این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1


نجات گذشته:.. 🔶زمان و کانوی‌ها، اثر جی. بی

پریستلی، نمایشی سه پرده‌ای درباره‌ی سرنوشت خانواده‌ی کانوی است. در پرده اول، ما شاهد شامی خانوادگی هستیم (که بیست سال پیش اتفاق افتاده) و در آن همه اعضای خانواده مشغول طرح برنامه‌های پرشور برای آینده هستند. وقایع پرده دوم در زمان حال رخ می‌دهد، یعنی بیست سال بعد، هنگامی که اعضای خانوداه، که اینک گروهی از افراد خرده شده با برنامه‌های شکست خورده‌اند، بار دیگر گردهم جمع شده‌اند. پرده‌ی سوم دوباره ما را بیست سال به عقب می‌برد و ماجرای شام را از پرده‌ی نخست پی می‌گیرد. تاثیر این بازی با زمان به غایت افسرده کننده، اگر نگوییم آشکارا هولناک است. لیکن آنچه چنین هولناک می‌نماید نه گذر از پرده اول به دوم (نخست برنامه‌های پرشور، سپس واقعیت تلخ)، بلکه بیشتر انتقال از پرده دوم به سوم است. مشاهده واقعیت یأس آلود گروهی از افراد که برنامه‌های زندگی شان بی رحمانه نقش بر آب شده است، و سپس دیدن همین افراد در بیست سال قبل، زمانی که همگی سرشار از امید و بی خبر از بازی سرنوشت بودند، این یعنی تجربه تمام و کمال برباد رفتن امید. در یک روایت مشابه، فیلم خیانت، بر مبنای سناریویی از هارولد پینتر، داستان مبتذل ماجر ...
  • گزارش تخلف

کنتر پوان، هارمونی و تمامیت خواهی

✍ دکتر قنبرپور … در سیر تکوینی موسیقی، عبور و طی مراحل تکاملی از کنترپوان، یعنی حضور دو و یا چند متن جدا از هم و مستقل در یک «عرصه» به هارمونی، یعنی حضور هماهنگ و همبوده چند متن در یک عرصه را شاید بتوان هسته مرکزی عبور از سنت به مدرنیته و عصاره تحول بدست آمده در دوران رنسانس و از درون سبک باروک قلمداد کرد و زیباترین نمونه آنرا شاید بتوان در کنسرتوار شماره هفت باخ در جایگاه یک کنترپوان کلاسیک قلمداد کرد. تولد و تکوین چند صدایی و حضور هم عرض و در خط افقی صداها، که علیرغم مشکل بودن اجرای آن، و علیرغم همه چیز (بتاسی از نامگذاری معنایی صورت گرفته توسط خانم سوزان سونتاک)، قادربه خلق یک «همبودگی خلاق» از خلال همهمه موجود اشتقاق در متن صداهاست و بنیانی خلق می‌کند برای آفرینش هارمونی. صداست که می‌ماند و این حق و شایسته اوست که بمانددر جایگاه شکفتن یک وجود برای شناخت و بیان خود و خود را درحضور مستقل با دیگری، ولی همسو با او، برای خلق خوشبختی و ممکن ساختن آن برای همه صداها. و در دوران جدید، تجربه تمامیت خواهی و تجربه همزیستی با آن در برهه‌ای زمانی نزدیک به یک قرن، و در وسعت مکانی بسیار پهناور و م ...
  • گزارش تخلف

لحظه‌ای که مرگ زندگی را تجربه می‌کند!!!. ✍رضا احمدی …

🔶درفیلم «تام چشم‌چران (Peeping Tom)» محصول۱۹۶۰، طرح داستان پیرامون سلسله‌ای از زنانی می‌چرخد که به قتل رسیده‌اند، و یک ویژگی مشترک دارند؛ همه آن‌ها با حالتی از وحشت مطلق در چشم‌شان مرده‌اند. حالت چهره‌ی آنها صرفا حالت چهره‌ی قربانیان ترسیده نیست؛ رعب و وحشتی که بر چهره‌ی آنها سایه افکنده تصور ناپذیر است، و هیچ یک از افرادی که قتل‌ها را بررسی می‌کنند، نمی‌توانند توضیحی برای آن بیابند. این حالت چهره‌ی معماوار به سرنخ اصلی در بررسی قتل‌ها تبدیل می‌شود. بنابراین، بررسی پیرامون این مسئله دور می‌زند که قربانی‌ها قبل از اینکه بمیرند چه چیزی دیده‌اند، چه چیزی باعث برانگیخته شدن چنین وحشتی در چهره‌ی آن‌ها شده است. شاید انتظار داشته باشیم که پاسخ این خواهد بود که قاتل نوعی جانور عجیب الخلقه است، یا اینکه نقابی هولناک بر چهره می‌زند. اما قضیه این نیست. در فرآیند روایت فیلم معلوم می‌شود، پاسخ معما این است که قربانی درست به هنگام کشته شدن تصاویر خود را دیده‌اند. آلت قتل از دو تیغ دراز و قیچی تشکیل می‌شود که به پشت آن آینه وصل شده است. طوری که قربانی می‌تواند تیغی را که برجانش رخنه کرده را ببیند، و ...
  • گزارش تخلف

«تبیین و بررسى مبانى معرفتى دیرینه شناسى میشل فوکو». چکیده

🔶میشل فوکو، از اندیشمندان بسیار تأثیرگذار معاصر در جهان بود. او نقدهایى جدی به اندیشمندان پیش از خود مطرح کرد و از بسیاری از آنها نیز تأثیر پذیرفت. این مقاله در پى بررسى مبانى معرفتى دیرینه شناسى او با کنکاش در کلیدواژه‌های اصلى و مرتبط اندیشۀ او با این موضوع است. برای دستیابى به این هدف، پس از ارائۀ نمایى کلى از فوکوی ساختارگرا و بررسى مفاهیمى همچون دیرینه شناسى، اپیستمه و گفتمان به این پرسشها پاسخ داده مىشود: تعریف فوکو از حقیقت چه بود؟ برای دستیابى به حقیقت چه راهى را برگزید؟ آیا فوکو نسبیگرا بود؟ فوکو در چه ساحتى نسبیگرا بود و مبنای نسبیگرایى او چه بود؟ در پاسخ به این پرسشها مىتوان گفت دیرینه شناسى فوکو، در باب صدق، انسجامگراست. نظریۀ انسجام، تعریف حقیقت را منوط به انسجام گزاره و دانش مدنظر با مجموعه‌ای از گزاره‌ها میداند. ...
  • گزارش تخلف

‍ [بیایید برای یک بار هم که شده آن قدر ابله باشیم که دممان را روی کولمان نگذاریم و فرار نکنیم

تاکنون همگان خردمندانه چنین کرده‌اند: از برابر مسکنت غایی گریخته‌اند تا باز به همان فلاکت آشنای قدیمی پناه برند، آنجا که مادران مسکین عفیف می‌توانند برای توله‌های قحطی زده‌ی خود نان کپک زده بدزدند.] …ساموئل بکت … ...
  • گزارش تخلف

🔶اگر بخواهیم به زبان هگلی سخن بگوییم، یک رسوایی کاملا فلسفی وقتی به ظهور می‌رسد که فلسفه‌ای خود گوهر هستی جمعی را عملا مشوش می‌کند

ترفند (رسوایی‌ها) عمدتا این نیست که این‌ها رویدادهای عمومی سخیفی‌اند، بلکه بیشتر این است که جنبه‌ی حقیقی تضاد را جابجا می‌کنند. مثلا، دو «رسوای علمی» بزرگ دو قرن گذشته را در نظر بگیریم: داروین و فروید. «رسوایی» کشف داروین این تصور نیست که انسان، از طریق فرآیند طبیعی تکامل، از دل سلسله‌ی حیوانی سربرآورد؛ بر عکس، این رسوایی در آن تصور مرموزتری جای دارد که می‌گوید تکامل نه یک حرکت پیشرونده‌ی تدریجی، بلکه عبارت است از ظهور کاملا تصادفی و غیر ضروری گونه‌های جدید بدون هیچ مقیاسی عینی‌ای که با استفاده از آن بتوان آن گونه‌ها را به ترتیب اولویت و اهمیت مرتب کرد. به همین سان، آنچه در انقلاب فرویدی واقعا رسوایی برانگیز است تأکید بر نقش مرکزی سکسوالیته یا تمایل جنسی در زندگی انسان نیست بلکه برعکس، تأکید بر این است که سکسوالیته‌ی انسانی، بعنوان نقطه‌ای مقابل جفت گیری حیوانی، به لحاظ ساختاری از خصلتی مازادین و یا شکست خورده برخوردار است …اسلاوی ژیژک. وحشت از اشک‌های واقعی. ترجمه فتاح محمدی … ...
  • گزارش تخلف

دریدا:

🔶 … تجربه‌ی خودم از نوشتن مرا به این نتیجه رسانده که آدم همیشه هم به قصد فهمیده شدن نمی‌نویسد- اشتیاقی تناقض آمیز به فهمیده نشدن هم وجود دارد. ساده نیست، ولی همیشه یکجور «امیدوارم همه همه چیز این متن را نفهمند» هم در کار است، چون اگر این وضوح و قابل فهم بودن تضمین شده بود، متن را نابود می‌کرد، نشان می‌داد که متن آینده [avenir] ای ندارد، از حال سرریز نمی‌کند و فراتر نمی‌رود، و فورا مصرف می‌شود. بنابراین نوعی منطقه‌ی ناآشنای یا نافهمی هست که، در عین حال، حکم یکجور اندوخته و امکان مازاد را دارد- امکانی برای اینکه مازاد آینده‌ای داشته باشد، و در نتیجه، امکانی برای ایجاد بسترهای تازه. اگر همه بتوانند هرآنچه می‌خواهیم بگویم را فورا بفهمند-- تمام جهان، یکباره و در آن واحد- آن وقت دیگر من بستری به وجود نیاورده‌ام، خیلی مکانیکی انتظاری را برآورده کرده‌ام و بعد هم پایان ماجرا-گیریم مردم هم تحسین کنند و کار را با لذت بخوانند؛ بعدش که بهر حال کتاب را می‌بندند و همه چیز تمام می‌شود …بنابراین اشتیاقی هست، ولو به ظاهر قدری شرورانه، به نوشتن چیزهایی که همه کس قادر به تصاحب و فهم فوری اش نباشند. خود من ...
  • گزارش تخلف

🔶وقتی فرایندی که با مسخ نیروی کار و تبدیل آن به کالا آغاز شده سراپای [مناسبات] انسانی را فراگرفت و حتا کوچکترین انگیزه یا میل ناگه

سازمان یافتگی کامل مناسبات تولید در واقع نیازمند مشارکت آدم هاییست که مرده‌اند. [درنتیجه] خواست زندگی خود را وابسته به انکار خواست زندگی می‌بیند: صیانت نفس کل زندگی موجود در سوبژکتیویته را حل می‌کند و از بین می‌برد «…. آدورنو،» اخلاق صغیر" ص. ۲۲۹. --------------------------------. کانال ما را به دوستانتان معرفی بکنید👇 … ...
  • گزارش تخلف

✍پویا ایمانی …. 🔶بدبینی دلیل تسلیم نیست

دیدگاه تلخ و ناامید آدورنو شدیدا مخالف آن پیشفرض محافظه کارانه است که می‌گوید چون انسانها همچنان درگیر تضاد اجتماعی اند و هیچ تلاشی برای رهایییدن شان از انقیاد مناسبات سرکوب‌گر اجتماعی به ثمر ننشسته، «پس این تضاد طبیعی و ذاتیست». اگر چه کل پروژه‌ی فکری آدورنو تقریبا حاوی هیچ برنامه‌ای برای عمل انقلابی نیست، ولی آشکارا واجد خصلتی رهایی بخش است و دست کم «خواست رهایی» را در خود دارد. فلسفه‌ی او، به تاسی از تفکر بلوخ، به پذیرش همیشگی بودن دوزخ تن نمی‌دهد. برای آدورنو هم، مثل بلوخ، «حقیقتی دیگر، جز حقیقت آنچه اکنون هست، وجود دارد». فلسفه، از نگاه آدورنو، در امید به تغییر امور نسبت به وضع فعلی شان و به خصوص در واکنش به وضعیت بحرانی و ناامیدکننده‌ای که جهان در آن به سر می‌برد، تداوم می‌یابد. آدورنو در مقاله‌ی «چرا هنوز فلسفه؟» می نویسد «تداوم بی وقفه‌ی رنج، ترس و خطر ایجاب می‌کند که تفکری که نمی‌تواند تحقق یابد کنار گذاشته نشود». و این شور جنون آمیزی ست که آدورنو را هنوز و همیشه زنده نگاه داشته" … ...
  • گزارش تخلف

کلنجار بیشتر با دکونستروکسیون دریدا (و دستروکسیون هایدگر)، از زبان دریدا: …🔶 «[دکونستروکسیون] در عین حال یکجور ترجمه‌ی فعال بود که

تحلیلی که صرفن تحلیل نظری نیست، بلکه در عین حال نوشتن دیگر باره‌ی پرسش هستی یا معناست: دکونستروکسیون همچنین شیوه‌ی خاصی از نوشتن است و پیش نهادن متنی دیگر. دکونستروکسیون لوح سفید [tabula rasa] نیست، و به همین دلیل هم از شک و نقد متمایز است. نقد همواره عطف به تصمیمی عمل می‌کند که تالی یک داوری یا معلول یک داوری ست. اتوریته‌ی نهایی دکونستروکسیون نیست. دکونستروکسیون دکونستروکسیون نقد هم هست. این البته بدین معنی نیست که هرگونه نقد و نقادی بی ارزش می‌شود، بلکه دال بر تلاشی ست در فکر کردن به معنی اتوریته‌ی لحظه‌ی نقادانه در تاریخ-مثلن در معنی کانتی کلمه، ولی نه صرفن در معنی کانتی. دکونستروکسیون نقد نیست. واژه‌ی آلمانی دیگری که دکونستروکسیون به نوعی حکم جابجایی اش را دارد &aposAbbau&apos است، که هم در کار هایدگر یافتنی ست و هم در آثار فروید. آشکارا با این واژه می‌خواستم نوشتارم را در شبکه‌ی آن تفکراتی قرار دهم که برایم اهمیت دارند» …. ...
  • گزارش تخلف

هگل، ما و یک دنیا خوشمزگی. ✍ پویا ایمانی. -----------------------

🔶از تاکسی و خیابان تا محل کار و از محافل دوستانه و جمع‌های خانوادگی تا همین فضای مجازی، روابط ایرانیان گاه به طرز خفه کننده‌ای پر است از جوک و شوخی و هجو شرایط. کشتی قرآنی مطلا، قاری پدوفیل، ژن خوب، صم بکم بودن عارف، معلق زدن‌های رقت انگیز خاتمی، توییت‌های ظریف، ویدئوهای احمدی نژاد و حتا حبس و کشته شدن معترضان بارها بیش از آنکه موضوع مقاومت و فکر کردن باشند موضوع جک‌های بی پایان با چاشنی کم رنگی از اعتراض اند. در مقابل، کم نیستند مطالعات میدانی و تحلیل‌های روان شناختی که ایرانیان را مردمانی غمگین، افسرده یا خشمگین معرفی می‌کنند. در واقع، تک تک مواردی که برشمردم گواهی هستند بر این واقعیت پیچیده که برای ما اغلب طنازی و مصیبت دو روی یک سکه‌اند. این تناقض را چطور می‌شود توضیح داد؟ چرا کسر عظیمی از مردم ما در مواجهه با مصائب بی پایان زندگی شان که دیگر حتا حکومت هم توان یا اراده‌ای برای پنهان کردن ش ندارد جوک می‌سازند؟ پاسخ‌ها حتما متنوع اند، ولی دست کم یک سرنخ ممکن را می‌شود در نقد هگل به طنز رمانتیک‌ها یافت (با این تبصره که من اینجا بیش از آن که به هگل وفادار باشم، به بازصورت بندی زیبایی ش ...
  • گزارش تخلف

مرثیه‌ای در رثای امیدورزی؛. ✍حسام محمدی …

«بدون امید هم می‌توان زندگی کرد»، این توصیف ظریفی از زندگانی امروز ماست. انسانهایی که در فرآیندی فرساینده، انتظار دلگرم‌کننده برای آن چیزی که هنوز نیامده را از کف داده و زیر بار دشواری‌های امروزشان از پای درآمده‌اند. بواقع حد صعوبت این معبر بالاتر از آن است که این انسان تکیده تاب پیمودنش را داشته باشد و بدتر از آن پیدایش این تصور است که آن وضع بهتر هرگز نخواهد آمد، اینچنین وضعیتی به معنای ظهور اندیشه پایان پیشرفت است و فقدان باور به این پندار است که آینده بهتر از گذشته خواهد بود …این زندگی مأیوسانه و فرار از عقوبت آینده سبب شده تا مردم کشورمان آن نقطه امنی را که انسان امروزی در آینده برای خود متصور شده، از کف داده و امید را از روبروی خود به پشت سرش براند. این بازگشت به گذشته و جستجوی امر بهین در پستوی تاریخ پادزهری فرومایه برای بازیابی امیدهای بر باد رفتۀ آینده در گذشته است. ما امروز را چنان شکست‌خورده و مفلوک سر می‌کنیم، که گویی هیبت آینده، پیشاپیش و البته بیدادگرانه، مقابل دیدگانمان قتل عام شده باشد. تصور سقوط و اضمحلال آنچنان دامان فرودستان را گرفته که امید را بی‌رحمانه سلاخی می‌کنن ...
  • گزارش تخلف

✍ پویا ایمانی.. «بر خلاف مردمان خداترس و پرهیزگار، ما نیچه‌ای بودیم و هنوز هم هستیم» …

🔶این عبارت برانگیزنده در میانه‌های کتاب کوچکی درباره‌ی دموکوراسی آمده که ژان-لوک نانسی، فیلسوف معاصر فرانسوی، در سال ۲۰۰۷ و در پاسخ به مهملات سارکوزی و دارودسته‌اش راجع به می‌۶۸ نوشته. یکی -دو سطر قبل، نویسنده از دعوت نیچه به «ارزیابی دوباره‌ی همه‌ی ارزشها» حرف زده و این را نه به یک کنش ناگهانی و یکباره مثل انقلاب، بلکه به گشودگی ذاتی و مداوم دموکراسی ربط داده، گشودگی دائم به آنچه هنوز نیست اما مدام در کار آمدن است (دقیقا همان دروازه‌ی باریکی که دلبستگان محافظه کار لیبرالیسم سیاسی از دیدنش عاجزند). بدین ترتیب دموکراسی تنها رژیمی ست که جا را برای «فراروی بی پایان و نامحدود انسان از خودش» (پاسکال) باز می‌گذارد. جای دیگری، نانسی همین معنی را، باز با ارجاع به نیچه، اینطور رسانده که دموکراسی آدمی را همچون «رقصنده‌ای بر فراز مغاک» فرض می‌کند، یعنی موجودی ایستاده بالای نیستی اش، یعنی دموکراسی رژیمی ست که به بی بنیادی یا آنارخیای وجود آدمی آری می‌گوید و از این رو به هرچه شدن و جز-این-شدن ش مجال می‌دهد. و در همین معنی ست که نانسی -به تبع دریدا-اصرار دارد دموکراسی راه هرجور «الاهیات سیاسی» را می ...
  • گزارش تخلف

ریشه‌های درختی تنومند و سایه گستر (۱۲)

✍فرزام پروا …در سایکوز، بزرگ دیگری به روشنی با سوژه در سر خودش صحبت می‌کند. در معنای خاصی، مفهوم بزرگ دیگری از کار لکان به عنوان روانپزشک و از ایده اتوماتیسم منتال ریشه می‌گیرد. (کلرامبو پدیدار صحبت کردن کسی در داخل سر خود بیمار را ایزوله کرده بود.) بزرگ دیگری به عنوان عامل یا شاهد در هر ساختار مکالمه حاضر است. در معنای خاصی، سایکوتیکها صرفا از ما شفافتر هستند: آنها بهتر از ما می‌دانند که ما سخن گفته می‌شویم. سوژه پارانوئید که از این شکایت دارد که پشت سرش حرف می. زنند، که مردم در مورد او حرفهای بدی می‌زنند در مورد این موقعیت بسیار بیشتر از ما شفاف است، چرا که بطور بنیادی در مورد ما، حتی پیش از اینکه به دنیا بیاییم حرف زده می‌شود. این گفتاریست که پیش از ظهور ما در جهان وجود دارد و آن را مشروط می‌کند. لکان طبقه بندیهای کلینیکی را بر اساس سوالات بنیادین متفاوتی که توسط سوژه‌های مختلف پرسیده می‌شود متمایز کرد. سوژه معنا به خودی خود یک پرسش است. ...
  • گزارش تخلف