کژ نگریستن این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1 کژ نگریستن ۲۱:۱۰ ۱۳۹۷/۰۵/۰۵ تبارشناسی نه فقط تأویل، بلکه ارزیابی نیز میکند. اما ابژه خودش نیروست، بیان یک نیرو هم از این روست که میان ابژه و نیرویی که آن را به تصرف در میآورد، قرابتی کمتر یا بیشتر وجود دارد. ابژه یا پدیدهای وجود ندارد که پیشاپیش به تصرف در نیامده باشد، زیرا ابژه فینفسه نه یک نمود، بلکه پدیدارشدگی یک نیروست. بنابراین، هر نیرو در نسبتی اساسی با نیرویی دیگر است. وجود نیرو جمع است؛ اندیشیدن به نیرو در حالت مفرد کاملا محال است. هر نیرو استیلاست، اما در عین حال ابژهای است که استیلا بر آن اعمال میشود. اصل بنیادین فلسفهی طبیعت نزد نیچه چنین است: کثرتی از نیروهای کنشگر و کنش پذیر در فاصله، و فاصله، عنصر تفاوتگذاری است که هر نیرو در بر دارد و به واسطهی آن با نیروهای دیگر در نسبت است. نقد اتمباوری را بر اساس این اصل باید فهمید. این نقد عبارت است از نشان دادن این که اتمباوری تلاشی است برای نسبت دادن کثرت و فاصلهی ذاتی به ماده که در واقع فقط به نیرو تعلق دارد. فقط نیروست که هستیاش نسبت یافتن با نیرویی دیگر است. ... کژ نگریستن ۱۴:۲۴ ۱۳۹۷/۰۵/۰۵ نیچه در یکی از نامههای خود به دوستش درباره اسپینوزا میگوید:.. واقعا حیرت کردهام، سر شوق آمدهام! من یک پیشگام دارم، و البته چه پیشگامی!. اسپینوزا را به دشواری میشناختم: عمل غریزه مرا به او رسانده است. نه تنها سرتاسر گرایشات او در بدل کردن شناخت به نیرومندترین شور، به من شباهت دارد، بلکه خود را در پنج نکته از آموزههای او مییابم؛ و این نابههنجارترین و گوشه گیرترین متفکر، دقیقا در بطن همین نکات، بیش از همه به من نزدیک است: او ارادهی آزاد، مقاصد، مرتبهی اخلاقی برای جهان، من انگاری و شر را رد نمیکند؛ بی تردید تفاوتها میان ما بیشمارند، اما آنها را باید تفاوتهای دوران، فرهنگ و بسترهای معرفتی دانست. …از کتاب «اسپینوزا: فلسفهی عملی» اثر … ... کژ نگریستن ۱۳:۰۰ ۱۳۹۷/۰۵/۰۵ به عقیدهی نیچه، مرگ خدا رخدادی عظیم و محسور کننده اما نابسنده است، زیرا نیهیلیسم ادامه مییابد و صرفا فرماش را تغییر میدهد پیشتر نیهیلیسم به معنای کم ارزش شمردن و نفی زندگی به نام ارزشهای والاتر بود، اما اکنون ارزشهای انسانی، ارزشهای زیاده انسانی، جایگزین نفی این ارزشهای والاتر شده است (اخلاقیات بر جای دین مینشیند؛ سودمندی، پیشرفت و حتی تاریخ جایگزین ارزشهای الهی میشوند). هیچ چیز تغییر نکرده است، زیرا همان زندگی واکنشی و همان بردگی، که زیر سایهی ارزشهای الهی پیروز شده بودند، اکنون به واسطهی ارزشهای انسانی ارج مییابند. همان بارکش، همان خر، که بار عتیقههای الهی را بر دوش میکشید و بابت آنها در پیشگاه خدا پاسخگو بود، اکنون خودش را به دوش کشیده و سنگینی مسئولیت خودخواستهاش را حمل میکند. ما حتی در این برهوت نیهیلیسم یک گام هم پیشتر رفتهایم: ادعا میکنیم که همهی واقعیت را در آغوش میکشیم، اما تنها قسمتی از آن را که ارزشهای والاتر باقی گذاشتهاند، در بر میگیریم؛ یعنی، پس ماند نیروهای واکنشی و اراده به نیستی. به همین خاطر نیچه در کتاب چهارم زرتشت، فلاکت عظیم آنانی را ردگیری میکند که خود را «مردمان والاتبار» میخوانند. این مردمان خواستار نشستن به جای خدا هستند؛ ارزشهای انسانی را حمل میکنند؛ ح ... کژ نگریستن ۱۹:۰۲ ۱۳۹۷/۰۵/۰۴ او معلم من بود …اندوه نسلهای بدون «معلم»! معلمان ما صرفا استادان عمومی نیستند، اگرچه ما به این استادان هم سخت نیازمندیم. معلمان ما، به محض آن که به بزرگسالی میرسیم، کسانیاند که چیزی رادیکال و جدید برایمان به ارمغان میآورند، آنانی که میدانند چگونه تکینگی ادبی یا هنری ابداع کنند، دست به کار یافتن آن شیوههایی از تفکرند که به مدرنیتهی ما، یعنی به دشواریها و به همان اندازه شور-و-شوقهای مبهم ما مربوط است. میدانیم که تنها یک ارزش برای هنر و حتی حقیقت وجود دارد: «دست اول بودن»، نو بودن اصیل حرف گفته شده، موسیقی شنیده نشده با آنچه که میگوید. سارتر برای ما این چنین بود (برای ما بیستسالهها حین لیبراسیون). در آن روزها چه کسی جز سارتر میدانست که چگونه چیزهای نو بگوید؟ چه کسی جز او راههای جدید تفکر را به ما آموخت؟ هرچقدر هم کار مرلو پونتی درخشان و ژرف بود، اما حرفهای بود و از بسیاری جهات وابسته به کار سارتر (سارتر خیلی ساده وجود انسانها را به نا-هستی یک «حفره» در جهان مربوط کرد: دریاچههای کوچک نیستی. اما مرلو پونتی درخشان آنها را تا-شدگی فرض میکرد، تا-شدگیها و پیلیهای ساده. این جا میتوانیم اگزیستانسیالیسمی سرسخت و با ... کژ نگریستن ۱۲:۴۲ ۱۳۹۷/۰۵/۰۴ دلوز و گواتاری در ضد اودیپ و هزارفلات اصطلاحشناسیای مرکب از ماشینها، سرهمساختها، اتصالها، و تولیدات را به کار میبرند در ضد اودیپ اصرار میورزند که «ماشین» یک استعاره نیست و حیات عملا یک ماشین است. این مسأله در اخلاق دلوزی امری اساسی است. ارگانیسم کلیتی مقید و بسته با یک هویت و غایت است، اما مکانیسم یک ماشین محدود با کارکردی ویژه است. با این حال، ماشین چیزی جز اتصالاتش نیست. ماشین توسط چیزی و یا برای چیزی ساخته نشده است. ماشین دارای هویت محدود نیست. بدینترتیب، دلوز و گواتاری اینجا از ماشین در معنایی ویژه و نامتعارف استفاده میکنند. به یک دوچرخه فکر کنید که آشکارا [خودش فینفسه] غایت یا نیتی ندارد و تنها هنگامی عمل میکند که به ماشین دیگری همچون بدن انسان متصل شده باشد و تنها از طریق اتصال میتواند این ماشین جدید [مرکب از دوچرخه و بدن انسان] بدست آید. بدن انسان در اتصال با ماشین به یک «دوچرخهسوار» بدل میشود و چرخ تبدیل به یک «وسیلهی حملونقل» میگردد. ... کژ نگریستن ۱۲:۴۲ ۱۳۹۷/۰۵/۰۴ فیلیکس گاتاری/ ژیل دلوز کژ نگریستن ۰۱:۵۳ ۱۳۹۷/۰۵/۰۴ جایگاه اندیشه و آثار شاملو در ادبیات معاصر ایران. شپول عباسی. برنامه افق نو، صدای آمریکا مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 24:00, 27.0 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام در گفت و گو با احمد کریمی حکاک و عباس معروفی. کژ نگریستن ۱۹:۱۶ ۱۳۹۷/۰۵/۰۳ در دفاع از مقاومتهای فردی. تقدیم به تمام افشاگران.. ✍️محمدمهدی اردبیلی همگان، دلسوزانه یا مغرضانه، به رواج فراگیرترین شکل فساد در کشور اذعان دارند. علیرغم تمام شعارها و ژستها، دیگر چیزی برای مخفی کردن باقی نمانده و همه چیز عیان است. بحث ابدا بر سر ارقام همواره روبهرشد نیست: اینکه فلان تعداد مدیر خاطی یا بهمان مبلغ پرداخت رشوه چقدر است، بحثی حاشیهای است. فساد در حال حاضر خواسته یا ناخواسته، به فرهنگ و سبک زندگی ما بدل شده است. امروز ما با فساد مواجه نیستیم، بلکه در آن تنفس میکنیم. و در نتیجه، هر فردی، ولو بهاصطلاح درستکار، نمیتواند خود را از فساد مبرا نگاه دارد. این فساد نه تنها در سیستم اداری، بلکه در اذهان دوستان، در مطالبات فرزندان، در توصیههای آشنایان، در مناسبات دانشگاهی، و در یک کلام، در تمام شئون زندگی ما به چشم میخورد. فساد دیگر نه تنها به یک واقعیت کتمانناپذیر، بلکه حتی به «حقیقت» یا «یگانه ارزش زمان ما» بدل شده است. در برابر این فساد دو راهکار شایع وجود دارد که هر دو قابل انتقادند:. ... کژ نگریستن ۱۸:۳۹ ۱۳۹۷/۰۵/۰۳ ✅در جامعهئی که طبقات آن را فراگرفته، ستمگر و ستمدیده در همه جنبههای زندگی وجود دارند کارفرما به کارمند، مرد به زن، سفید به سیاه، بزرگ به کوچک و دگرجنسگرا به همجنسگرا ستم میکنند. یک سوسیالیست راستین قادر است که بر همه این اختلافات چیرگی یابد. یک کارگر مهندسی که تنها میتواند با دیگر کارگران مهندسی احساس همدردی کند ممکن است که یک عضو خوب اتحادیه صنفی باشد اما خود را به عنوان یک سوسیالیست اثبات نکرده است. یک سوسیالیست مجبور است که با مبارزات تمام گروههای ستمدیده همدردی کند. ما همه فرزندان سرمایهداری هستیم و بنابراین آینده - حتی آینده سوسیالیستی - را به شکلی منظم و سلسله مراتبی تصور میکنیم. چنان است که گوئی انقلاب سوسیالیستی توسط نماینده اتحادیه چاپ، انجمن ملی گرافیک که در خیابان فلیت مشغول به کار است رهبری خواهد شد. دومین فرمانده، نماینده اتحادیه ائتلافی کارگران مهندسی از اتاق ابزار در یک کارخانه بزرگ اتوموبیل خواهد بود و ستوانهای انقلاب همگی نمایندگان مرد چهل ساله و سفیدپوست اتحادیه خواهند بود. اگر جای کافی وجود داشته باشد، در آن صورت به سیاهان و زنان و همجنسگرایان اجازه شرکت خواهیم داد - به شرط آن که بیصدا در انتها بایستند!. سوسیالیستهای زیادی هنوز برای باور به ای ... کژ نگریستن ۱۴:۳۸ ۱۳۹۷/۰۵/۰۳ «هستیمندی بدون شورمندی محال است.».. (سورن کییرکگور، تعلیقهی غیر علمی نهایی) … چرا تفکر پایانی بر اراده به فعل نیست؟ [چرا تفکر به تنهایی موجب به انجام رسیدن فعلی نمیشود؟] ما به یقین میتوانیم دربارهی ادلهی انجام دادن یا انجام ندادن فعلی خاص تأمل و تفکر کنیم. اما این تأمل به خودی خود نمیتواند به انجام فعلی منجر شود. برای هر فعل خاصی که داریم دربارهی آن میاندیشیم، چگونه میدانیم که به قدر کفایت عمیق و پیگیر، تأمل کردهایم؟ آیا دلایل دیگری نیست که ما باید به آنها بیاندیشیم؟ آیا ما نسبت به سنجشها و ارزشهایی که به دلایل اندیشیده شدهمان دادهایم، باید بازاندیشی داشته باشیم؟. کلیماکوس [نام مستعار کییرکگور در کتاب تعلیقه] بر آن است که اصولا شخص میتواند یک عمر دربارهی یک فعل تأمل کند. البته ما به نحوی بیپایان نمیتوانیم به تأمل بپردازیم؛ در بیشتر موارد قادریم که بگوییم: «من به قدر کافی دربارهی این امر فکر کردهام؛ حالا وقت انجام فعل است.» اما چه چیزی به ما قدرت میدهد که این کار را انجام دهیم؟ این ایده که یک امکان متفاوت با قبل بهترین گزینه به نظر میرسد؟ ... کژ نگریستن ۱۱:۴۷ ۱۳۹۷/۰۵/۰۳ «مادر هرزگی شادمانی نیست، بلکه ناشادمانی است.». (؛؛ پراکندهگویی، قطعهی ۷۷) «ممکن نیست نشاط افراطی باشد، بلکه همواره [برای انسان] خیر است و برعکس، افسردگی همواره [برای انسان] شر است. خنده و شوخی چیزی جز لذت نیست و به همین دلیل بذاته [برای انسان] خیر است. بنابراین فقط خرافات سختگیر و ملالآور انسان را از خندیدن باز میدارند.». (؛؛ ترجمهی محسن جهانگیری). ✅ پ. ن: قید «برای انسان» را در کروشه برای این به متن افزودم که تأکید کنم اسپینوزا مانند نیچه، به حقیقت مستقل خیر و شر در عالم معتقد نیست، بلکه نسبت به انسان آن را همچون قراردادی اسمی برمیکشد. اسپینوزا مانند نیچه معتقد است خیر نسبت به انسان هرآنچیزی است که قدرت فعالیت بدن را افزایش میدهد …م. رضائیان … ... کژ نگریستن ۰۱:۰۱ ۱۳۹۷/۰۵/۰۳ ▪️دوم مرداد. ▪️سالروز درگذشت احمد شاملو. ا بامداد. ▪️یادش جاودان. کژ نگریستن ۰۰:۳۳ ۱۳۹۷/۰۵/۰۳ کلیپ تغییر باورها. اونی که امتحان کرد ضرری نکرد😉 مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 02:04, 4.1 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام کژ نگریستن ۱۸:۳۶ ۱۳۹۷/۰۵/۰۲ به چه طریقی یک اخلاقیات واجد مسئلهی ذات و ارزشهاست؟ ذات ما چیست؟ مسئلهی ذات ما در یک اخلاقیات همواره تحققبخشی به ذات است. یعنی: الف- ذات در وضعیتیست که ضرورتا تحقق نیافته است، و نیز ب- ما یقینا واجد یک ذات هستیم. روشن نیست که ذاتی برای انسان در کار باشد. اما برای اخلاقیات کاملا ضروریست تا به نام یک ذات با ما سخن بگوید و به ما حکم دهد. اگر به نام یک ذات احکامی برایمان صادر شد، بدین خاطر است که این ذات به وسیلهی خودش محقق نشده است. گفته خواهد شد که این ذات به صورت بالقوه در انسان وجود دارد. از نظرگاه یک اخلاقیات، ذات انسان ذاتی که بهطور بالقوه در او وجود دارد چیست؟ این ذات شناخته شده است: ذات انسان این است که یک حیوان ناطق یا معقول باشد. ارسطو: انسان حیوان ناطق یا معقول است. ... کژ نگریستن ۱۸:۳۵ ۱۳۹۷/۰۵/۰۲ ژیل دلوز کژ نگریستن ۱۵:۰۹ ۱۳۹۷/۰۵/۰۲ و دقیقا قاعده است که اجازه میدهد خشونت بر خشونت اعمال شود، و ای دیگر بتواند خود سلطه گران را مطیع کند قاعدهها در خودشان تهی، خشن و بی غایت اند؛ برای خدمت به این یا آن ساخته شدهاند، و میتوانند تابع میل این یا آن باشند.. بازی بزرگ تاریخ این است که چه کسی قاعدهها را تصرف خواهد کرد، چه کسی جای کسانی را خواهد گرفت که از این قاعدهها استفاده میکنند، چه کسی تغییر چهره خواهد داد تا این قاعدهها را تحریف کند و آنها را در معنای وارونه به کار گیرد و علیه کسانی برگرداند که این قاعدهها را تحمیل کرده بودند، چه کسی با وارد شدن در این دستگاه پیچیده، آن را به گونهای به کار خواهد انداخت که سلطه گران خود را زیر سلطهی قاعدههای خودشان بیابند.. پدیداریهای متفاوتی که میتوان نشان کرد، شکلهای متوالی یک معنای واحد نیستند؛ بلکه به همان اندازه اثرهای جایگزینیها، جانشینیها و جا به جاییها، فتح هایی با چهرهی مبدل، و دگرگونی هایی نظام مندند …. ✍، تئاتر فلسفه. مترجمین: نیکو سرخوش، افشین جهاندیده، (صفحه ۱۵۶) … ... کژ نگریستن ۰۰:۵۰ ۱۳۹۷/۰۵/۰۲ کلیپ شخصیت پارانوئید … مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 03:05, 12.4 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام کژ نگریستن ۲۰:۲۶ ۱۳۹۷/۰۵/۰۱ 🔹 تصویر دیوانگی در عصر رنسانس از چه رو انسان را چنین فریفته میکرد؟ نخست از آن رو که انسان در این شکلهای خیالی، یکی از رازها و گرایشهای ذاتی طبیعت خویش را کشف میکرد. در اندیشهی قرون وسطی، حیوانات که حضرت آدم نام قطعی و نهایی آنها را تعیین کرده بود، به طور نمادین حامل ارزشهای انسانیت بودند. اما در ابتدای عصر رنسانس ارتباط با حیوانیت واژگونه شد، حیوان آزاد شد و از قید افسانه و تصویرپردازی اخلاقی رها گردید و قلمروی تخیلی و وهمانگیز از آن خود یافت. واژگونگی رابطهی انسان و حیوان آنچنان شگفتآور بود که از آن پس حیوان در کمین انسان و در صدد به چنگ آوردن او بود و میخواست ذات و حقیقت خود را مبنای حقیقت انسان کند. حیوانات غیر واقعی و زادهی تخیل جنونآمیز، طبیعت نهانی انسان را مجسم میکردند … وجه دیگر جذابیت جنون درست در نقطهی مقابل این سرشت ظلمانی قرار داشت: جنون انسان را مجذوب میکرد زیرا معرفت پنداشته میشد. جنون معرفت بود، قبل از هر چیز از آن رو که این صور بیمعنا در واقعیت عناصر معرفتی صعب و باطنی بودند که همگان بدان راه نداشتند … دیوانه با سادگی معصومانهی خود، این معرفت غیر قابل دسترس و خوفناک را در اختیار داشت. درحالی که انسان صاحب خرد و فرزان ... کژ نگریستن ۱۱:۴۸ ۱۳۹۷/۰۵/۰۱ «دعا، خدا را تغییر نمیدهد، بلکه دعاکننده را تغییر میدهد.». (؛ ۱۸۴۷).. ✅ پ ن: در جست و جوی منبع این نقل قول که برآمدم، تنها اشارتی که یافتم این بود که از کارهای سال ۱۸۴۷ کییرکگار است. در این سال او دو کتاب نوشت به نامهای زیر:. Edifying Discourses in Diverse Spirits, ۱۸۴۷. Works of Love, ۱۸۴۷. این دو کار، مانند اکثر کارهای دیگر کییرکگار به فارسی ترجمه نشده است. در توضیح مختصر این گفته، باید ذکر گردد که تغییر نکردن خدا، فقط به آن معنا نیست که الهیون مدنظر دارند (ذات یگانهی خدا)، بلکه این گفته این طور معنی میدهد که خدا کاری نیز نمیکند. بوی اسپینوزا به مشام میرسد! چراکه اسپینوزا تاثیر دعا بر خدا را مطلقا رد میکرد. توجه داشتن به این موضوع ضرورت دارد که هر نوع تغییر، نوعی حرکت است. ... کژ نگریستن ۱۱:۴۷ ۱۳۹۷/۰۵/۰۱ سورن کی یرکگارد ‹ 67 68 69 70 71 72 73 ›
کژ نگریستن ۲۱:۱۰ ۱۳۹۷/۰۵/۰۵ تبارشناسی نه فقط تأویل، بلکه ارزیابی نیز میکند. اما ابژه خودش نیروست، بیان یک نیرو هم از این روست که میان ابژه و نیرویی که آن را به تصرف در میآورد، قرابتی کمتر یا بیشتر وجود دارد. ابژه یا پدیدهای وجود ندارد که پیشاپیش به تصرف در نیامده باشد، زیرا ابژه فینفسه نه یک نمود، بلکه پدیدارشدگی یک نیروست. بنابراین، هر نیرو در نسبتی اساسی با نیرویی دیگر است. وجود نیرو جمع است؛ اندیشیدن به نیرو در حالت مفرد کاملا محال است. هر نیرو استیلاست، اما در عین حال ابژهای است که استیلا بر آن اعمال میشود. اصل بنیادین فلسفهی طبیعت نزد نیچه چنین است: کثرتی از نیروهای کنشگر و کنش پذیر در فاصله، و فاصله، عنصر تفاوتگذاری است که هر نیرو در بر دارد و به واسطهی آن با نیروهای دیگر در نسبت است. نقد اتمباوری را بر اساس این اصل باید فهمید. این نقد عبارت است از نشان دادن این که اتمباوری تلاشی است برای نسبت دادن کثرت و فاصلهی ذاتی به ماده که در واقع فقط به نیرو تعلق دارد. فقط نیروست که هستیاش نسبت یافتن با نیرویی دیگر است. ...
کژ نگریستن ۱۴:۲۴ ۱۳۹۷/۰۵/۰۵ نیچه در یکی از نامههای خود به دوستش درباره اسپینوزا میگوید:.. واقعا حیرت کردهام، سر شوق آمدهام! من یک پیشگام دارم، و البته چه پیشگامی!. اسپینوزا را به دشواری میشناختم: عمل غریزه مرا به او رسانده است. نه تنها سرتاسر گرایشات او در بدل کردن شناخت به نیرومندترین شور، به من شباهت دارد، بلکه خود را در پنج نکته از آموزههای او مییابم؛ و این نابههنجارترین و گوشه گیرترین متفکر، دقیقا در بطن همین نکات، بیش از همه به من نزدیک است: او ارادهی آزاد، مقاصد، مرتبهی اخلاقی برای جهان، من انگاری و شر را رد نمیکند؛ بی تردید تفاوتها میان ما بیشمارند، اما آنها را باید تفاوتهای دوران، فرهنگ و بسترهای معرفتی دانست. …از کتاب «اسپینوزا: فلسفهی عملی» اثر … ...
کژ نگریستن ۱۳:۰۰ ۱۳۹۷/۰۵/۰۵ به عقیدهی نیچه، مرگ خدا رخدادی عظیم و محسور کننده اما نابسنده است، زیرا نیهیلیسم ادامه مییابد و صرفا فرماش را تغییر میدهد پیشتر نیهیلیسم به معنای کم ارزش شمردن و نفی زندگی به نام ارزشهای والاتر بود، اما اکنون ارزشهای انسانی، ارزشهای زیاده انسانی، جایگزین نفی این ارزشهای والاتر شده است (اخلاقیات بر جای دین مینشیند؛ سودمندی، پیشرفت و حتی تاریخ جایگزین ارزشهای الهی میشوند). هیچ چیز تغییر نکرده است، زیرا همان زندگی واکنشی و همان بردگی، که زیر سایهی ارزشهای الهی پیروز شده بودند، اکنون به واسطهی ارزشهای انسانی ارج مییابند. همان بارکش، همان خر، که بار عتیقههای الهی را بر دوش میکشید و بابت آنها در پیشگاه خدا پاسخگو بود، اکنون خودش را به دوش کشیده و سنگینی مسئولیت خودخواستهاش را حمل میکند. ما حتی در این برهوت نیهیلیسم یک گام هم پیشتر رفتهایم: ادعا میکنیم که همهی واقعیت را در آغوش میکشیم، اما تنها قسمتی از آن را که ارزشهای والاتر باقی گذاشتهاند، در بر میگیریم؛ یعنی، پس ماند نیروهای واکنشی و اراده به نیستی. به همین خاطر نیچه در کتاب چهارم زرتشت، فلاکت عظیم آنانی را ردگیری میکند که خود را «مردمان والاتبار» میخوانند. این مردمان خواستار نشستن به جای خدا هستند؛ ارزشهای انسانی را حمل میکنند؛ ح ...
کژ نگریستن ۱۹:۰۲ ۱۳۹۷/۰۵/۰۴ او معلم من بود …اندوه نسلهای بدون «معلم»! معلمان ما صرفا استادان عمومی نیستند، اگرچه ما به این استادان هم سخت نیازمندیم. معلمان ما، به محض آن که به بزرگسالی میرسیم، کسانیاند که چیزی رادیکال و جدید برایمان به ارمغان میآورند، آنانی که میدانند چگونه تکینگی ادبی یا هنری ابداع کنند، دست به کار یافتن آن شیوههایی از تفکرند که به مدرنیتهی ما، یعنی به دشواریها و به همان اندازه شور-و-شوقهای مبهم ما مربوط است. میدانیم که تنها یک ارزش برای هنر و حتی حقیقت وجود دارد: «دست اول بودن»، نو بودن اصیل حرف گفته شده، موسیقی شنیده نشده با آنچه که میگوید. سارتر برای ما این چنین بود (برای ما بیستسالهها حین لیبراسیون). در آن روزها چه کسی جز سارتر میدانست که چگونه چیزهای نو بگوید؟ چه کسی جز او راههای جدید تفکر را به ما آموخت؟ هرچقدر هم کار مرلو پونتی درخشان و ژرف بود، اما حرفهای بود و از بسیاری جهات وابسته به کار سارتر (سارتر خیلی ساده وجود انسانها را به نا-هستی یک «حفره» در جهان مربوط کرد: دریاچههای کوچک نیستی. اما مرلو پونتی درخشان آنها را تا-شدگی فرض میکرد، تا-شدگیها و پیلیهای ساده. این جا میتوانیم اگزیستانسیالیسمی سرسخت و با ...
کژ نگریستن ۱۲:۴۲ ۱۳۹۷/۰۵/۰۴ دلوز و گواتاری در ضد اودیپ و هزارفلات اصطلاحشناسیای مرکب از ماشینها، سرهمساختها، اتصالها، و تولیدات را به کار میبرند در ضد اودیپ اصرار میورزند که «ماشین» یک استعاره نیست و حیات عملا یک ماشین است. این مسأله در اخلاق دلوزی امری اساسی است. ارگانیسم کلیتی مقید و بسته با یک هویت و غایت است، اما مکانیسم یک ماشین محدود با کارکردی ویژه است. با این حال، ماشین چیزی جز اتصالاتش نیست. ماشین توسط چیزی و یا برای چیزی ساخته نشده است. ماشین دارای هویت محدود نیست. بدینترتیب، دلوز و گواتاری اینجا از ماشین در معنایی ویژه و نامتعارف استفاده میکنند. به یک دوچرخه فکر کنید که آشکارا [خودش فینفسه] غایت یا نیتی ندارد و تنها هنگامی عمل میکند که به ماشین دیگری همچون بدن انسان متصل شده باشد و تنها از طریق اتصال میتواند این ماشین جدید [مرکب از دوچرخه و بدن انسان] بدست آید. بدن انسان در اتصال با ماشین به یک «دوچرخهسوار» بدل میشود و چرخ تبدیل به یک «وسیلهی حملونقل» میگردد. ...
کژ نگریستن ۰۱:۵۳ ۱۳۹۷/۰۵/۰۴ جایگاه اندیشه و آثار شاملو در ادبیات معاصر ایران. شپول عباسی. برنامه افق نو، صدای آمریکا مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 24:00, 27.0 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام در گفت و گو با احمد کریمی حکاک و عباس معروفی.
کژ نگریستن ۱۹:۱۶ ۱۳۹۷/۰۵/۰۳ در دفاع از مقاومتهای فردی. تقدیم به تمام افشاگران.. ✍️محمدمهدی اردبیلی همگان، دلسوزانه یا مغرضانه، به رواج فراگیرترین شکل فساد در کشور اذعان دارند. علیرغم تمام شعارها و ژستها، دیگر چیزی برای مخفی کردن باقی نمانده و همه چیز عیان است. بحث ابدا بر سر ارقام همواره روبهرشد نیست: اینکه فلان تعداد مدیر خاطی یا بهمان مبلغ پرداخت رشوه چقدر است، بحثی حاشیهای است. فساد در حال حاضر خواسته یا ناخواسته، به فرهنگ و سبک زندگی ما بدل شده است. امروز ما با فساد مواجه نیستیم، بلکه در آن تنفس میکنیم. و در نتیجه، هر فردی، ولو بهاصطلاح درستکار، نمیتواند خود را از فساد مبرا نگاه دارد. این فساد نه تنها در سیستم اداری، بلکه در اذهان دوستان، در مطالبات فرزندان، در توصیههای آشنایان، در مناسبات دانشگاهی، و در یک کلام، در تمام شئون زندگی ما به چشم میخورد. فساد دیگر نه تنها به یک واقعیت کتمانناپذیر، بلکه حتی به «حقیقت» یا «یگانه ارزش زمان ما» بدل شده است. در برابر این فساد دو راهکار شایع وجود دارد که هر دو قابل انتقادند:. ...
کژ نگریستن ۱۸:۳۹ ۱۳۹۷/۰۵/۰۳ ✅در جامعهئی که طبقات آن را فراگرفته، ستمگر و ستمدیده در همه جنبههای زندگی وجود دارند کارفرما به کارمند، مرد به زن، سفید به سیاه، بزرگ به کوچک و دگرجنسگرا به همجنسگرا ستم میکنند. یک سوسیالیست راستین قادر است که بر همه این اختلافات چیرگی یابد. یک کارگر مهندسی که تنها میتواند با دیگر کارگران مهندسی احساس همدردی کند ممکن است که یک عضو خوب اتحادیه صنفی باشد اما خود را به عنوان یک سوسیالیست اثبات نکرده است. یک سوسیالیست مجبور است که با مبارزات تمام گروههای ستمدیده همدردی کند. ما همه فرزندان سرمایهداری هستیم و بنابراین آینده - حتی آینده سوسیالیستی - را به شکلی منظم و سلسله مراتبی تصور میکنیم. چنان است که گوئی انقلاب سوسیالیستی توسط نماینده اتحادیه چاپ، انجمن ملی گرافیک که در خیابان فلیت مشغول به کار است رهبری خواهد شد. دومین فرمانده، نماینده اتحادیه ائتلافی کارگران مهندسی از اتاق ابزار در یک کارخانه بزرگ اتوموبیل خواهد بود و ستوانهای انقلاب همگی نمایندگان مرد چهل ساله و سفیدپوست اتحادیه خواهند بود. اگر جای کافی وجود داشته باشد، در آن صورت به سیاهان و زنان و همجنسگرایان اجازه شرکت خواهیم داد - به شرط آن که بیصدا در انتها بایستند!. سوسیالیستهای زیادی هنوز برای باور به ای ...
کژ نگریستن ۱۴:۳۸ ۱۳۹۷/۰۵/۰۳ «هستیمندی بدون شورمندی محال است.».. (سورن کییرکگور، تعلیقهی غیر علمی نهایی) … چرا تفکر پایانی بر اراده به فعل نیست؟ [چرا تفکر به تنهایی موجب به انجام رسیدن فعلی نمیشود؟] ما به یقین میتوانیم دربارهی ادلهی انجام دادن یا انجام ندادن فعلی خاص تأمل و تفکر کنیم. اما این تأمل به خودی خود نمیتواند به انجام فعلی منجر شود. برای هر فعل خاصی که داریم دربارهی آن میاندیشیم، چگونه میدانیم که به قدر کفایت عمیق و پیگیر، تأمل کردهایم؟ آیا دلایل دیگری نیست که ما باید به آنها بیاندیشیم؟ آیا ما نسبت به سنجشها و ارزشهایی که به دلایل اندیشیده شدهمان دادهایم، باید بازاندیشی داشته باشیم؟. کلیماکوس [نام مستعار کییرکگور در کتاب تعلیقه] بر آن است که اصولا شخص میتواند یک عمر دربارهی یک فعل تأمل کند. البته ما به نحوی بیپایان نمیتوانیم به تأمل بپردازیم؛ در بیشتر موارد قادریم که بگوییم: «من به قدر کافی دربارهی این امر فکر کردهام؛ حالا وقت انجام فعل است.» اما چه چیزی به ما قدرت میدهد که این کار را انجام دهیم؟ این ایده که یک امکان متفاوت با قبل بهترین گزینه به نظر میرسد؟ ...
کژ نگریستن ۱۱:۴۷ ۱۳۹۷/۰۵/۰۳ «مادر هرزگی شادمانی نیست، بلکه ناشادمانی است.». (؛؛ پراکندهگویی، قطعهی ۷۷) «ممکن نیست نشاط افراطی باشد، بلکه همواره [برای انسان] خیر است و برعکس، افسردگی همواره [برای انسان] شر است. خنده و شوخی چیزی جز لذت نیست و به همین دلیل بذاته [برای انسان] خیر است. بنابراین فقط خرافات سختگیر و ملالآور انسان را از خندیدن باز میدارند.». (؛؛ ترجمهی محسن جهانگیری). ✅ پ. ن: قید «برای انسان» را در کروشه برای این به متن افزودم که تأکید کنم اسپینوزا مانند نیچه، به حقیقت مستقل خیر و شر در عالم معتقد نیست، بلکه نسبت به انسان آن را همچون قراردادی اسمی برمیکشد. اسپینوزا مانند نیچه معتقد است خیر نسبت به انسان هرآنچیزی است که قدرت فعالیت بدن را افزایش میدهد …م. رضائیان … ...
کژ نگریستن ۰۰:۳۳ ۱۳۹۷/۰۵/۰۳ کلیپ تغییر باورها. اونی که امتحان کرد ضرری نکرد😉 مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 02:04, 4.1 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام
کژ نگریستن ۱۸:۳۶ ۱۳۹۷/۰۵/۰۲ به چه طریقی یک اخلاقیات واجد مسئلهی ذات و ارزشهاست؟ ذات ما چیست؟ مسئلهی ذات ما در یک اخلاقیات همواره تحققبخشی به ذات است. یعنی: الف- ذات در وضعیتیست که ضرورتا تحقق نیافته است، و نیز ب- ما یقینا واجد یک ذات هستیم. روشن نیست که ذاتی برای انسان در کار باشد. اما برای اخلاقیات کاملا ضروریست تا به نام یک ذات با ما سخن بگوید و به ما حکم دهد. اگر به نام یک ذات احکامی برایمان صادر شد، بدین خاطر است که این ذات به وسیلهی خودش محقق نشده است. گفته خواهد شد که این ذات به صورت بالقوه در انسان وجود دارد. از نظرگاه یک اخلاقیات، ذات انسان ذاتی که بهطور بالقوه در او وجود دارد چیست؟ این ذات شناخته شده است: ذات انسان این است که یک حیوان ناطق یا معقول باشد. ارسطو: انسان حیوان ناطق یا معقول است. ...
کژ نگریستن ۱۵:۰۹ ۱۳۹۷/۰۵/۰۲ و دقیقا قاعده است که اجازه میدهد خشونت بر خشونت اعمال شود، و ای دیگر بتواند خود سلطه گران را مطیع کند قاعدهها در خودشان تهی، خشن و بی غایت اند؛ برای خدمت به این یا آن ساخته شدهاند، و میتوانند تابع میل این یا آن باشند.. بازی بزرگ تاریخ این است که چه کسی قاعدهها را تصرف خواهد کرد، چه کسی جای کسانی را خواهد گرفت که از این قاعدهها استفاده میکنند، چه کسی تغییر چهره خواهد داد تا این قاعدهها را تحریف کند و آنها را در معنای وارونه به کار گیرد و علیه کسانی برگرداند که این قاعدهها را تحمیل کرده بودند، چه کسی با وارد شدن در این دستگاه پیچیده، آن را به گونهای به کار خواهد انداخت که سلطه گران خود را زیر سلطهی قاعدههای خودشان بیابند.. پدیداریهای متفاوتی که میتوان نشان کرد، شکلهای متوالی یک معنای واحد نیستند؛ بلکه به همان اندازه اثرهای جایگزینیها، جانشینیها و جا به جاییها، فتح هایی با چهرهی مبدل، و دگرگونی هایی نظام مندند …. ✍، تئاتر فلسفه. مترجمین: نیکو سرخوش، افشین جهاندیده، (صفحه ۱۵۶) … ...
کژ نگریستن ۰۰:۵۰ ۱۳۹۷/۰۵/۰۲ کلیپ شخصیت پارانوئید … مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 03:05, 12.4 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام
کژ نگریستن ۲۰:۲۶ ۱۳۹۷/۰۵/۰۱ 🔹 تصویر دیوانگی در عصر رنسانس از چه رو انسان را چنین فریفته میکرد؟ نخست از آن رو که انسان در این شکلهای خیالی، یکی از رازها و گرایشهای ذاتی طبیعت خویش را کشف میکرد. در اندیشهی قرون وسطی، حیوانات که حضرت آدم نام قطعی و نهایی آنها را تعیین کرده بود، به طور نمادین حامل ارزشهای انسانیت بودند. اما در ابتدای عصر رنسانس ارتباط با حیوانیت واژگونه شد، حیوان آزاد شد و از قید افسانه و تصویرپردازی اخلاقی رها گردید و قلمروی تخیلی و وهمانگیز از آن خود یافت. واژگونگی رابطهی انسان و حیوان آنچنان شگفتآور بود که از آن پس حیوان در کمین انسان و در صدد به چنگ آوردن او بود و میخواست ذات و حقیقت خود را مبنای حقیقت انسان کند. حیوانات غیر واقعی و زادهی تخیل جنونآمیز، طبیعت نهانی انسان را مجسم میکردند … وجه دیگر جذابیت جنون درست در نقطهی مقابل این سرشت ظلمانی قرار داشت: جنون انسان را مجذوب میکرد زیرا معرفت پنداشته میشد. جنون معرفت بود، قبل از هر چیز از آن رو که این صور بیمعنا در واقعیت عناصر معرفتی صعب و باطنی بودند که همگان بدان راه نداشتند … دیوانه با سادگی معصومانهی خود، این معرفت غیر قابل دسترس و خوفناک را در اختیار داشت. درحالی که انسان صاحب خرد و فرزان ...
کژ نگریستن ۱۱:۴۸ ۱۳۹۷/۰۵/۰۱ «دعا، خدا را تغییر نمیدهد، بلکه دعاکننده را تغییر میدهد.». (؛ ۱۸۴۷).. ✅ پ ن: در جست و جوی منبع این نقل قول که برآمدم، تنها اشارتی که یافتم این بود که از کارهای سال ۱۸۴۷ کییرکگار است. در این سال او دو کتاب نوشت به نامهای زیر:. Edifying Discourses in Diverse Spirits, ۱۸۴۷. Works of Love, ۱۸۴۷. این دو کار، مانند اکثر کارهای دیگر کییرکگار به فارسی ترجمه نشده است. در توضیح مختصر این گفته، باید ذکر گردد که تغییر نکردن خدا، فقط به آن معنا نیست که الهیون مدنظر دارند (ذات یگانهی خدا)، بلکه این گفته این طور معنی میدهد که خدا کاری نیز نمیکند. بوی اسپینوزا به مشام میرسد! چراکه اسپینوزا تاثیر دعا بر خدا را مطلقا رد میکرد. توجه داشتن به این موضوع ضرورت دارد که هر نوع تغییر، نوعی حرکت است. ...