کژ نگریستن این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1 کژ نگریستن ۱۳:۵۶ ۱۳۹۶/۱۱/۲۶ «رؤیا». ✍ ع صمدیان (افرا) …هنوزوهمیشه. خورشیدها ازخاورانها. سرمى زنندو. سایهها. برسر شب. مى شکنند …. ***. بیدارم نکنید! … کژ نگریستن ۱۳:۵۱ ۱۳۹۶/۱۱/۲۶ ❄️ سادهاندیشی یا نواندیشی؟ ✍️ | ۹۶/۱۱/۱ …🔅من سالها گمان میکردم که منشأ همۀ اختلافهای دینشناختی، تفاوت در فهمها است. مثلا تفاوت من و آن قاضی مشهدی که دستور داده است دست دزدی را ببرند، در این است که او این حکم را حکم خدا میداند، و من بریدن دست انسان را به چنین جرمی در چنین جامعهای خلاف روح دین و عدالت و انسانیت میدانم …🔅چون گمان میکردیم که اختلاف مهم و اساسی، در فهم ما از دین است، وقت و نیرو و فرصتهای ارزندهای را صرف گفتوگو و نزاع بر سر مسائل نظری کردیم. اما مدتی است که به این نتیجه رسیدهام که اختلاف در دیدگاههای دینشناختی، کمترین اثر را در رفتارهای ما دارد. مشکل اصلی و بنیادین، در خوی و خصلت و منافع شخصی انسانها است. آن سیستم و آن نظام قضایی و آن ساختار حقوقی که نتیجۀ آن بریدن دست انسانی به جرم دزدیدن گوسفندی باشد، مشکلاتی بسیار بسیار اساسیتر از مسئلۀ فهم و قرائتهای دینی دارد. ممکن است آن قاضی مشهدی، از سر درد دین چنین حکمی داده باشد؛ اما رسیدن چنین شخصی به چنان مسندی، تنها با مکانیسمی ممکن است که در آن دین از انسان هم مظلومتر و معزولتر است …🔅تأثیر فهمهای مختلف از دین در شکلگیری گفتمانهای ... کژ نگریستن ۲۲:۳۶ ۱۳۹۶/۱۱/۲۵ زخم مقدس؛. ✍ حسام محمدی …هیچ گاه پدر را به زیبایی آن لحظهای ندیده بودم، که تاجی از خار بر سر داشت پدر! من آماده مرگم، سنگینی رنجهایت را به شانههای من بسپار.. در لحظۀ واپسین، مسیح، خدا را به تماشای رنجهایت باز میخواند، سکوت جهان را فرامیگیرد، اما این سکوت دهشتناک قرار است زخمهای مسیح را تا ابد تکثیر کند. «مسیح میرود، اما زخمهایش بر تن ما، جاودانه خواهند شد.». امریک در خواب و بیداری مسیح را دیده بود، با همان زخمهایی که از این جهان محتوم بر تن دارد. هنوز جای میخها را میشد بر دست و پاهای مسیح به وضوح دید، هنوز تیشههای انسان بر تن نحیف خدایگانیاش باقی بود. مسیح به پیشواز امریک آمده بوده، در دست راستش تاج خاری بود و در دست چپش تاج گل، امریک مخیر بود که یکی از آن دو را برگزیند. او تاج خار را انتخاب کرده بود و مسیح تاج را بر سر امریک آنچنان فشرده بود، که خارها پیشانیاش را زخمی کرده بودند. امریک زخمها را از مسیح به یادگار گرفته بود، زخمهایی که هیچکس قادر به درکش نبودند و او از عمق جان با زخمهایی مسیحگونه تاوان آن گناه بزرگ را پس میداد.. ... کژ نگریستن ۱۸:۳۸ ۱۳۹۶/۱۱/۲۵ دربارهی سوسیالیسم چه میدانید؟. کیلیپی زیبا و مختصر و مفید درباره سوسیالیسم مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 06:14, 7.6 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام کژ نگریستن ۱۴:۴۹ ۱۳۹۶/۱۱/۲۵ ✍ دکتر مصطفی مهرآئین. جامعه شناس …دچار توهم نشیم دیدن دلایل وضعیت نابسامان موجود و تحلیل شرایط به این معنا نیست که میتونیم با تحلیل و دادن بیانیه و اطلاعیه و ارائه سخنرانی از وضعیت فعلی خارج شیم. به ارائه تحلیلهای ساختاری یا رفتاری و روانشناختی از این شرایط میپردازیم یا فکر میکنیم باید پول بدیم و چندتا طرح پژوهشی بدیم به استادان طرح باز تا شرایط موجودو تحلیل کنند و احتمالا ما بعدش قادریم شرایطو تغییر بدیم و باز ادامه بدیم به حکومت مداریمون. سالهاست این کشور گرفتار گفتار درمانیها و نوشتار درمانیهای هنجاری بیفایده از جنس «باید اینکار بکنیم ….» است که تنها خاصیت شون محو کردن واقعیت و ناممکن کردن پیوند با واقعیت و تجربه جزییات زندگی بوده است. وضعیت موجود ما وضعیت بیماری از جنس سرماخوردگی و درد معده و حتی سرطان نیست که بشه با دارو درمان یا کنترلش کرد. وضعیت امروز ما وضعیت بیمار دارای مشکل زانو درد و دیسک کمر وقطع نخاع است؛ بیماری هایی که از جنس خراب شدن پیچ و مهره ان نه گرفتار شدن در قدرت یک ویروس. کشتی شکسته است، اندام بدن فرسوده شده ان، لولهها در حال ترکیدنن، آب در حال خشک شدنه، زمین فرسوده هست، تیرآهنها در حال شکستن ان، ستونها ... کژ نگریستن ۲۳:۰۷ ۱۳۹۶/۱۱/۲۴ «مرگ اخلاق و قدیس اخلاقی».. روزانه اورا در معابر و مساجد صدا میزنند یکی رزق از او طلب میکند و دیگری رحمت. یکی شاکی او میشود و دیگر طلب بخشش میکند. او کماکان نقش مهمی را در حیات اجتماعی ایرانیان بعهده دارد. نه غروب میکند و نه خسوف. از سحرگاه که در زبان جامعه طلوع میکند تا شبانگاه، در زندگی مردم نقش بازی میکند. اما این چگونه خدایی است که با «مرگ اخلاق» در جامعه هنوز نفس میکشد. داستایفسکی میگفت اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است. منظور وی این بود که خدا بنیاد اخلاق است و در فقدان او، هر کاری مجاز است. حتی آدم کشی! ... کژ نگریستن ۲۱:۳۹ ۱۳۹۶/۱۱/۲۴ در خاموشی زاد.. به جستجوی تو. بر درگاه کوه میگریم، در آستانهی دریا و علف …به جستجوی تو. در معبر بادها میگریم. در چارراه فصول،. در چارچوب شکستهی پنجرهیی. که آسمان ابرآلوده را. قابی کهنه میگیرد ….... …به انتظار تصویر تو. این دفتر خالی. تا چند. کژ نگریستن ۲۱:۳۷ ۱۳۹۶/۱۱/۲۴ عکسهای یحیی دهقانپور از مراسم تدفین فروغ فرخزاد همراه با توضیحات عکاس مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 07:13, 11.8 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام سال ۱۳۴۵ در چنین روزی فروغ فرخزاد بر اثر تصادف اتومبیل درگذشت، او به عنوان یکی از شاعران بزرگ معاصر به شمار آید … کژ نگریستن ۲۱:۳۲ ۱۳۹۶/۱۱/۲۴ 🎨نقاشی از فروغ_فرخزاد به فراخور ۲۴ بهمن سال روز جاودانگی اش یاد … کژ نگریستن ۱۹:۰۲ ۱۳۹۶/۱۱/۲۴ ✍. 🖌.. «هراس از نقد» «باور» من همچون گاو مش حسن. وقتی کسی میگوید «من باور دارم به»، منظورش این است که آن «باور داشتن به»، یک نوع سرمایه، دارایی و ملک او حساب میشود. او در واقع از رابطهی مالکانهاش با باورهایش پرده برمی دارد. من همان گونه که ماشین دارم، همسر دارم، مدرک دارم، دوستانی دارم، «باورها» یی نیز دارم. این «داشتن» های من است. اینها گویی اسباب و اثاثیهای است که به دست آوردهام و جزوی از زندگی من محسوب میشوند. و من مالک هر چیزی هستم که در اختیار دارم. اگر کسی متعرض ماشین ام شود، حتی ممکن است به قیمت جانم آن را حفظ کنم. ماشین من باید از حرامیان و دزدان در امان باشد، حتی اگر آن ماشین، نقایص بسیاری داشته باشد. ... کژ نگریستن ۱۲:۲۸ ۱۳۹۶/۱۱/۲۴ «مرد فراموش شده؛» ✍ حسام محمدی …طعم گس ملال را زیر لب مزه مزه میکنم، گویی آخرین چشم انداز جهان، ایستادن بر بام تنهایی و خیره شدن بر خروار خروار ناامیدی ست … جایی که تنها، نقطه انهدام و شکست ردپایش را بر ما عیان میکند و انسانها عاری از هر امر متعالی با ملال همبستر میشوند. اینجا، ما محقرانه بر آستانۀ زوال میایستیم و بی هیچ اختیاری بر تقدیر شوممان زانو میزنیم. تنهایی و سرگشتگی، ما را تا حقیرترین نقطه از هستی به پس میراند و «امید» برای همیشه کوله بارش را از این ویرانه بر میبندد. در اوج چنین زوالی هیچ نشانی از تعالی دیده نمیشود و ما دائما با «هیچ» در میآمیزیم …. تنهایی و ملال به مهمانی هر خانهای میرود و پشت هر لبخندی، خمیازهای از ملال پنهان میماند. بنا به روایت نویسنده حتی مهم نیست تا کجا فرار میکنیم، چرا که فاصله، هیچ چیزی را از میان نخواهد برد، مگر میشود از این سایۀ نه چندان خوشایند هم گریخت!؟ تنها میبایست در مقابل تمام این شوربختیها قدری منعطف عمل کنیم و خود را عامدانه بر دامن این تقدیر سیاه بسپاریم.. بر نگارۀ دیکسون خیره شوید، در فضایی کدر و خاکستری رنگ، بدن هایی که با شتاب عبور میکنند ... کژ نگریستن ۱۱:۲۰ ۱۳۹۶/۱۱/۲۴ ✍ عبدالله صمدیان (افرا) …. قدرت اتم است، تامنفجروتکثیرنشود،. ارزش ندارد دانش هم چنین است. آیافروغ هم به همین رسیده بود؟ که. گفت: …وتکه تکه شدن، رازآن وجودمتحدى. بود/که ازحقیرترین ذره هایش/آفتاب. به دنیاآمد.٢٢/ ٤/ ٩٦. کژ نگریستن ۲۳:۴۵ ۱۳۹۶/۱۱/۲۳ «ترس»... ما یاد گرفتهایم که از هر چیزی بترسیم.. کل زندگی ما سرشار از و اضطراب و بزدلی است، ترس از «دوزخ» ترس از عذاب. ما خوب و شریفیم چون میترسیم، اما واقعا فضیلتى که بر «ترس» استوار است چه ارزشی دارد؟! …. کژ نگریستن ۱۸:۲۹ ۱۳۹۶/۱۱/۲۳ «پس از جنگ عمدتا با دو گونه خودکشی مواجهیم نخست آن دستهای که به ظهور تروما پس از یک رخداد اضطراب انگیز مربوط اند. در اینگونه موارد گویی سربازان به هیچ وجه قادر نیستند پس از فروپاشی ساختارهای فانتزی فردیشان دوباره خود را جمع و جور کنند. سربازانی که پس از رخداد اضطراب انگیز شدیدا دچار تروما میشدند اغلب نمیخواستند وداع نامهای بنویسند و از خودکشی شان به عنوان وسیلهای برای خطاب قرار دادن دیگری استفاده کنند. در عوض خودکشی آنها از جنس همان چیزی است که لکان اقدام به کنش مینامد؛ [یعنی] عمل خودویرانگری سوژه که نمیکوشد با آن پاسخ دیگری را برانگیزد. نوع رایج دوم خودکشی که در میان کهنه سربازان جنگ دیده میشود مشابه مورد دریاسالار بوردا است. این خودکشیها به مسئلهی جایگاه و احترام مربوط اند. سربازان جنگی اغلب احساس میکنند در قبال زحماتی که در جنگ متحمل شدهاند بازشناسی نمادین مناسبی دریافت نکردهاند و خودکشی آخرین تلاش نومیدانهی آنها برای دریافت پاسخی از جانب دیگری است. به این دلیل است که این سربازان نامهای مینویسند و در آن کار خود را توضیح میدهند؛ به این امید که سرانجام دیگری آنها را مورد بازشناسی قرار دهد. این خودکشیها ... کژ نگریستن ۱۴:۵۳ ۱۳۹۶/۱۱/۲۳ 🚫🚫مقایسهی چیست؟ در زندگی خودتان مقایسه انجام ندهید‼️ ✍ دکتر محسن زندی …یعنی مثلا من با دور شکم ۵۰ بیایم خودم را با علی دایی ده سال قبل مقایسه کنم که چرا او هی فرت و فرت گل میزد و با هر گل کرور کرور اسکناس پارو میکرد و به متراژ املاک میافزود، و من همچنان همان آقایی که بودم هستم.. خب این خیلی کار ای است. حالا جدای از عدالتیها وشکافهای طبقاتی وحشتناک و رانتهای خفن در جامعهی ما، من که نهایت فعالیت بدنیام باز کردن درب یخچال است نباید خودم را با علی دایی و قابلیتها و تلاشهایش مقایسه کنم. تازه از این هم بگذریم که در ممالک توسعه نیافته بعضی چیزها ارزش خیلی بیشتری از فکر کردن دارد.. یا مثلا بیایم خودم را با و# یونگ مقایسه کنم کهای وای چرا من فروید نمیشوم. یا با یک ی به اوج رسیده مقایسه کنم که چرا پدر من عرضه نداشته آقا شود و من را با خوب و بزایاند.. یا ننهام مثلا چرا مثل فلان بازیگر نشده که هم از قیافهی گوگوشیاش در سینما نان دربیاورد و هم از توبرهی سیاست شدن.. این مقایسههای عمودی چیزی جز و ندارد. آخرش هم آدم را به جایی نمیرساند. ... کژ نگریستن ۱۲:۴۴ ۱۳۹۶/۱۱/۲۳ آیا همه ما هستیم؟ یا در زندگی میکنیم؟. ✍ امیر شمس … مقصودم ترویج پدیدہ # «سکسی بودن» در افکار امروزیست: لخت تر٬ جذابتر و سکسیتر. چه کسی است که انکار کند، انسان از جذب این پدیده است ولی گویی این آسانترین روش برای جلب توجه امروزیست. نه اینجا نمیخواهم سخنان بزرگان و روانشناسان را مطرح کنم!. فقط میخواهم ببینم که اگر رسانههای دنیا سعی در ترویج این پدیده دارند و حتی در تبلیغ آدامس هم از جذابیت جنسی استفاده میکنند، چقدر در مغز نوجوان امروزی تاثیر گذارند. جنگیدن با خواستههای ذاتی انسان سخت است، اما فاجعه از جایی اغاز میشود که دیگر ویژگی هایمان را فراموش کنیم و فقط اغواگر شویم. به عکسهای دوستان و خودتان نگاه کنید. در مهمانی ها٬ کافه شاپها و مراسمهاهای سه رخ و لبهای غنچه کرده و چهرههای عملی و لباسهای کم شده و برهنهتر، لهجه هایی که جلوی یکدیگر لوستر میشوند و پوشش هایی که در همه جا یکی شده است! چه خیابان، چه مهمانی؛ همهاش شبیه هم است!. اگر هم در عکسهایمان چنین نمیکنیم، شاید اعتماد به نفسشں را نداریم ولی در دل آرزوی اینگونه «بودن» ها را داریم!. ... کژ نگریستن ۲۲:۵۱ ۱۳۹۶/۱۱/۲۲ از ایدئولوژی تا گفتمان؛ سوژه، قدرت و حقیقت. ✍ محسن کرمانی/ ابولفضل دلاوری. تعداد صفحات؛ ۳۸ از_ایدئولوژی_تا_گفتمان_سوژه_قدرت.pdf ( 433.6 KB ) دانلود و مشاهده در تلگرام کژ نگریستن ۲۲:۵۱ ۱۳۹۶/۱۱/۲۲ از ایدئولوژی تا گفتمان؛ سوژه، قدرت و حقیقت. ✍ محسن کرمانی/ ابوالفضل دلاوری …. چکیده با اوج گرفتن مباحثات و مجادلات ناشی از چرخش پسامدرن و رواج رهیافتهای پساساختارگرایی و پسامارکسیسم در ادبیات علوم اجتماعی، مفاهیم ایدئولوژی، هژمونی و گفتمان به کاربردترین و مناقشه برانگیزترین مفاهیم در این حوزه بدل شدند. دستاورد این منازعات فکری شکل گیری طیف وسیعی از نظریات و تفاسیر در مورد این مفاهیم بود. به فراخور، در سالهای اخیر نیز گرایش و علاقه فراوانی در فضای فکری جامعه ما به ویژه در قالب رواج نظریه و روش تحلیل گفتمان ایجاد گردیده است. اما در مواردی مشاهده میشود که این مفاهیم بدون توجه و آگاهی از تشابهات و تمایزات نظری و مفهومی میان آنها بکار برده میشوند. بر همین اساس، در این مقاله تلاش گردیده است با اخذ رویکردی توصیفی و تحلیلی تشابهات و تمایزات این مفاهیم در میان دیدگاه مهمترین نظریه پردازان این حوزه همچون مارکس، آلتوسر، گرامشی، فوکو و لاکلائو و موفه مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. نتایج حاصل از این مطالعه نیز بیانگر این نکته است که هر یک از مفاهیم یاد شده در نظریههای مختلف، معنای متفاوتی میباشد، بنابراین محققان باید پیش از کاربست هر یک از این مفاهیم با مشخص نمودن نوع رویکرد ... کژ نگریستن ۱۸:۳۰ ۱۳۹۶/۱۱/۲۲ پیام یک معلم آمریکایى و شاگردانش بعد از یاد گرفتن فارسى به ایرانیان، و جواب آنها به شعار مرگ بر آمریکا …! مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 02:26, 5.9 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام به هیچ عنوان از دست ندید …. کژ نگریستن ۱۲:۲۶ ۱۳۹۶/۱۱/۲۲ ✍ علی سروش کیا …. چه بسار اند بزرگانی که نام ندارند هر کدام مان شاید با پارهای از این افراد بر خورده باشیم و با بعضی شان در دوستی و رابطه مانده باشیم. کسانی که انسان بودن را در آنان دیدهایم. اینان، از آن رو که بزرگی شان در فاصلهی با تو نیست، تو را مرعوب بلندایی که دارند نمیکنند و مایههای درونی ات را، نه که نمیسوزانند، که سوز بالیدن میدهند. در اینها است که خلوص و صمیمیت را به عینه تجربه میکنیم و معنای دوستی و دوست داشتن را میفهمیم و میسازیم. بر عکس بزرگان نام دار که شاید از نزدیک دیدن شان، موجب سرخوردگی مان شود، در نزدیکی این بی نامان است زندگی و انسان را زیبا مییابیم. و البته، چه بسا بسیاری از این بی نامان به خاطر فرجامی قهرمانانه، نام یافته باشند. اما آن فرجام، خود بر آمده از مایهای است که در بی نامی داشته. و چه بسیار اند این بی نامان بزرگ که نه نام آوری از خاطرشان خطور کرده و نه فرجامی نام شان را به ثبت حافظهی جمعی برده. اینان، بی آن که دیده شوند، به زندگی معنا و طراوت میدهند. ... ‹ 86 87 88 89 90 91 92 ›
کژ نگریستن ۱۳:۵۶ ۱۳۹۶/۱۱/۲۶ «رؤیا». ✍ ع صمدیان (افرا) …هنوزوهمیشه. خورشیدها ازخاورانها. سرمى زنندو. سایهها. برسر شب. مى شکنند …. ***. بیدارم نکنید! …
کژ نگریستن ۱۳:۵۱ ۱۳۹۶/۱۱/۲۶ ❄️ سادهاندیشی یا نواندیشی؟ ✍️ | ۹۶/۱۱/۱ …🔅من سالها گمان میکردم که منشأ همۀ اختلافهای دینشناختی، تفاوت در فهمها است. مثلا تفاوت من و آن قاضی مشهدی که دستور داده است دست دزدی را ببرند، در این است که او این حکم را حکم خدا میداند، و من بریدن دست انسان را به چنین جرمی در چنین جامعهای خلاف روح دین و عدالت و انسانیت میدانم …🔅چون گمان میکردیم که اختلاف مهم و اساسی، در فهم ما از دین است، وقت و نیرو و فرصتهای ارزندهای را صرف گفتوگو و نزاع بر سر مسائل نظری کردیم. اما مدتی است که به این نتیجه رسیدهام که اختلاف در دیدگاههای دینشناختی، کمترین اثر را در رفتارهای ما دارد. مشکل اصلی و بنیادین، در خوی و خصلت و منافع شخصی انسانها است. آن سیستم و آن نظام قضایی و آن ساختار حقوقی که نتیجۀ آن بریدن دست انسانی به جرم دزدیدن گوسفندی باشد، مشکلاتی بسیار بسیار اساسیتر از مسئلۀ فهم و قرائتهای دینی دارد. ممکن است آن قاضی مشهدی، از سر درد دین چنین حکمی داده باشد؛ اما رسیدن چنین شخصی به چنان مسندی، تنها با مکانیسمی ممکن است که در آن دین از انسان هم مظلومتر و معزولتر است …🔅تأثیر فهمهای مختلف از دین در شکلگیری گفتمانهای ...
کژ نگریستن ۲۲:۳۶ ۱۳۹۶/۱۱/۲۵ زخم مقدس؛. ✍ حسام محمدی …هیچ گاه پدر را به زیبایی آن لحظهای ندیده بودم، که تاجی از خار بر سر داشت پدر! من آماده مرگم، سنگینی رنجهایت را به شانههای من بسپار.. در لحظۀ واپسین، مسیح، خدا را به تماشای رنجهایت باز میخواند، سکوت جهان را فرامیگیرد، اما این سکوت دهشتناک قرار است زخمهای مسیح را تا ابد تکثیر کند. «مسیح میرود، اما زخمهایش بر تن ما، جاودانه خواهند شد.». امریک در خواب و بیداری مسیح را دیده بود، با همان زخمهایی که از این جهان محتوم بر تن دارد. هنوز جای میخها را میشد بر دست و پاهای مسیح به وضوح دید، هنوز تیشههای انسان بر تن نحیف خدایگانیاش باقی بود. مسیح به پیشواز امریک آمده بوده، در دست راستش تاج خاری بود و در دست چپش تاج گل، امریک مخیر بود که یکی از آن دو را برگزیند. او تاج خار را انتخاب کرده بود و مسیح تاج را بر سر امریک آنچنان فشرده بود، که خارها پیشانیاش را زخمی کرده بودند. امریک زخمها را از مسیح به یادگار گرفته بود، زخمهایی که هیچکس قادر به درکش نبودند و او از عمق جان با زخمهایی مسیحگونه تاوان آن گناه بزرگ را پس میداد.. ...
کژ نگریستن ۱۸:۳۸ ۱۳۹۶/۱۱/۲۵ دربارهی سوسیالیسم چه میدانید؟. کیلیپی زیبا و مختصر و مفید درباره سوسیالیسم مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 06:14, 7.6 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام
کژ نگریستن ۱۴:۴۹ ۱۳۹۶/۱۱/۲۵ ✍ دکتر مصطفی مهرآئین. جامعه شناس …دچار توهم نشیم دیدن دلایل وضعیت نابسامان موجود و تحلیل شرایط به این معنا نیست که میتونیم با تحلیل و دادن بیانیه و اطلاعیه و ارائه سخنرانی از وضعیت فعلی خارج شیم. به ارائه تحلیلهای ساختاری یا رفتاری و روانشناختی از این شرایط میپردازیم یا فکر میکنیم باید پول بدیم و چندتا طرح پژوهشی بدیم به استادان طرح باز تا شرایط موجودو تحلیل کنند و احتمالا ما بعدش قادریم شرایطو تغییر بدیم و باز ادامه بدیم به حکومت مداریمون. سالهاست این کشور گرفتار گفتار درمانیها و نوشتار درمانیهای هنجاری بیفایده از جنس «باید اینکار بکنیم ….» است که تنها خاصیت شون محو کردن واقعیت و ناممکن کردن پیوند با واقعیت و تجربه جزییات زندگی بوده است. وضعیت موجود ما وضعیت بیماری از جنس سرماخوردگی و درد معده و حتی سرطان نیست که بشه با دارو درمان یا کنترلش کرد. وضعیت امروز ما وضعیت بیمار دارای مشکل زانو درد و دیسک کمر وقطع نخاع است؛ بیماری هایی که از جنس خراب شدن پیچ و مهره ان نه گرفتار شدن در قدرت یک ویروس. کشتی شکسته است، اندام بدن فرسوده شده ان، لولهها در حال ترکیدنن، آب در حال خشک شدنه، زمین فرسوده هست، تیرآهنها در حال شکستن ان، ستونها ...
کژ نگریستن ۲۳:۰۷ ۱۳۹۶/۱۱/۲۴ «مرگ اخلاق و قدیس اخلاقی».. روزانه اورا در معابر و مساجد صدا میزنند یکی رزق از او طلب میکند و دیگری رحمت. یکی شاکی او میشود و دیگر طلب بخشش میکند. او کماکان نقش مهمی را در حیات اجتماعی ایرانیان بعهده دارد. نه غروب میکند و نه خسوف. از سحرگاه که در زبان جامعه طلوع میکند تا شبانگاه، در زندگی مردم نقش بازی میکند. اما این چگونه خدایی است که با «مرگ اخلاق» در جامعه هنوز نفس میکشد. داستایفسکی میگفت اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است. منظور وی این بود که خدا بنیاد اخلاق است و در فقدان او، هر کاری مجاز است. حتی آدم کشی! ...
کژ نگریستن ۲۱:۳۹ ۱۳۹۶/۱۱/۲۴ در خاموشی زاد.. به جستجوی تو. بر درگاه کوه میگریم، در آستانهی دریا و علف …به جستجوی تو. در معبر بادها میگریم. در چارراه فصول،. در چارچوب شکستهی پنجرهیی. که آسمان ابرآلوده را. قابی کهنه میگیرد ….... …به انتظار تصویر تو. این دفتر خالی. تا چند.
کژ نگریستن ۲۱:۳۷ ۱۳۹۶/۱۱/۲۴ عکسهای یحیی دهقانپور از مراسم تدفین فروغ فرخزاد همراه با توضیحات عکاس مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 07:13, 11.8 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام سال ۱۳۴۵ در چنین روزی فروغ فرخزاد بر اثر تصادف اتومبیل درگذشت، او به عنوان یکی از شاعران بزرگ معاصر به شمار آید …
کژ نگریستن ۱۹:۰۲ ۱۳۹۶/۱۱/۲۴ ✍. 🖌.. «هراس از نقد» «باور» من همچون گاو مش حسن. وقتی کسی میگوید «من باور دارم به»، منظورش این است که آن «باور داشتن به»، یک نوع سرمایه، دارایی و ملک او حساب میشود. او در واقع از رابطهی مالکانهاش با باورهایش پرده برمی دارد. من همان گونه که ماشین دارم، همسر دارم، مدرک دارم، دوستانی دارم، «باورها» یی نیز دارم. این «داشتن» های من است. اینها گویی اسباب و اثاثیهای است که به دست آوردهام و جزوی از زندگی من محسوب میشوند. و من مالک هر چیزی هستم که در اختیار دارم. اگر کسی متعرض ماشین ام شود، حتی ممکن است به قیمت جانم آن را حفظ کنم. ماشین من باید از حرامیان و دزدان در امان باشد، حتی اگر آن ماشین، نقایص بسیاری داشته باشد. ...
کژ نگریستن ۱۲:۲۸ ۱۳۹۶/۱۱/۲۴ «مرد فراموش شده؛» ✍ حسام محمدی …طعم گس ملال را زیر لب مزه مزه میکنم، گویی آخرین چشم انداز جهان، ایستادن بر بام تنهایی و خیره شدن بر خروار خروار ناامیدی ست … جایی که تنها، نقطه انهدام و شکست ردپایش را بر ما عیان میکند و انسانها عاری از هر امر متعالی با ملال همبستر میشوند. اینجا، ما محقرانه بر آستانۀ زوال میایستیم و بی هیچ اختیاری بر تقدیر شوممان زانو میزنیم. تنهایی و سرگشتگی، ما را تا حقیرترین نقطه از هستی به پس میراند و «امید» برای همیشه کوله بارش را از این ویرانه بر میبندد. در اوج چنین زوالی هیچ نشانی از تعالی دیده نمیشود و ما دائما با «هیچ» در میآمیزیم …. تنهایی و ملال به مهمانی هر خانهای میرود و پشت هر لبخندی، خمیازهای از ملال پنهان میماند. بنا به روایت نویسنده حتی مهم نیست تا کجا فرار میکنیم، چرا که فاصله، هیچ چیزی را از میان نخواهد برد، مگر میشود از این سایۀ نه چندان خوشایند هم گریخت!؟ تنها میبایست در مقابل تمام این شوربختیها قدری منعطف عمل کنیم و خود را عامدانه بر دامن این تقدیر سیاه بسپاریم.. بر نگارۀ دیکسون خیره شوید، در فضایی کدر و خاکستری رنگ، بدن هایی که با شتاب عبور میکنند ...
کژ نگریستن ۱۱:۲۰ ۱۳۹۶/۱۱/۲۴ ✍ عبدالله صمدیان (افرا) …. قدرت اتم است، تامنفجروتکثیرنشود،. ارزش ندارد دانش هم چنین است. آیافروغ هم به همین رسیده بود؟ که. گفت: …وتکه تکه شدن، رازآن وجودمتحدى. بود/که ازحقیرترین ذره هایش/آفتاب. به دنیاآمد.٢٢/ ٤/ ٩٦.
کژ نگریستن ۲۳:۴۵ ۱۳۹۶/۱۱/۲۳ «ترس»... ما یاد گرفتهایم که از هر چیزی بترسیم.. کل زندگی ما سرشار از و اضطراب و بزدلی است، ترس از «دوزخ» ترس از عذاب. ما خوب و شریفیم چون میترسیم، اما واقعا فضیلتى که بر «ترس» استوار است چه ارزشی دارد؟! ….
کژ نگریستن ۱۸:۲۹ ۱۳۹۶/۱۱/۲۳ «پس از جنگ عمدتا با دو گونه خودکشی مواجهیم نخست آن دستهای که به ظهور تروما پس از یک رخداد اضطراب انگیز مربوط اند. در اینگونه موارد گویی سربازان به هیچ وجه قادر نیستند پس از فروپاشی ساختارهای فانتزی فردیشان دوباره خود را جمع و جور کنند. سربازانی که پس از رخداد اضطراب انگیز شدیدا دچار تروما میشدند اغلب نمیخواستند وداع نامهای بنویسند و از خودکشی شان به عنوان وسیلهای برای خطاب قرار دادن دیگری استفاده کنند. در عوض خودکشی آنها از جنس همان چیزی است که لکان اقدام به کنش مینامد؛ [یعنی] عمل خودویرانگری سوژه که نمیکوشد با آن پاسخ دیگری را برانگیزد. نوع رایج دوم خودکشی که در میان کهنه سربازان جنگ دیده میشود مشابه مورد دریاسالار بوردا است. این خودکشیها به مسئلهی جایگاه و احترام مربوط اند. سربازان جنگی اغلب احساس میکنند در قبال زحماتی که در جنگ متحمل شدهاند بازشناسی نمادین مناسبی دریافت نکردهاند و خودکشی آخرین تلاش نومیدانهی آنها برای دریافت پاسخی از جانب دیگری است. به این دلیل است که این سربازان نامهای مینویسند و در آن کار خود را توضیح میدهند؛ به این امید که سرانجام دیگری آنها را مورد بازشناسی قرار دهد. این خودکشیها ...
کژ نگریستن ۱۴:۵۳ ۱۳۹۶/۱۱/۲۳ 🚫🚫مقایسهی چیست؟ در زندگی خودتان مقایسه انجام ندهید‼️ ✍ دکتر محسن زندی …یعنی مثلا من با دور شکم ۵۰ بیایم خودم را با علی دایی ده سال قبل مقایسه کنم که چرا او هی فرت و فرت گل میزد و با هر گل کرور کرور اسکناس پارو میکرد و به متراژ املاک میافزود، و من همچنان همان آقایی که بودم هستم.. خب این خیلی کار ای است. حالا جدای از عدالتیها وشکافهای طبقاتی وحشتناک و رانتهای خفن در جامعهی ما، من که نهایت فعالیت بدنیام باز کردن درب یخچال است نباید خودم را با علی دایی و قابلیتها و تلاشهایش مقایسه کنم. تازه از این هم بگذریم که در ممالک توسعه نیافته بعضی چیزها ارزش خیلی بیشتری از فکر کردن دارد.. یا مثلا بیایم خودم را با و# یونگ مقایسه کنم کهای وای چرا من فروید نمیشوم. یا با یک ی به اوج رسیده مقایسه کنم که چرا پدر من عرضه نداشته آقا شود و من را با خوب و بزایاند.. یا ننهام مثلا چرا مثل فلان بازیگر نشده که هم از قیافهی گوگوشیاش در سینما نان دربیاورد و هم از توبرهی سیاست شدن.. این مقایسههای عمودی چیزی جز و ندارد. آخرش هم آدم را به جایی نمیرساند. ...
کژ نگریستن ۱۲:۴۴ ۱۳۹۶/۱۱/۲۳ آیا همه ما هستیم؟ یا در زندگی میکنیم؟. ✍ امیر شمس … مقصودم ترویج پدیدہ # «سکسی بودن» در افکار امروزیست: لخت تر٬ جذابتر و سکسیتر. چه کسی است که انکار کند، انسان از جذب این پدیده است ولی گویی این آسانترین روش برای جلب توجه امروزیست. نه اینجا نمیخواهم سخنان بزرگان و روانشناسان را مطرح کنم!. فقط میخواهم ببینم که اگر رسانههای دنیا سعی در ترویج این پدیده دارند و حتی در تبلیغ آدامس هم از جذابیت جنسی استفاده میکنند، چقدر در مغز نوجوان امروزی تاثیر گذارند. جنگیدن با خواستههای ذاتی انسان سخت است، اما فاجعه از جایی اغاز میشود که دیگر ویژگی هایمان را فراموش کنیم و فقط اغواگر شویم. به عکسهای دوستان و خودتان نگاه کنید. در مهمانی ها٬ کافه شاپها و مراسمهاهای سه رخ و لبهای غنچه کرده و چهرههای عملی و لباسهای کم شده و برهنهتر، لهجه هایی که جلوی یکدیگر لوستر میشوند و پوشش هایی که در همه جا یکی شده است! چه خیابان، چه مهمانی؛ همهاش شبیه هم است!. اگر هم در عکسهایمان چنین نمیکنیم، شاید اعتماد به نفسشں را نداریم ولی در دل آرزوی اینگونه «بودن» ها را داریم!. ...
کژ نگریستن ۲۲:۵۱ ۱۳۹۶/۱۱/۲۲ از ایدئولوژی تا گفتمان؛ سوژه، قدرت و حقیقت. ✍ محسن کرمانی/ ابولفضل دلاوری. تعداد صفحات؛ ۳۸ از_ایدئولوژی_تا_گفتمان_سوژه_قدرت.pdf ( 433.6 KB ) دانلود و مشاهده در تلگرام
کژ نگریستن ۲۲:۵۱ ۱۳۹۶/۱۱/۲۲ از ایدئولوژی تا گفتمان؛ سوژه، قدرت و حقیقت. ✍ محسن کرمانی/ ابوالفضل دلاوری …. چکیده با اوج گرفتن مباحثات و مجادلات ناشی از چرخش پسامدرن و رواج رهیافتهای پساساختارگرایی و پسامارکسیسم در ادبیات علوم اجتماعی، مفاهیم ایدئولوژی، هژمونی و گفتمان به کاربردترین و مناقشه برانگیزترین مفاهیم در این حوزه بدل شدند. دستاورد این منازعات فکری شکل گیری طیف وسیعی از نظریات و تفاسیر در مورد این مفاهیم بود. به فراخور، در سالهای اخیر نیز گرایش و علاقه فراوانی در فضای فکری جامعه ما به ویژه در قالب رواج نظریه و روش تحلیل گفتمان ایجاد گردیده است. اما در مواردی مشاهده میشود که این مفاهیم بدون توجه و آگاهی از تشابهات و تمایزات نظری و مفهومی میان آنها بکار برده میشوند. بر همین اساس، در این مقاله تلاش گردیده است با اخذ رویکردی توصیفی و تحلیلی تشابهات و تمایزات این مفاهیم در میان دیدگاه مهمترین نظریه پردازان این حوزه همچون مارکس، آلتوسر، گرامشی، فوکو و لاکلائو و موفه مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. نتایج حاصل از این مطالعه نیز بیانگر این نکته است که هر یک از مفاهیم یاد شده در نظریههای مختلف، معنای متفاوتی میباشد، بنابراین محققان باید پیش از کاربست هر یک از این مفاهیم با مشخص نمودن نوع رویکرد ...
کژ نگریستن ۱۸:۳۰ ۱۳۹۶/۱۱/۲۲ پیام یک معلم آمریکایى و شاگردانش بعد از یاد گرفتن فارسى به ایرانیان، و جواب آنها به شعار مرگ بر آمریکا …! مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 02:26, 5.9 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام به هیچ عنوان از دست ندید ….
کژ نگریستن ۱۲:۲۶ ۱۳۹۶/۱۱/۲۲ ✍ علی سروش کیا …. چه بسار اند بزرگانی که نام ندارند هر کدام مان شاید با پارهای از این افراد بر خورده باشیم و با بعضی شان در دوستی و رابطه مانده باشیم. کسانی که انسان بودن را در آنان دیدهایم. اینان، از آن رو که بزرگی شان در فاصلهی با تو نیست، تو را مرعوب بلندایی که دارند نمیکنند و مایههای درونی ات را، نه که نمیسوزانند، که سوز بالیدن میدهند. در اینها است که خلوص و صمیمیت را به عینه تجربه میکنیم و معنای دوستی و دوست داشتن را میفهمیم و میسازیم. بر عکس بزرگان نام دار که شاید از نزدیک دیدن شان، موجب سرخوردگی مان شود، در نزدیکی این بی نامان است زندگی و انسان را زیبا مییابیم. و البته، چه بسا بسیاری از این بی نامان به خاطر فرجامی قهرمانانه، نام یافته باشند. اما آن فرجام، خود بر آمده از مایهای است که در بی نامی داشته. و چه بسیار اند این بی نامان بزرگ که نه نام آوری از خاطرشان خطور کرده و نه فرجامی نام شان را به ثبت حافظهی جمعی برده. اینان، بی آن که دیده شوند، به زندگی معنا و طراوت میدهند. ...