این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1


✍ حسام محمدی …به گفته هرمان هسه «درختان همیشه برای من نافذترین موعظه گران بوده‌اند..» موعظه‌های یک درخت همیشه رنگ و بویی از یک تنه

از دیدن انبوه درختان واهمه‌ای در دل آدمی زنده می‌شود، بواقع درختان یادآور تمام تنهایی‌های انسان به میان یک جمع انبوه‌اند. باغچه هایی که در نابودن یک هماغوشی بیل می‌خورند و جهانی آلوده به محنت که در لابلای شاخسارهای درختان همواره جاریست. یک نگاه منتظر که در پس قامت بلند درختان و رقاصی شاخه هایشان پنهان می‌ماند و انتظاری که در پس یک اندیشه پاییزی به فرسودگی و فرتوتی می‌انجامد. درختان به فصل عاشقی عادت دارند و گذار از عشوه‌های پاییزی را به میانجی یک بازتکرار دوران متحمل می‌شوند.. من برای درختان از آن باب احترام قائلم که تنهایی را از عمق ریشه هایشان نفس می‌کشند، آنان به هنگام شب، شیون‌های مداوم باد را آویزه گوش هایشان می‌کنند و تمام تلخی‌های فراق را در میوه‌های شیرین بهاری جار می‌زنند … ریزش برگ درختان نشان از دل بریدگی‌های سالیانه و رویش مجدد یک امید واهی از برای در هم تنیدن شاخه‌های درختان در هم شکل می‌گیرد … در این میان، باغچه‌ها معابری برای رویش یک جدایی اند و یک درخت تا ابد تنهاست … …. ...
  • گزارش تخلف

آگامبن ادعا می‌کند که تلقی هایدگر از تناهی و زبان هم‌چنان گرفتار منفیت متافیزیک است و از همین رو وظیفه‌ی اندیشه‌ی معاصر خطر کردن و

این اندیشه‌ی پسامتافیزیکی مستلزم نقد آن پیش‌فرض سنتی فلسفه‌ی غرب است که انسان را موجودی سخن‌گو (حیوان ناطق، حیوان دارای لوگوس) و میرا معرفی می‌کند، یعنی در واقع متضمن رها ساختن طرز تفکری است که رابطه‌ی آدمی با زبان و مرگ را روشن‌گر امکانی خاص انسان یا معرف اقامت‌گاه بنیادین انسان در هستی می‌داند. آگامبن می‌گوید تعریف انسان به عنوان موجودی ناطق و فانی اقتضا می‌کند که اتوس (ethos) یا اقامت‌گاه و سرشت خاص آدمی آکنده از منفیت باشد. برای آگامبن، بر خلاف هایدگر، زبان و مرگ نه کیفیات و تقدیرهایی «از آن خویش»، «تعلق یافته» یا «اختصاصی» انسان، بل پدیده‌هایی عمیقا بیرونی و «نامتعلق» به انسان هستند.. [: / در باب جایگاه منفیت / ترجمه‌ی پویا ایمانی] … ...
  • گزارش تخلف

«تکرار» را خواستن، شهامت می‌طلبد. آن‌که امید می‌ورزد بزدل است. آن‌که فقط به یاد می‌آورد هوس‌باز است

ولی او که تکرار را می‌خواهد مرد است. ولی آن‌که درنمی‌یابد که زندگی است و این زیبایی زندگی است، خود را محکوم کرده است و سزاوار چیزی بیش از آن‌چه به طور قطع بر سرش می‌آید نیست هلاکت. [‌یرکگار،، صالح نجفی] … ...
  • گزارش تخلف

دلوز کتاب «گفت‌وگوها» را با اشاره به این نکته شروع‌ می‌کند که بیان اندیشه‌ها در یک مصاحبه یا گفت‌و‌گو کار دشواری است:

«بیشتر اوقات وقتی سوالی از من می‌پرسند، حتی اگر سوالی باشد که بر من اثر می‌گذارد، حس می‌کنم چیزی برای گفتن ندارم. پرسش‌ها به گونه‌ای دیگر شکل می‌گیرند، با عناصری گرد-آمده از همه جا، مهم هم نیست کجا؛ اگر کسی آن‌ها را برای شما طرح کند، حرف زیادی برای گفتن ندارید. هنر ساختن مسئله خیلی مهم است: قبل از یافتن راه حل، پرسش را ابداع می‌کنیم: طرح مسئله. هیچ‌کدام از این‌ها در یک مصاحبه، در یک مکالمه، در یک مباحثه روی نمی‌دهد.» [ژیل دلوز، گفت‌و‌گوها]. اندیشیدن گونه‌ای گفت‌و‌گوی خود با خود است. با خواندن این جملات، تصویری کمیک شکل می‌گیرد، تصویر کسی که با خودش دائما حرف می‌زند!. (، دلوز-ایده-زمان: گفت‌وگویی درباره‌ی، به همراهی محسن آزموده، انتشارات ناهید) … ...
  • گزارش تخلف

✍ قربان عباسی …. اقتصاد ایران بنا به سخنان خود مقامات رسمی کشوری در حال فروپاشی است

سبد معیشت طبق گفته مرکز آمارایران پنج میلیون تومان درماه است. نود درصد ثروت کشور دردست چهارتا هشت درصد مردم ایران است. شکاف طبقاتی عملا جامعه را پولاریزه کرده است. به لحاظ روانشناسی اجتماعی ایران صحنه تقابل دو نیروست. خودخواهی و حسادت. غرور و حقارت. دارا و ندار. اقلیت می‌خندد اکثریت می‌گرید. درکنارکاخ‌های سر به آسمان ساییده کوخ‌ها هستند که درحاشیه شهرها ازمیان دود و بنگ و افیون و ویرانی سربرمی آورند. ...
  • گزارش تخلف

به زعم ما با تجربه و زبان نمی‌توانیم بنیانی برای شناخت بدست آوریم. اما چرا؟

چرا تجربه (پدیدارشناسی) و زبان (ساختارگرایی) برای ما گونه‌ای اساس و پایگاه فراهم نیاورده‌اند؟ برای دلوز مسئله‌ی توسل و تجربه، نشانه‌ی گرایش ما به پیش‌فرض قرار دادن برخی الگوهای استاندارد و به هنجار تجربه، از قبیل تجربه‌ی انسانی از جهان خارج است. ما تجربه‌ی غیر انسانی را نادیده می‌گیریم (مثل تجربه‌ی حیوانات، و حیات غیر ارگانیک وحتی تجربه‌های آینده، تجربه‌ی چیزی که از آن تصور مشخصی نداریم). مشکل پایه‌گذاری شناخت بر اساس ساختارها این بود که در تلاش برای توصیف یک ساختار این ادعا مطرح می‌شد که آن ساختار بیرون و ورای دیگر ساختارها قرار دارد (انسان‌شناس‌های ساختارگرا، چنین کاری می‌کردند: آن‌ها فرهنگ‌های دیگر را برای توصیف ساختارهای مدنظر خود مطرح می‌کردند، اما این سوال هرگز مطرح نشد که موضع معرفتی خودشان چگونه ساختار یافته است). اگر بخواهیم ساختار زبان‌مان را بفهمیم، هنوز برای توضیح این مطلب، از گونه‌ای زبان استفاده می‌کنیم … (،، ترجمه‌ی رضا سیروان، چرا دلوز؟، نشر مرکز) … ...
  • گزارش تخلف

✍نادر فتوره چی …میدانید چرا دولت قادر به کنترل و مهار قیمت ارز و سکه نیست؟. «ناکارآمد» است؟

بله، اما این موضوع ربطی به کارآمدی ندارد!. قیمت سکه به ۴٫۵میلیون و دلار به ۱۲ هزار رسیده، چون شما در مرحله چهارم «شوک درمانی» قرار دارید. رشته توئیت زیر را بخوانید:.۱-کتاب «نائومی کلاین» با نام «دکترین شوک» یک دهه قبل تمامی مراحلی که امروز درحال تجربه آن هستیم را به ترتیب و نوبت تشریح کرده است. مکانیزم عمل «شوک درمانی اقتصادی»، درست شبیه مکانیسم عمل «شوک درمانی روانی» ست: ایجاد یک ضربه مهیب به قربانی، خالی کردن ذهن او و سپس در اختیارگرفتن کنترلش.۲-شوک درمانی روانی، طرح دکتر «ایوون کامرون» بود که از طریق وارد کردن «شوک الکتریکی»، به گفته خودش «موجب میشود ذهن به لوح‌های پاک و نانوشته تبدیل شود که بتوان روی آن نوشت». جمله‌ای که جرج اورول در کتاب «۱۹۸۴» اینگونه نوشت: «اونقدر فشارتون میدیم تا خوب تخلیه شید. بعد خودمون پرتون می‌کنیم».۳-شوک درمای اقتصادی، الگویی مشابه شوک درمانی روانی دارد: بهربرداری از «فرصت» یک «فاجعه» (جنگ، زلزله، سقوط بازار، تحریم اقتصادی و …) برای «افزایش قیمتها» و «کاهش تعهدات دولت به شهروندان» و سپس بهره‌گیری از استیصال قربانی برای انطباق‌پذیر کردن او با «شرایط جدید».۴ ...
  • گزارش تخلف

۱۴-بر اساس FATF، ایران با نشان دادن «اولین سیگنال نورمالیزاسیون» آماده مذاکره برای پیوستن به «بازار جهانی» میشود و سپس با توجه به

میلیونها نفر در این طرح «بردگی» بطور داوطلبانه ثبت نام کردند.۱۶-تبدیل شدن نیروی کار به «کالا» ی قابل عرضه در بازار جهانی را با یک مثال بسنجیم: فرض کنیم شرکت سامسونگ یا فیات و … بگوید می‌آیم در کویر لوت خط تولید میزنم و به هر داوطلب که بتواند با ۴۰۰ هزار تومان و بدون بیمه کار کند، شغل میدهم. فکر میکنید چند صد هزار نفر داوطلب میشوند؟ بیشمار!.۱۷-مقدمات فقط به شوک قیمتی، زمزمه تصویب معاهده پالرمو و طرح کارورزی محدود نیست. دولت در کنار این موارد، میکوشد «اقتصاد بدون نفت» (توریسم) را که یک «رویا» برای ایرانیان است «کمی بیش از یک نمایش» به راه‌اندازد. «توریسم» اما «آزادی اجتماعی» لازم دارد.۱۸-جانشین کردن «صنعت توریسم» به جای «صنعت نفت» مستلزم انجام یکسری «اصلاحات نمایش-بن‌سلمانی» است که بهترین زمان برای اجرای آنها در لحظۀ «شوک اقتصادی» و «گیجی» جامعه است.۱۹- «چهارشنبه‌های سفید»، ایجاد جو خبری برای آزادی ورود زنان به استادیوم، جو خبری دست دادن فلان داور با داور زن، جو خبری نشان آغوش کشیدن بازیکن تیم کرواسی توسط رئیس جمهور زن این کشور، شرکت زنان بدون حجاب در المپیاد دانشگاه بهشتی و … زمینه‌چینی ...
  • گزارش تخلف

ما بدون ترسیم خط در فکرمان، هرگز نمی‌توانیم به خط بیاندیشیم؛ بدون رسم کردن دایره، نمی‌توانیم به آن بیاندیشیم؛ بدون عمود گذاشتن سه

حرکت به عنوان عمل سوژه (نه به عنوان تعین یک ابژه) و در نتیجه ترکیب کثرت در مکان، کاملا مفهوم توالی را نیز تولید می‌کند. بنابراین، فاهمه در حس درونی، پیشاپیش چنین هم‌آمیزی‌ای از کثرت را نمی‌یابد، بلکه با متاثر ساختن حس درونی، این هم‌آمیزی‌ را تولید می‌کند … ما زمان را که هرچند به هیچ وجه ابژه‌ی شهود بیرونی نیست، به شیوه‌ای دیگر نمی‌توانیم بازنمایی کنیم، مگر به کمک تصویر یک خط – تا آن‌جا که آن را ترسیم کنیم – و بدون این شیوه‌ی بازنمایی، ما به هیچ وجه نمی‌توانیم وحدت مقیاس زمان را بشناسیم … اگر ما بپذیریم که ابژه‌ها را فقط تا آن‌جا می‌شناسیم که از خارج بر ما اثر می‌گذارند، پس در مورد حس درونی باید اذعان کنیم که به وسیله‌ی آن، خود را فقط چنان شهود می‌کنیم که از درون به وسیله‌ی خودمان متاثر شده‌ایم؛ یعنی ما، تا آن‌جا که به شهود درونی مربوط است، سوژه‌مان را فقط به عنوان نمود می‌شناسیم، اما نه مطابق با آن‌چه فی‌نفسه هست.. (،، ترجمه‌ی بهروز نظری، ویراستار: مهدی اردبیلی). نخست محتاج آن‌ایم که بدانیم چگونه زمان را سامان می‌دهیم. به زعم دلوز، آن نوع از زمان که ما به تاریخ تبدیلش می‌کنیم، «وجود ند ...
  • گزارش تخلف

☘️ هگل و فروید. ✍️ ملادن دالر. مترجم: ارسلان ریحان‌زاده

🔅به نظر می‌رسد، هگل و فروید هیچ وجه اشتراکی نداشته باشند؛ ‌همه‌چیز درکار است تا آن‌ها را در تقابل با هم قرار دهد. در یک سوی: فیلسوف نظری روح مطلق که نظام‌اش دربردارند‌ی همه‌ی قلمروهای وجود بود – منطق، طبیعت، و روح – و کسی که به پیچیده‌ترین و دشوارترین فیلسوف در کل سنت باشکوه فلسفی مشهور بود؛ در سوی دیگر: مردی از تشکیلات پزشکی، درمان‌گری که در سراسر کارش شیو‌ه‌ی بالینی را به عنوان راهبرد خود اتخاذ کرده بود و صرفا به تدریج برخی از بینش‌های روان‌شناختی را به حوزه‌های جامع‌تر فرهنگ، تمدن، و تاریخ گسترش داد. در یک سوی، نه فقط یک فیلسوف، بلکه فیلسوفی تمام‌عیار، مثال نمونه‌وار فیلسوفی که موفق شد تمامی مضامین و دست‌آوردهای سنت متافیزیکی را در نظام‌ خود بگنجاند؛ در سوی دیگر، مردی از علوم طبیعی که سرسختانه با فلسفه به معنای دقیق کلمه مقابله کرد و حتی وسوسه‌های تبدیل روان‌کاوی به یک جریان فلسفی جدید را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین خطرات رشته‌ی خود به حساب می‌آورد. در یک سوی، نه فقط یک آلمانی، بلکه ظاهرا یک آلمانی تمام‌عیار، مدلی از روح آلمانی، یا اصلا فیلسوف دولت پروسی، که همچون ضرب‌المثلی بر زبان‌ه ...
  • گزارش تخلف

نیچه امروز چیست؟ در پس این پرسش خطراتی حس می‌کنیم که به انتظار ما کمین کرده‌اند

خطر عوام‌فریبانه («جوانان هواخواه ما هستند» …) – یک خطر پدرسالارانه (نصیحت به خوانندگان جوان نیچه). و بیش از هر چیز، خطر سنتزی مخوف. تصور می‌کنند سه‌گانه‌ی نیچه، فروید و مارکس طلوع فرهنگ مدرن ما است. برای‌شان اهمیتی ندارد که با چنین کاری قوه‌ی انفجاری هریک را از همان آغاز خنثی می‌کنند. چه بسا مارکس و فروید سپیده‌دم فرهنگ ما باشند، اما نیچه سراسر چیز دیگری است، سپیده‌دم یک ضدفرهنگ! به نظر روشن است که جامعه‌ی ما بر مبنای رمزگان‌ها کار نمی‌کند. جامعه‌ی ما به لطف بنیان‌های دیگری کار می‌کند. با این حال، اگر نه کلام مارکس یا فروید، بلکه شدن مارکسیسم و شدن فرویدی‌ها را بررسی کنیم، به شکل متناقض‌نمایی می‌بینیم که مارکسیست‌ها و فرویدی‌ها در تلاش‌اند تا مارکس و فروید را بازرمزگذاری کنند: در مورد مارکسیسم، بازرمزگذاری دولت در کار است («دولت شما را مریض کرده است، دولت شما را درمان خواهد کرد.» - این دو نمی‌توانند دولتی یکسان باشند)؛ و در مورد فرویدیسم بازرمزگذاری خانواده در کار است («از دست خانواده بیمار می‌شوید و از خلال خانواده بهبود می‌یابید» – این دو خانواده یکسان نیستند). آن‌چه به واقع در افق ...
  • گزارش تخلف

چه باید کرد؟ بی‌آن‌که اسپینوزایی باشیم، چگونه می‌توانیم از نو به امید زندگی و فلسفه آری‌گو باشیم؟

اسپینوزایی بودن نه یک تعین، بلکه «یک شرط» است. تفکر مستلزم اسپینوزایی‌بودن است.. [ «پنج دلیل برای معاصر بودن اسپینوزا»، نگری / به نقل از پیمان غلامی در: / ترجمه‌ی زهره اکسیری و رضا سیروان / نشر رخداد نو] …. ...
  • گزارش تخلف

«آنان همچون سرنوشت فرامی‌رسند، ‌ بی‌علت، بی‌دلیل، بی‌پروا، بی‌بهانه؛ چنان فرود می‌آیند که آذرخش فرود می‌آید، سخت ترسناک، سخت ناگها

(تبارشناسی اخلاق، جستار دوم: ‌ ۱۷). یا از آن کافکاست وقتی دیوار بزرگ چین را می‌نویسد؟ «نمی‌توان فهمید چگونه به پایتخت رسیدند، پایتختی که بسیار دورتر از مرز است. در هرحال، آن‌ها آن‌جا هستند، و با برآمدن هر بامداد، انگار تعدادشان زیاد می‌شود … حرف زدن با آن‌ها غیر ممکن است. آن‌ها زبان ما را نمی‌دانند … حتی اسب‌هایشان گوشتخوارند!» عالی است. می‌گوییم چنین متن‌هایی را جنبشی درمی‌نوردد که از خارج نشأت می‌گیرد، و «از درون آن صفحه‌ی کتاب» یا از درون صفحات پیشین آغاز نمی‌شود و درون‌ قاب کتاب باقی نمی‌ماند و کاملا از هر حرکت خیالین بازنمایی‌ها یا از حرکت انتزاعی مفاهیم، متفاوت است؛ مفاهیمی که معمولا از خلال کلمات و در سر خواننده رخ می‌دهند. گاهی از کتاب بیرون می‌جهند و با نوعی «خارج ناب» تماس برقرار می‌کنند. به باور من، این امر همان حق سوء تفسیر در سرتاسر‌ آثار نیچه است. یک گزین‌گویه نوعی بازی نیروها یا حالتی از نیروهاست که هریک از آن‌ها خارج از نیروهای دیگر قرار می‌گیرد. ...
  • گزارش تخلف