این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1


⏫ادامه‌ی یادداشت …

ایمان به حکمت و دانایی کسانی که قدرت غیب‌گویی دارند، در عوض حاکمیت قانون، ویژگی جوامع ابتدایی اسطوره‌ای‌ست. در این جوامع، بحث آزاد جای برجسته‌ای در حیات اجتماعی ندارد، بنابراین سرکوب بحث آزاد در نظامی که به این مدل سیاسی اقتدا کرده، امری عادی‌ست و آمادگی مردم برای اطاعت از فرمان‌ها، بستر این یکدست‌سازی را مهیا می‌کند. این «ما» ی زبان سیاست، هم مولود مرگ صداهای متفاوت است و هم مولد یک صدای همسازگر؛ هم تولیدکننده‌ی یک الگوی مردمی منفعل برای بدنه‌ی اجتماعی‌ست و هم نیروی حیاتی و مقوم‌اش را از جامعه‌ای می‌گیرد که در غیاب امکان‌های گفت‌وگو (از فقدان سنت فکری این امر تا ناامنی عرصه‌ی اندیشه‌ورزی) ترجیح‌اش بر خاموشی‌ست؛ سکوتی که هرچند از سر رضایت نیست اما چون کم‌هزینه است، لب‌دوزی می‌کند!. اسطوره‌ی در کار وضع موجود -که اندیشه‌ی مستقل را به زیان بقای سیستم دانسته و منع می‌کند- را می‌توان از «فلسفه‌ی صورت‌های سمبولیک» فهم کرد. کاسیرر در این کتاب، از تکنیک‌هایی بحث می‌کند که بدین‌شرح در خدمت هدفی واحد تنظیم می‌شوند و خود، تنظیم‌کننده‌اند:.۱- دستکاری زبان به‌گونه‌ای که مانع تفاهم و ارتباط شود یا ل ...
  • گزارش تخلف

‍ ▪️پیکر سوخته این پروانه‌ها را به اختلاسگران نان و ایمان مردم نشان دهید

✍ احسان محمدی …▪️چهار مرد امروز در میان آتش سوختند. در، هنگام تلاش برای خاموش کردن آتشی که به جان جنگل افتاده بود …▪️خیلی هایمان هیچوقت اسم شان را نشنیده بودیم. نه کسی به آنها مدال داده بود، نه مدعی بودند، نه به کسی گفتند اگر نمی‌توانید پول در بیاورید، نه جای مهر روی پیشانی شان را به دوربینی نشان دادند، نه از چفیه سو استفاده کردند … اما پسران راستین این سرزمین بودند …▪️اگر لابلای کنده‌های زغال شده، چیزی از پیکر سوخته این چهار مرد مانده، نشان اختلاسگران، غارتگران ایمان و دزدان امید مردم بدهید …▪️نشان آنها که فقط ادعای وطن پرستی دارند اما کاسب تحریم اند، نشان آنها که را انبار می‌کنند و از پرپر شدن بچه‌های بیمار روی دست پدرها و مادرهای ناامید شرم نمی‌کنند، نشان آنها که و انبار می‌کنند و می‌گویند گور بابای مملکت، آدم باید زرنگ باشه!. ▪️تن‌های سوخته شان را نشان آنها بدهید که این کشور را لقمه چربی می‌دانند برای بلعیدن اما حاضر نیستند برای آبادی اش قدمی بردارند …▪️این چهار نفر اما جان عزیزشان را فدای بلوط‌ها کردند، فدای درخت‌ها و بوته‌های این سرزمین، فدای طبیعت اش … دو نفر از آنها داوطلب بودن ...
  • گزارش تخلف

درباره ویرانشهر..۱

همواره این جمله را به نقل از کارل پوپر شنیده‌ایم که «آدمیان هر گاه کوشیدند بهشتی نو به پا کنند جهنمی دیگر آفریدند». شکست کمونیسم و دیگر انقلابهای قرن بیستم مهمترین مصادیق تاریخی ادعای لیبرالها در مذمت هر گونه کنش انقلابی بوده است. البته بسیاری متفکران چپ نیز به شیوه‌های دیگر به نقد سیاست آرمانشهری پرداخته‌اند: جان کلام این است که «تصویری که در سیاست آرمانشهری تبلیغ میشود تصویری مخدوش و رتوش شده از واقعیت انضمامی است. در این تصویر گویی میل بالتمامه ارضا میشود و هیچ ناکامی ای وجود نخواهد داشت. این در حالی است که تاریخ عرصه نزاع و تکثر امیال است. از این رو سیاست آرمانشهری با نفی این تکثر میکوشد تصویر هارمونیک و یکدست خود را بر تاریخ تحمیل کند و همین موجب ظهور تمامیت طلبی و نظامهای سرکوبگر توتالیتر میشود.». بنابراین به جای «شعارزدگی» و «انقلابیگری» بیایید در زمین وضع موجود، فردایی بهتر را بیابیم و بسازیم. با این وجود همچنانکه باید ادعای بالا را جدی گرفت هرگز نباید از نظر دور داشت که آرمانشهر تنها در پرتوی زوج مفهومی خود معنا می‌یابد: ویرانشهر …۲. در حالی که در آرمانشهر همه امیال ارضا میشود ...
  • گزارش تخلف

:. «غریزهٔ زندگی رمه‌وار در ما حرف اول را میزند»

جمله بدین معنی است کنش‌های ما را نه وجدان قلبی ما، بلکه ارزش‌ها، هنجار‌ها و عرف جامعه تعیین می‌کند. و «نگاه سرد، یا اخم نفرت بار کسانی که در میان آنها و برای آنها بزرگ شده‌ایم کافی است قوی‌ترین آدم را بترساند»، و این ترس، همان ترس از انزوا و طرد شدن توسط اجتماع است. و ترس از انزوا آدمی را از پیشروی به سوی انسان آرمانی منصرف می‌کند … (برگرفته از کتاب. با اندکی شرح /) … ...
  • گزارش تخلف

✍ فرهاد قنبری …. ژیژک در کتاب: لاکان به روایت ژیژک می‌نویسد:

«افراد نه به دلیل زیر پا گذاشتن ممنوعیت‌های پرهیزکارانه از طریق شرکت در لذایذ غیر مشروع، بلکه به دلیل عدم توانایی در سرمست شدن است که احساس گناه می‌کنند. در این وضعیت، روانکاوی تنها گفتمانی است که تو در آن اجازه داری سرمست نشوی-از سرمست شدن منع نشده‌ای، صرفا از فشار وارده برای سرمست شدن رها شده‌ای». خشونت افسار گسیخته‌ای که در قبال (افراد بی قید در تعهدات اجتماعی و خانوادگی) یا افراد غرق در لذت از سوی برخی بنیادگرایان اعمال می‌شود، بیشتر از آنکه ریشه مذهبی یا عمل به اعتقادات دینی باشد، ناشی از همین «عدم توانایی در سر مست شدن است» آنها به هر دلیلی (فقر، ظاهر نامناسب، ترس، سنت و امثالهم) نتوانسته‌اند در زندگی شان «سرمستی» را (آنگونه که تصور می‌کنند) تجربه کنند و به این دلیل به هر کسی که احساس می‌کنند که غرق در سرمستی است حمله می‌کنند. بنیادگرایان در ناخوداگاه خود به این می‌اندیشند که «سرمستی» حقیقی ای وجود دارد که «دیگری» (افرادی که به روابط آزاد تن می‌دهند یا هیچ منعی برای لذت بردن برای خود متصور نیستند) آن را ربوده‌اند و به علت اینکه خود توان تجربه آن را ندارند با خشونت به آنها حمله ور ...
  • گزارش تخلف

دیری است که گرایش بنیادی عصر مدرن ما معطوف به یکدست‌سازی از طریق آشوب‌های پرشمار بوده است … در روزگاران سرزنده و شورانگیز و پرآشوب

انبوه خلق تشکیل قسمی سپاه می‌دهند، یکانی پرشمارتر از کل مجموع مردم، لیکن این سپاه را هرگز نمی‌توان بازدید و وارسید؛ راستش این سپاه حتی نمی‌تواند یک نماینده‌ی واحد داشته باشد زیرا خودش انتزاعی بیش نیست … انبوه خلق که مرکب است از کس‌هایی چون این‌ها، از افراد در لحظه‌هایی که کسی‌ نیستند، قسمی موجود غول‌پیکر است، فضای خالی و خلأیی انتزاعی که همه چیز هست و هیچ نیست. انبوه خلق همه چیز هست و هیچ نیست، خطرناک‌ترین همه‌ی قدرت‌ها و بی‌معناترین آن‌ها … مقوله‌ی «انبوه‌ خلق» سراب تأمل است که افراد را اغفال می‌کند و به عجب و نخوت می‌کشاند، زیرا هرکس می‌تواند این غول بی‌شاخ‌ودم را به خود نسبت دهد، غولی که در قیاس با آن ویژگی‌های انضمامی واقعیت بالفعل، حقیر و خرد می‌نمایند …. دست در دست بی‌شوروشوقی و تأمل‌زدگی عصر حاضر، انتزاع موسوم به «مطبوعات» شبح انتزاعی «انبوه خلق» را به وجود می‌آورد که همانا یکدست‌سازنده‌ی واقعی است … هرکس که کار نویسندگان یونان و روم باستان را خوانده باشد می‌داند که یک امپراتور چه لطایف‌الحیلی برای به‌خوش‌گذراندن وقت می‌شناسد. به همین قیاس، انبوه خلق محض سرگرمی و تفریح از سگی نگ ...
  • گزارش تخلف

ﺳﻪ ﺳﯿﻠﯽ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﻪ ﺑﺸﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩ!.. ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺳﯿﻠﯽ ﺭﺍ «ﮐﻮﭘﺮﻧﯿﮏ» ﻧﻮﺍﺧﺖ

ﺍﻭ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﺮﮐﺰ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﻧﯿﺴﺖ بلکه ﺳﯿﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﺮﺩ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ …ﺩﻭﻣﯿﻦ ﺳﯿﻠﯽ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻭﯾﻦ ﻧﻮﺍﺧﺖ. ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮐﻪ «ﺍﺷﺮف ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ» ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﻣﯿﺸﺪ، نشان ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺍﺧﺘﻼﻓﯽ ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮ ﺟﺎﻧﺪﺍﺭﺍﻥ ندارد …ﺳﻮﻣﯿﻦ ﺳﯿﻠﯽ ﺭﺍ «ﻓﺮﻭﯾﺪ» ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺯﺩ. ﺍﻭ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻋﻘﻞ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ اﻧﺴﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ , ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺑﺸﺮ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ. و سیلی که امروز می‌بایست مردم خواب آلوده‌ی سرزمینهای به خواب رفته را بیدار کند این است که:. راه آزادی و مدنیت نه از خیابان با مشت‌های گره کرده، بلکه از آرامش کتابخانه‌ها می‌گذرد. برای همین است که کتابخانه‌ها در سرزمین‌های به خواب رفته امن‌ترین جا برای عنکبوت هاست …. (اروین د. یالوم / درمان شوپنهاور) … ...
  • گزارش تخلف

ما بدون ترسیم خط در فکرمان، هرگز نمی‌توانیم به خط بیاندیشیم؛ بدون رسم کردن دایره، نمی‌توانیم به آن بیاندیشیم؛ بدون عمود گذاشتن سه

حرکت به عنوان عمل سوژه (نه به عنوان تعین یک ابژه) و در نتیجه ترکیب کثرت در مکان، کاملا مفهوم توالی را نیز تولید می‌کند. بنابراین، فاهمه در حس درونی، پیشاپیش چنین هم‌آمیزی‌ای از کثرت را نمی‌یابد، بلکه با متاثر ساختن حس درونی، این هم‌آمیزی‌ را تولید می‌کند … ما زمان را که هرچند به هیچ وجه ابژه‌ی شهود بیرونی نیست، به شیوه‌ای دیگر نمی‌توانیم بازنمایی کنیم، مگر به کمک تصویر یک خط – تا آن‌جا که آن را ترسیم کنیم – و بدون این شیوه‌ی بازنمایی، ما به هیچ وجه نمی‌توانیم وحدت مقیاس زمان را بشناسیم … اگر ما بپذیریم که ابژه‌ها را فقط تا آن‌جا می‌شناسیم که از خارج بر ما اثر می‌گذارند، پس در مورد حس درونی باید اذعان کنیم که به وسیله‌ی آن، خود را فقط چنان شهود می‌کنیم که از درون به وسیله‌ی خودمان متاثر شده‌ایم؛ یعنی ما، تا آن‌جا که به شهود درونی مربوط است، سوژه‌مان را فقط به عنوان نمود می‌شناسیم، اما نه مطابق با آن‌چه فی‌نفسه هست.. (،، ترجمه‌ی بهروز نظری، ویراستار: مهدی اردبیلی). نخست محتاج آن‌ایم که بدانیم چگونه زمان را سامان می‌دهیم. به زعم دلوز، آن نوع از زمان که ما به تاریخ تبدیلش می‌کنیم، «وجود ند ...
  • گزارش تخلف

امرسون می‌گوید:. «افلاطون مساوی است با فلسفه، و فلسفه مساوی است با افلاطون.»

امرسون دربارۀ کتاب «جمهوریت» همان سخنانی را می‌گوید که ((عمر)) دربارۀ ((قرآن)) گفت:. «همۀ کتاب‌ها را بسوزانید، هر چه در آنهاست در این کتاب هست» …. (از کتاب تاریخ فلسفۀ / آمادگی افلاطون) …
  • گزارش تخلف

حقیقت چیست؟. سپاهی مهاجم از استعاره‌ها، ذکر علت به جای معلول‌ها و تصادف بشر به ماوراءالطبیعه

سخن کوتاه؛ مجموعه‌ای از روابط انسانی که با اغراقی شاعرانه و سخن پردازانه گسترش یافته، از نسلی به نسلی منطق شده، آرایش شده و چون مدت زمانی دراز به کار گرفته شده، جاودانی، قانونی و لاینفک یک قوم به نظر می‌رسد …حقایق توهماتی هستند که دیگر به آن‌ها به چشم حقیقت نگاه نمی‌شود. استعاره هایی هستند که نماد‌های خود را گم کرده‌اند. آری، حقیقت دیگر سکه نیست، که تنها فلزی است …. (/ دربارۀ حقیقت و دروغ ابر اخلاقی/ ۱۸۷۳م) …. ...
  • گزارش تخلف

«آیا می‌توان لذت را اجباری کرد؟»

✍ فرهاد قنبری …به عقیده ژیژک: «وقتی لذت بردن اجباری می‌شود دیگر چندان خوشایند نیست». او برای توضیح این ایده، به نمایش نحوه‌ی آموزش جنسی در فیلم «مانتی پیتون» اشاره می‌کند. در اینجا به‌جای آموزگاری که با حالتی شرم‌زده درباره‌ی جفت‌گیری پرنده‌ها و زنبورها با دانش‌ آموزان سخن می‌گویدو آن‌ها هر هر می‌خندند، آموزگاری را می‌بینیم که آمیزش جنسی را بدون رودربایستی و به طور آشکار برای شاگردان تشریح می‌کند، حتا تا آن‌جا که پیشنهاد می‌کند آن‌را به صورت عملی نشان دهد. تا آن‌جا که به شاگردان مربوط می‌شود، آن‌ها یا شرم‌زده هستند یا کسل شده‌اند و سرانجام، چنان‌که در یک درس عادی و کسل کننده معمول است، خود را با نگاه کردن به بیرون از پنجره سرگرم می‌کنند … «اجبار در لذت بردن» همان منطقی است که نظام حاکم جهانی با تمام ابزارها و رسانه‌های خود در حال تبلیغ آن است. رسانه‌ها با ولعی سیری ناپذیر با پخش انواع سرگرمی‌ها و کمدی هایی با چاشنی لودگی و با تبلیغات وسیع و پر زرق و برق کالاها و امثالهم سعی می‌کنند سوژه‌ها و مخاطبان خود را قانع و مجبور کنند که لذت اصلی در جای دیگری است، جایی که ما آن را کشف کرده و به ش ...
  • گزارش تخلف

در زندگى یک مرد با «پرداخت» پول، سکس را از یک زن می‌خرد و زن با «دریافت» پول، سکس را به مرد می‌فروشد

نتیجه این معامله منطقى اصولا براى مرد پرداخت براى رفع شهوت و براى زن دریافت براى بسط امنیت است. این تعامل موقت یک معامله منطقى با منفعتى مشخص و معین براى هر دو طرف است. اما در چنین معامله عاقلانه اى مرد با صفت «هوسران» شناخته شده و زن با صفت «هرزه» نامیده می‌شود!. در ازدواج این تعامل دقیقا با همان منطق و منفعت اما بظاهر ارزشمند شناخته می‌شود. در این معامله یک مرد براى دفع «نیاز جنسى» و البته «خانه دارى» با یک زن که براى رفع «نیاز جسمى» و البته «امنیت روانى» قراردادى دائم و بلند مدت ایجاد می‌کنند - در اینجا مرد در ظاهر یک خریدار «متشخص» و زن هم یک فروشنده «مقدس» است و البته هیچیک «هوسران» و «هرزه» شناخته و نامیده نمی‌شوند … … (منسوب به) … ...
  • گزارش تخلف