومتی در داخل گفتار آنالیزان وجود دارد واین مقاومت از نظر منطقی قابل استنتاج است. -چطور لکان ارتباط تصویری را مفهوم سازی کرد؟ مفهوم سازی او تنها تجربی یا بر اساس مشاهده صرف نبود. او ارتباط تصویری را با استفاده از شمایی/جدولی که هگل فراهم کرده بود مفهوم سازی کرد: او آن را بر اساس ارتباطی بین ارباب و بنده ساخت، به عنوان یک رابطه دیالکتیکی الیناسیون (از خود بیگانگی)، اما در مفهوم خاصی بیش از این پیش نرفت … ...
  • گزارش تخلف

✍محمود بابااوغلی.. 🔶چند نکته در خصوص مفهوم آزادی و گرفتاری آن در زندان جامعه:. نکته اول:

معمولا وقتی از آزادی سخن می‌گوییم؛ از آن به عنوان ابزاری برای طرح و تأمین یک سری خواست‌ها و نیازها یاد می‌کنیم. مثلا آزادی برای بیان واقعیت‌ها و مشکلات مربوط به زندگی قشری از اقشار جامعه. مثل کارگران، معلمان، روزنامه نگاران و یا حتی اتباع خارجی در یک کشور. و یا آزادی در انتقاد از عملکردهای ناصواب و فراقانونی مأموران و مسئولان حکومتی. و یا آزادی در استفاده از حقوق شهروندی و حق تعیین سرنوشت. در کنار چنین نقشی از مفهوم آزادی در یک کشور؛ به نوع دیگری ازبرداشت از مفهوم آن نیز می‌توان اشاره کرد، که بیشتر در قالب آزادی‌های اجتماعی تعریف و مورد توجه قرار می‌گیرد. مثل؛ رعایت حق حریم خصوصی توسط حاکمیت سیاسی، حق برخورداری ازانجام مراسم ملی و سنتی، حق برپا داشتن مناسک و سنت‌های مربوط به اعتقادات مذهبی و قومی، حق استفاده از سلیقه‌های مختلف و فرا جنسیتی در حوزه هنر موسیقی و رقص، حق استفاده از لباس و پوشش به سلیقه شخصی و یا مربوط به خرده فرهنگ‌های قومی، حق برخورداری از امکانات لازم برای آموزش و ترویج زبان مادری، حق حضور در میادین ورزشی و تماشای مسابقات ورزشی بدون محدودیت جنسیتی، حق برخورداری از حقوق ...
  • گزارش تخلف

دوم؛ جریان روشنفکری در ایران فاقد توان همگرایی در راستای اهداف سازمانی ست

و فعالیت سیاسی آنها اغلب حول کیش شخصیت دور می‌زند. تقابل قدرت در میان افرادی که از اتوریته بالایی در مقایسه با دیگران برخوردارند؛ معمولا به جدایی از بدنه تشکیلات اصلی و تولد جریانی با گرایشات چپ افراطی منجر می‌شود. با این نگاه؛ آنچه در ریشه یابی علل استبداد با وجود دو مورد انقلاب (مشروطه و انقلاب اسلامی) و چندین جنبش آزادی خواهی می‌توان بدان اشاره کرد؛ این است که جریان روشنفکری که می‌بایست نظم دموکراتیک را در عرصه سیاسی جامعه مدیریت نماید؛ خود به لحاظ نظری و هم پراتیک، از نبود انسجام و وحدت نظر؛ شدیدا رنج می‌برد. با این حساب؛ آنچه در آینده بارقه هایی از امید را پیش چشم شیفتگاه راه آزادی بر می‌انگیزاند؛ توجه به تجربه‌های تلخ تاریخی و کسب درس‌های عملی از آنها و همین طور؛ تمرین دموکراسی در یک پروسه زمانی نسبتا طولانی با آثار تربیتی ماندگار در زیر سایه تعاملات بین المللی ست. و الا، بدون داشتن لیاقت استفاده از آزادی؛ جامعه قادر به چشیدن طعم شیرین آن نخواهد بود …. ...
  • گزارش تخلف

🔶فیلم «آلمان، سال صفر»، داستان ادموند پسری ده ساله است که تحت تاثیر معلم نازی و همجنس خواه خود قرار می‌گیرد

درس هایی که از وی می‌گیرد بر حول موضوعاتی است اعم از «زندگی جنگی بی رحمانه برای بقاست»، «ضعیفان باری بر دوش جامعه هستد» و «برخورد با ضعیفان و نابودی آنها باید بدون احساس ترحم باشد» و عقایدی دیگر ازین دست. برای بسیاری از انسان‌ها این دست از عقاید صرفا جنبه هایی نظری هستند اما برای ادموند اینگونه نیست. او پدر بزرگ بیمار و لاعلاجی دارد که آروزی مردن می‌کند و معلمی که تئوری پرداز و یا وراج نابودی ضعیفان است. اما ادموند اهل عمل است. او پدر بزرگ خود را با ریختن مقداری داروی کشنده در لیوان شیر او در کمال خونسردی میکشد و زمانی که این واقعه را برای معلم خود مطرح میکند، میبینید که وی بزدلانه پا پس میکشد و به نوعی مشخص است که نمیخواهد مسئولیت این عمل را برگردن بگیرد. در اینجا منطق لکان درباره ارتباط می‌تواند یاری رسان باشد. معلم ادموند در این واقعه پیام خاص خود را از دیگری در شکل معکوس و یا حقیقی آن دریافت می‌کند و پس می‌گیرد، جا می‌خورد و سعی می‌کند خود را از پیامد حرف هایش مبرا داند. او توانایی آن را ندارد تا حقیقت گفته‌های خود را بازشناسد. یکی از آموزه‌های مهم تاریخ اندیشه مخصوصا در سده‌های گذ ...
  • گزارش تخلف

#یادداشت✍ دکتر رضا احمدی🔶به باور مارکس، بورژوازی نخستین طبقه‌ای است که در تاریخ بشر بعنوان یک «طبقه

✍ دکتر رضا احمدی …🔶به باور مارکس، بورژوازی نخستین طبقه‌ای است که در تاریخ بشر بعنوان یک «طبقه» ظهور می‌کند، و پس از آن تنها با روی کارآمدن سرمایه‌داری است که قادر هستیم کل تاریخ قبل و بعد را بمثابه تاریخ مبارزه‌ی طبقاتی خوانش کنیم. بر همین سیاق در تاریخ فلسفه، یک لحظه‌ی منحصر به‌فردی وجود دارد که فلسفه، بعنوان فلسفه ظهور می‌کند و آن لحظه، نقطه‌ی کلیدی در اختیار می‌گذارد که از طریق آن می‌توان کل تاریخ فلسفه‌ی پیش و پس را قرائت کرد. به باور ما این لحظه منحصر بفرد همان ایده‌آلیسم آلمانی است که میان سالهای ۱۷۸۷، سال انتشار نقد عقل محض کانت تا سال ۱۸۳۱، سال مرگ هگل بوقوع می‌پیوند. این چند دهه غلظت و تراکم خیره کننده‌ای از اندیشه را متبلور می‌سازد. در این زمان کوتاه، توسعه اندیشه انسانی بیش از همه‌ی آن چیزی است که در تمام اعصار و قرون بشری بصورت نرمال پدید آمده است. همه آنچه از اندیشه پیش از این تاریخ طرح شده، می‌تواند و باید بعنوان تمهید و مقدمه‌ای جهت قرائت چنین انفجار فکری لحاظ گردد. و نیز همه آنچه از اندیشه پس از هگل رخ نموده، می‌تواند و باید بعنوان تفسیر، معکوس‌سازی و خوانش انتقادی ایده ...
  • گزارش تخلف

ریشه‌های درختی تنومند و سایه گستر (۱۳)

✍فرزام پروا …🔶ژک آلن میلر در سومین سخنرانی خود به ادامه تبیین ریشه‌های فلسفی و روانپزشکی نو آوریهای لکان در روانکاوی می‌پردازد. با او در آخرین سخنرانی اش در مورد این موضوع که به طرز حیرت آوری از دشواریهای تئوری لکانی رمزگشایی می‌کند همراه می‌شویم. گفتاری که به نحوی جامع الاطراف نشان می‌دهد نوآوریهای لکان و وارد کردن فنومنولوژی در ساختگرایی چطور در متن تحولات فکری حلقه روشنفکران فرانسوی قرار دارد:. -ارتباطات فراوانی بین فنومنولوژی و کار لکان وجود دارد. خودآگاهی یک چیز نیست. به طریقی آن هیچ چیز نیست، و با این وجود تغییر شکل می‌یابد/ می‌شود. در هستی و زمان، هایدگر جلوی خودش را گرفت تا از خودآگاهی حرف نزند چون او از پیش فکر می‌کرد که نوع ابژه‌ای که خودآگاهی هست بایستی نه به عنوان خودآگاهی بلکه به عنوان دازاین [آنجا بودن] مطرح شود، چون آن همیشه یک خودآگاهی محدود و لوکالیزه است. در معنای خاصی، لکان کل آنالیز فنومنولوژی را به سوژه ناخودآگاه منتقل می‌کند، و بخش بزرگی از آموزه لکان فرمولاسیون دوباره این مبحث فنومنولوژیکی در روانکاویست …. این ایده مرکزی هگل است: هیچ چیزی هست که صرفا هرگز هیچ چیز ...
  • گزارش تخلف

✍ پویا ایمانی …

🔶خطر فروکاستن کار و فکر دریدا به یکی از دو سوی تقابل هایی که هنرمندانه روی مرزشان حرکت می‌کند و نادیده گرفتن «بینابین نویسی» اش همیشه وجود دارد، خصوصن از طرف (نا) خوانندگانی که اهل «فلسفه» در مفهوم آکادمیک یک کلمه نیستند و به واسطه‌ی بدفهمی دهه‌ی هفتادی ما با او آشنا (ن) شده‌اند. از طرفی فکر می‌کنم عجیب هم نیست؛ چون اصولن کسی که بندبازی می‌کند همیشه در آستانه‌ی سریدن و سقوط است. و دریدا کسی ست که مدام بندبازی می‌کند. اما طرفه اینجاست که خودش هیچ وقت نمی‌افتد، تماشاچیان هیپنوتیک اش می‌افتند! (فروید فرد هیپنوتیک را کسی توصیف کرده بود که رایطه‌اش با واقعیت را با خیال راحت به دیگری واگذار کرده.) در واقع خیل تماشاچیان منفعل این پایین یا از بس به بالا نگاه کرده‌اند گردن شان درد گرفته یا حوصله و اعصاب همراهی با یک تن رقصنده‌ی چالاک را ندارند، این است که زود از پیگیری حرکات چابک بندباز به تنگ می‌آیند و عوض چشم ریز کردن و دقیق شدن، روبه همدیگر مشغول تعیین سرنوشت سقوط بندباز می‌شوند، آن هم قبل از واقعه (-به چپ غلتید! --نه، به راست غلتید! -- نه نه …). هیچ تعجب نمی‌کنم که پگی کاموف عنوان گزیده‌ی م ...
  • گزارش تخلف

🔶این عبارت ژیژک توضیح این مساله است که چرا تراژدی در جهان مدرن ممکن نیست

به نظر او در جهان مدرن چشم‌اندازی که بعد تاریخی عمل قهرمان تراژدی را ببیند و منظور کند از دست رفته است. گویا دوره‌ی مدرن تنها چشم‌انداز خدمتکار را برگزیده تا قادر به رؤیت والایی عمل تراژیک نباشد. بنابراین ناممکن شدن تراژدی نه بدین دلیل است که قهرمان تراژدی درکار نیست، بلکه شرایط و امکان رؤیت چنین قهرمانی وجود ندارد. جهان مدرن تنها قهرمانانی را می‌بیند که در خدمت ایدئوژی‌ها و فانتزی هاست، سوپرمن‌های که تجلی و نمود دستورات سازوکار ایدئولوژیک برای سرمستی و خوشی هستند و تلاش می‌کنند فراسوی اصل واقعیت بروند. به همین جهت قهرمانان در سینمای هالیوود تجلی چنین شخصیت‌های هستند. آنها فراتر از اصل واقعیت عمل می‌کنند و به لذت آرمانی جامعه نظیر به آغوش کشیدن معشوقه‌ در عین پایبندی به اخلاقیات توفیق یافتند. اما وجه دروغین چنین شخصیت‌های در این امر نهفته نیست که آنها به مطلوب میل‌شان نمی‌رسند، بلکه بیش از اندازه از آن پیشی می‌گیرند. سوپرمن و بتمن بیش از اندازه از مطلوب‌شان جلو افتاده‌اند. همانند مصداق آن کلام برشت که می‌گفت؛ «زیادی ذوق زده به دنبال بخت ندوید، چون بعید نیست از آن جلو بزنید و بخت را پشت ...
  • گزارش تخلف

‍ 🔶این هگل بود که به صرافت دریافت که موقعیت والازدایی مدرن، ادراک تراژیک زندگی را ویران می‌کند

او در پدیدارشناسی، این‌مثل فرانسوی را که (برای خدمتکار خانه قهرمانی درکار نیست)، با این بیان تکمیل می‌کند که (نه به این خاطر که قهرمان یک قهرمان نیست، بلکه به این خاطر که خدمتکار خانه فقط یک خدمتکار خانه است)، به عبارتی، کسی که در قهرمان فقط خصایص انسانی، زیادی انسانی، ضعف‌های ناچیز، انفعالات جزئی و غیره را می‌بیند، و قادر نیست بعد تاریخی کردار قهرمان را ببیند- این چشم ‌انداز خدمتکار در مدرنیته همگانی شده است؛ تمام موقعیت‌های والامرتبه به انگیزه‌هایی پست‌تر تقلیل یافته است …اسلاوی ژیژک … ...
  • گزارش تخلف

حقیقت ضروری ست (ll faut la vérité «). ✍ پویا ایمانی

🔶عبارتی ست از دریدا در کتاب» مواضع" (ص.۸۰ متن فرانسه). مترجم انگلیسی برگردانده به truth we must havé, که با توجه به فحوای بحث دریدا درست و دقیق است، چون فیلسوف در اینجا دارد می‌گوید مسئله‌اش به هیچ وجه ایجاد گفتمانی علیه حقیقت و علم نیست و اتهامات رایج بی اساس اند. ولی این ترجمه آشکارا بازی نویسنده با کلمه‌ی faut را نادیده می‌گیرد. در زبان فرانسه faut ضرورت و بایستگی و ایجاب را می‌رساند- این درست، ولی دریدا اینجا معنای دیگر faut را هم سراغ کرده. این معنای دیگر نه از فعل falloir,بلکه از فعلfallere هم می‌رسد به facere, به معناهای ساختن، ایجاد کردن عمل کردن، نوشتن، خلق کردن، آفریدن، بنا کردن، تولید … حقیقت ضروریست- البته. ولی این حقیقت ضروری ساخته شده و مصنوع است، عمل آمده، نوشته شده، اصلن خود آن عمل نوشتن، خود آن لحظه‌ی ساختن و آفریدن، می‌تواند لغزشی بوده باشد و قصوری …. اینها هم در جمله‌ی ساده‌ی دریدا هست. -------------------------------------. کانال ما را به دوستانتان معرفی بکنید 👇 … ...
  • گزارش تخلف

لکان در سالهای جنگ جهانی دوم چه می‌کرد؟. ✍ فرزام پروا …

🔶شاید جالب باشد که بدانید در آن سالها، که جماعتی گران سرگرم شیدایی نفرت شده بودند، و به تناوب بر سر خود و دیگران می‌کوفتند، لکان علاوه بر افتتاح مطب روانکاوی خود در خیابان لیل پاریس، در مدرسه زبانهای شرقی ثبت نام کرد، تا زبان چینی یاد بگیرد! می‌دانیم این حدود ده سالی پیش از آن بود که سمینارهایش را شروع کند، که ناخودآگاه را به مثابه یک متن، و ساختار بندی شده به سان یک زبان، بررسی کند: متنی که شکل حروف نیز در آن تعیین کننده است، و حروفی در آن وجود دارند که از نوشته شدن خود دست نمی‌کشند. فرانسوا چنگ که دوست و راهنمای زبان چینی او در خواندن متون چینی بود، تمرکز فکری ای که ویژگی لکان بود را، در کنار ویژگی‌های دیگری چون گشودگی به جهان، و کنجکاوی بی پایان، به درستی دریافته بود. او در مصاحبه‌ای گفت: «من بر این باورم که دکتر لکان از دوره خاصی از زندگی اش به بعد، تبدیل به تفکر خالص و ناب شده بود. در آن زمانی که من با او کار می‌کردم، اغلب از خود می‌پرسیدم آیا حتی یک ثانیه نیز در زندگی روزانه او وجود دارد که او در آن مشغول فکر کردن به یک معضل تئوریک خیلی جدی نباشد؟» (از قول کاترین میلو) این همان ل ...
  • گزارش تخلف

✍دکتر رضا احمدی …

🔶مضحک بودن دستورات اخلاقی و دینی در این امر نهفته است که آنها چیزی را ممنوع می‌کنند که پیشاپیش ممنوع و ناممکن است. وقتی همه موانع را کنار می‌زنیم تا تجربه‌ای از خوشی داشته باشیم، به این مساله پی میبریم که خوشی در ذات خودش ناممکن بوده و آنچه توهم امکان دسترسی به لذائذ و خوشی‌ها را در ذهن‌مان بوجود آورده بود، همان ممنوعیت‌های فرهنگی و اجتماعی است. این آگاهی پیامد بسیار فاجعه‌آمیزی در پی دارد، زیرا از این پس دو نقش ظاهری بر عهده فرد گذاشته می‌شود: می‌توانیم با شکلی از ریاضت در قالب بودیسم و صوفیسم همچنان بر امر از دسته رفته سوگواری کنیم و یا اینکه در قالب هدونیسم و مصرف، کماکان وانمود کنیم در حال لذت و سرمستی هستیم. اما حقیقت عمل در هر دو مورد ایفای یک نقش و نمایش کاذب است. واکنش متحجرانه نیز برای بازگشت به دوره‌‌ای که انسان از طریق ممنوعیت‌های دینی و فرهنگی کسب لذت می‌کرد، تنها یک عملیات انتحاری است. انتحار، قانون میل را از طریق دسترس ناپذیر ساختن سوژه و نه ابژه، معکوس می‌سازد. بعبارتی سوژه در این نوع کنش حاضر نیست با قربانی ساختن ابژه‌ی میل، ایثار و فداکاری را بعنوان لذت تجربه کند، بلکه ...
  • گزارش تخلف

آدورنو و نقد اجتماعی بدون عدالت اجتماعی. ✍ اوتفرید هوقه

ترجمه؛ فرهاد سلیمانیان …🔶اشاره: اتفرید هوقه، کانت شناس معاصر آلمانی و استاد کرسی فلسفه‌ی سیاسی دانشگاه توبینگن در این مقاله به بررسی مسیر فلسفی و نقد کوتاهی از آراء تئودور آدورنو، می‌پردازد، عدالت سیاسی از مفاهیم مورد توجه در نزد هوقه بوده و عنوان یکی از آثار مهم او نیز «عدالت سیاسی» است. در نوشته‌ی زیر او به بررسی این مفهوم و چگونگی آن در آثار آدورنو می‌پردازد. به نظر می‌رسد که از مدتها پیش تئودور آدورنو فیلسوف و جامعه شناس و نظریه پرداز ادبیات و موسیقی سده‌ی گذشته که موسیقیدان و پیانیست نیز بود، جایگاه خود را همچون متفکری برجسته بدست آورده است، او هنگام همکاری با دوست و همراه روشنفکر خود ماکس هورکهایمر و با تفسیر مجدد جهان کوشید در راستای دگرگونی آن نیز گام بردارد، دست کم روند تاثیر آثارش در آن مورد تا مدتها این حق را به او می‌دهند، هنگامی که نوشته‌های او باز چاپ و درسگفتارها و نامه نگاریهایش برای نخستین بار منتشر می‌شوند، همایش هایی برای او برگذار می‌شود و یا کتابی درباره‌ی او منتشر می‌شود، تمام رویدادها به دقت درج شده و بازتاب می‌یابند و در این میان به هر حال باید گفت که در چنین مو ...
  • گزارش تخلف

✍ پویا ایمانی …

🔶 «نهاد مدرن ادبیات» را به ذوق و وجد و حال تقلیل دادن، فیلسوف/نویسنده‌ی مدرن را همچنان «حکیم» صدا زدن و به جای مراجعه به متن آثارش روی کرامات خود حساب کردن، دقت فیلولوژیک را که از هایدگر تا هاماخر و آگامبن، و از گرو تا دریدا و نانسی رسم آشنای کولتور آکادمیک معاصر بوده به ملانقطی بازی و اسنوبیسم فروکاستن، سطری خواندن و کتابخانه‌ای تنفسیر نوشتن، آن هم به زبانی نادقیق و متفنن و الکن …. اینها از جمله آشفتگی‌ها و اعوجاج‌های آن فرهنگیست که ماقبل روشنگری دست و پا می‌زند و آشنایی نیم بندش با مدرنیته هم جزو موتان‌های کلاژگونه‌ی عقیم نزاده …. ...
  • گزارش تخلف