این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1


کاری که ما در این کانال می‌کنیم همتراز با کاری است که سقراط با جوانان می‌کرد، فاسد کردن جوانان در معنای بدیویی آن

قصد ما هم فاسد کردن جوانان است و شوراندن آنها علیه واقعیت‌های مستقر. هدف ما آلوده کردن سیستم تعقل آنها با یک بیماری ای بنام «تفکر انتقادی» است، زمانی که دچار یک چنین عارضه‌ای شدی، به جای تعبد و فرمانبرداری کورکورانه، عصیان و سرکشی عقلانی را پیشه‌ی خود می‌سازی و بجای آری گویی کورکورانه، یاد می‌گیری در زمان مناسب «نه‌ی مقدس» بگویی … بحق بهترین واژه برای توصیف یک چنین وضعیتی «فاسد کردن» است. فاسد شدن از منظر وضعیت موجود و نظم مستقر، یعنی «بیمار بودن»، «نامتعارف بودن»، «بله قربان گو نبودن»، «شک کردن»، «تعقل کردن»، و در نهایت مجهز شدن به «تفکری انتقادی». تمام این خصائل از نظر نظام‌های خودکامه، به معنای بیمار بودن و فاسد بودن است، و ما بر خلاف نظام‌های خود کامه، از این نوع بیماری و فساد، حمایت می‌کنیم و اتفاقا خودمان ویروس آن را تکثیر و منتشر می‌کنیم. آری، ما قصد داریم شما را فاسد کنیم، قصد داریم شما را بیمار کنیم …دشمن هر نظام خودکامه‌ای و هر تفکر متحجری، «آگاهی» است که ما آن را اشاعه می‌دهیم و خواهیم داد. قصد ما مجهز کردن جوانان و زنان و مردان، به سلاح و ابزارهایی برای تغییر عقیده شان است، ...
  • گزارش تخلف

سوژه و گفتمان.. به این ترتیب، هر یک از ما سوژه‌ای در ایدئولوژی هستیم

بنابراین، سوژه بر ساخته‌ای اجتماعی است، نه طبیعی. کسی که به لحاظ زیست شناختی زن است، می‌تواند ذهنیتی مردانه داشته باشد. به این صورت که درک او از جهان، نفس خودش و نیز جایگاه‌اش درجهان، درکی منبعث از ایدئولوژی مردسالارانه باشد …به عنوان مثال:. «پوشیدن کفش پاشنه بلند توسط زنان باعث می‌شود که هنگام راه رفتن و ایستادن بخشی از بدن آنان برجسته شود که برای مردان جاذبه جنسی ایجاد کند. بنابراین زنان خود را در نظر مردان به صورت یک شیء جنسی جذاب در می‌آورند و در اختیار آنان قرار می‌دهند. همچنین پوشیدن کفش پاشنه بلند، آنها را از لحاظ فعالیت و نیروی جسمانی محدود می‌کند و به صورت خود ساخته در تولید فرهنگ مرد سالانه سهیم می‌شوند چرا که با محدود کردن خود ضعف و ناتوانی خود را نمایانگر می‌کنند و فعالیت‌های مردانه را بیشتر نشان می‌دهند.» …جان فیسک … ...
  • گزارش تخلف

انسان ایرانی

✍ رضا بابایی …نیچه در کتاب «فراسوی نیک و بد» می‌گوید: انسان آلمانی، وجود خارجی ندارد، چون او همیشه در حال شدن و تغییر است. همان لحظه که می‌خواهی با دست به او اشاره کنی، او به جایی دیگر رفته است و از آنجا به جایی دیگر. بنابراین تو هیچ گاه او را نمی‌یابی …اما داستان انسان ایرانی، دیگر است. او در برابر تغییرات بنیادین، مقاومتی شگفت دارد. حاضر است نام یا دین یا سنت‌ها و حتی هویت خود را تغییر دهد؛ اما ماهیتش را هرگز یا به‌سختی. چه آنگاه که انقلاب می‌کند و چه آنگاه که دین یا مذهب جدید می‌پذیرد و چه در سخت‌ترین روزگاران یا در زمانۀ سکون و سکوت، او سخت به ماهیت تاریخی‌اش وفادار است. اگر مسلمان شود، از میان همۀ مذاهب اسلامی، اندک‌اندک به سوی مذهبی می‌‌گراید که در آن تکلیف‌ها از بالا به پایین سرازیر می‌شود و – به گمان او - آرامش و آسایش در سپردن همۀ امور به نیروهای برتر است. اگر به میترا یا زرتشت بگراید، از طبیعت گهواره‌ای خواب‌آور برای خویش می‌سازد و به خوابی عمیق فرومی‌رود تا شمشیر سعد بن ابی‌وقاص بر سرش فرود آید. انقلاب انسان ایرانی، برای تغییر نیست؛ برای جلوگیری از تغییر است. ...
  • گزارش تخلف

‍ «فقط خستگی که نیست، فقط خسته که نیستم، با وجود صعود.» [بکت] … «خستگی بود که خدایان و آخرت‌ها را همه آفرید

خستگی‌ای که می‌خواهد با یک جهش، با جهش مرگ، به نهایت رسد.» [نیچه] … «در وضعیت فرسودگی شما منفعل نیستید. سوق پیدا می‌کنید، اما به سوی هیچ.» [دلوز] … «بیزار-ام از همه‌ی نیمه‌کاران در کار جان، از همه‌ی مه‌آلودگان، پا-در-هوایان، بی‌قراران.» [نیچه] … «خدا خاستگاه است، یا مجموع کل امکان. امر ممکن تنها در خستگی محقق می‌شود. تنها یک شخص فرسوده می‌تواند امر‌ممکن را بفرساید، زیرا او از کل نیاز، ترجیح، هدف، یا دلالت دست کشیده است. تنها شخص فرسوده به حد کافی رها از منفعت و وسواس است.» [دلوز] … «اینجا، عزیمت از اینجا، و رفتن به جایی دیگر؛ یا همین‌جا ماندن، اما در آمد-و-شد.» [بکت] …. ...
  • گزارش تخلف

من از دست کسانی که با تماشای لحظه‌های گردآمدن میلیون‌ها نفر در میدان‌های عمومی برای اعتراض به رژیم‌ها به وجد می‌آیند، خسته شده‌ام

برای من آزمون واقعی یک حرکت انقلابی این است که صبح فردای آن چه پیش می‌آید؟ (چنان که در زبان انگلیسی درمورد بیداری تلخ پس از بدمستی می‌گویند). پس از آشوب بزرگ، وقتی امور به حال عادی برمی گردند، مردم عادی چگونه تغییر را حس می‌کنند؟ زندگی روزمرۀ آنها از انقلاب چه تأثیری می‌پذیرد؟. اسلاوی ژیژک … ...
  • گزارش تخلف

انسان کابلی. ✍ فرهاد قنبری …. با ظهور و گسترش اینترنت سوژه‌های جدیدی هم خلق شد

سوژه هایی که می‌توان آن را «انسان کابلی» خطاب کرد. انسان کابلی سوژه‌ای است که از طریق کابل اینترنت به جهان وصل می‌شود. زیست جهان چنین انسانی در صفحات اینترنت خلاصه می‌شود و اگر برای ساعتی اینترنتش تمام شود یا لب تاپ و گوشی موبایلش برق نداشته باشد همچوم کودکی گم شده در خیابان سردرگرم و مستاصل خواهد بود و از درماندگی دور خود خواهد پیچید. انسان کابلی از طریق اینترنت خرید می‌کند، از طریق اینترنت عاشق می‌شود، از طریق اینترنت سکس می‌کند، از طریق اینترنت فعالیت سیاسی کرده و بیانیه صادر می‌کند، از طریق اینترنت فعالیت اقتصادی کرده و پول در می‌آورد، از طریق اینترنت دوست پیدا می‌کند و گاهی از طریق آن، برای خود هویت کاملا تازه و متقاوتی با آنچه که هست می‌سازد. انسانی کابلی در خانه نشسته اما با خانواده بیگانه است. پدر و مادر را در کنارش نمی‌بیند اما روز پدر و روز مادر برایشان مطلب محبت آمیز به اشتراک می‌گذازد، فلسفه نخوانده است اما از هگل و نیچه می‌گوید، اندک شناختی از تاریخ ندارد اما در مورد دورترین دوره‌های تاریخی دلنوشته حاکمان و حکایت می‌فرستد، در کشوری خاص زندگی می‌کند اما با مفهوم وطن بیگانه ...
  • گزارش تخلف

به من می‌گفتند یک مرکزی راه بینداز، اولین کاری که می‌کردم این بود که تمام کلاسیک‌های غرب را سیستماتیک ترجمه می‌کردم، نه اینکه کمی

مثلا‌ هایدگر برای ایران سم است. کسی که پشتوانه فکری غربی نداشته باشد، وقتی ‌هایدگر بخواند مثل فردید می‌شود. باید کلاسیک‌ها، یونانی‌ها، رومی‌ها و بعد متفکران قرون وسطی و متفکران عصر جدید را ترجمه کرد. این کار زمان می‌خواهد، چون در ایران ترجمه‌ها آنقدر در هم ریخته است که حتی اصطلاحات یکی نیستند. مترجمان خوب هم کم هستند. وقتی ژاپن بودم به ژاپنی‌ها گفتم شما چگونه پس از جنگ، ۵۰۰ هزار جلد کتاب ترجمه کرده‌اید؟ گفتند به جز اساتید درجه اول که همه به اروپا رفتند و آنجا درس خواندند، بقیه ترجمه‌ها همه بد است. ترجمه خیلی حساس است و گاه ترجمه فرانسه به انگلیسی و آلمانی به فرانسه هم خوب نیست. من معتقدم که در ایران بچه‌ها باید از مدرسه و کودکستان زبان خارجی بیاموزند تا ایرانی‌ها دو زبانه بزرگ شوند. ...
  • گزارش تخلف

برخلاف فلسفه‌ای که از آسمان به زمین هبوط می‌کند، موضوع بر سر عروج آن از زمین به آسمان است

یعنی آغاز نه از آنچه انسانها می‌گویند، می‌پندارند، تصور می‌کنند و نه آنگونه که درباره‌ی آن حکایت می‌شود، اندیشیده، پنداشته و تصور می‌شود تا به انسان‌های ذیجسد رسیده شود، بلکه آغاز از انسان‌های واقعی، فعال و بر زمینه‌ی فرایند - حیات واقعی آنان است که تکامل بازتاب‌ها و پژواک‌های ایدئولوژیکی این فرایند را به ثبوت می‌رساند …. به این ترتیب اخلاقیات، مذهب، مابعدالطبیعه و تمامی دیگر ایدئولوژی‌ها، همچنین اشکال آگاهی مطابق با آنها، دیگر ظاهر مستقل خود را حفظ نمی‌کنند، اینها فاقد هرگونه تاریخ و تکامل اند؛ اما انسان‌ها با تکامل تولید و مناسبات مادی شان همراه با این، جهان واقعی خود، تفکر و فرآورده‌های خود را نیز تغییر می‌دهند. این شعور [آگاهی] نیست که تعیین کننده وجود است، بلکه وجود است که شعور را تعیین می‌کند. نقطه‌ی عزیمت برای نخستین نحوه‌ی برخورد، همانا شعوری است که به مثابه فرد زنده در نظر گرفته می‌شود؛ و برای دومین نحوه‌ی برخورد که ما را با حیات واقعی سازگار می‌سازد، خود افراد واقعی زنده‌اند، و شعور به طور ساده به مثابه شعور آنان در نظر گرفته می‌شود. این نحوه برخورد عادی از مقدمات نیست، همانا ...
  • گزارش تخلف

‍ ‍ ‍ روسو " هرگز از توسل جستن، و متهم کردن خود، به خود - ارضایی، که به فرد اجازه می‌دهد تا با دسترس پذیر ساختن حضورها برای خود، ب

در نگاه او، خود - ارضایی به الگوی فساد و انحراف می‌ماند. فرد با مبتلا کردن خود به حضوری دیگر، خود را تباه می‌سازد [خود را دیگری می‌کند]، با دستان خودش. روسو، نه می‌خواهد و نه می‌تواند بفهمد که این دیگر شدن صرفا برای خود اتفاق نمی‌افتد، بل این دقیقا سرچشمه‌ی خود است …از گراماتولوژی - ژاک دریدا. انسان با دیگری در خود … جنگ انسان با خود دیگر … جنگ انسان با دیگر خود: خود و دیگری درونی انسان یک چیز اند در دو عرصه و میدان، و هر دو هیچ نیستند؛ نمادی زبانی اند. تضمینی اند بر محال بودن امر واقع …. نوشتن یعنی خودارضایی. یعنی پر کردن جای خالی چیزی که وجود نداره … چیزی که همواره غایبه و به شکل قدرتمندانه‌ای، همواره نیست. نوشتن یعنی حضور غیاب‌ها؛ حاضر کردن تمامی چیزهایی که نیستند و کامل کردن طبیعتی که به شکل بی رحمانه‌ای همواره همراه با دریغه …. خودارضایی، چیز دیگری را حاضر نمی‌کنه الا تصویر چیزی که طبیعت از انسان دریغ می‌کنه؛ اینبار دیگری و خود در یک نقطه به هم می‌رسند، بیرون هم می‌ایستند و همدیگر رو می‌نویسند. ...
  • گزارش تخلف

زوربا:. _ چرا جوون‌ها می‌میرن؟ چرا آدم باید بمیره؟

بگو دیگه!. بازیل:. _ نمیدونم!. زوربا:. _ پس فایده‌ی این همه کتابایی که خوندی چیه!؟ اگه این همه کتاب به این سؤال جواب نمیدن، پس درباره‌ی چی حرف میزنن!؟. بازیل:. درباره‌ی رنج آدمایی که نمی‌تونن به این سؤال جواب بدن …! … (نیکوس کازانتزاکیس / زوربای یونانی) …. ...
  • گزارش تخلف

انسان از حیوان به وسیله‌ی شعور، مذهب یا هر چیز دیگری که مایلید، می‌تواند متمایز شود

آنان خود به مجرد اینکه شروع به تولید وسایل معیشت خود نمایند - گامی که توسط سازمان جسمانیشان معین می‌شود، به متمایز ساختن خود از حیوانات آغاز می‌کنند. انسان‌ها با تولید وسایل معیشت خود، من غیر مستقیم حیات مادی خود را تولید می‌نمایند. نحوه‌ای که انسان‌ها در آن وسایل معیشت خود را تولید می‌کنند، قبل از همه وابسته به ماهیت وسایل معیشت است که آنان در واقع در زندگی می‌یابند و می‌بایست تجدید تولید نمایند. این نحوه و شیوه‌ی تولید ساده می‌بایست بمثابه تجدید تولید هستی جسمانی افراد در نظر گرفته شود. و یا به بیان صحیح‌تر شکل معینی است از فعالیت این افراد، شکل معینی از بیان حیات از سوی آنان. افراد آن گونه‌اند که خود را متجلی می‌سازند. بنابراین آن چه آنان هستند، با تولید آنان، هم با آن چه تولید می‌کنند و هم اینکه چگونه تولید می‌کنند، مطابقت می‌کند. پس اینکه انسان‌ها چه هستند، وابسته به شرایط مادی تولیدیشان است. این تولید نخست با افزایش جمعیت آغاز می‌شود. ...
  • گزارش تخلف

ارزیابی شاملو از صمد بهرنگی …تجلی چهره‌ی صمد –روشن‌فکر آزاده‌یی که مجموعه‌ی آثارش از هفت هشت قصه‌ی کوتاه و بلند برای کودکان، چند م

– چنین است، و هم بدین سبب باید افزود که «نیز، اوج رسوایی است برای جامعه‌ی ما که نمی‌تواند» خلاء صمد را با صمدی دیگر پر کند. اما هم‌چنان از جامعه‌ی ما دم می‌زند!. این که جامعه‌ی هنرمندان و نویسنده‌گان و روشن‌فکران ما از قوم و خویشی با صمد دم می‌زند مطلبی دیگر است،. اما اگر به حقیقت احترام می‌گذاریم حق این است که صمد از «ما» نیست …حق این است که او را در شمار وارسته‌گان بی‌مرگ بشماریم حتا اگر در گرما گرم جوانی به آب سرد ارس نمی‌رفت و عمر نوح می‌‌‌‌کرد، و به مرگ طبیعی در می‌گذشت …چرا که بی‌گمان در روزگار ما که دریافتن و دم برنیاوردن هم‌چون سرمایه‌یی عظیم پشتوانه‌ی زنده‌گی مادی روشن‌فکران می‌شود و در سراسر جهان، هنر و دانش را چراغی می‌کنند که چون پیش پای غارت‌گران ماده و معنای خلایق بگیرند از منافع غارت‌گری‌ها دست‌مزدهای عظیم به نصیب می‌برند،. پذیرفتن زنده‌گی سرشار از محرومیتی هم‌چون زنده‌گی صمد، پذیرفتن ریاضتی است که شهادت شهدایی چون منصور حلاج در برابر آن حلاوت عروسی با دختر زیبای قارون. -. آیا به راستی در زمانه‌یی که در شهرهای پر ناز و نعمت، فکر و هنر خلاقیت را به گران‌ترین قیمت‌ها می‌تو ...
  • گزارش تخلف

اجمالا باید گوشزد کنیم که این شاخ و برگ دادن به تفسیر فروید به هیچ روی گره از «کلاف سردرگم اندیشه‌های رویایی» در نقطه‌ای که ناف رو

در بیرون کشیدن معناها‌ی محتمل آن، ما نه آن ‌را حل می‌کنیم و نه تبیین، بلکه صرفا از منابع نشناختنی و افراطی آن پرده برمی‌داریم. بدین قرار، *Tuterlrein سرشار است از تلخیص و تراکم. این واژه پرده بر می‌دارد از نقش نازدودنی و ماندگاری که تصاویر پسر بچه‌ای که از سینه شیر می‌خورد، کودکی که جایش را خیس می‌کند و پسر بالغی که استمناء می‌کندبر روح و روان آدمی به جا گذاشته‌اند. همچنین زنده می‌کند پیکار دائم میان خویشتن‌داری طاقت فرسا و میل افسارگسیخته را، پیکاری که یک لحظه حیات ذهن را راحت نمی‌گذارد. رویا به این خواست‌های ناهمخوان امکان می‌دهدتا «هدفی بینابین بسازند، نوعی سازش یا مصالحه». تصادفی نیست که مصالحه‌هایی از این دست در قالب الفاظ شکل می‌گیرند، آخر، «کلمات، از آن جا که گرهگاه‌های کثیری از فکرهایند، احتمالا تقدیرشان ابهام و چند معنایی است» …چگونه فروید بخوانیم. جاش کوهن. سایمون کریچلی. صالح نجفی. ...
  • گزارش تخلف

«ما»، آن لغت تنها. در نقد «مردم» زبان سیاست‌مداران

✍آرزو رضایی مجاز. «سیاست و سرنوشت» عنوان کتابی از «اندرو گمبل» به فارسی خشایار دیهیمی‌ست که بی‌راه نیست اگر نام آن را سرفصل سال‌های سرگردانی‌ «ما» در میدان زبان سیاستمداران‌مان بگذاریم؛ گفتمانی رسمی که هویت تاریخی «ما» را رفته‌رفته به کلمه‌ی «مردم ما» تقلیل داد و به‌نوعی بر «قلمرو عمومی» نیز نقطه‌ی پایان گذاشت تا دلبستگی‌های مدنی، عاملیت و مشارکت اجتماعی و منافع عمومی جز در بزنگاه‌های سیاسی و رخداد بازی‌های قدرت، تجلی دیگری نداشته باشد. شواهد تبر سیاست بر کمر این قلمرو نیز کم نیست؛ از کمرشکنی احزاب و گردهمایی‌های عمومی و تهدید شادی به‌مثابه‌ی امر اجتماعی تا سیاست‌های رسانه‌ی ملی در ایجاد سطح نازلی از اطلاع رسانی به‌جای آگاهی؛ از تضعیف صدای منتقد در مطبوعات و حتی فضای مجازی تا تحدید صحنه‌ی نقش‌آفرینی «خصوصی» و تقلیل آن به‌نوعی شراکت در فضای «خصولتی» و …. «مردمی» که سیاستمداران از آن سخن می‌گویند و «مایی» که پشتوانه‌ی آنها و درواقع مدافعان وضع موجود است، از تجویزی‌بودن گفتمانی می‌آید که در طی سال‌ها، رفتار شایسته‌ی ملت را در تمکین و مدارا با «انتخاب‌های مدار قدرت» معرفی کرده تا رفته‌رفته ...
  • گزارش تخلف