کژ نگریستن این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1 کژ نگریستن ۰۰:۱۳ ۱۳۹۷/۰۸/۰۱ در جوامع ما، ایدئولوژی اخلاقی، دشمن اصلی (و البته ناپایدار) تمامی کسانی است که میکوشند مستقیما به اندیشهای حقیقی (هرچه میخواهد کژ نگریستن ۲۲:۲۹ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ #یادداشت✍ رضا مجدمن همیشه عاشق زبان شعر بوده ام، کاربستی از زبان که فارغ از خصلت ایدئولوژیک زبان، آ ✍ رضا مجد …من همیشه عاشق زبان شعر بودهام، کاربستی از زبان که فارغ از خصلت ایدئولوژیک زبان، آن را بکار میگیرد، این شکل بکار گیری زبان برخلاف کارکرد ایدئولوژیک زبان که مدعی توانایی در توضیح جهان و حقیقت است، و به نوعی مدعی عدم شکاف بین دال و مدلول و فراچنگ آوردن معنای غایی ست، شکست خود را در تثبیت معنا و فقدان میپذیرد و گردن میگیرد، زبانی فروتن که مدعی نیست که حقیقت در انحصار اوست یا توان ترسیم معنا و ارائهی نظام معنایی بدون شکاف و نقصان را داراست. بلکه اتفاقا به شکست خودش در ناتوانی در بیان آنهم به معنای «بکتی» کلمه، معترف است، و این دقیقا نقطهی قوت زبان شعر و پویایی آن است، بکارگیری دیالکتیک بیان و شکست در بیان و شوق دوباره برای بیان. البته باید در اینجا تکلیف زبان شعری اصیل مدنظر خود را با شبه شعرهایی که فضای مجازی و اوراق دفترچهها را پرکرده است روشن کنیم. کارکرد زبان ایدئولوژیک شبیه سازوکار داستان آفرینش و ترسیم فضای بهشت توسط ادیان سامی است، در کتابهای مقدس، فضای بهشت به گونهای است که هیچ فاصلهی بین کلمه و شئ، زبان و جهان و بین تمنا و ابژه و مطلوب تمنا وجود ندارد، شئ با نام ... کژ نگریستن ۲۰:۵۱ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ ✍ پویا ایمانی … هگل خطابهی مشهور ۱۸۰۷ اش «چه کسی انتزاعی فکر میکند؟» را اصلا در پاسخ به نقدهای متداول به تفکر انتزاعی نوشته بود. به سمت منتقدان (عوام). حالا با این کاری ندارم. حرفم چیز دیگری است. متن خطابه با این عبارات آغاز میشود که «فکر؟ Sauve gui peut» جملهی فرانسوی یی که هگل آورده عبارت مشهوری ست. «الفرار» یا جانتان را بردارید و بگریزید! یا به ترجمهی تحت اللفظیتر «هرکس میتواند، خودش را نجات دهد!» منظور فیلسوف روشن بود: «خائنی» پیدا خواهد شد که به صرف شنیدن واژههای «فکر» و «انتزاعی» در عنوان همین مقاله هم، انگار از طاعون بگریزد، پا به فرار خواهد گذاشت …، دو قرن بعد، دریدا در آن مقالهی حالا کلاسیک از «آپوریای انتزاع» یاد میکند: «خود را باید با انتزاع نجات داد یا از انتزاع؟».. «نجات»: از انتزاع؟ ... کژ نگریستن ۱۶:۴۵ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ (۴) این سه جنبه، که در جنبش دائمیاند را نزد آنتوان آرتو بهروشنی میتوان یافت: سقوط حروف در ترکیبزدایی از زبان مادری […]؛ ادغامشان درون گرامری جدید یا نامهای جدید با اهمیتی نحوی، آفرینندگان یک زبان […]؛ و سرانجام کلمات نفسی، مرز غیرنحویای که همۀ زبان بدان میل میکند. و حتی در مورد سلین (نمیشود نگفت که) آن را عمیقا احساس میکنیم: «سفر به پایان شب» یا ترکیبزدایی از زبان مادری؛ «مرگ قسطی» با گرامر جدیدش بهعنوان زبانی درون زبان؛ و «باند گویگنول» با بانگ و جیغ معلقش بهمثابۀ حد زبان، بهمنزلۀ مکاشفات و طنین انفجاریاش. برای نوشتن، شاید لازم است زبان مادری شنیع و نفرتانگیز باشد، ولی فقط در اینصورت یک آفرینش نحوی میتواند نوعی زبان غریبه در آن تأسیس کند و زبان در مقام یک کل میتواند خارجش را نمایان سازد، فراتر از هر نحوی. ما گاهی به نویسندگان تبریک میگوییم، ولی آنها نیک آگاهاند که فرسنگها دور هستند از رسیدن به صیرورت، بسی دورتر از حدومرزی که برای خود قرار دادهاند، که بیوقفه از دستشان سر میخورد و میلغزد. نوشتن نیز بدل شدن به چیزی است جز نویسنده. ویرجینیا ولف به کسانی که میپرسند ا ... کژ نگریستن ۱۶:۴۵ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ (۳). گرچه این امر همواره بر عاملانی تکین دلالت میکند، ادبیات نوعی سرهمبندی جمعی بیان است ادبیات توهم است، ولی توهم سروکاری با بابا-مامان ندارد؛ توهمی وجود ندارد که از میان ملتها، نژادها و قبایل نگذرد و تاریخ عام و جهانشمول را به تسخیر خود درنیاورد. توهم سراسر امر تاریخ جهان است: «جابهجایی نژادها و قارهها». ادبیات توهم است و به معنای واقعی کلمه، سرنوشتش میان دو قطب توهم بازی میکند. توهم یک بیماری است؛ به معنای عالی کلمه، یک بیماری، هرگاه نژادی را که مدعی است ناب و مسلط است، برمیافرازد. ولی هنگامی معیار سلامت است که به این نژاد حرامزادۀ سرکوبشدهای متوسل میشود که بیوقفه در زیر سلطهها و سیطرهها میجنبند و جم میخورند، در برابر هر چ یزی که به بند میکشد و سرکوب میکند میایستند، نژادی که در نوشتن بهمثابۀ فرایند خلاصه شده است. اینجا هم همواره این بیم هست که دولتی مریض، فرایند یا شدن را فاسد کند؛ سلامتی و ورزشگرایی هر دو با ابهام مشابهی روبهرو میشوند. این خطر همیشگی که توهم سلطه با توهمی حرامزاده مخلوط شود، ادبیات را بهسمت فاشیسمی کرمیشکل هل دهد؛ مرضی که او علیهاش میجنگد، حتی اگر این بهمعنای تشخیص فاشیسمی درون خودش و جنگیدن علیه خودش باشد. هدف نهایی ادبیات، آ ... کژ نگریستن ۱۶:۴۳ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ (۲). نوشتن یادآوری خاطرات و سفرها نیست؛ عشقها و اندوهها، رؤیاها و فانتسمها گناه بهواسطۀ تجاوز از واقعیت فرقی با گناه بهخاطر تجاوز از تخیل ندارد. در هر دو مورد، همان بابا-مامان ابدی دستاندرکارند؛ ساختاری ادیپی که بر روی واقعیت فرافکنده شده یا در تخیل درونفکنی شده است. در این تصور کودکانه از ادبیات، آنچه در پایان سفر یا در قلب رؤیا بهدنبالش هستیم، یک پدر است. فرد برای پدر-مادرش مینویسد. مارتا روبرت این کودکانهسازی یا «روانکاوانه کردن» ادبیات را به یک حدومرز سوق داده است و برای نوولیست جز یک حرامزاده یا بچۀ سرراهی، چاره دیگری باقی نگذاشته است. حتی حیوان شدن هم مصون از نو عی تقلیل ادیپی از نوع «گربۀ من، سگ من» نیست. […] بهعنوان یک قاعدۀ کلی، تخیلات با حرف تعریف نکره صرفا بهعنوان نقابی بر ضمیر شخصی یا ملکی برخورد میکنند: «یک کودکی را دارند میزنند» فورا ترجمه میشود به «پدرم مرا میزند». ولی ادبیات راه خلاف را در پیش میگیرد و تنها هنگامی وجود دارد که در زیر لایۀ اشخاص ظاهری، نیروی امری غیرشخصی را کشف میکند؛ که یک کلیت نیست، بلکه تکینگیای است در بالاترین درجه: یک مرد، یک زن، یک حشره، یک شکم، یک کودک و … این دو، اولشخص نیستند که بهعنوان شرط بیان ادبی ... کژ نگریستن ۱۶:۴۰ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ ✍ ژیل دلوز. ترجمه؛ محمد زمان زمانی جمشیدی. (۱) نوشتن مسلما تحمیل فرمی (از بیان) بر مادۀ تجربۀ زیسته نیست. ادبیات در مسیر امر بدفرم و ناکامل حرکت میکند؛ آنطورکه ویتولد گومبروویچ گفت و تجربه کرد. نوشتن پرسشی است از شدن، همواره ناکامل، همیشه در میانۀ شکل یافتن و فراتر از مادۀ هر تجربۀ زیستپذیر یا بهزیستدرآمده. یک فرایند است؛ یعنی عبور زندگی که هم امر زیستپذیر و هم زیستشده هر دو را پشت سر میگذارد. نوشتن از شدن جداییناپذیر است. با نوشتن، فرد زن میشود، حیوان (یا گیاه) میشود، مولکول میشود، تا حد نامحسوس شدن. این شدنها میتوانند توسط خط ویژهای به هم پیوند یابند؛ همچنانکه در نوولهای جی، ام. جی لوکلزیو میبینیم یا ممکن است در هر سطحی همبودی داشته باشند، به پیروی از درگاهها، آستانهها و مناطقی که کل عالم را تشکیل میدهند؛ همانگونه که در نوشتههای قوی اچ. پی. ... کژ نگریستن ۱۶:۳۹ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ ژیل دلوز (۱۹۹۵-۱۹۲۵)، فیلسوف فرانسوی، نگاه ویژهای به ادبیات داشت و این موضوع از آغاز در کانون توجه و دلمشغولیهایش بود این را میتوان از آنچه در آثارش به نویسندگانی چون پروست، ملویل، کافکا، لارنس، جویس، ولف، بکت و … اختصاص دارد نیز دریافت. متن پیشرو، ترجمهای است برگرفته از یکی از مقالات وی در واپسین کتابش «مقالات انتقادی و کلینیکی» (۱۹۹۳) … ... کژ نگریستن ۱۱:۱۸ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ بخش حذف شدهی کتاب «سال رویاهای خطرناک» اسلاوی ژیژک ArticleFile.pdf ( 223.4 KB ) دانلود و مشاهده در تلگرام کژ نگریستن ۱۱:۱۸ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ متن پیشرو، بخشی از کتاب «سال رویاهای خطرناک» اسلاوی ژیژک، نظریه پرداز مارکسیست اسلوونی است که به هنگام انتشار برگردان فارسی کتاب، در این بخش ژیژک صراحتا به مسألهی انتخابات سال ۱۳۸۸ در ایران و اعتراضات و وقایع مابعد آن میپردازد. این کتاب با ترجمهی صالح نجفی و رحمان بوذری، توسط انتشارات هرمس منتشر شده است. ***. وقتی رژیمی اقتدارگرا به بحران نهایی خود نزدیک میشود علی القاعده فروپاشی آن تابع دو مرحله است. پیش از سقوط واقعی و بالفعل، گسستی اسرارآمیز روی میدهد: ناگهان، مردم متوجه میشوند که بازی تمام شده، و به یکباره ترسشان میریزد. قضیه فقط این نیست که رژیم مشروعیت اش را از دست میدهد، بلکه اعمال قدرتش خود واکنشی از سر عجز و وحشت تلقی میشود. در کتاب شاه شاهان، روایتی کالسیک از انقلاب ایران، ریشارد کاپوشینسکی لحظة دقیق این گسست را مشخص کرد: در چهارراهی در تهران، یکی از تظاهرکنندهها وقتی پلیس سرش داد کشید از جایش تکان نخورد، و بدینسان مأمور پلیس دستوپایش را گم کرد و عقب کشید. دو ساعت بعد، کل شهر قضیه را شنیدند، و گرچه درگیریهای خیابانی هفتهها به طول انجامید، همه یکجورهایی میدانستند کار تمام است. آیا بعد از شکست موسوی از احمدی نژاد روندی مشابه در انتخابات ۲۰۰۹ ایران در جریان نبود؟ ... کژ نگریستن ۱۰:۴۳ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ سیاست مدارها به جنگ نمیروند!. تعدادشان کم است و طول عمرهای. بلندی دارند! و سربازها …. سربازها داستانهای کوتاه غم انگیزند! …ناهید عرجونی. کژ نگریستن ۲۲:۲۷ ۱۳۹۷/۰۷/۲۹ 📝ناخدا اهب حق دارد ادعا کند در حال گریز از هر جا و مکانی است، او عملکرد پدر را به نفع نیروهایی گنگتر و مبهمتر رها میکند او در حال انجام چه کاری است وقتی ژوبینهای آتش و جنون خود را رها میکند؟ او در کار شکستن یک پیمان یا توافق است. دارد به قانون صیادان نهنگ خیانت میکند، قانونی که میگوید باید هر نهنگ سالمی را که دید شکار کرد نه آنکه یکی را بر دیگری ترجیح داد. اما اهب، دل سپرده به شدنی تشخیص ناپذیر، دست به گزینش میزند. او انطباق هویتش با نهنگ سفید را دنبال میکند و در این راه جان خدمه کشتی اش را به خطری مرگبار میاندازد. مورد ناخدا اهب موردی از یک شرارت روانشناختی است. اهب از دیوار عبور خواهد کرد، حتی اگر در پس آن هیچ چیز نباشد و نیستی را ابژه خواست خود میگرداند. او از نهنگ سفید تقلید نمیکند، بلکه به موبی دیک تبدیل میشود. او به منطقه همجواری وارد میشود، جایی که دیگر از موبی دیک قابل تشخیص نیست و با نیزه زدن به این نهنگ سفید به خودش ضربه میزند …. ... کژ نگریستن ۱۹:۲۰ ۱۳۹۷/۰۷/۲۹ پاسخ لاکان به پرسش نام آور فروید که (زن چه میخواهد)؟ اسلاوی ژیژک کژ نگریستن ۱۷:۱۳ ۱۳۹۷/۰۷/۲۹ ✍سیاوش طلایی زاده …کتاب «» نوشته انسان شناس امریکایی اثر قابل تأملی است در مورد زندگی نهانی فرودستان کتاب به پیروی از شعار که «هر جا قدرت هست، مقاومت نیز هست» به مسئله سلطه و مقاومت طبقات فرودست -به ویژه صورتهای ابتداییتر آن نظیر بردگی و دهقانی و … - میپردازد. اسکات میان (public transcript) و (hidden transcript) قائل به تمایزی بنیادین است. بدین ترتیب او نمایش عمومی را شامل اقدامات فرادستان به منظور توجیه ضرورت سلطه خود و پذیرش ظاهری این موضوع از جانب فرودستان میخواند. فرادستان با تحقیر، توهین، سلب امتیازات و در یک کلام حمله به کرامت زیردستان و از سویی با ایجاد نظامهای ایدئولوژیک نظیر باورهای مذهبی مربوط به لزوم اطاعت از ارباب میکوشند سلطه خود را تحکیم و تثبیت کنند. در مقابل فرودستان نیز در صحنه نمایش عمومی به گونهای عمل میکنند که گویی این نابرابری را پذیرفتهاند و بنای اعتراض که ندارند هیچ کاملا هم مطیع فرادستانند. اما این همه ماجرا نیست. به تعبیر اسکات در پشت صحنه نمایش عمومی، فرودستان روایت نهانی مقاومت خود را میسازند. روایت نهانی شامل مجموعه اقدامات خاموش و پنهانی فرودستان برای ایستادگی در برابر سلطه و تخطی از آن است و از «شکار غیرقانونی و دله دزدی، کم کاری و فرار و …» گرفته تا ... کژ نگریستن ۱۴:۲۵ ۱۳۹۷/۰۷/۲۹ آدمی نه از طریق دست یافتن به هدف بلکه با اثبات این نکته که از پیش به آن دست یافته است، هدف را تحقق میبخشد، حتی وقتی که شیوهی حصو به هنگام پیشروی، آدمی هنوز به آنجا (به مقصد) نرسیده بود، لیکن به ناگهان (چنین مینماید که گویی) تمام مدت آنجا بوده است. «خیلی زود» ناگهان بدل به «خیلی دیر» میشود، آن هم بدون تشخیص لحظهی دقیق تبدیل آنها. از این رو کل ماجرا حاوی ساختار قرار ملاقات از دست رفته است. در طول راه، حقیقت، حقیقتی که ما هنوز بدان نایل نشدهایم، هم چون شبحی ما را پیش میراند، و به ما وعده میدهد که در انتهای مسیر در انتظارمان است؛ اما ناگهان در مییابیم که ما همواره از پیش در قلمرو حقیقت به سر میبردیم. این مازاد و اضافهی (surplus) پارادوکسیکال که میلغزد و از کف میرود، در این مواجهه و ملاقات از دست رفته «لحظه مغتنم» خود را به مثابه «امری محال» عیان میکند، البته این همان ابژهی کوچک a (امر دست نیافتنی) است: نمود نابی که ما را به جانب حقیقت میداند، درست تا لحظهای که ناگهان در پس ما ظاهر میشود، (به نحوی که گویی) ما پیشاپیش جلوتر از آن به مقصد رسیدهایم، یک هستی سراب گونه که واجد «زمان راستین خود نیست، و فقط همواره در فاصلهی بین» خیلی زود «و» خیلی دیر" برجا میماند …اسلاوی ژیژک. رخداد، گزیده مقالات، انتشار ... کژ نگریستن ۱۲:۱۳ ۱۳۹۷/۰۷/۲۹ 🔹 مجازات عموما به عنوان وسیلهای برای اصلاح و یا ارعاب دیگران تعریف شده است اما شما چه حقی دارید که مرا جهت اصلاح و یا ارعاب دیگران تنبیه کنید. علاوه بر این، تاریخ و چیزی به نام آمار موجود است که با ارائه کاملترین شواهد ثابت میکنند از زمان «قابیل»، دنیا به وسیله مجازات نه مرعوب شده و نه اصلاح. درست برعکس. از نظر حقوق انتزاعی تنها یک تئوری مجازات وجود دارد که شأن انسان را به صورت تجریدی به رسمیت میشناسد، و آن تئوری کانت است. این را به خصوص در فرمولبندی خشکی که هگل به آن داده میتوان دید. هگل میگوید: «مجازات حق مجرم است. این عملی ناشی از اراده خود وی میباشد. مجرم تجاوز به حق را به عنوان حق خود اعلام میکند. جرم او نفی حق است. ... کژ نگریستن ۲۳:۴۰ ۱۳۹۷/۰۷/۲۸ 🍂 درد عقوبتیست که بر سر عروسکها میآید. 🍂 عروسکهایی که نخهایشان از پس سالها کشیده میشود 🍂 و با صورت به یاد زندگی میافتند. مجیدآبادی. کژ نگریستن ۲۲:۴۸ ۱۳۹۷/۰۷/۲۸ اثر: صمد کاظمیان قوشاچای. موضوع: پرده آبی. سبک: سوررئال اندازه:۱۲۰*۸۰. تاریخ:۱۳۹۷/۷/۲۰. تکنیک: رنگ روغنی. کژ نگریستن ۱۸:۵۵ ۱۳۹۷/۰۷/۲۸ امر واقعی همان چیزی است که «یک» است و چون شرط استعلایی نظام نمادین امر واقعی است، لاکان میگوید: «همیشه چیزی چون یک هست» نظام نمادین را دالی از یک و امر خیالی را تصویری از یک ساختار میبخشد. دورونیت نیز همین یک است، با تمامی مدولاسیونها یا وجوه رابطهایش: دورونیت به مثابه چیز (das Ding) مادرانه، دورونیت به مثابه اثر امر واقعی در دیگری بزرگ یا همان ابژه a، و دورونیت به مثابه امر واقعی در نظام خیالی یا فالوس به مثابه دال. عشق نیز صراحتا با چیزی چون یک سروکار دارد و قرار است چیزی چون «یک» را تولید کند. آن طور که لاکان در برداشت عقل سلیم تشخیص میدهد مقصود اصلی از عشق «یکی شدن» است؛ اگر چه همگان میدانند که هیچکس نمیتواند «چیزی چون یک» باشد. «سوژه» یکی از دیگران نیست، بلکه چیزی در میان دو دیگری است، میان یک دیگری بزرگ و یک ابژه. آن «یک» که از آن صحبت میکنند، نوعی سراب «یک» است که معتقدند باید باشند. عشق قرار است این «یک» را فراهم آورد: اما «یک» در مقام امر واقعی همیشه به جای خود بازمیگردد و به همین دلیل است که اولین دیدار دو دلداده، اولین رویش عشق، تکرار لحظهای دیگر است که همیشه بوده و هست …. ... کژ نگریستن ۱۸:۵۵ ۱۳۹۷/۰۷/۲۸ به همین دلیل که هر انقلابی باید توسط نوشتار ناب، یعنی مادیت نوشتار، نوشتار در سطح بی مفهوم زبان، نمایندگی شود، باید تفسیری را که ف زخم اول، زخم سرنمون، یعنی زخمی را که دو زخم دیگر صرفا بیانها یا مدالیتههای دیگر آن هستند، نه به کپرنیک، بلکه به کپلر نسبت داد: کار کپرنیک انقلابی در کیهانشناختی ایجاد نکرد، چرا که واقعا هم انقلاب نبود: این که زمین دور خورشید میچرخد نه خورشید دور زمین، تنها تغییر مرکز بود؛ به همین دلیل هم کتاب کپرنیک به پاپ زمانه تقدیم شده بود. حتی خود کپرنیک هم در گفتار روزمرهاش همچنان از چرخش خورشید به دور زمین دفاع میکرد و تغییر مرکزیت کائنات از زمین به خورشید تغییری در هیئت بطلمیوسی ایجاد نمیکرد، چنان که بنا به فیزیک نسبیت، تز کپرنیک تنها تغییر نقطهی مرجع در نظریهی بطلمیوس است و نه بیشتر. انقلاب در «همچنان میچرخد» است، چنان که چه از ریشهی لاتین و چه از ریشهی عربی این واژه برمیآید. کپلر بود که این زخم را وارد کرد، آن هم با این تکه از مادیت:.. این نوشتار (ecrit)، در این چیزی که در این پنج حرف ناقابل چکیده شده است و میتوان بر کف دست هر کسی نوشت، و همچنین عددی که به آن اضافه میشود، آنچه را از روی بطالت به کپرنیکوس نسبت میدهد، برمیسازد. این همان چیزی است که ما را از عملکرد خیالی با این ... ‹ 45 46 47 48 49 50 51 ›
کژ نگریستن ۰۰:۱۳ ۱۳۹۷/۰۸/۰۱ در جوامع ما، ایدئولوژی اخلاقی، دشمن اصلی (و البته ناپایدار) تمامی کسانی است که میکوشند مستقیما به اندیشهای حقیقی (هرچه میخواهد
کژ نگریستن ۲۲:۲۹ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ #یادداشت✍ رضا مجدمن همیشه عاشق زبان شعر بوده ام، کاربستی از زبان که فارغ از خصلت ایدئولوژیک زبان، آ ✍ رضا مجد …من همیشه عاشق زبان شعر بودهام، کاربستی از زبان که فارغ از خصلت ایدئولوژیک زبان، آن را بکار میگیرد، این شکل بکار گیری زبان برخلاف کارکرد ایدئولوژیک زبان که مدعی توانایی در توضیح جهان و حقیقت است، و به نوعی مدعی عدم شکاف بین دال و مدلول و فراچنگ آوردن معنای غایی ست، شکست خود را در تثبیت معنا و فقدان میپذیرد و گردن میگیرد، زبانی فروتن که مدعی نیست که حقیقت در انحصار اوست یا توان ترسیم معنا و ارائهی نظام معنایی بدون شکاف و نقصان را داراست. بلکه اتفاقا به شکست خودش در ناتوانی در بیان آنهم به معنای «بکتی» کلمه، معترف است، و این دقیقا نقطهی قوت زبان شعر و پویایی آن است، بکارگیری دیالکتیک بیان و شکست در بیان و شوق دوباره برای بیان. البته باید در اینجا تکلیف زبان شعری اصیل مدنظر خود را با شبه شعرهایی که فضای مجازی و اوراق دفترچهها را پرکرده است روشن کنیم. کارکرد زبان ایدئولوژیک شبیه سازوکار داستان آفرینش و ترسیم فضای بهشت توسط ادیان سامی است، در کتابهای مقدس، فضای بهشت به گونهای است که هیچ فاصلهی بین کلمه و شئ، زبان و جهان و بین تمنا و ابژه و مطلوب تمنا وجود ندارد، شئ با نام ...
کژ نگریستن ۲۰:۵۱ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ ✍ پویا ایمانی … هگل خطابهی مشهور ۱۸۰۷ اش «چه کسی انتزاعی فکر میکند؟» را اصلا در پاسخ به نقدهای متداول به تفکر انتزاعی نوشته بود. به سمت منتقدان (عوام). حالا با این کاری ندارم. حرفم چیز دیگری است. متن خطابه با این عبارات آغاز میشود که «فکر؟ Sauve gui peut» جملهی فرانسوی یی که هگل آورده عبارت مشهوری ست. «الفرار» یا جانتان را بردارید و بگریزید! یا به ترجمهی تحت اللفظیتر «هرکس میتواند، خودش را نجات دهد!» منظور فیلسوف روشن بود: «خائنی» پیدا خواهد شد که به صرف شنیدن واژههای «فکر» و «انتزاعی» در عنوان همین مقاله هم، انگار از طاعون بگریزد، پا به فرار خواهد گذاشت …، دو قرن بعد، دریدا در آن مقالهی حالا کلاسیک از «آپوریای انتزاع» یاد میکند: «خود را باید با انتزاع نجات داد یا از انتزاع؟».. «نجات»: از انتزاع؟ ...
کژ نگریستن ۱۶:۴۵ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ (۴) این سه جنبه، که در جنبش دائمیاند را نزد آنتوان آرتو بهروشنی میتوان یافت: سقوط حروف در ترکیبزدایی از زبان مادری […]؛ ادغامشان درون گرامری جدید یا نامهای جدید با اهمیتی نحوی، آفرینندگان یک زبان […]؛ و سرانجام کلمات نفسی، مرز غیرنحویای که همۀ زبان بدان میل میکند. و حتی در مورد سلین (نمیشود نگفت که) آن را عمیقا احساس میکنیم: «سفر به پایان شب» یا ترکیبزدایی از زبان مادری؛ «مرگ قسطی» با گرامر جدیدش بهعنوان زبانی درون زبان؛ و «باند گویگنول» با بانگ و جیغ معلقش بهمثابۀ حد زبان، بهمنزلۀ مکاشفات و طنین انفجاریاش. برای نوشتن، شاید لازم است زبان مادری شنیع و نفرتانگیز باشد، ولی فقط در اینصورت یک آفرینش نحوی میتواند نوعی زبان غریبه در آن تأسیس کند و زبان در مقام یک کل میتواند خارجش را نمایان سازد، فراتر از هر نحوی. ما گاهی به نویسندگان تبریک میگوییم، ولی آنها نیک آگاهاند که فرسنگها دور هستند از رسیدن به صیرورت، بسی دورتر از حدومرزی که برای خود قرار دادهاند، که بیوقفه از دستشان سر میخورد و میلغزد. نوشتن نیز بدل شدن به چیزی است جز نویسنده. ویرجینیا ولف به کسانی که میپرسند ا ...
کژ نگریستن ۱۶:۴۵ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ (۳). گرچه این امر همواره بر عاملانی تکین دلالت میکند، ادبیات نوعی سرهمبندی جمعی بیان است ادبیات توهم است، ولی توهم سروکاری با بابا-مامان ندارد؛ توهمی وجود ندارد که از میان ملتها، نژادها و قبایل نگذرد و تاریخ عام و جهانشمول را به تسخیر خود درنیاورد. توهم سراسر امر تاریخ جهان است: «جابهجایی نژادها و قارهها». ادبیات توهم است و به معنای واقعی کلمه، سرنوشتش میان دو قطب توهم بازی میکند. توهم یک بیماری است؛ به معنای عالی کلمه، یک بیماری، هرگاه نژادی را که مدعی است ناب و مسلط است، برمیافرازد. ولی هنگامی معیار سلامت است که به این نژاد حرامزادۀ سرکوبشدهای متوسل میشود که بیوقفه در زیر سلطهها و سیطرهها میجنبند و جم میخورند، در برابر هر چ یزی که به بند میکشد و سرکوب میکند میایستند، نژادی که در نوشتن بهمثابۀ فرایند خلاصه شده است. اینجا هم همواره این بیم هست که دولتی مریض، فرایند یا شدن را فاسد کند؛ سلامتی و ورزشگرایی هر دو با ابهام مشابهی روبهرو میشوند. این خطر همیشگی که توهم سلطه با توهمی حرامزاده مخلوط شود، ادبیات را بهسمت فاشیسمی کرمیشکل هل دهد؛ مرضی که او علیهاش میجنگد، حتی اگر این بهمعنای تشخیص فاشیسمی درون خودش و جنگیدن علیه خودش باشد. هدف نهایی ادبیات، آ ...
کژ نگریستن ۱۶:۴۳ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ (۲). نوشتن یادآوری خاطرات و سفرها نیست؛ عشقها و اندوهها، رؤیاها و فانتسمها گناه بهواسطۀ تجاوز از واقعیت فرقی با گناه بهخاطر تجاوز از تخیل ندارد. در هر دو مورد، همان بابا-مامان ابدی دستاندرکارند؛ ساختاری ادیپی که بر روی واقعیت فرافکنده شده یا در تخیل درونفکنی شده است. در این تصور کودکانه از ادبیات، آنچه در پایان سفر یا در قلب رؤیا بهدنبالش هستیم، یک پدر است. فرد برای پدر-مادرش مینویسد. مارتا روبرت این کودکانهسازی یا «روانکاوانه کردن» ادبیات را به یک حدومرز سوق داده است و برای نوولیست جز یک حرامزاده یا بچۀ سرراهی، چاره دیگری باقی نگذاشته است. حتی حیوان شدن هم مصون از نو عی تقلیل ادیپی از نوع «گربۀ من، سگ من» نیست. […] بهعنوان یک قاعدۀ کلی، تخیلات با حرف تعریف نکره صرفا بهعنوان نقابی بر ضمیر شخصی یا ملکی برخورد میکنند: «یک کودکی را دارند میزنند» فورا ترجمه میشود به «پدرم مرا میزند». ولی ادبیات راه خلاف را در پیش میگیرد و تنها هنگامی وجود دارد که در زیر لایۀ اشخاص ظاهری، نیروی امری غیرشخصی را کشف میکند؛ که یک کلیت نیست، بلکه تکینگیای است در بالاترین درجه: یک مرد، یک زن، یک حشره، یک شکم، یک کودک و … این دو، اولشخص نیستند که بهعنوان شرط بیان ادبی ...
کژ نگریستن ۱۶:۴۰ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ ✍ ژیل دلوز. ترجمه؛ محمد زمان زمانی جمشیدی. (۱) نوشتن مسلما تحمیل فرمی (از بیان) بر مادۀ تجربۀ زیسته نیست. ادبیات در مسیر امر بدفرم و ناکامل حرکت میکند؛ آنطورکه ویتولد گومبروویچ گفت و تجربه کرد. نوشتن پرسشی است از شدن، همواره ناکامل، همیشه در میانۀ شکل یافتن و فراتر از مادۀ هر تجربۀ زیستپذیر یا بهزیستدرآمده. یک فرایند است؛ یعنی عبور زندگی که هم امر زیستپذیر و هم زیستشده هر دو را پشت سر میگذارد. نوشتن از شدن جداییناپذیر است. با نوشتن، فرد زن میشود، حیوان (یا گیاه) میشود، مولکول میشود، تا حد نامحسوس شدن. این شدنها میتوانند توسط خط ویژهای به هم پیوند یابند؛ همچنانکه در نوولهای جی، ام. جی لوکلزیو میبینیم یا ممکن است در هر سطحی همبودی داشته باشند، به پیروی از درگاهها، آستانهها و مناطقی که کل عالم را تشکیل میدهند؛ همانگونه که در نوشتههای قوی اچ. پی. ...
کژ نگریستن ۱۶:۳۹ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ ژیل دلوز (۱۹۹۵-۱۹۲۵)، فیلسوف فرانسوی، نگاه ویژهای به ادبیات داشت و این موضوع از آغاز در کانون توجه و دلمشغولیهایش بود این را میتوان از آنچه در آثارش به نویسندگانی چون پروست، ملویل، کافکا، لارنس، جویس، ولف، بکت و … اختصاص دارد نیز دریافت. متن پیشرو، ترجمهای است برگرفته از یکی از مقالات وی در واپسین کتابش «مقالات انتقادی و کلینیکی» (۱۹۹۳) … ...
کژ نگریستن ۱۱:۱۸ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ بخش حذف شدهی کتاب «سال رویاهای خطرناک» اسلاوی ژیژک ArticleFile.pdf ( 223.4 KB ) دانلود و مشاهده در تلگرام
کژ نگریستن ۱۱:۱۸ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ متن پیشرو، بخشی از کتاب «سال رویاهای خطرناک» اسلاوی ژیژک، نظریه پرداز مارکسیست اسلوونی است که به هنگام انتشار برگردان فارسی کتاب، در این بخش ژیژک صراحتا به مسألهی انتخابات سال ۱۳۸۸ در ایران و اعتراضات و وقایع مابعد آن میپردازد. این کتاب با ترجمهی صالح نجفی و رحمان بوذری، توسط انتشارات هرمس منتشر شده است. ***. وقتی رژیمی اقتدارگرا به بحران نهایی خود نزدیک میشود علی القاعده فروپاشی آن تابع دو مرحله است. پیش از سقوط واقعی و بالفعل، گسستی اسرارآمیز روی میدهد: ناگهان، مردم متوجه میشوند که بازی تمام شده، و به یکباره ترسشان میریزد. قضیه فقط این نیست که رژیم مشروعیت اش را از دست میدهد، بلکه اعمال قدرتش خود واکنشی از سر عجز و وحشت تلقی میشود. در کتاب شاه شاهان، روایتی کالسیک از انقلاب ایران، ریشارد کاپوشینسکی لحظة دقیق این گسست را مشخص کرد: در چهارراهی در تهران، یکی از تظاهرکنندهها وقتی پلیس سرش داد کشید از جایش تکان نخورد، و بدینسان مأمور پلیس دستوپایش را گم کرد و عقب کشید. دو ساعت بعد، کل شهر قضیه را شنیدند، و گرچه درگیریهای خیابانی هفتهها به طول انجامید، همه یکجورهایی میدانستند کار تمام است. آیا بعد از شکست موسوی از احمدی نژاد روندی مشابه در انتخابات ۲۰۰۹ ایران در جریان نبود؟ ...
کژ نگریستن ۱۰:۴۳ ۱۳۹۷/۰۷/۳۰ سیاست مدارها به جنگ نمیروند!. تعدادشان کم است و طول عمرهای. بلندی دارند! و سربازها …. سربازها داستانهای کوتاه غم انگیزند! …ناهید عرجونی.
کژ نگریستن ۲۲:۲۷ ۱۳۹۷/۰۷/۲۹ 📝ناخدا اهب حق دارد ادعا کند در حال گریز از هر جا و مکانی است، او عملکرد پدر را به نفع نیروهایی گنگتر و مبهمتر رها میکند او در حال انجام چه کاری است وقتی ژوبینهای آتش و جنون خود را رها میکند؟ او در کار شکستن یک پیمان یا توافق است. دارد به قانون صیادان نهنگ خیانت میکند، قانونی که میگوید باید هر نهنگ سالمی را که دید شکار کرد نه آنکه یکی را بر دیگری ترجیح داد. اما اهب، دل سپرده به شدنی تشخیص ناپذیر، دست به گزینش میزند. او انطباق هویتش با نهنگ سفید را دنبال میکند و در این راه جان خدمه کشتی اش را به خطری مرگبار میاندازد. مورد ناخدا اهب موردی از یک شرارت روانشناختی است. اهب از دیوار عبور خواهد کرد، حتی اگر در پس آن هیچ چیز نباشد و نیستی را ابژه خواست خود میگرداند. او از نهنگ سفید تقلید نمیکند، بلکه به موبی دیک تبدیل میشود. او به منطقه همجواری وارد میشود، جایی که دیگر از موبی دیک قابل تشخیص نیست و با نیزه زدن به این نهنگ سفید به خودش ضربه میزند …. ...
کژ نگریستن ۱۷:۱۳ ۱۳۹۷/۰۷/۲۹ ✍سیاوش طلایی زاده …کتاب «» نوشته انسان شناس امریکایی اثر قابل تأملی است در مورد زندگی نهانی فرودستان کتاب به پیروی از شعار که «هر جا قدرت هست، مقاومت نیز هست» به مسئله سلطه و مقاومت طبقات فرودست -به ویژه صورتهای ابتداییتر آن نظیر بردگی و دهقانی و … - میپردازد. اسکات میان (public transcript) و (hidden transcript) قائل به تمایزی بنیادین است. بدین ترتیب او نمایش عمومی را شامل اقدامات فرادستان به منظور توجیه ضرورت سلطه خود و پذیرش ظاهری این موضوع از جانب فرودستان میخواند. فرادستان با تحقیر، توهین، سلب امتیازات و در یک کلام حمله به کرامت زیردستان و از سویی با ایجاد نظامهای ایدئولوژیک نظیر باورهای مذهبی مربوط به لزوم اطاعت از ارباب میکوشند سلطه خود را تحکیم و تثبیت کنند. در مقابل فرودستان نیز در صحنه نمایش عمومی به گونهای عمل میکنند که گویی این نابرابری را پذیرفتهاند و بنای اعتراض که ندارند هیچ کاملا هم مطیع فرادستانند. اما این همه ماجرا نیست. به تعبیر اسکات در پشت صحنه نمایش عمومی، فرودستان روایت نهانی مقاومت خود را میسازند. روایت نهانی شامل مجموعه اقدامات خاموش و پنهانی فرودستان برای ایستادگی در برابر سلطه و تخطی از آن است و از «شکار غیرقانونی و دله دزدی، کم کاری و فرار و …» گرفته تا ...
کژ نگریستن ۱۴:۲۵ ۱۳۹۷/۰۷/۲۹ آدمی نه از طریق دست یافتن به هدف بلکه با اثبات این نکته که از پیش به آن دست یافته است، هدف را تحقق میبخشد، حتی وقتی که شیوهی حصو به هنگام پیشروی، آدمی هنوز به آنجا (به مقصد) نرسیده بود، لیکن به ناگهان (چنین مینماید که گویی) تمام مدت آنجا بوده است. «خیلی زود» ناگهان بدل به «خیلی دیر» میشود، آن هم بدون تشخیص لحظهی دقیق تبدیل آنها. از این رو کل ماجرا حاوی ساختار قرار ملاقات از دست رفته است. در طول راه، حقیقت، حقیقتی که ما هنوز بدان نایل نشدهایم، هم چون شبحی ما را پیش میراند، و به ما وعده میدهد که در انتهای مسیر در انتظارمان است؛ اما ناگهان در مییابیم که ما همواره از پیش در قلمرو حقیقت به سر میبردیم. این مازاد و اضافهی (surplus) پارادوکسیکال که میلغزد و از کف میرود، در این مواجهه و ملاقات از دست رفته «لحظه مغتنم» خود را به مثابه «امری محال» عیان میکند، البته این همان ابژهی کوچک a (امر دست نیافتنی) است: نمود نابی که ما را به جانب حقیقت میداند، درست تا لحظهای که ناگهان در پس ما ظاهر میشود، (به نحوی که گویی) ما پیشاپیش جلوتر از آن به مقصد رسیدهایم، یک هستی سراب گونه که واجد «زمان راستین خود نیست، و فقط همواره در فاصلهی بین» خیلی زود «و» خیلی دیر" برجا میماند …اسلاوی ژیژک. رخداد، گزیده مقالات، انتشار ...
کژ نگریستن ۱۲:۱۳ ۱۳۹۷/۰۷/۲۹ 🔹 مجازات عموما به عنوان وسیلهای برای اصلاح و یا ارعاب دیگران تعریف شده است اما شما چه حقی دارید که مرا جهت اصلاح و یا ارعاب دیگران تنبیه کنید. علاوه بر این، تاریخ و چیزی به نام آمار موجود است که با ارائه کاملترین شواهد ثابت میکنند از زمان «قابیل»، دنیا به وسیله مجازات نه مرعوب شده و نه اصلاح. درست برعکس. از نظر حقوق انتزاعی تنها یک تئوری مجازات وجود دارد که شأن انسان را به صورت تجریدی به رسمیت میشناسد، و آن تئوری کانت است. این را به خصوص در فرمولبندی خشکی که هگل به آن داده میتوان دید. هگل میگوید: «مجازات حق مجرم است. این عملی ناشی از اراده خود وی میباشد. مجرم تجاوز به حق را به عنوان حق خود اعلام میکند. جرم او نفی حق است. ...
کژ نگریستن ۲۳:۴۰ ۱۳۹۷/۰۷/۲۸ 🍂 درد عقوبتیست که بر سر عروسکها میآید. 🍂 عروسکهایی که نخهایشان از پس سالها کشیده میشود 🍂 و با صورت به یاد زندگی میافتند. مجیدآبادی.
کژ نگریستن ۲۲:۴۸ ۱۳۹۷/۰۷/۲۸ اثر: صمد کاظمیان قوشاچای. موضوع: پرده آبی. سبک: سوررئال اندازه:۱۲۰*۸۰. تاریخ:۱۳۹۷/۷/۲۰. تکنیک: رنگ روغنی.
کژ نگریستن ۱۸:۵۵ ۱۳۹۷/۰۷/۲۸ امر واقعی همان چیزی است که «یک» است و چون شرط استعلایی نظام نمادین امر واقعی است، لاکان میگوید: «همیشه چیزی چون یک هست» نظام نمادین را دالی از یک و امر خیالی را تصویری از یک ساختار میبخشد. دورونیت نیز همین یک است، با تمامی مدولاسیونها یا وجوه رابطهایش: دورونیت به مثابه چیز (das Ding) مادرانه، دورونیت به مثابه اثر امر واقعی در دیگری بزرگ یا همان ابژه a، و دورونیت به مثابه امر واقعی در نظام خیالی یا فالوس به مثابه دال. عشق نیز صراحتا با چیزی چون یک سروکار دارد و قرار است چیزی چون «یک» را تولید کند. آن طور که لاکان در برداشت عقل سلیم تشخیص میدهد مقصود اصلی از عشق «یکی شدن» است؛ اگر چه همگان میدانند که هیچکس نمیتواند «چیزی چون یک» باشد. «سوژه» یکی از دیگران نیست، بلکه چیزی در میان دو دیگری است، میان یک دیگری بزرگ و یک ابژه. آن «یک» که از آن صحبت میکنند، نوعی سراب «یک» است که معتقدند باید باشند. عشق قرار است این «یک» را فراهم آورد: اما «یک» در مقام امر واقعی همیشه به جای خود بازمیگردد و به همین دلیل است که اولین دیدار دو دلداده، اولین رویش عشق، تکرار لحظهای دیگر است که همیشه بوده و هست …. ...
کژ نگریستن ۱۸:۵۵ ۱۳۹۷/۰۷/۲۸ به همین دلیل که هر انقلابی باید توسط نوشتار ناب، یعنی مادیت نوشتار، نوشتار در سطح بی مفهوم زبان، نمایندگی شود، باید تفسیری را که ف زخم اول، زخم سرنمون، یعنی زخمی را که دو زخم دیگر صرفا بیانها یا مدالیتههای دیگر آن هستند، نه به کپرنیک، بلکه به کپلر نسبت داد: کار کپرنیک انقلابی در کیهانشناختی ایجاد نکرد، چرا که واقعا هم انقلاب نبود: این که زمین دور خورشید میچرخد نه خورشید دور زمین، تنها تغییر مرکز بود؛ به همین دلیل هم کتاب کپرنیک به پاپ زمانه تقدیم شده بود. حتی خود کپرنیک هم در گفتار روزمرهاش همچنان از چرخش خورشید به دور زمین دفاع میکرد و تغییر مرکزیت کائنات از زمین به خورشید تغییری در هیئت بطلمیوسی ایجاد نمیکرد، چنان که بنا به فیزیک نسبیت، تز کپرنیک تنها تغییر نقطهی مرجع در نظریهی بطلمیوس است و نه بیشتر. انقلاب در «همچنان میچرخد» است، چنان که چه از ریشهی لاتین و چه از ریشهی عربی این واژه برمیآید. کپلر بود که این زخم را وارد کرد، آن هم با این تکه از مادیت:.. این نوشتار (ecrit)، در این چیزی که در این پنج حرف ناقابل چکیده شده است و میتوان بر کف دست هر کسی نوشت، و همچنین عددی که به آن اضافه میشود، آنچه را از روی بطالت به کپرنیکوس نسبت میدهد، برمیسازد. این همان چیزی است که ما را از عملکرد خیالی با این ...