این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1


«نسبت عشق و امر واقعی»

✍ شهریار وقفی پور … در حکایات و تمثیل‌ها و متون عشقی‌یی از این دست، آنچه ثابت و لایتغیر است، پیوند یا رابطه‌ی دوطرفه‌ی ضرورت و عشق است. همچنان که انبیای سنت یهودی مشروعیت خویش را از آگاهی به ضرورت اراده‌ی یهوه می‌گیرند که در پیشگویی‌هایشان گواهی می‌یابد، همچنان که علمای توده‌ای علم دیالکتیک تاریخی، حقانیت استراتژی پیروی از حزب کارگری کشور شوراها را با دیدن ضرورت نابودی سرمایه‌داری و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا در تصادفات روزمره‌و علی‌الظاهر بی‌معنایی چون ترور کندی و اوج‌گیری تاچریسم و ریگانیسم هار اثبات می‌کردند، عشاق واقعی نیز، ملاقات تصادفی یکدیگر را ضروری می‌بینند، همان‌طور که مؤمنان واقعی به جاری بودن مشیت الهی در پس ظاهر یا توهم «زیادی» بودن جهان و واقعیت شهادت می‌دهند. سوژه‌، یا درست‌تر آن که شخص عاشق، پس از تصادفی که به عاشق شدنش می‌انجامد، دیگر به زندگی‌اش در مقام محصول ضرورت عشق ایمان می‌آورد، چنان که ناگهان اشیاء بنجل و مبتذل در چشمش ارزشی مطلق می‌یابند، چرا که به لطف سایش دست یا بوی عرقی، به معشوق اتصال می‌یابند. عشاق حتی گذشته و زندگی پیش از عاشق‌شدن‌شان را ضروری می‌بینند، ...
  • گزارش تخلف

«پست مدرن وشبه پست مدرن» ✍عسگرموسوی

به اعتقاد چارلزجنکز Charles Jencks که در هنر معماری پست مدرن صاحب نظر است امروزه نیمی از جهان آکادمیک بر این باورند که پست مدرنیسم، همان دیالکتیک منفی وشالوده شکن است «اما واقعیت اینکه شالوده شکن منفی بوده باشد؛ نیست. بلکه پست مدرن در پی کشف تازه‌ای است بجای چیزی که دیگر مدرن نیست، پسامدرن مرحله‌ای پس از مدرنیسم است که مدرنیسم نیز به نوبه خود ادامه خردگرایانه‌ی کلاسیک در فکر وگوتیک در معماری ونیز در سایر ساحت‌های فکری وعملی بود. فی الواقع هر مدرنی به نوعی نسبت به قبل خویش، پست مدرن است وبا قاعده‌ی حرکت تاریخ از مرحله دبستانی به سوی کمال واز مرحله ضرورت ومجبوریت واستاتیک به سوی صیرورت وتطور وتحول وآزادی حرکت میکند. زیرا اگر مرحله‌ای را مدرن بدانیم ودر آن بمانیم ودر طی طریق دیاکرونیک» یعنی متحول شدن در گذران «را قبول نداشته باشیم جهان بینی وجهانمان در سینکرونیک زمانی یک قاب، فرسوده میگردد آنجا که فرانسیس فوکویاما، آخر هزاره دوم را پایان تاریخ وبهشت کاپیتالیسم اعلام کرد ومارکس وهگل را بدان فرا خواند، پست مدرنیسم بر این اندیشه‌ی ایستایی، که هماره در نزاع بین سنت ومدرنیته طرفدار سنت است واز ...
  • گزارش تخلف

#یادداشت✍ علی سروش کیاکم دانستن ، اما آن کم را خوب دانستن ، بسیار بهتر از زیاد دانستن ، اما آن زیاد

✍ علی سروش کیا …کم دانستن، اما آن کم را خوب دانستن، بسیار بهتر از زیاد دانستن، اما آن زیاد را، بد دانستن است. آسان یابی، استناد به برداشت‌های دیگران از منابعی که غالبا هرگز به ان‌ها رجوع نشده، رویه‌ای نزدیک به رفتاری غریزی شده. بنیاد، بر ایستایی داشتن و تصور پویایی از خود داشتن، تناقضی است که به چشم مان نمی‌آید. پویایی سرمایه داری، داعی به ایستایی حول خود به مثابه‌ی ذات و صورتی ابدی است. متافیزیک منبعث از خدای سود که بر محور آیین مصرف، معبد به قربانگاه بشریت داده. کمونیسم، چنان که مارکس گفته، حل معمای معمای تاریخ (نقل به مضمون) است. حل این معما، نه پایان راه، که آغاز آن است. همچون نوزادی که پا نهادن اش به هستی، نقطه آغاز ی بر پا گرفتن اش است. تاریخ زیست مان بر کره‌ی خاک، تا جایی که در غبار گم می‌شود، بر ما گذشته تا به این جایی که گویی هنوز در نوعی پیشا تاریخ هستیم، رسیده‌ایم. ...
  • گزارش تخلف

《نکاتی درباره پایان «ماجرای» اصلاح طلبی. قسمت دوم》. ✍ سیاوش طلایی زاده …۳

هشدار نسبت به بروز فاجعه و ناگزیری اصلاح طلبی همان سناریویی است که اصلاحات همواره از آن ارتزاق کرده است: در اینجا هسته سخت حاکمیت نقش خدای بوالهوس و افسارگسیخته‌ای را دارد که تنها راه رام کردنش التماس و لابه پیامبری «رحمانی» است. خدا همچون سوپرایگوی سختگیر و هاری است که تنها چهره‌ای مهربان و متین میتواند با قربانی کردن خود، او را مهار کند. پس خاتمی باوقار باید در پشت صحنه با «اشباح» مذاکره و در جلوی صحنه «گفتاردرمانی» کند. و چون خدا/سوپرایگو/حاکم افسارگسیخته به پند و مهر او بی اعتناست بهتر است به جای چهره «رحمت»، «شیخ» سیاسی با چراغ خاموش و با تدبیر سراغ حاکم برود تا او را رام کند. منطق نهایی این الهیات چیزی جز «لابیگری» و شوراهای «سیاست گذاری» و «لیستهای پنهان» نیست. همه چیز باید مخفیانه رخ دهد؛ از نحوه بسته شدن فهرست انتخاباتی، تا رأی پنهان، تا کابینه‌ای با چهره‌های بی شناسنامه و ماسکه که نمی‌توان از روی «ظاهرشان» به «باطنشان» پی برد. نتیجه چنین سیاستی جز ظهور عارفهای سترون و محافظه کار چیزی نیست …۴. این تفاوت ظاهر و باطن که البته نام دیگرش ریاست (جوهر اخلاق اصلاح طلبان) را میتوان به ...
  • گزارش تخلف

《نکاتی درباره پایان «ماجرای» اصلاح طلبی. قسمت اول》. ✍ سیاوش طلایی زاده …۱

تفاوت میان یک جریان سیاسی تأثیرگذار با یک هویت سیاسی تفاوت میان «فرم ناب» است با «تکرار فرم». تجلی «فرم ناب» در اراده است چرا که در اراده کردن است که چیزی دگرگون میشود. مراد صرف اراده ذهنی نیست بلکه منظور قصدمندی، جهت گیری و کنش است. زمانی فرجام یک اراده دگرگونی است که از نیروی کافی برخوردار باشد: در عالم سیاست این نیرو میتواند نیروی نظامی، توان اقتصادی، مشروعیت مردمی، برخورداری از قدرت انباشت شده یا نهادمند و … باشد. یک جریان سیاسی تنها تا زمانی میتواند در معادلات اثرگذار باشد که از قدرت تصمیم و اراده کردن برخوردار باشد؛ مهم نیست متعلق اراده چیست، مهم خود توان تصمیم یا همان «فرم ناب» است. در مقابل زمانی که یک جریان سیاسی شرایط تصمیم را نداشته باشد (چه به دلیل فقدان منابع و چه به دلیل حفظ رانت خود) برای حفظ موجودیت خود ناگزیر از تکرار نقش پیشین خود است. «تکرار فرم» نیروی سیاسی را به یک هویت فرومی کاهد. یعنی جایی که سیاست تبدیل به یک نمایش مناسکی و فاقد توان دگرگونی میشود. امروز در بهترین حالت یک هویت سیاسی است با یک نظام زبانی تعریف شده (گفتگو، صلح، عقلانیت و مذاکره برد-برد و …) و شعار ...
  • گزارش تخلف

✍ پویا ایمانی …حتمن توضیح روانکاوانه‌ی خوبی وجود دارد برای اینکه چرا وقتی اولین بار این کار اوئر باخ را دیدم عنوان اش را به اشتباه

عنوان اثر هست Primrose Hill محصول ۱۹۶۷-۸. «پریمروز هیل» نام تپه‌ای است واقع در شمال ریجنتز پارک لندن. با این تفاصیل، باز هم خیال می‌کنم اگر بنا بود نقاشی تپه‌ای موعود را بازنمایی کند (و تپه‌ی موعود - تپه‌ی جلجتا، تپه‌ی روح مطلق، …- هیج وقت بیرون بازنمایی نیست)، حاصل چیزی می‌شد، در همین مایه: شاریده، با رنگ‌های وحشی، خطوط خشن و از جادررفتگی بسیار- شکست بازنمایی، شکست حضور چیز مسیانیک …. ...
  • گزارش تخلف

▫️ چماق امنیت. ✍ علیرضا احمدپور خرمی

شکی نیست که امنیت جزء مهمترین نیازهای انسان و اجتماع، برای ادامه‌ی حیات است. لحظه‌ای همذات‌پنداری با مردم سوریه، افغانستان، عراق و یمن کافیست تا لذت امنیت را با تمام وجود حس کنیم …اما آیا مفهوم امنیت فقط شامل همین پیامی‌است که سطور بالا بر آن دلالت می‌کند؟!. برداشت جامعه‌ی ایرانی از امنیت اغلب منحصر به جنبه‌ی جانی و سرزمینی آن است. بله اینکه ما شب‌ها آسوده از حمله‌ی دشمنی چون داعش سر بر بالین بگذاریم و صبح‌ها بدون دغدغه از حمله‌ای انتحاری پای در خیابان بنهیم؛ بسیار ارزشمند و قابل اعتناست. باید به احترام کسانی که این وجهه از امنیت را برای ما فراهم کرده‌اند کلاه از سر برداشت و سر تعظیم در مقابل آنها فرود آورد چرا که به وظیفه‌ی خود به نحو احسن عمل کرده‌اند. اما ارائه‌ی این چهره‌ی کاریکاتوری از امنیت جای سوال دارد. آیا اینکه ظرف چند ماه ارزش پول ملی به یک‌چهارم و شاید کمتر کاهش می‌یابد، اینکه ما جزء کشورهایی هستیم که بیشترین روزنامه‌نگاران زندانی را دارد، اینکه از بیان عقایدمان بیمناکیم، اینکه فعالین محیط زیست محبوسند، اینکه هر سال تعداد افراد زیر خط فقر افزایش می‌یابد، اینکه ۱۹ جور سهمیه، ...
  • گزارش تخلف

چرا از دفاع میکند؟. ✍ سیاوش طلایی زاده …۱

از ابتدای انقلاب (و پیش از آن) همواره شنیده‌ایم که میگویند غرب دچار انحطاط و فساد شده است و ریشه آن در ترجیح نیازهای مادی بر معنوی است. روشن است که مراد از نیازهای مادی خوردن و خوابیدن نیست بلکه مسائل جنسی است که تحت عناوینی چون «ولنگاری جنسی» و «سست شدن بنیاد خانواده» و … تعریف میشود. به تعبیر روانکاوانه گویی غرب به «کیف» خاصی دسترسی دارد و «تنانگی» را بر «ارزشهای معنوی» مسلط کرده است. در آثار مرحوم مطهری و بنیانگذار انقلاب نیز همین نکته به وضوح به چشم میخورد. در نقطه مقابل آرمان حاکمیت در برابر این تصویر مخدوش از غرب همانا اسطوره «» است که در آن میل مطابق حدود تعریف شده شریعت ارضا میشود و همواره در پشت صحنه است. در صحنه عمومی تنها معنویت جریان دارد. جامعه‌ای ضدعفونی شده و «حلال» که میتواند به عنوان مهمترین توجیه حاکمیت فقه به کار آید. زیرا فقها پاسبانان حلال و حرامند و دفاع از زهد در برابر امور زمینی. «دیگری» در نمایش عمومی این اسطوره رخت برمی بندد و شاید تنها در خفا بتواند به حیات خود ادامه دهد. ...
  • گزارش تخلف

تمهید فوری («پست مدرنیسم و متهم کنندگانش … و ادامه). ✍ پویا ایمانی

احتمالن از همان آغاز دهه‌ی هفتاد شمسی انتظارش می‌رفت که سونات آلگرویی که به تازگی نواختن گرفته بود جایی واکنش برانگیزد. در نتیجه هیچ عجیب نبود که مثلن» کتاب تردید «بابک احمدی - که در تحویل» پست مدرنیسم «به نسبی نگری عملن با منتقدان شریک بود و منطق سست اش سهل از نفس می‌افتاد - آماج حملات تند قرار گیرد. ترجمه‌های مهملی هم که حتا عنوان متن را اشتباه ثبت می‌کردند یا نحو ساده‌ترین جملات را نمی‌فهمیدند و وقتی هم می‌فهمیدند به فقیرترین و نازیباترین فارسی ای برش می‌گرداندند، مزید بر علت شد تا آنچه از» پست مدرنیسم «به فارسی رسید - دست کم در وهله‌ی اول و منهای معدودی کارهای قابل اعتنا - جز لاشه‌ای تکه پاره نباشد که ربط چندانی به» اصل «نداشت. طعنه‌ی روزگار بود که نقد فلسفی ایده‌ی» اصالت «(Eigentlichkeit) اینقدر مبتذل تحقق می‌یافت. در غیاب متون اصلی، فهم دست دوم تاریخ فلسفه‌های عامه پسند بر صدر نشست و به یاری روزنامه نگاران، که شامه‌ای قوی برای جذب و توزیع چیزهای سطحی دارند، چندی بی رقیب ماند.» پست مدرنیسم «در ایران هم - مثل باقی جاهای دنیا، گیرم ماندگارتر، صلب‌تر و نازدودنی تر- دست بالا مساوی شد ...
  • گزارش تخلف

پاسکال بونیتزر در مقاله «تعلیق هیچکاکی» درباره ساختارشکنی هیچکاک از اصول شناخته شده کارگردانی سخن میگوید:

ژان میتری میگوید این درواقع «غافلگیری» است که پیوسته توجه مخاطب را برمی انگیزد. از دید او «یک نما هرگز نباید برای یک رویداد «زمینه چینی» کند. مثلا اگر در قاب تصویر شاهد نمای داخلی از یک کافه باشیم و در نمای اول یک میز و دو صندلی خالی ببینیم و کمی بعد یک زوج (که انتظارشان را میکشیم) وارد قاب تصویر شوند و پشت آن میز بنشینند، کارگردان مسلما گاف داده است. مثل این میماند که آدم به مخاطبان بگوید: «مراقب باشید! آنها قرار است بیایند اینجا». به این ترتیب مخاطب متوجه می‌شود که کارگردان کنترل همه رویدادها را در دست دارد». به گفته بونیتزر اما این دقیقا همان کاری است که هیچکاک میکند و تعلیق هم در اثر همین گونه هشدارها به وجود می‌آید. مثلا در فیلم «خرابکار» سکانسی هست که کودکی با خود بسته‌ای را درون اتوبوس میبرد بی آنکه به وجود بمب در بسته مشکوک باشد. خود هیچکاک اینطور توضیح میدهد: «اگر مرتب بمب را از یک زاویه نشان میدادم مخاطب به بسته عادت میکرد و با خودش می‌گفت: «این فقط یک بسته است»، اما من دلم میخواست بگویم: «نه، نه، نکته دقیقا همینجاست! ...
  • گزارش تخلف

آنچنان که ما از روشنفکری ضربه خورده‌ایم از لمپنیسم نخورده‌ایم

…مستقیم‌‌ترین دشمن روشنفکر کسی است که من او را روشنفکر قلابی می‌نامم و از جانب طبقه مسلط اغوا شده است تا به دلایلی که ادعای جدی و دقیق بودن دارند، از ایدئولوژی جزم‌گرا دفاع کند. عده‌ای که منافع آن‌ها به منافع طبقه حاکم وابسته است و نمی‌خواهند و یا نمی‌توانند جز این باشند، قدرت صاحب منصبان را می‌پذیرند و چهره روشنفکر به خود می‌گیرند و مثل او اعتراض به طبقه حاکم را آغاز می‌کنند. اما این اعتراض هم تقلبی است و به صورتی فراهم شده که به خودی خود تحلیل می‌رود و در نتیجه نشان می‌دهد که ایدئولوژی حاکم دربرابر هرگونه اعتراضی مقاوم است. به عبارت دیگر روشنفکر قلابی مثل روشنفکر واقعی «نه» نمی‌گوید بلکه «نه ولی …» را رواج می‌دهد یا «می‌دانم اما …» را. این دلایل، روشنفکر واقعی را به شدت آشفته می‌کند چون پیشتر به تضاد بین جست و جوی حقیقت عملی و ایدئولوژی حاکم پی برده، پس دلایل اصلاح طلبان را بشدت رد می‌کند و با طرد آن‌ها، خود او پیوسته رادیکال‌تر می‌شود. او به ضرورت به راهی می‌رود که یا باید با اصول طبقه حاکم بجنگد یا با تظاهر به اعتراض، به آن خدمت کند …. 📖 دفاع از روشنفکران [واقعی] …. ...
  • گزارش تخلف

✍ ناهید عرجونی …می روم کمی دوستت دارم بگیرم.. دو فنجان سیاه و سفید

مواد لازم برای کیک. کمی چای خشک. برای خودم یک شال سبز بگیرم. یک جفت گیره مو. کمی قرص خواب …می روم آلزایمر بگیرم. فراموش کنم که رفته‌ای. که برنمی گردی …. توی چهارراه بایستم. فراموش کنم راه خانه را.
  • گزارش تخلف

«پست مدرنیسم» و متهم کنندگانش: در ایران (چند نمونه). ✍پویا ایمانی. قسمت دوم

الف. تاریخ کوتاه «پست مدرنیسم» در فارسی احتمالن، به استثنای یک اورتور ناهنجار (که کمی بیشتر از یک اورتور طول کشید) بارها غنی‌تر از مابه ازای انتقادی اش است. تاریخ هر دو را خیلی راحت می‌شود نوشت- هم تاریخ «پست مدرنیسم» در فارسی و هم تاریخ نقدش. «نقدها» تک و توک شهره شدند و قدر دیدند اما شمار زیادی شان از صفحات «اندیشه» و مجلات شبه تخصصی و امثالهم پا فراتر نگذاشتند. چند کتاب هم درآمد. تعدادی ترجمه و کمتر از آن تالیف. ترجمه‌ها سرنوشت درخشانی نیافتند. نمونه‌ی رسوای «چرندیات پست مدرن»، با همین عنوان موهن، ژورنالیستی و خاطر جمع، به فارسی ای ضعیف و بدخوان برگردانده شد، آن هم توسط مترجمی که قبلن «آمریکا» ی بودریار - نویسنده‌ای «پست مدرن» - را لت و پار کرده بود! متن سوکال به قدری مغلوط و جفنگ است و آن قدر مفروضات اشتباه و ساده انگارانه دارد که فقط می‌شود خواننده را ارجاع داد به خیل انتقاداتی که در دو زبان فرانسه (زبان اصلی کتاب) و انگلیسی نثارش شد. ...
  • گزارش تخلف

⛔️دو کلمه درباره‌ی «پست مدرنیسم» و متهم کنندگانش/ قسمت اول

✍ پویا ایمانی …کار فلسفه، لااقل به یک معنی و از یک منظر، به تعلیق درآوردن احکام قطعی و نتیجه گیری‌های فوری و بدیهیست به منظور کشف امکانی نو در دل سنت - این یعنی نظر در آنچه بوده و هست نظر کردن به قصد کشف راهی نو برای آنچه خواهد آمد. این بداهت زدایی دقیقن همان چیزی است که اکتیویست‌ها، روزنامه نگاران و مبارزان سیاسی لازم ندارند. اینها معمولن رویاروی قدرت حاکم ایستاده‌اند و خواست اضطراری شان عقب نشینی فوری حاکم و گشودگی حداقلی فضاست؛ در نتیجه تعلیق و تعویق فلسفی آخرین چیزی است که ممکن است بخواهند - خصوصن اگر تعلیق فلسفی موضع خود باشد. اینها به متون فیلسوفان هم جز به مثابه «پشتوانه» ی نظری یک پراتیک سیاسی که باید حشو و زوائدش را چید و شاخ و برگش را هرس کرد تا اینجا و اکنون به «کار» ی بیاید نگاه نمی‌کنند. حالا فلسفه هایی را تصور کنید که آن منش تعلیق و مکث و توقف را تا سرحدات تشدید کرده‌اند و خواندن را به قول متفکری به مرز «شکیبایی رادیکال» رسانده‌اند - البته که نه از سر تفریح و لاقیدی یا محض لاسیدن سرخوشانه با متون و چه و چه، بلکه به منظور گنجاندن بیشترین تعداد عوامل دخیل در تکوین یک پدیده، ...
  • گزارش تخلف

«وقتی کودک بودم، در نظرم سرنوشت هیچ یک از شخصیت‌های إنجیل بدتر از نوح نبود، علت اش توفانی بود که او را به مدت چهل روز در کشتی اش م

بعدها، من هم اغلب مریض بودم و مجبور بودم بی نهایت روزها در کشتی نوحم بستری بمانم. در ان ایام بود که متوجه شدم نوح پیامبر هرگز قادر نخواهد بود جهان را بهتر از زمانی که از کشتی اش میدید ببیند،. با وجود ان که کشتی درب و داغان بود و زمین هم در تاریکی فرو رفته بود» … …. مارسل پروست …. ...
  • گزارش تخلف

نوع سومی از جیغ هم هست که نه صامت است نه صدادار، بلکه با تأخیر صدادار میشود

ما، از جمله، آنرا در نزدیکیهای پایان پدرخوانده ۳ اثر کاپولا می‌یابیم: این جیغ را مایکل کورلئونه (آل پاچینو)، روی پلکان اپرا، پس از آن میکشد که یک آدمکش مافیا به دختر دردانه او شلیک میکند، ابتدا جیغ صامت است، ما در سکوت کامل باز شدن مذبوحانه دهان او را میبینیم؛ پس از یکی دو ثانیه، صدا با تمامی نیرویش به ما میرسد- آنچه در اینجا دست در کار است نوعی تأمل بر نفس است، گویی جیغ درست در لحظه‌ای صدادار میشود که سوژه سکوت آنرا ادراک میکند، بر سکوت آن وقوف می‌یابد. تا آنجا که جیغ همچنان صامت است ما در نوعی «ایستایی» زمان (در معنای مورد نظر بنیامین از این اصطلاح) شناور میشویم، حرکت به حالت تعلیق درآمده است، در این «اکنون» بی زمان فشرده شده است؛ وقتی جیغ دوباره صدادار میشود، مایکل خود را در جایی شبیه به جای ادیپ در کولونوس می‌یابد: «نیروی حیات» او از طریق جیغ بخار میشود، مایکل «خالی میشود»، تقدیر نمادین او تحقق می‌یابد- آنچه از او باقی میماند پوسته‌ای خالیست، یک حباب ترکیده، پسمانده محضی که همان امر واقعی باشد. ازاینرو کاملا بجاست که پس از این جیغ نوعی فلاش بک معصوم می‌آید، پرشی به درون آینده نامعل ...
  • گزارش تخلف

🎬نگاهی به فیلم مادر (دارن آرونفسکی، ۲۰۱۷)

✍️ محمد زمان زمانی …آخرین ساخته دارن آرونفسکی به یک معنا فیلمی است انسانشناختی. در فیلم هیچ یک از کاراکترها نام ندارند، و این نشان میدهد کارگردان خواسته فیلمی معطوف به یک انسانشناسی فلسفی بسازد، بویژه با تأکید بر رابطه زن و مرد. جدا از اشارات اسطوره‌ای یا دینی مانند آدم و حوا و هابیل و قابیل، فیلم از منظر فمینیستی هم قابل توجه است، اما شاید بیشترین تأکید را باید بر نوع نگاه فیلم به رابطه زن و مرد بگذاریم. ژاک لکان روانکاو شهیر فرانسوی در حکم مشهورش میگوید: چیزی بنام رابطه جنسی وجود ندارد. به تعیبر دیگر، رابطه زن- مرد همواره نامتقارن است. رابطه جنسی محالست زیرا ما در رابطه یا سعی میکنیم دیگری را به آن چیزی بدل کنیم که تصور میکنیم بدان میل میورزیم یا میکوشیم خود را به آن چیزی بدل کنیم که تصور میکنیم دیگری بدان میل میورزد، میل همواره میل دیگری است. اما این امر هرگز کاملا با میل دیگری منطبق نمیشود. در واقع مشکل اصلیح سوژه‌های زن و مرد این است که با یک چیز مشترک در یکدیگر ارتباط برقرار نمیکنند. هرگز به چیزی که در دیگری جستجو میکنیم نمیرسیم و میلمان ارضا نمیشود. ...
  • گزارش تخلف