این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1


«گذشته‌ی من در من حضور دارد، بیدار است و حرکت او را در رگ‌هایم احساس می‌کنم

تنها گذشته‌ی من نیست وگرنه گذشته بود؛. حتى آینده من است، بگذریم.». [شاهرخ مسکوب]. ما انسان‌ها تصور می‌کنیم که در زمان «حال» زندگی می‌کنیم. می‌پنداریم هر آن چه تجربه می‌کنیم مربوط به «الآن» است و «گذشته‌ها گذشته». واقعیت اما چهره‌ی دیگری دارد که همواره در پس تمام اتفاقات، انتخاب‌ها، خنده‌ها و گریه‌ها، خشم‌ها و ترس‌ها حضور دارد. چیزی همواره ما را به سمتی سوق می‌دهد، ما را مجبور می‌کند به قرار ملاقاتی نرسیم، یا زودتر برسیم؛ در آزمونی شکست بخوریم یا موفق شویم، عاشق کسی بشویم یا از تنفر نتوانیم در چشمان کسی نگاه کنیم!. ما همواره سایۀ گذشته را حس می‌کنیم اما از آن فراری هستیم. با سرکوب و انکار، از واقعیت وجودی خویش می‌گریزیم به این امید که او هم از ما بگریزد اما او دست نمی‌کشد!. ...
  • گزارش تخلف

زیستن در تنگنا/آلبرتو جاکومتی. ✍ حسام محمدی

بالشم هر شب بر من خیره می‌نگرد، سرد و تهی … آخر، «تنهایی» هر شب با من همبستر می‌شود و در دل شب که هیچ مکان امنی جز آرمیدن بر دامنۀ گیسوان این تاریکی نیست، من بی رمق و درمانده در سودای یک «نگاه» تا طلوع صبح بر خودم می‌لولم … داستان غم انگیزیست، بدون تنهایی یقینا تنهاتر خواهم بود … دستانم را می‌گشایم و قامت تنهایی را، سخت در آغوش می‌گیرم، آخر هرچه باشد او یار دیرین من است. مزیت همبستر شدن با تنهایی همین است که اجازه اندیشیدن بر رنج تنهایی را از آدمی می‌گیرد. او همیشه حاضر است و وفاداری اش را بیش از هر معشوقه‌ای بر فرد عاشق اثبات می‌کند … گاه به هنگام تنهایی نفسم بند می‌آید و گلویم از بغض پاره می‌شود، بی اختیار به امید می‌اندیشم و با شوقی بی امان در وهم خویش از تنهایی می‌گریزم، لکن تنها چیزی که به انتهای این راه باز می‌یابم، باز هم تنهاییست. هر شب، چشم در چشم اوقات بی واژه گی با خود می‌گویم «مایوس نباش، یقینا پس از تنهایی هم چیز بهتری نخواهد آمد و این انتظار احمقانه است.» هیچ حضوری نمی‌تواند این میزان از تنهایی را به چنگ آورد و عمق ژرف آن بر هم ریزد …انسان‌ها به هنگام تنهایی شکننده‌تر از ...
  • گزارش تخلف

✍ داریوش برادری … [هر قدرت و خلاقیت بزرگ با توانایى درنگ کردن و به سوال کشیدن، با گفتگو کردن و ور انداز کردن دیگرى آغاز میشود.]

توان درنگ کردن بر برداشت و نگاه «من»، چه این دیگرى یک فکر یا احساس یا عشق و تنى واقعى یا خدا و اخلاق و مفاهیمى مشابه باشد. قدرت بزرگ «بى عمل» میشود. مینشیند و نگاه میکند. اگر که اسیر نگاه نشوى و بدنبال وحدت وجودى ناممکن با معشوق نباشى. درنگى رخ میدهد تا سریع او را بغل نگیرى و با او یکى نشوى، تا بتوانى او را خوب بنگرى. با قدرت شک و انتقاد. درنگ بعدى اما مهمتر و اساسى‌تر است، زمانى که جاى خویش را در این بازى و دیدار میبینى و تغییر دیگرى از نگاه تو به معناى ارزشگذارى نو بر قدرت یا تمناست که از دیدن جایگاه خودت در صحنه پدیدار میشود و تغییر شکل رابطه را در پى دارد. نگاه به قهقرا و روبرویی با امر هولناک تنها راهیست که قادر است زندان را به چشم انداز و قدرتى نو تبدیل کند و بیافریند. به همین دلیل است که تفکر مثبت تغییرى در زندانى بودن انسان نمیدهد و حداکثر او را زندانى اى خیالباف و راضى نگه میدارد که امنیتى خیالى اش تجربه نو را بر نمى تابد …. ...
  • گزارش تخلف

برساختگی شرق. روایت خلق «دیگری» از رهگذر بازنمایی. ✍ محسن عباس زاده …چکیده

«آیا فرودست می‌تواند سخن بگوید؟» این پرسش معروف «گایاتری اسپیواک» به سان استعاره‌ای از رابطه‌ی پیچیده‌ی کاوشگر آگاه و سوژه‌ی ناآگاه تاریخ‌های فرودست، توجه را به سمت حوزه‌ی آشنا و مساله دار «بازنمایی» و «بازنمایی پذیری» جلب می‌سازد. در سپهر این گونه نگرش، اهمیت نقد پیشقراولانه‌ی ادوارد سعید از شرق شناسی، در واکاوی چگونگی برساختگی شرق توسط غرب است، یعنی توجه به شیوه‌ی بازنمایی تصنعی و منطق تفاوت گذارانه‌ی لاجرم فرادستی/فرودستی غرب از دیگری ای که همواره غایب و فاقد امکان سخن گفتن بود، بازنمودی که بر مبنای همکاری دانش و قدرت انجام می‌گرفت. غرب در واقع شرقی را به تصرف در می‌آورد که شرق شناسی پیشتر به آن تجسم ذهنی بخشیده بود. این نوشتار از رهگذر پرداختن به نحوه‌ی بازنمایی شرق و ردیابی تداوم آن در برخی تصویر سازی‌های رسانه‌ای معاصر، درصدد جلب توجه به اندرز‌های ضمنی گفتمان تک گویانه‌ی شرق شناسی برای دانش‌های آلترنانیو است. متن کامل مقاله را در پی دی اف زیر مطالعه بفرمایید 👇. ...
  • گزارش تخلف

🖌. ✍.. «دراویش از یاهو تا عملیات داعشی!»

دراویش در ذهن ما عموما «مردان کهنسال و ریش بلند و ژنده پوشی هستند که کشکول بر دوش و یاهو، یاهو گویان روزی اندکی می‌جویند و صد تن از آنها بر گلیمی بخسبند. آرام و بی آزار. حتی نقاشی شان را در ساندویچی‌ها دیده‌ایم که قلیان به لب به دنیای فانی می‌نگرند. همین!. اما چند وقتی است که آنها را چماق به دست و سنگ در پنجه و در حال زد و خورد با نیروهای انتظامی روایت می‌کنند و از دیشب حمله انتحاری با اتوبوس و پراید و کشتن چند نفر را به حساب آنها نوشتند. درویش و حمله انتحاری؟! درویش و محله اعیان نشین پاسداران؟ درویش و خون و خونریزی؟! درویش و بی طاقتی؟. ...
  • گزارش تخلف

✍ مریم وفائی

بی گمان زبان، پیاله فرهنگ مردمی است که با آن زبان سخن می‌گویندو به وسیله آن با دنیای پیرامونشان وارد کنش میشوند، پدیده‌ای است که هم‌چون موجودی جاندار با مردمان خود زندگی می‌کند، آنها را در بازگو کردن احساس، اندیشه‌ها و دنیای‌شان یاری می‌دهد، در کنارشان رشد میکند، می‌بالد، دگرگون میشود و تحول پیدا می‌کند و حتی گاهی می‌میرد. مرگ هر زبان به معنای مرگ گوشه‌ای از فرهنگ بشری است، مرگ تاریخ، هویت، روان و مرگ آدمی است در کنش با دنیای پیرامونش!. از آنجایی که حق آموزش به زبان مادری، در بسیاری از اسناد و معاهدات حقوق ‌بشری مانند منشور زبان مادری، اعلامیه جهانی حقوق زبانی، بندهای ۳ و ۴ ماده ۴ اعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیت‌های قومی، ملی، زبانی و مذهبی، ماده ۳۰ کنوانسیون حقوق کودک، ماده ۲۷ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی مورد تأکید فراوان قرار گرفته است اما در ایران با آنکه به گونه اساسی و رسمی و قانونی به چنین حقی که بازتابش در اصل پانزدهم قانون نیم بند اساسی و آنهم با اقلیت نام نهادن زبانهای دیگر در حالیکه فراوانی آنها بی شماربوده است و اساسا ساختار فرهنگ و مرزهای جغرافیایی ایران با گوناگون ...
  • گزارش تخلف

#یادداشت✍ داریوش برادری/ تحلیلگرلودویگ ویتگنشتاین تمامی ارثیه و ثروت بزرگ خانوادگیش را بخشید و با پ

✍ داریوش برادری/ تحلیلگر …لودویگ ویتگنشتاین تمامی ارثیه و ثروت بزرگ خانوادگیش را بخشید و با پول اندکی زندگی کرد. آیا او اینکار را کرد، چون مرتاض وار می‌خواست بزید، یا اینکه ادعا بکند که پول و ثروت برایش مهم نیست؟ ایا او می‌خواست فقط بسان استاد فلسفه ایی و یا برای فلسفه بزید؟ نه. او اینکار را کرد، چون چنان مالامال از قدرت و ثروت تاویل افرینی و توانایی بدست گرفتن و تغییر همه واقعیتها را داشت که در برابر چنین ثروت و قدرتی به عنوان فیلسوف همه‌ی ثروتها و معیارهای قبلی برایش بی اهمیت و خنده دار جلوه می‌کرد. زیرا فضیلت والا بقول نیچه یک «فضیلت بخشنده و ایثارگر» است. او هدیه می‌کند چون مملو است و سرریز می‌شود. زیرا ویتگنشتاین توانسته بود که بقول خودش در ابتدای کتاب تراکتوس هر واقعیتی را به قتل برساند و به همراه آن هر معیار عمومی خوشبختی چون پول و غیره را. زیرا او حد و منظر جهان خویش بود و جهانی نو افریده بود، فلسفه و منظری نو. ...
  • گزارش تخلف

وقتی میل زنده به محاق برود قطعا جایش را به توهم «زندگی ورای زندگی» خواهد داد

به قول دریدا، هر وقت زندگیمرگ، یعنی آن زندگی واقعی که شیاریده‌ی مرگ و غیاب و کمبود و تکرار ماشینی ست سرکوب شود، آنچه جایش را می‌گیرد فانتزی است، و فانتزی ناب در مثالی‌ترین شکلش چیزی نیست جز امر مقدس/ حاکمیت: زندگی ناملوث متورم کامل که یکپارچه حضور است و هر جور غیاب و مرگ را پس رانده. اما این «زندگی ورای زندگی» در عین حال فرمول فلسفی ارزش یا «شاءن» هم هست. اگر در نظام‌های فاشیستی مدام درباره‌ی «شاءن بالای زن» حرف می‌زنند و سرکوب لخت-و-عور را تحت عنوان «ارزش والاتری که برای زن قائل ایم» توجیه می‌کنند - و در این زمینه نظام اسلامی ایران ابدا تنها تنها نیست گرچه بارها از نظام‌های فاشیستی مشابه افراطی‌تر و زورگوتر است - دلیلش همین است: فرمول «زندگی ورای زندگی» یا «شاءن» همیشه فرمول ناب حاکمیت تام بوده چون با استعلای زندگی پالوده از زندگی واقعی عملا مرزهای شهر/قانون را تعیین می‌کند و بدین ترتیب هم آستانه‌ی طرد زندگی بی ارزش یا دون شاءن (حیوان) را که دیگر شایسته‌ی زیستن نیست نشان گذاری می‌کند و هم مسیر «درست» زندگی را که همان سلوک مقدس/حاکمانه است به یاد اتباع می‌آورد (کافیست آن شعار سمپتوماتی ...
  • گزارش تخلف

«گرادیوا، حجاب، دین»

✍ پویا ایمانی …در سال ۱۹۰۳ ویلهلم ینسن رومان کوتاهی نوشت با عنوان گرادیوا که احتمالا تنها بعد از تحلیل درخشان فروید در ۱۹۷۰ بدل به یکی از فیگورهای اساطیری زن مدرن شد. داستان گرادیوا از این قرار است که باستان شناس آلمانی جوانی به اسم نوربرت هانولد نقش برجسته‌ی زنی در حال راه رفتن را در موزه‌ای در رم می‌بیند و شیفته‌اش می‌شود. نام زن بازنمایی شده را هم می‌گذارد گرادیوا، به معنی خوش خرام یا آنکه نرم و و با وقار گام بر می‌دارد (ماخوذ از «مارس گرادیووس» که یکی از القاب مارس خدای جنگ رمی‌ها بود و معنی دقیق ش می‌شد مارس در حال قدم رو یا مارسی که رژه می‌رود). وسواس و وسوسه‌ی گرادیوا نوربرت را رها نمی‌کند تا اینکه مرد جوان شبی در خواب زن مرموز را می‌بیند که درست در هنگامه‌ی آتش فشان وزوو، در خیابان‌های پمپی، بر آتش و خاکستر و ویرانه گام بر می‌دارد. باستان شناس جوان به دنبال رویایش عازم پمپی می‌شود …. در پمپی تازه می‌فهمیم توهمات نوربرت در تمام این مدت حاصل میل سرکوب شده‌اش به دختر استاد مشهوری بوده که روبروی خانه‌ی نوربرت، آن دست خیابان زندگی می‌کند. وقتی نوربرت به بهانه‌ی تحقیقات میدانی باستان ...
  • گزارش تخلف

و شاید هم نفی و تبعید آن به پیش از سرعت و سبقت انسان از طبیعت

با این آرزو که کاش می‌بودم و چند ده سال دیگر امکانات زندگی و تمدید زندگی در شرایط چند دهه‌ی دیگر را شاهد می‌بودم، و از نادانی مطلق پس از مرگ چند دهه‌ی دیگر در امان می‌ماندم. برای آدمهایی مثل ما تلخی مرگ، در این وقوع نامنتظر نادانی مطلق است که در بی حسی و بی حرکتی مطلق اتفاق می‌افتد. انگار سیم برق برای همیشه قطع می‌شود و ما در تاریکی مطلق، ناتوان از دیدن و نامیدن، همه‌ی لذت‌های زندگی را زیر آواری ابدی از دست رفته می‌بینیم و خسته از نداشتن و ندانستن بی پایان، ناگزیر و ناخواسته چشم بر خود و هستی خود می‌بندیم. و می‌پذیریم که نباشیم، و شاید اگر معجزه‌ای کرده باشیم، در این شرایط تنها می‌توانیم به زیستن و داشتن و دانستن دیگران بعد از ما، دلخوش بمانیم. یعنی پذیرفته باشیم که همه‌ی زندگی من متعلق به من نیست و من بخش کوچکی از زندگی خودم بوده‌ام و دیگران سهم بیشتر آن را دارند و خواهند داشت تا زندگی از نفس نیفتد …. ...
  • گزارش تخلف

درمان روانکاوی چیست؟

درمان روانکاوی نوع عمیقی از درمان با گفتار است با این هدف که اندیشه‌ها و احساسات ناآگاه یا عمیقا دفن شده را به ذهن آگاه بیاورد. از طریق آن می‌توان تجربیات و عواطف واپس‌زده را که اغلب مربوط به کودکی است بیرون کشید و بررسی کرد. درمانگر و مراجع با همکاری هم بررسی می‌کنند که چگونه این خاطرات واپس‌زده قدیمی بر فکر، رفتار و روابط مراجع در بزرگ‌سالی تأثیر می‌گذارند …چه موقعی به کار می‌رود؟. افراد مبتلا به افسردگی، درگیری‌های عاطفی، ترومای عاطفی، الگوهای رفتاری روان‌نژند، الگوهای رفتاری خودتخریب‌گر، اختلالات شخصیت یا مشکلات پایدار ارتباطی می‌توانند از درمان روانکاوی بهره بگیرند. یک پژوهش کوچک نشان داد که در ۷۷ درصد مراجعان علائم، مشکلات بین‌فردی، کیفیت زندگی و سلامتی بعد از پایان درمان روانکاوی بهبود می‌یابد. این میزان در مرحله پیگیری با گذشت یک سال از اتمام درمان به ۸۰ درصد رسید …از آن چه انتظاری می‌رود؟. چند تکنیک بسیار ویژه در درمان روانکاوی استفاده می‌شود: تداعی آزاد که تداعی فی‌البداهه‌ی واژه‌هاست. درمانگر یک کلمه می‌گوید و مراجع هرچه بلافاصله به ذهنش می‌رسد بیان می‌کند. درمانگر الگوهای م ...
  • گزارش تخلف

بدیو: آدم‌ها به همین اندازه از لیبرالیسم به تنگ آمده‌اند

اگر بنا داریم جان‌باختگان را بشماریم، اجازه دهید همه مردگان را بشماریم …ژوفرن: شما در کتاب‌تان استعمار را مطرح می‌کنید؛ یعنی منفی‌ترین جنبه سرمایه‌داری را…. بدیو: و شما – به شیوه‌ای بس بی‌محاباتر – روی منفی‌ترین جنبه کمونیسم انگشت می‌گذارید …ژوفرن: شما به ما می‌گویید وقتی پای کشتارهای جمعی به میان می‌آید، کمونیسم بدتر از سرمایه‌داری نیست. این ادعا هم بسیار مشکوک است. ولی حتی اگر فرض کنیم حرف شما درست باشد: اگر حق با شما باشد، آن وقت کجا باید به دنبال پیشرفت باشیم؟ و به چه معنی می‌توان ادعا کرد که قربانیان استعمار با قربانیان کمونیسم یربه‌یر می‌شوند؟ بنا به اصول، کمونیسم نیرویی رهایی‌‌بخش است. قاعدتا باید معلوم باشد که به اندازه سرمایه‌داری جنایت به بار نیاورد. اما آنچه روی داده خلاف این بوده …بدیو: فقط به این نکته اشاره می‌کنم که راه سرمایه‌داری به‌شدت جنایت‌آلود است. و نه فقط استعمار. ...
  • گزارش تخلف

گفتگوی آلن بدیو و لوران ژوفرن، سردبیر روزنامه لیبراسیون / قسمت دوم …ژوفرن: شما از «فرضیه کمونیسم» دفاع می‌کنید

مداخله‌های فراوانی در فضای عمومی داشته‌اید وکتاب‌های زیادی منتشر کرده‌اید. چرا انعکاس این «فرضیه» در بحث‌های عمومی اینقدر کم بوده؟ به شما عرض می‌کنم: چون هیچ‌کس آن را نمی‌خواهد. هیچ‌کس نمی‌خواهد تجربه کمونیسم را تکرار کند، تجربه‌ای که به فاجعه و مصیبتی تاریخی ختم شد …بدیو: هیچ‌کس دلش نمی‌خواهد از پی کاری برود که از قبل شکست خورده است. اما خب، دست کشیدن از یک فرضیه به این دلیل که اولین تلاش‌ها برای اثبات آن، به نتیجه نرسید اصلا روش معقولی نیست. باید خدا را شکر کنیم که فیزیکدانان و هنرمندان از این نوع استدلال خط نمی‌گیرند …آلن بدیو! اگر تجربه‌های روسیه و چین به شکست انجامید، چرا خود را مدافع آن تجربه‌ها معرفی می‌کنید؟. بدیو: من وکیل مدافع آنها نیستم. کاملا برعکس، حرف من این است: اگر بنا داریم فرضیه تصرف عادلانه و جمعی ثروت را از دست ندهیم، باید شکست‌های گذشته را تصدیق کنیم و به رسمیت بشناسیم – شکست‌هایی که در نخستین دهه‌های تجربه‌ای چنین پرمعنا و مهم ناگزیرند – و راه‌حل‌هایی نو ابداع کنیم. ...
  • گزارش تخلف