کژ نگریستن این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1 کژ نگریستن ۲۲:۳۹ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ «مردم» از نگاه ژاک رانسیر «آن بخش سرریز و اضافی [از جمعیت] در نسبت با همهی بخشهای جمعیت است، که به همهی اجتماع رخصت بهحسابآوردن [یا شناسایی] حساب حسابنشدگان را میدهد.» …Le peuple est «la partie supplémentaire par rapport à tout compte des parties de la population, qui permet d&aposidentifier au tout de la communauté le compte des incomtés.» … ... کژ نگریستن ۲۲:۱۲ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ اثری بنام «سکوت» از دوست هنرمندمان. جناب صمد کاظمیان کژ نگریستن ۲۱:۱۵ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ 🔴منطق اعطای جوایز حقوق بشری.. ✍🏽دانیال ایمانی اسلاوی ژیژک در تبیین جنگهای ناتویی علیه مخالفانشان (عطف به نمونهی موردی جنگ و تجاوز نظامی به یوگسلاوی) از استعاره یی بنام «مداخلهی بشردوستانه» رمزگشایی میکند که میتوان تداوم منطق آنرا در حوزههای جانبی نیز رصد و ردگیری کرد. بنا به این استعاره امکان «مداخلهی بشردوستانه» در صورتی میسر است که پیشاپیش پیغامی از جانب نقاط هدف بعنوان «بازگشت به فرستنده» حاصل گردد. پیغامی که از آن حمله و مداخله استنتاج گردد. با فهم این منطق و وام گیری از آن و همچنین شیفت و کاربستش در حوزهی اعطا و بخشیدن جوایز «حقوق بشری» توسط نهادهای به ظاهر مستقل غربی، مکانیزم چگونگی این سور پربخشش بهتر آشکار میشود. عطف به پیشینه و چگونگی و سازوکار اعطای جوایز و افراد گیرنده، سازمانها و نهادهای انسان دوست غربی همواره بر سوژه یی سرمایه گذاری میکنند که بتواند حقی را برای خود غربیها بازگرداند. حقی که بسیاری جاها سرآغاز یک تهاجم یک جانبه و کلید زدن پروژههای ویرانگر بوده است. فردی که مستوجب این بخشش و اعطا است دانسته یا ندانسته از آغاز در یک طرح و پروژهی استعماری قرار گرفته و در کنه خود به قولی در تداوم همان نگاه فانتزیک ... کژ نگریستن ۲۱:۱۴ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ نادیا مراد کژ نگریستن ۲۰:۳۵ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ پل والری در نامهای مینویسد: «نقاش واقعی، تمام عمر به دنبال نقاشی میگردد؛ شاعر واقعی، به دنبال شعر هیچیک از این فعالیتها از پیش-تعریف شده نیست. قطعی نیست. حتمی نیست. در هریک از این فعالیتها باید نیاز را خلق کرد، و هدف را، ابزار را، و حتا، موانع را». موریس بلانشو به این نامه رجوع میکند و یادآوری میکند که شعر، حقیقت و یقینی نیست که در اختیار شاعر قرار بگیرد. شاعر، خودش نمیداند که شاعرست. نمیداند که شعر چیست. در عین حال، شعر وابسته به شاعریست که خودش نمیداند شاعر است. شعر، وابسته به جستوجوی شاعریست که دنبال شعر میگردد. ... کژ نگریستن ۱۷:۲۵ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ 🔴 روانکاوی، تراژدی و سیاست. ✍ سیاوش طلایی زاده …۱ هنگامی که سیمای اخلاق مطلوب خود را در مییابد به چیزی بیش از یک شباهت اتفاقی میان سوژه روانکاوی و قهرمان اشاره دارد. تراژدی روایت چیرگی فرجامین سرنوشت است. ادیپ که در نهایت با تحقق پیشگویی کاهن معبد دلفی مواجه میشود و آشیل که سرانجام قربانی پاشنه پایش میشود دو نمونه از این روایت سیطره یافتن سرنوشتند: لحظهای در گذشته که ناگهان بر سر آینده آوار میشود. در اینجا با غلبه مطلقیت زمان مواجهیم: آینده دیگر امری گشوده نیست و در لحظهای ناگهان روایت به نقطه خاصی خواهد رسید که گریز و گزیری از آن نیست. این نقطه برای تراژدی مرگ است که ناگهان طومار همه چیز را در هم میپیچد!. از این رو وقتی آنتیگونه بی اعتنا به فرمان کرئون میکوشد برادرش را با احترام دفن کند در حقیقت با تخطی از فرمان شاه مرگ را بر خود میپذیرد و متهورانه به دیدارش میرود..۲. معادل مرگ برای لکان (lack) و غایت روانکاوی مواجهه با این فقدان به عنوان بن بست ذاتی میل (بخوانید سرنوشت) است. در روانکاوی نیز ما در سوگ «زمان از دست رفته» مینشینیم و سرانجام با پذیرش بازگشت ناپذیری گذشته آهسته آهسته به آنچه بر ما رفته است نزدیکتر میشویم. به عبارت دی ... کژ نگریستن ۱۵:۱۶ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ اسلاوى ژیژک به پیروى از ژاک لاکان مى گوید لذت ناب، لذتى که ما آرزوى آن را داریم، هرگز به تصرف ما در نمى آید، و همیشه در جایى آن طر چیزى که ما تجربه مى کنیم همیشه با آن لذتى که در آرزویش بودیم متفاوت و در نتیجه ناامید کننده است. به همین دلیل انسان گاهى این لذت را به جاهایى نسبت مى دهد که در دسترس او نیست، تا به این ترتیب به خود بباوراند که اگر نمى تواند لذت را تجربه کند نه به این دلیل که لذت اصولا غیرقابل تجربه است، بلکه به خاطر این است که هر چه لذت است در «آن جا» در خارج از دسترس من جمع شده. این «آن جا» گاهى ممنوعیت هاى مختلف است، و گاهى یک «دیگرى». ژیژک مى گوید: مردم همیشه آمادهاند که یک دیگرى را صاحب تمام لذت هایى که آنها نتوانستهاند به آن برسند بدانند، و به همین دلیل از او بیزار شوند. کارگران ثروتمندان را واجد تمام لذتها مى دانند، رعیتها اربابان را و شهروندان صاحبان قدرت را. در تصور خود تمام فانتزى هاى افسارگسیخته خود را به این دیگرى نسبت مى دهند و یقین دارند که روز و شب این دیگرى از تمام لذات ممنوعه سرشار است. (لازم است نوشته هاى فراوان شوپنهاور و دیگران را یادآورى کنم که بارها کسالت بى پایان اغنیا و ناتوانى ایشان از لذت بردن را توصیف مى کنند.) شگفت این جاست که این صاحبان فرضى لذت، همیشه افرادى واقعا برخو ... کژ نگریستن ۱۰:۳۶ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ 🔴آزادی!. کدامین آزادی؟. آزادی، اسبیست خسته و لنگان که هر روز گلوله بارش میشود …میهن!. کدامین میهن؟. خاکی که هر روز چندینبار میکشیم؟. دشتی که مرده شویخانه شده است؟. کوهی که تابوت گشته است؟. سنگ، گل، ماسه و ریگی. که بند و زندان زاییده است؟. نمیدانم کدام است میهن؟. کدام است آزادی؟. ... کژ نگریستن ۰۸:۴۴ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ مقولهای فریب کارتر از اشتیاق وجود ندارد، انسان در هیچ رابطهای فریب کارتر از رابطهاش با اشتیاق خودش نیست و این دقیقا چیزی است که در حالی که قبل از آن اعتقاد راسخ داشته که تمام این انتخابها بر اساس اشتیاق بوده است …. کژ نگریستن ۰۲:۵۲ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ اثری از دوست هنرمندمان؛ جناب صمد کاظمیان کژ نگریستن ۱۸:۵۱ ۱۳۹۷/۰۷/۱۳ درجهان سرمایه داری و مدرن امروز همواره از زنان میخواهیم بدنی لاغر، بدون شکم، با برجستگیهای خاص خود ما را در بخار لذت تن خود غرق آنها نیز در پی برآوردن میل دیگری (مرد) دماغ و لب و گونههای خود را به تیغ جراحی میسپارند. علی رغم دانستن این واقعیت که کفش پاشنه بلند بر سلامت جسمی شان آسیب میزند کفشهای پاشنه بلند میپوشند تا مطابق میل دیگری عمل کنند. درواقع جهان مدرن زنان را به برده هایی مبدل کرده است که باید یکریز درپی برآورده کردن مطامع و امیال دیگری بربیایند. آنها حتی خود را ازدریچه چشم مردان مینگرند. فروکاستن دیگری به ابزار و ابژه میل رابطه جنسی نیست نوعی سلطه مردانه است … آلن بدیو_در ستایش عشق. ... کژ نگریستن ۱۸:۵۰ ۱۳۹۷/۰۷/۱۳ مد … … کژ نگریستن ۱۴:۵۹ ۱۳۹۷/۰۷/۱۳ ✍فرهاد قنبری …آلن بدیو پس از حوادث تروریستی پاریس گفت «فهمیدن یا اعتراف به ناتوانی در فهمیدن به منزلۀ شکست است و هیچ اندیشۀ اصیل و انتقادی نباید و نمیتواند هیچ چیز به ویژه هیچ عمل انسانی را غیرقابل فهم و اندیشیدن اعلام کند. هدف و وظیفۀ فکر مقابله با همین ناتوانی در فهمیدن موضوعاتی است که از فهم میگریزند یا غیرقابل فهم و اندیشیدن انگاشته شده و به نظر میرسند. بی شک، در واقعیت بیرونی رفتارها و اعمال مطلقا غیرعقلانی، جنایتکارانه و بیمارگونه وجود دارد. اما، از منظر اندیشه همۀ اینها موضوعات قابل تأمل اند. گفتن اینکه فلان چیز یا فلان موضوع نیاندیشیدنی یا غیرقابل فهم است همواره و لزوما به منزلۀ شکست اندیشه است و شکست اندیشه دقیقا به معنای پیروزی رفتارهای غیرعقلانی و جنایتکارانه است». اگر وجه غالب قرن بیستم و یکم کلان روایتهای خشنی مانند فاشیسم و توتالیتاریسم بود، قرن بیست و یکم قرن خرده روایت هاست، خرده روایت هایی که از حاشیه به متن هجوم آوردهاند، خرده روایت هایی که با خشونت و ارعاب سعی در حکاکی خود در متن دارند. قرن بیستم اگر با وحشت آفرینی هیتلر و استالینیسم و پل پوت و امثالهم در یادها ماندگار شد. قرن بیست و یکم قرن تروریستهای کوله به دوش ... کژ نگریستن ۱۱:۴۵ ۱۳۹۷/۰۷/۱۳ 🔴 «خلق …» اندیشه در رابطه با وجود و هستی را میتوان با مفاهیمی از قبیل «ازلی و ابدی» بودن آن و یا «قابلیت شناخت و معرفت» داشتن همراه کرد.. ژان پل سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیست معروف، بر این نکته تاکید دارد که همانطور که پارمنیدس میگوید👈 «هستی تنها هستی است» و اساسا نمیتوان تعریف مشخص قابل فهمی از آن ارائه کرد چراکه ما برای شناسایی چیزهای دیگر و تمام هر آنچه که موجود است به «وجود و هستی» نیازمندیم، اما آیا میتوان تعریفی از هستی فی نفسه ارائه داد که خود هستی و بودن بر آن مقدم نباشد؟!. سارتر میگوید هستی فی نفسه قابلیت شناخته شدن ندارد. به عبارتی همانطور که کانت میگفت تنها راه بازشناسی نومنها، فنومن است، هیچ فنومنی از وجود و هستی مطلق در ذهن نداریم …تنها راهی که سارتر برای دریافت چیستی وجود پیشنهاد میکند خالی کردن ذهن و فاعل شناسایی، از هر آنچه از فنومنها در آن حاضر است و درک آنچه که در انتها میماند است، که باز هم این درک را نمیتوان نوعی شناخت نامید …با این تعریف آنچه روشن میشود این است که وجود تنها هستی و وجود است و چیزی جز این نیست.. حال با این مقدمه میپردازیم به ادعای ادیان بر خلق جهان. ... کژ نگریستن ۰۰:۳۱ ۱۳۹۷/۰۷/۱۳ اثری از دوست هنرمندمان. جناب صمد کاظمیان کژ نگریستن ۰۰:۲۷ ۱۳۹۷/۰۷/۱۳ 🔴 ایدیولوژی، استیضاح و سقوط آزاد! ✍ محمدزمان زمانی …لطیفه بامزهای هست که ذکرش خالی از لطف نیست: به یک نفر بی خبر از همه جا و بی هیچ مقدمهای خبر میدهند که فلانی پسر بهمانی خودکشی کرده است. طرف فورا به سمت پنجره میدود و خود را از طبقه چندم آپارتمان پرتاب میکند. به تدریج که در راه سقوط به پایین است ابتدا یادش میآید که او اصلا پسری ندارد، کمی بعدتر متوجه میشود که اصلا زنی ندارد که فرزندی داشته باشد، و درست موقعی که مغزش دیگر به کف زمین میخورد و متلاشی میشود میفهمد اصلا نام او همانی نبوده که با آن وی را صدا زدهاند! به نظر ما این لطیفه به خوبی برای توضیح چیزی میتواند استفاده شود که لویی آلتوسر متفکر مارکسیست فرانسوی از فرایند «استیضاح و احضار» (interpellation) توسط ایدیولوژی مراد کرده است. آلتوسر در مقاله بسیار معروف «ایدیولوژی و دستگاههای ایدیولوژیک دولت» (۱۹۷۰) رابطه میان ایدیولوژی و چگونگی برساخته شدن سوژه را توضیح میدهد. ایدیولوژی تنها از طریق مقوله سوژه و کارکرد آن است که عمل میکند. بدین ترتیب افراد عینی را بدل به شخص یا سوژه میکند. آنگونه که آلتوسر میگوید، تجربه نشان میدهد که مکالمات و ارتباطات عمل فراخوانی به صور ... کژ نگریستن ۲۱:۵۵ ۱۳۹۷/۰۷/۱۲ سیاست، جامعه و زبان در تاریخ فلسفۀ سیاسی غرب ✍ احمدرضا آزمون … آغاز فلسفۀ سیاسی کلاسیک: ملاحظاتی دربارۀ افلاطون و ارسطو. توضیح آغازگاههای فلسفۀ سیاسی، به یک معنا، بدون توضیح خود فلسفه اساسا ممکن نیست. چنانکه بر همین قیاس، توضیح حضور فلسفه در شهر، بدون توضیح «ضرورت» فلسفۀ سیاسی، اساسا توضیحی ناقص است. تاریخ فلسفۀ سیاسی در اساس، تاریخ حضور فلسفه در شهر است. میل فلسفه، چه بسا در پیش از سقراط، همواره میلی آغشته به شهرگریزی و گاه، حتی شهرستیزی بوده است. در این میان اما سقراط، و البته افلاطون، در مقام فیلسوف، به نظر نخستین کسانی بودند که توانستند فیلسوف را «در شهر» مستقر کنند. از استلزامات «حضور فیلسوف در شهر»، پیش و بیش از هر چیز، نه زندگی در شهر، بلکه تفکر دربارۀ «چیستی شهر» و «چگونگی شهر» بوده است. فیلسوف، به نظر از زمانی خاص، و در مکانی خاص، توانسته است ضرورت فلسفیدن دربارۀ شهر اعم از مقومات و دشمنان آن را احساس کند. این ضرورت اما چگونه قابل توضیح است؟ ... کژ نگریستن ۱۴:۰۵ ۱۳۹۷/۰۷/۱۲ «آیا جامعه به مثابه تمامیت یکپارچه ممکن است؟». ✍رضا مجد/ قسمت پنجم «هویت و کیف دزدیده شده» …چیزی که در هویت یابی ملی مهم است مکانیزمی است که ذهنیت و سوبژکتیویته را شکل میبخشد، آنهم از طریق تکیه بر شکلی از لذت و سازماندهی آن. آنچه در اینجا ایدئولوژی از آن سود میبرد طراحی سناریوی کیف و لذت ربوده شده است. اینکه لذت ما توسط دیگری (دشمن، بیگانهها، ملت یا ملتهای دیگر) ربوده میشود، یا ربوده شده است، اینکه ما صاحب و مالک آن لذت (می توان بجای لذت از وحدت، کامل بودن، خوشبخت بودن هم استفاده کرد) در گذشته بودهایم ولی این کمال و شکوه و لذت توسط یک عنصر بیگانه و یک دیگری شرور، به یغما رفته است. (این سناریو لااقل برای ما ایرانیها آشناست، این که در گذشتهی بسیار دور یک شکوه و وحدت و کمال لذت نابی داشتیم و این لذت و این شکوه، توسط عربها، دزدیده شد و به یغما رفت، یا توسط اسکندر). فروید میگوید: «همیشه این امکان پذیر است که تعداد زیادی از مردم را در عشق بیکدیگر متحد نمود [به عبارتی دیگر، یک هویت با ویژگی لیبدیویی ایجاد کرد]، اگر فقط دیگرانی وجود داشته باشند که بتوان حس پرخاشگری را متوجه آن نمود». چیزی که در اینجا قابل تامل و تعمق است تکیه به یک عنصر بیرونی تحت ن ... کژ نگریستن ۱۱:۵۷ ۱۳۹۷/۰۷/۱۲ «شکوه شکست و مرض افسرده خویی». ✍سیاوش طلایی زاده …۱ هر قدر هم که برای پرهیز از دام ذات گرایی یا روانشناسانه کردن شرایط تاریخی با وسواس از طرح ادعاهایی از این جنس که «مردم ایران» چنین و چنانند اجتناب کنیم باز هم وسوسه میشویم با احتیاط حکم کنیم «در فرهنگ ایرانی شکست قهرمانانه پدیدهای بس جذاب و هیجان انگیز است». به قهرمانان ما نگاه کنید: امیرکبیر که میکوشد اوضاع کشور را اصلاح کند در حمام فین به قتل میرسد؛ مصدق، قهرمان ملی شدن صنعت نفت سرانجامش تبعید و حصر است و …. بگذریم از قصه ناکامی در وصال معشوق و شرح هجرانی که بسی جذابتر از هرگونه کامیابی و کامجویی است. تراژدی به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی، کودتای ۲۸ مرداد، شکست اصلاحات، شکست جنبش سبز و …. حتی آدمی وسوسه میشود که بگوید «شکست افتخارآفرین» تیم ملی در جام جهانی گذشته جذابتر از صعود احتمالی مینمود. در زندگی روزمره نیز آدمهای ناکام و شکست خورده گویی از حرمت بیشتری برخوردارند؛ مواجهه عمومی با زندانیان سیاسی را در نظر بگیرید: کسانی که در راه آرمانشان جنگیدند و به زندان افتادند و «شکنجه شدند» و اینک سیمای انسان دردکشیده و آگاه را بازی میکنند. روایت شیعه از عالم را به یاد آورید: «جانشین بر ح ... کژ نگریستن ۱۱:۲۸ ۱۳۹۷/۰۷/۱۲ ✍ حسام محمدی …جغرافیای غمانگیزی دارد این خاورمیانه ماتمکدهای که انسانهایش در قعر نگونبختی، طعمۀ سیاستهای جنگ میشوند و جنایت اولین تصویریست که نگاه کودکانش را میرباید … گویی در این سرزمین اندوهگین، مرزهایش را به خط خون نگاشتهاند و خشونتی که قرنهاست ریشه در این خاک دوانده و این آشوب هرگز فرونخواهد نشست، مگر به قیام آشوبی دیگر …خاورمیانه قلب جهانی مملو از درد و رنج است، آشوبگاهی ملتهب که تمام دلهرههای تاریخ را برخود جای داده و سلاخخانهای که خمپارهها، انسانیت را به بردگی بردهاند. حافظان صلح، قرنهاست که اینجا درختان زیتون را سر بریدهاند، اینجا گهوارههای کودکان به ضرب مهلک تانکها به تپش میافتند و مادران جز به انتظار سربازان در خون غلتیده، نوای لالایی سرنمیدهند …اینجا نمیشود عاشق شد، در این سرزمین مملو از تنفر، عشق را سر میبرند و در ترانههایش خبر از انفجار محبت میدهند. در خاورمیانه حال و روز اقاقیا خوش نیست و گلولهها به دستور یک جانی، جان از گل نرگس میستانند. ما به بحرانهای خونین خو کردهایم، به دستهای پسرکی عاری از بادباکها و ماتم دخترکی بر سر عروسکها … نقشهها را پاره کردند و وطن را به شعلههای خشم سپردند. خاورم ... ‹ 50 51 52 53 54 55 56 ›
کژ نگریستن ۲۲:۳۹ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ «مردم» از نگاه ژاک رانسیر «آن بخش سرریز و اضافی [از جمعیت] در نسبت با همهی بخشهای جمعیت است، که به همهی اجتماع رخصت بهحسابآوردن [یا شناسایی] حساب حسابنشدگان را میدهد.» …Le peuple est «la partie supplémentaire par rapport à tout compte des parties de la population, qui permet d&aposidentifier au tout de la communauté le compte des incomtés.» … ...
کژ نگریستن ۲۱:۱۵ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ 🔴منطق اعطای جوایز حقوق بشری.. ✍🏽دانیال ایمانی اسلاوی ژیژک در تبیین جنگهای ناتویی علیه مخالفانشان (عطف به نمونهی موردی جنگ و تجاوز نظامی به یوگسلاوی) از استعاره یی بنام «مداخلهی بشردوستانه» رمزگشایی میکند که میتوان تداوم منطق آنرا در حوزههای جانبی نیز رصد و ردگیری کرد. بنا به این استعاره امکان «مداخلهی بشردوستانه» در صورتی میسر است که پیشاپیش پیغامی از جانب نقاط هدف بعنوان «بازگشت به فرستنده» حاصل گردد. پیغامی که از آن حمله و مداخله استنتاج گردد. با فهم این منطق و وام گیری از آن و همچنین شیفت و کاربستش در حوزهی اعطا و بخشیدن جوایز «حقوق بشری» توسط نهادهای به ظاهر مستقل غربی، مکانیزم چگونگی این سور پربخشش بهتر آشکار میشود. عطف به پیشینه و چگونگی و سازوکار اعطای جوایز و افراد گیرنده، سازمانها و نهادهای انسان دوست غربی همواره بر سوژه یی سرمایه گذاری میکنند که بتواند حقی را برای خود غربیها بازگرداند. حقی که بسیاری جاها سرآغاز یک تهاجم یک جانبه و کلید زدن پروژههای ویرانگر بوده است. فردی که مستوجب این بخشش و اعطا است دانسته یا ندانسته از آغاز در یک طرح و پروژهی استعماری قرار گرفته و در کنه خود به قولی در تداوم همان نگاه فانتزیک ...
کژ نگریستن ۲۰:۳۵ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ پل والری در نامهای مینویسد: «نقاش واقعی، تمام عمر به دنبال نقاشی میگردد؛ شاعر واقعی، به دنبال شعر هیچیک از این فعالیتها از پیش-تعریف شده نیست. قطعی نیست. حتمی نیست. در هریک از این فعالیتها باید نیاز را خلق کرد، و هدف را، ابزار را، و حتا، موانع را». موریس بلانشو به این نامه رجوع میکند و یادآوری میکند که شعر، حقیقت و یقینی نیست که در اختیار شاعر قرار بگیرد. شاعر، خودش نمیداند که شاعرست. نمیداند که شعر چیست. در عین حال، شعر وابسته به شاعریست که خودش نمیداند شاعر است. شعر، وابسته به جستوجوی شاعریست که دنبال شعر میگردد. ...
کژ نگریستن ۱۷:۲۵ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ 🔴 روانکاوی، تراژدی و سیاست. ✍ سیاوش طلایی زاده …۱ هنگامی که سیمای اخلاق مطلوب خود را در مییابد به چیزی بیش از یک شباهت اتفاقی میان سوژه روانکاوی و قهرمان اشاره دارد. تراژدی روایت چیرگی فرجامین سرنوشت است. ادیپ که در نهایت با تحقق پیشگویی کاهن معبد دلفی مواجه میشود و آشیل که سرانجام قربانی پاشنه پایش میشود دو نمونه از این روایت سیطره یافتن سرنوشتند: لحظهای در گذشته که ناگهان بر سر آینده آوار میشود. در اینجا با غلبه مطلقیت زمان مواجهیم: آینده دیگر امری گشوده نیست و در لحظهای ناگهان روایت به نقطه خاصی خواهد رسید که گریز و گزیری از آن نیست. این نقطه برای تراژدی مرگ است که ناگهان طومار همه چیز را در هم میپیچد!. از این رو وقتی آنتیگونه بی اعتنا به فرمان کرئون میکوشد برادرش را با احترام دفن کند در حقیقت با تخطی از فرمان شاه مرگ را بر خود میپذیرد و متهورانه به دیدارش میرود..۲. معادل مرگ برای لکان (lack) و غایت روانکاوی مواجهه با این فقدان به عنوان بن بست ذاتی میل (بخوانید سرنوشت) است. در روانکاوی نیز ما در سوگ «زمان از دست رفته» مینشینیم و سرانجام با پذیرش بازگشت ناپذیری گذشته آهسته آهسته به آنچه بر ما رفته است نزدیکتر میشویم. به عبارت دی ...
کژ نگریستن ۱۵:۱۶ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ اسلاوى ژیژک به پیروى از ژاک لاکان مى گوید لذت ناب، لذتى که ما آرزوى آن را داریم، هرگز به تصرف ما در نمى آید، و همیشه در جایى آن طر چیزى که ما تجربه مى کنیم همیشه با آن لذتى که در آرزویش بودیم متفاوت و در نتیجه ناامید کننده است. به همین دلیل انسان گاهى این لذت را به جاهایى نسبت مى دهد که در دسترس او نیست، تا به این ترتیب به خود بباوراند که اگر نمى تواند لذت را تجربه کند نه به این دلیل که لذت اصولا غیرقابل تجربه است، بلکه به خاطر این است که هر چه لذت است در «آن جا» در خارج از دسترس من جمع شده. این «آن جا» گاهى ممنوعیت هاى مختلف است، و گاهى یک «دیگرى». ژیژک مى گوید: مردم همیشه آمادهاند که یک دیگرى را صاحب تمام لذت هایى که آنها نتوانستهاند به آن برسند بدانند، و به همین دلیل از او بیزار شوند. کارگران ثروتمندان را واجد تمام لذتها مى دانند، رعیتها اربابان را و شهروندان صاحبان قدرت را. در تصور خود تمام فانتزى هاى افسارگسیخته خود را به این دیگرى نسبت مى دهند و یقین دارند که روز و شب این دیگرى از تمام لذات ممنوعه سرشار است. (لازم است نوشته هاى فراوان شوپنهاور و دیگران را یادآورى کنم که بارها کسالت بى پایان اغنیا و ناتوانى ایشان از لذت بردن را توصیف مى کنند.) شگفت این جاست که این صاحبان فرضى لذت، همیشه افرادى واقعا برخو ...
کژ نگریستن ۱۰:۳۶ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ 🔴آزادی!. کدامین آزادی؟. آزادی، اسبیست خسته و لنگان که هر روز گلوله بارش میشود …میهن!. کدامین میهن؟. خاکی که هر روز چندینبار میکشیم؟. دشتی که مرده شویخانه شده است؟. کوهی که تابوت گشته است؟. سنگ، گل، ماسه و ریگی. که بند و زندان زاییده است؟. نمیدانم کدام است میهن؟. کدام است آزادی؟. ...
کژ نگریستن ۰۸:۴۴ ۱۳۹۷/۰۷/۱۴ مقولهای فریب کارتر از اشتیاق وجود ندارد، انسان در هیچ رابطهای فریب کارتر از رابطهاش با اشتیاق خودش نیست و این دقیقا چیزی است که در حالی که قبل از آن اعتقاد راسخ داشته که تمام این انتخابها بر اساس اشتیاق بوده است ….
کژ نگریستن ۱۸:۵۱ ۱۳۹۷/۰۷/۱۳ درجهان سرمایه داری و مدرن امروز همواره از زنان میخواهیم بدنی لاغر، بدون شکم، با برجستگیهای خاص خود ما را در بخار لذت تن خود غرق آنها نیز در پی برآوردن میل دیگری (مرد) دماغ و لب و گونههای خود را به تیغ جراحی میسپارند. علی رغم دانستن این واقعیت که کفش پاشنه بلند بر سلامت جسمی شان آسیب میزند کفشهای پاشنه بلند میپوشند تا مطابق میل دیگری عمل کنند. درواقع جهان مدرن زنان را به برده هایی مبدل کرده است که باید یکریز درپی برآورده کردن مطامع و امیال دیگری بربیایند. آنها حتی خود را ازدریچه چشم مردان مینگرند. فروکاستن دیگری به ابزار و ابژه میل رابطه جنسی نیست نوعی سلطه مردانه است … آلن بدیو_در ستایش عشق. ...
کژ نگریستن ۱۴:۵۹ ۱۳۹۷/۰۷/۱۳ ✍فرهاد قنبری …آلن بدیو پس از حوادث تروریستی پاریس گفت «فهمیدن یا اعتراف به ناتوانی در فهمیدن به منزلۀ شکست است و هیچ اندیشۀ اصیل و انتقادی نباید و نمیتواند هیچ چیز به ویژه هیچ عمل انسانی را غیرقابل فهم و اندیشیدن اعلام کند. هدف و وظیفۀ فکر مقابله با همین ناتوانی در فهمیدن موضوعاتی است که از فهم میگریزند یا غیرقابل فهم و اندیشیدن انگاشته شده و به نظر میرسند. بی شک، در واقعیت بیرونی رفتارها و اعمال مطلقا غیرعقلانی، جنایتکارانه و بیمارگونه وجود دارد. اما، از منظر اندیشه همۀ اینها موضوعات قابل تأمل اند. گفتن اینکه فلان چیز یا فلان موضوع نیاندیشیدنی یا غیرقابل فهم است همواره و لزوما به منزلۀ شکست اندیشه است و شکست اندیشه دقیقا به معنای پیروزی رفتارهای غیرعقلانی و جنایتکارانه است». اگر وجه غالب قرن بیستم و یکم کلان روایتهای خشنی مانند فاشیسم و توتالیتاریسم بود، قرن بیست و یکم قرن خرده روایت هاست، خرده روایت هایی که از حاشیه به متن هجوم آوردهاند، خرده روایت هایی که با خشونت و ارعاب سعی در حکاکی خود در متن دارند. قرن بیستم اگر با وحشت آفرینی هیتلر و استالینیسم و پل پوت و امثالهم در یادها ماندگار شد. قرن بیست و یکم قرن تروریستهای کوله به دوش ...
کژ نگریستن ۱۱:۴۵ ۱۳۹۷/۰۷/۱۳ 🔴 «خلق …» اندیشه در رابطه با وجود و هستی را میتوان با مفاهیمی از قبیل «ازلی و ابدی» بودن آن و یا «قابلیت شناخت و معرفت» داشتن همراه کرد.. ژان پل سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیست معروف، بر این نکته تاکید دارد که همانطور که پارمنیدس میگوید👈 «هستی تنها هستی است» و اساسا نمیتوان تعریف مشخص قابل فهمی از آن ارائه کرد چراکه ما برای شناسایی چیزهای دیگر و تمام هر آنچه که موجود است به «وجود و هستی» نیازمندیم، اما آیا میتوان تعریفی از هستی فی نفسه ارائه داد که خود هستی و بودن بر آن مقدم نباشد؟!. سارتر میگوید هستی فی نفسه قابلیت شناخته شدن ندارد. به عبارتی همانطور که کانت میگفت تنها راه بازشناسی نومنها، فنومن است، هیچ فنومنی از وجود و هستی مطلق در ذهن نداریم …تنها راهی که سارتر برای دریافت چیستی وجود پیشنهاد میکند خالی کردن ذهن و فاعل شناسایی، از هر آنچه از فنومنها در آن حاضر است و درک آنچه که در انتها میماند است، که باز هم این درک را نمیتوان نوعی شناخت نامید …با این تعریف آنچه روشن میشود این است که وجود تنها هستی و وجود است و چیزی جز این نیست.. حال با این مقدمه میپردازیم به ادعای ادیان بر خلق جهان. ...
کژ نگریستن ۰۰:۲۷ ۱۳۹۷/۰۷/۱۳ 🔴 ایدیولوژی، استیضاح و سقوط آزاد! ✍ محمدزمان زمانی …لطیفه بامزهای هست که ذکرش خالی از لطف نیست: به یک نفر بی خبر از همه جا و بی هیچ مقدمهای خبر میدهند که فلانی پسر بهمانی خودکشی کرده است. طرف فورا به سمت پنجره میدود و خود را از طبقه چندم آپارتمان پرتاب میکند. به تدریج که در راه سقوط به پایین است ابتدا یادش میآید که او اصلا پسری ندارد، کمی بعدتر متوجه میشود که اصلا زنی ندارد که فرزندی داشته باشد، و درست موقعی که مغزش دیگر به کف زمین میخورد و متلاشی میشود میفهمد اصلا نام او همانی نبوده که با آن وی را صدا زدهاند! به نظر ما این لطیفه به خوبی برای توضیح چیزی میتواند استفاده شود که لویی آلتوسر متفکر مارکسیست فرانسوی از فرایند «استیضاح و احضار» (interpellation) توسط ایدیولوژی مراد کرده است. آلتوسر در مقاله بسیار معروف «ایدیولوژی و دستگاههای ایدیولوژیک دولت» (۱۹۷۰) رابطه میان ایدیولوژی و چگونگی برساخته شدن سوژه را توضیح میدهد. ایدیولوژی تنها از طریق مقوله سوژه و کارکرد آن است که عمل میکند. بدین ترتیب افراد عینی را بدل به شخص یا سوژه میکند. آنگونه که آلتوسر میگوید، تجربه نشان میدهد که مکالمات و ارتباطات عمل فراخوانی به صور ...
کژ نگریستن ۲۱:۵۵ ۱۳۹۷/۰۷/۱۲ سیاست، جامعه و زبان در تاریخ فلسفۀ سیاسی غرب ✍ احمدرضا آزمون … آغاز فلسفۀ سیاسی کلاسیک: ملاحظاتی دربارۀ افلاطون و ارسطو. توضیح آغازگاههای فلسفۀ سیاسی، به یک معنا، بدون توضیح خود فلسفه اساسا ممکن نیست. چنانکه بر همین قیاس، توضیح حضور فلسفه در شهر، بدون توضیح «ضرورت» فلسفۀ سیاسی، اساسا توضیحی ناقص است. تاریخ فلسفۀ سیاسی در اساس، تاریخ حضور فلسفه در شهر است. میل فلسفه، چه بسا در پیش از سقراط، همواره میلی آغشته به شهرگریزی و گاه، حتی شهرستیزی بوده است. در این میان اما سقراط، و البته افلاطون، در مقام فیلسوف، به نظر نخستین کسانی بودند که توانستند فیلسوف را «در شهر» مستقر کنند. از استلزامات «حضور فیلسوف در شهر»، پیش و بیش از هر چیز، نه زندگی در شهر، بلکه تفکر دربارۀ «چیستی شهر» و «چگونگی شهر» بوده است. فیلسوف، به نظر از زمانی خاص، و در مکانی خاص، توانسته است ضرورت فلسفیدن دربارۀ شهر اعم از مقومات و دشمنان آن را احساس کند. این ضرورت اما چگونه قابل توضیح است؟ ...
کژ نگریستن ۱۴:۰۵ ۱۳۹۷/۰۷/۱۲ «آیا جامعه به مثابه تمامیت یکپارچه ممکن است؟». ✍رضا مجد/ قسمت پنجم «هویت و کیف دزدیده شده» …چیزی که در هویت یابی ملی مهم است مکانیزمی است که ذهنیت و سوبژکتیویته را شکل میبخشد، آنهم از طریق تکیه بر شکلی از لذت و سازماندهی آن. آنچه در اینجا ایدئولوژی از آن سود میبرد طراحی سناریوی کیف و لذت ربوده شده است. اینکه لذت ما توسط دیگری (دشمن، بیگانهها، ملت یا ملتهای دیگر) ربوده میشود، یا ربوده شده است، اینکه ما صاحب و مالک آن لذت (می توان بجای لذت از وحدت، کامل بودن، خوشبخت بودن هم استفاده کرد) در گذشته بودهایم ولی این کمال و شکوه و لذت توسط یک عنصر بیگانه و یک دیگری شرور، به یغما رفته است. (این سناریو لااقل برای ما ایرانیها آشناست، این که در گذشتهی بسیار دور یک شکوه و وحدت و کمال لذت نابی داشتیم و این لذت و این شکوه، توسط عربها، دزدیده شد و به یغما رفت، یا توسط اسکندر). فروید میگوید: «همیشه این امکان پذیر است که تعداد زیادی از مردم را در عشق بیکدیگر متحد نمود [به عبارتی دیگر، یک هویت با ویژگی لیبدیویی ایجاد کرد]، اگر فقط دیگرانی وجود داشته باشند که بتوان حس پرخاشگری را متوجه آن نمود». چیزی که در اینجا قابل تامل و تعمق است تکیه به یک عنصر بیرونی تحت ن ...
کژ نگریستن ۱۱:۵۷ ۱۳۹۷/۰۷/۱۲ «شکوه شکست و مرض افسرده خویی». ✍سیاوش طلایی زاده …۱ هر قدر هم که برای پرهیز از دام ذات گرایی یا روانشناسانه کردن شرایط تاریخی با وسواس از طرح ادعاهایی از این جنس که «مردم ایران» چنین و چنانند اجتناب کنیم باز هم وسوسه میشویم با احتیاط حکم کنیم «در فرهنگ ایرانی شکست قهرمانانه پدیدهای بس جذاب و هیجان انگیز است». به قهرمانان ما نگاه کنید: امیرکبیر که میکوشد اوضاع کشور را اصلاح کند در حمام فین به قتل میرسد؛ مصدق، قهرمان ملی شدن صنعت نفت سرانجامش تبعید و حصر است و …. بگذریم از قصه ناکامی در وصال معشوق و شرح هجرانی که بسی جذابتر از هرگونه کامیابی و کامجویی است. تراژدی به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی، کودتای ۲۸ مرداد، شکست اصلاحات، شکست جنبش سبز و …. حتی آدمی وسوسه میشود که بگوید «شکست افتخارآفرین» تیم ملی در جام جهانی گذشته جذابتر از صعود احتمالی مینمود. در زندگی روزمره نیز آدمهای ناکام و شکست خورده گویی از حرمت بیشتری برخوردارند؛ مواجهه عمومی با زندانیان سیاسی را در نظر بگیرید: کسانی که در راه آرمانشان جنگیدند و به زندان افتادند و «شکنجه شدند» و اینک سیمای انسان دردکشیده و آگاه را بازی میکنند. روایت شیعه از عالم را به یاد آورید: «جانشین بر ح ...
کژ نگریستن ۱۱:۲۸ ۱۳۹۷/۰۷/۱۲ ✍ حسام محمدی …جغرافیای غمانگیزی دارد این خاورمیانه ماتمکدهای که انسانهایش در قعر نگونبختی، طعمۀ سیاستهای جنگ میشوند و جنایت اولین تصویریست که نگاه کودکانش را میرباید … گویی در این سرزمین اندوهگین، مرزهایش را به خط خون نگاشتهاند و خشونتی که قرنهاست ریشه در این خاک دوانده و این آشوب هرگز فرونخواهد نشست، مگر به قیام آشوبی دیگر …خاورمیانه قلب جهانی مملو از درد و رنج است، آشوبگاهی ملتهب که تمام دلهرههای تاریخ را برخود جای داده و سلاخخانهای که خمپارهها، انسانیت را به بردگی بردهاند. حافظان صلح، قرنهاست که اینجا درختان زیتون را سر بریدهاند، اینجا گهوارههای کودکان به ضرب مهلک تانکها به تپش میافتند و مادران جز به انتظار سربازان در خون غلتیده، نوای لالایی سرنمیدهند …اینجا نمیشود عاشق شد، در این سرزمین مملو از تنفر، عشق را سر میبرند و در ترانههایش خبر از انفجار محبت میدهند. در خاورمیانه حال و روز اقاقیا خوش نیست و گلولهها به دستور یک جانی، جان از گل نرگس میستانند. ما به بحرانهای خونین خو کردهایم، به دستهای پسرکی عاری از بادباکها و ماتم دخترکی بر سر عروسکها … نقشهها را پاره کردند و وطن را به شعلههای خشم سپردند. خاورم ...