این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1


چهره ابلیس در ادبیات عرفانی. از نظر نیکلسون اولین کسی که به ستایش ابلیس پرداخت حلاج بود،

از نظر حلاج:. ابلیس هم شیطان است و هم یک قربانی تراژیک. مطرود اما در اخلاص عاشقانه کامل و تمام عیار. اغواگر و معلم. (شیطان در تصوف). میبدی در کشف الاسرار از ابلیس با کلمه «مهتر مهجوران» نام می‌برد. عین القضات در یکی از مکتوباتش دفاع جانانه‌ای از ابلیس می‌کند و او را «معلم فریشتگان» لقب می‌دهد و معتقد است که ابلیس با خدا سخن گفته و از همان کرامتی برخوردار است که موسی کلیم الله برخوردار بود. با سجده نکرن به غیر خدا در عشق الهی به بالاترین درجه کمال دست یافته است:. جوانمردا! ...
  • گزارش تخلف

«و شیطان فرشته‌ی برتر بود …. *

✍ احمد غفاری … … … در اسطوره‌ها و قصه‌های آفرینش، جهان خدایان، جهانی وهم آلود است، سرشار از سایه‌ها و تردید، گرگ و میش است، غروبی ازلی-ابدی، خدایان بوالهوسانه به انسان نگاه می‌کنند، به اسباب بازی کوچکی که بساط عیش خدایان را فراهم می‌کند، دلقکی با دماغ قرمز، شکم برآمده، دست و پای بزرگ، دهانی گشاد و بلعنده، موجودی نیازمند که می‌خواهد، تمنا می‌کند و می‌طلبد. فضای میان خدایان و انسان تهی نیست، این فضا را هراس پر می‌کند، وحشت و پرستش، ترس و قداست، هراس انسان و قداست خدایان …. در اسطوره‌ها و قصه‌های آفرینش، خدایان انسان را می‌سازند و به او جان می‌دهند، جان می‌دهند تا انسان خدمتگذارشان باشد، تا بازی کند و خدایان بخندند، تا بجنگد و خدایان از سویدای دل بخندند، تا بکشد و کشته شود، تا مثله کند و مثله شود تا قربانی شود و قربانی هدیه کند، تنها مرگ، فاصله‌ی میان انسان و خدایان را بر می‌دارد، انسان با مرگ به حریم قدسی خدایان پا می‌گذارد. خدایان در جهان وهم آلودشان تنها یک چیز را از انسان دریغ می‌کنند،» دانایی «، …. در بهشت خدایان، دانایی میوه‌ی ممنوعه است، انسان نباید از میوه‌ی ممنوعه بخورد، کسب و طل ...
  • گزارش تخلف

می‌دانید چرا «خصوصی‌سازی» و «هدفمندسازی یارانه‌ها» ده‌ها برابر تحریم‌ها ما را به خاک سیاه نشاندند؟

‌ ….۱- حکومت ایران در کمتر از دو دهه اخیر نزدیک به ۱۰۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی از طریق فروش نفت و گاز داشته است. دو راه بیشتر وجود نداشت:. الف- این پول خرج مردم و توسعه شود. ب-این پول بالا کشیده شود. انتخاب گزینه «ب» بود.۲-برای اجرای گزینه «ب» دو اسم دهان‌پرکن پیدا کرد: خصوصی‌سازی و هدفمندسازی. براساس اولی آموزش و درمان و دارایی‌های عمومی (کارخانه‌ها و معادن و …) را خصوصی کرد (مدارس غیرانتفاعی، پولی‌شدن دانشگاه و بیمارستان خصوصی). براساس دومی سوبسید را قطع کرد تاپرداخت هزینه اولی به دوش شما بیافتد …۳-قطع سوبسید (هدفمندسازی یارانه‌ها) یعنی «به ما ربطی ندارد مریضی، بیکاری، سواد نداری و شهریه مدرسه ۱۵ میلیون و شهریه دانشگاه ۱۰ میلیون وهزینه آب و برق و گاز ماهی ۵۰۰ هزار است، ۴۵ تومان بگیر و برو پی کارت».۴-با این اقدام که اسم خوشگلی داشت (هدفمندسازی) نقدینگی کشور یواش یواش از ۶۰۰ هزار به ۱۶۰۰هزار میلیارد رسید. چون بخاطر «فساد» درآمد نفت خرج سرمایه‌گذاری و تولید نشد (خرج مازراتی و آقازاده‌ها شد) و ۴۵ هزارتومان‌ها نقدینگی را منفجر کرد، اما محملی جز خرید ارز و سکه برای تخلیه نیافت …۵- نقدینگی ...
  • گزارش تخلف

نگاهی بر کتاب آینده یک پندار زیگموند فروید.. ✍عسگر موسوی …

به حق فروید از خیلی از ناملایمات روحی – روانی و علایم مبهم، رمزگشایی می‌کند و عصب روزگاران را به کنکاش بی پایان فرا می‌خواند. بی شک این دخمه نشین در برج اندیشه‌ی خویش، هیولای کوشش و کار بود، وی زیربنای بسیاری از اختلالات و تعارض‌ها و کشمکشهای درونی را دریافت و از دریای فعل و انفعالات موجود در ناخودآگاه بر ساختار روانی انسان پی برد، اما این پتک آهنین در برابر آوارگی ناشی از دو جنگ جهانی، تجربه تلخ زندگی و بیماریهای مختلف جسمی، سرانجام در معرکه‌ی خطر خیز زندگی از دست شعله‌های عذاب، مهار اعصابش را از دست داد و بیش نتوانست تحمل نماید. به پزشک خویش ماکس شار گفت: که بقیه عمر جز ملالت و محنت، نیست با دخترم آنا مشورت کنید و کار را یکسره کنید. سرانجام بقول حمید نجفی «مردی که خواب جهان را آشفته ساخته بود، به خواب رفت» نگاه فروید در کتابهای «تابو و توتم» و «آینده‌ی یک پندار» از حیثی بسیار ریشه‌ای، عمیق و ضمنادارای سایق‌های پنهانی است. مهذادرکنارنگرش علمی این جهانی، نگرش منفی در حد اوهام و پندار آن جهانی، به ادیان دارد. وی معتقد است که «دین تسکین دهنده یی برای مردم و دست یاری شایسته برای تمدن است. ...
  • گزارش تخلف

​​🔴 هدایای حضرت مسیح به پوتین! (✍️: دکتر نورالدین پیرمؤذن، نماینده ادوار مجلس) …

بعد از پودر شدن رژیم صدام توسط آمریکا، طارق عزیز معاون صدام دستگیر شد. او در بازجوئی گفته بود که صدام در روزهای پایانی وقتی وارد جلسه کابینه می‌شد، اولین جمله‌اش این بود که «چند دقیقه پیش تماس تلفنی با پوتین داشتم و او گفت گول سر و صدای آمریکایی‌ها نخورید و هرگز هم حمله نظامی اتفاق نخواهد افتاد و روسیه هم در کنار عراق به عنوان یک متحد خواهد ایستاد!». آمریکا حمله کرد و رژیم بعثی عراق در ۲۱ روز برچیده شد و صدام هم به زباله‌دان تاریخ پرتاب شد. اما پوتین یک قرارداد نظامی ۲۵ میلیارد دلاری فروش اسلحه با صدام داشت که می‌بایست جایگزینی برای آن پیدا می‌شد. طبیعی بود که بعد از عراق، پرونده رژیم ایران در روی میز کاخ سفید قرار می‌گرفت و این یک فرصت طلایی بود برای آقای پوتین …پوتین که یک عنصر اطلاعاتی امنیتی لامذهب و به روایتی ضد مذهب است، خوب می‌دانست و می‌داند که چگونه باید خواسته و کالای خود را به آیت‌الله‌ها بفروشد: در سفر به تهران و ملاقات با آقای خامنه‌ای، در هنگام خروج از بیت رهبری در یک شگرد حساب شده می‌گوید: در ملاقات با آقای خامنه‌ای، احساس کردم در محضر حضرت مسیح هستم!. بلافاصله این موضوع ...
  • گزارش تخلف

📚🖊: گذشته جلوی روی ماست نه در سال هایی که گذشته است!. ✍ ابوذر شریعتی …

انسان وقتی چشم می‌گشاید، و به دنیا می‌آید یا به تعبیر هایدگر در این عالم «پرتاب می‌شود» Throwness اولین چیزی که بر او تحمیل می‌شود، گذشته است، و گذشته انبوهی از رویدادگی‌ها و مجعولیت‌ها «Facticity» را با خود به همراه دارد، من جمله؛ دین، فرهنگ، زبان، زمان، جامعه، تاریخ، سنت و … همینطور است شرایط بد اجتماعی که گذشتگان برای این انسان تازه پرت شده، به وجود آورده‌اند، گذشته در گذشته نمی‌ماند، گذشته تجلی اش در آینده است، و ما نسلی هستیم که در گذشته‌ای قرار گرفتیم که هیچ سهمی در و از آن نداشه‌ایم اما در عین حال تمامی مصیبت‌ها و بدبختی‌ها و نومیدی‌ها و یاس‌ها و کرختی‌ها و بالاخره تباه شدن‌ها و سوختن‌ها و سوخت شدن و سوخت اش از آن ما بود یا شد!. پس گذشته‌ها همیشه نمی‌گذرند و یا در گذشته نمی‌مانند، اگر هر فرد انسانی مسئولیت اجتماعی اش را نپذیرد و به هر بهانه و وسیله‌ای از آن بگذرد و بگریزد، در حق دیگری و دیگران و آیندگان، خیانت کرده است، گذشتگان ما و حتی حاضران مسئول و مسئولین حاضر ما نیز در حق ما خیانت و جنایت کردند، مکافات این جنایات و خیانات را هم برخلاف راسکلنیکلف داستایفسکی، این ما بودیم و ه ...
  • گزارش تخلف

می‌توانیم گفته‌ی آغازین مشهور «تلوزیون» لاکان، «من همواره حقیقت را می‌گویم»، را بدین سان بازگویی کنیم: «من همواره آزادانه عمل می‌ک

در اینجا حتما باید میان دو سطح آزادی تمایز قائل شویم: آزادی ای که در برابر ناآزادی می‌ایستد و آزادی ای که در بالای هر دوی آن‌ها می‌ایستد، یا هم آزادی و هم ناآزادی (یا ضرورت) را بنیان می‌نهد. در نتیجه، سرانجام به قسمت دوم حرکت اساسی کانت می‌رسیم: انسان نه تنها بسی ناآزادتر از آن است که که خود باور دارد، بلکه هم چنین بسی آزادتر از آن است که خود می‌داند. پس از پیمودن مسیر تعین اعمال مان در تمامیت اش، با نوعی مازاد آزادی مواجه می‌شویم - یا، به بیانی متفاوت، با فقدانی در دیگری مواجه می‌شویم. فقدانی که خود را در این امر نمایان می‌سازد که Gesinnung، ابژه‌ی انتخاب است - که مسلما، از مکانی به کل تهی انتخاب می‌شود. افزون بر این، تنها در این نقطه است که برساخت سوژه به مثابه سوژه‌ی اخلاقی امکان پذیر می‌شود. سوژه‌ی اخلاقی از انطباق دو فقدان نشئت می‌گیرد: فقدان در سوژه (فقدان آزادی سوژه مرتبط با لحظه‌ی «انتخاب اجباری») و فقدان در دیگری (این امر که دیگری دیگری وجود ندارد، که هیچ علت ای در پس و پشت علت وجود ندارد) …اخلاقیات امر واقعی، کانت، لاکان. نویسنده/ آلنکا زوپانچیج،. ترجمه/ علی حسن زاده. بخش سوژ ...
  • گزارش تخلف

⁠. ‍‍ ‍چنین می‌گوید: «دلیل آه ‌و ناله بر سر مرده اینست که او هنوز به معنای درست کلمه نمرده است

تازه باید از این شیوه‌ی مردن راضی باشیم: ما به پذیرفتن این بازی ادامه می‌دهیم.» و دیگر این گفته همان‌قدر روشنست: «مرگ رستگاری ماست، اما نه این مرگ.» واقعیت اینست ما نمی‌میریم، اما نتیجه‌اش اینست که زندگی هم نمی‌کنیم، در عین زنده بودن مرده‌ایم، ما اساسا بازماندگانیم ‌ …. 👤. 📚 از کافکا تا کافکا … ...
  • گزارش تخلف

‍ ‍ من نهصد سال است که در بهشت هستم. نمیدانم، با نهصد یا نه هزار حوری همدم بودم

همینطور نهصد یا نه هزار بار عسل و انار و انگور خورده‌ام. البته به شراب‌های بی خاصیتش لب نزده‌ام. خوب که چه؟ اگر کسی نخواهد عیاشی و الواطی کند و یا عسل و انار و انگور بخورد، چه باید بکند؟ چه امتیازی غیر از این مائده‌هایی که گفتم، برای ما منظور شده است؟ آیا اینهاست آن نعمتهایی که بشر باید به آن دلخوش باشد؟!. 📚. 👤. ...
  • گزارش تخلف

امید علیه امید» یا امید چگونه از ناامیدی نیرو می‌گیرد؟. مصاحبه‌ای با حسام سلامت

-بیایید در همین ابتدای بحث روشن کنیم که تعریف شما از مفهوم امید و ناامیدی چیست …تصور رایجی که در این مورد وجود دارد دوگانه‌ی امید به مثابه فعالیت و مداخله در جهان و ناامیدی به مثابه انفعال و گوشه‌نشینی است. این دوگانه‌ها برای دیروز و امروز هم نیست و تاریخی طولانی پشتش است. در ایران سال‌های اخیر هم که بحث امید به شعار رسمی دولت مستقر بدل شده این دوگانه به نحو تشدیدشده‌ای دارد کار می‌کند: امیدواران همان‌هایی هستند که فعالانه فعالیت می‌کنند و برای تغییر شرایط با چنگ و دندان می‌جنگند و از آن طرف ناامیدها سیر امور را منفعلانه نظاره می‌کنند و دست به ترکیب جهان نمی‌زنند و از این راه در بدترشدن موقعیت عملا سهیم‌اند. به گمانم قبل از هر چیز باید از شر این دوگانه‌ی کاذب سراپا ایدئولوژیک خلاص شویم. نه امید لزوما مستلزم مداخله و فعالیت است و نه ناامیدی ضرورتا مترادف کناره‌گیری و انفعال. موقعیت‌های تاریخی بسیاری را می‌شناسیم که اتفاقا امیدبستن به کم‌کاری و بی‌کاری انجامیده، یکجور موقعیت بکتی «در انتظار گودو». و از آن طرف، ناامیدی از وضعیت منجر شده به اینکه سوژه‌های وضعیت تکانی به خودشان بدهند تا نظم ...
  • گزارش تخلف

📚گیرم پدر تو بود فاضل/از فضل پدر تو را چه حاصل؟. ✍ علیرضا موثق …

من در کشوری جز ایران زندگی نکرده‌ام، البته زندگی که هیچ، به هیچ کشوری حتی سفر هم نکرده‌ام؛. واقعا به شکل دقیق نمی‌دانم که آیا در کشور و فرهنگی دیگر جز ما ایرانی‌ها اینقدر فحش جنسی و ناموسی و خشتکی دادن وجود دارد یا خیر؟. تا آنجا که از محصولات فرهنگی دیگر کشورها چون فیلم و سریال و رمان می‌توانم بفهمم، غربی‌ها یک fuk یا shet و امثالهم می‌گویند و خلاص؛. دیگر از سوراخ گوش و دماغ و ناف خواهر و مادر و همه کس و کار طرف را به آلت تناسلی-شان حواله نمی‌دهند …در کجای دنیا می‌روند و در صفحه مجازی یک فوتبالیست یا داور فوتبال و بعد، چند صد هزار فحش ناموسی می‌نویسند؟. در کجای دنیا وقتی یک شخصی، نظری سیاسی یا فلسفی می‌دهد، آلت تناسلی-شان را در دست می‌گیرند و به جد و آباد او حمله می‌کنند؟. 🔻اما از آن بدتر، توهمی است که ما ایرانی‌ها را فرا گرفته است؛. توهم 《هنر نزد ایرانیان است و بس! 》 و توهم 《ملتی بزرگ و باستانی و متمدن و بافرهنگ بودن! 》 و …. ...
  • گزارش تخلف

سال رویاهای خطرناک -. ✍ اسلاوی ژیژک …مقدمۀ مترجم: چرا برخی رویاها خطرناک‌اند؟

در عالم سیاست و فرهنگ به نظر می‌رسد که رویا امری بی‌خطر و وهمی باشد. یعنی چیزی که ما را از واقعیت سخت و خشن دور می‌کند و در خواب شیرین فرو می‌برد. نمونه‌هایی از این موارد کم نیستند؛ شاید مشهورترین مورد «رویای آمریکایی» باشد که اغلب به ایده‌های نسل پس از جنگ آمریکا نسبت داده می‌شود که در تلاش برای ساختن جهان آرام و بی‌تنش، فرو رفته در صلح ابدی و دور از مشکلات اقتصادی و بی‌کاری. اغلب این دوره را با ایده‌آل‌هایی از خانواده‌ی آرام آمریکایی به تصویر می‌کشیدند که مرد و زنی که روی کاناپه لم داده‌اند و به سریال مورد علاقه‌ی خود نگاه می‌کنند در حالی که کودکان در حیاط پشتی در هوای تمیز و آفتابی مشغول بازی هستند. شاید این تصویر را هرگز هیچ آمریکایی تجربه نکرده باشد ولی رویایی آن برای مدتی کوتاه به آمریکایی‌ها آرامش می‌داد. البته زمان زیادی لازم نبود تا در کمتر از چهار پنج سال فضای مخوف جنگ سرد حاکم شود (چرچیل تقریبا بلافاصله پس از پایان جنگ دوم این واژه را برای نفوذ کمونیسم جعل کرد و مدتی بعد مک‌کارتی آن را بهانه‌ای برای سرکوب روشنفکران و هنرمندان قرار‌ داد). شاید بهترین نمونه برای درک شکاف درونی ...
  • گزارش تخلف

تاریخ‌فلسفه‌ای که اسم دکارت و کانت در نمایه‌اش هم پیدا نمی‌شود. جاناتان ری، تی. ال

اس — در دهۀ ۱۹۷۰، ریموند گوس همکار جوان ریچارد رورتی در گروه قدرتمند فلسفۀ دانشگاه پرینستون بود. آن‌ها، از چند جهت، تفاوت بسیار داشتند: رورتی یک نیویورکی طبقۀ متوسط بود با استعدادی برای تعمیم بی‌محابا، حال آنکه گوس شاعرمحققی مشکل‌پسند از طبقۀ کارگر پنسیلوانیا بود. به‌رغم این تفاوت، هر دو در دل‌سپردگی‌شان به سیاست‌های چپ‌گرا اشتراک‌نظر داشتند و هر دو با نگرش جریان غالب به فلسفه به‌مثابۀ رشته‌ای یکپارچه، که شاهانه به‌جانب شناخت مطلق پیش می‌رود، مخالف بودند. برای مدتی، رورتی و گوس به‌عنوان «بچه تخس‌های پرینستون» به هم گره خوردند …سردمداران مجامع فلسفی کسانی همچون رورتی و گوس را با لقب «نسبی‌گرا» نکوهش می‌کردند، گرایشی که مصمم به فروریزاندن تمایز مقدس میان صدق و کذب است. اما آنان با اشاره به این نکته به دفاع از خود برآمدند که حتی اگر چیزی به نام حقیقت نهایی مطلق در کار باشد، از چشم‌اندازهای مختلف، متفاوت دیده می‌شود و در زمان‌ها و مکان‌های مختلف با عباراتی متفاوت بیان می‌شود. آنان خود را «منظرگرا» ۱ یا «تاریخ‌باور» ۲ تلقی می‌کردند، نه «نسبی‌گرا»؛ و -به عبارتی وام‌گرفته از تامس کوهن- بر این ...
  • گزارش تخلف

گوس تلاش کرد رورتی را قانع کند که گادامر یک «وراج توخالی و ارتجاعی» بوده، اما رورتی به راه خود رفت: رورتی، با تعبیری نیمه‌شوخی، خو

فرض او این نبود که این تعابیر توجیهی نظری در خود دارند، بلکه او این تعابیر را برای بسط حلقۀ محاوره سودمند یافت. در طرف دیگر، گوس با اظهار تأسف این مفاهیم را «یاوه‌گویی‌های بی‌علاج» و «خیال‌پردازی‌های بی‌پشتوانه‌ای» معرفی می‌کرد که «خود را واقعیت‌هایی ابطال‌ناپذیر نشان می‌دهند». او شوخی‌های رورتی را جالب نیافت و برایش سخت بود که سطحی‌نگری او را ببخشد …نتیجۀ مورد نظر گوس این است که «فلسفه مرده است»؛ او می‌گوید آثار حیات فلسفه تقریبا چهل سالی است که ته کشیده؛ و قرائت‌های بنده‌وار و بازتقریرهای تاریخی جای شور، خلاقیت و نوآفرینی را گرفته است. اما این کتاب فرح‌بخش و خوشخوان مچ خود او را می‌گیرد و ثابت می‌کند که هنوز هم در فلسفه زندگی جریان دارد …اطلاعات کتاب‌شناختی:. Geuss, Raymond. Changing the Subject: Philosophy from Socrates to Adorno. Harvard University Press, ۲۰۱۷. پی‌نوشت‌ها:. • این مطلب را جاناتان ری نوشته است و در تاریخ ۲۰ ژوئن ۲۰۱۸ با عنوان «Philosophy is dead» در وب‌سایت تی. ...
  • گزارش تخلف

فلسفه، گرایش و زمینه‌ی همه‌ی اندیشه‌ها است

فهم مشترک (عقل سلیم) و تعمیم‌های پیش‌پاافتاده و روزمره، تنها فلسفه‌های بد و بی‌اعتبار هستند. گویی ما برای دست‌یابی به فهم مشترک پیشاپیش این مفهوم‌ کلی را شکل داده‌ایم که اندیشیدن چیست و چه معنایی دارد. دلوز نشان‌ می‌دهد که ما پیشاپیش با تصویری از اندیشه‌ها یا انگاره‌هایی انتزاعی از حیات کار می‌کنیم: مفاهیمی از قبیل تصویر فهم مشترک یا مفهوم حیات به مثابه‌ ماده. به جای این گرایش از پیش مفروض «اندیشیدن به حیات با واژگان عمومی و همگن»، دلوز از ما می‌خواهد که به گونه‌ای آشکارتر و جسورانه‌تر فلسفه‌ورزی کنیم. بنابراین، اگر این سؤال را مطرح کنیم که «چرا فلسفه؟» دلوز به ما نخواهد گفت که فلسفه ما را باهوش و زیرک می‌کند، یا این که فلسفه، مسأله‌ها را حل و فصل می‌کند و به خطاهای منطقی استدلال‌هایمان نظم و نسقی می‌بخشد. ما به این سبب که فلسفه، دیگر عرصه‌های زندگی‌مان را سروسامان می‌دهد فلسفه‌ورزی نمی‌کنیم، بلکه فلسفه‌ورزیدن ما به این خاطر است که فلسفه‌ نیز به نوبه‌ی خود «بعدی از حیات» است. ما فلسفه‌ورزی می‌کنیم چراکه می‌توانیم چنین کنیم، و اگر که می‌توانیم فلسفه‌ورزی کنیم – اگر می‌توانیم پرسش‌هایی ب ...
  • گزارش تخلف