کژ نگریستن این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1 کژ نگریستن ۱۷:۲۸ ۱۳۹۶/۱۱/۱۴ تولد دوباره تاریخ. عصر خیزشها و شورشها. ✍ آلن بدیو …در دنیا چه خبر است؟ ما شاهدان نیمه شیفته و نیمه داغان چه هستیم؟ ادامۀ جهانی خسته و فرسوده به هر قیمت؟ بحران خوشخیم همان جهان، که به لطف گسترش پیروزمندانهاش، درب و داغان شده است؟ پایان همان جهان؟ ظهور جهانی متفاوت؟ آنچه در نخستین سالهای قرن بر ما رخ میدهد – چیزی که ظاهرا هیچ نام روشنی در هیچ زبان پذیرفته شدهای. ندارد؟. بگذارید با اربابانمان مشورت کنیم: بانکداران اتو کشیدۀ خردمند، ستارگان رسانهها، نمایندگان مردد کمیسیونهای مالی، سخنگویان «جامعۀ بین الملل»؛ رئیس جمهورهای پرمشغله؛ فیلسوفان نو؛ صاحبان کارخانه و مستغلات؛ فعالان بورس و اعضای هیئت مدیره؛ سیاستبازان وراج اپوزیسیون؛ چهرههای برجسته در پایتخت و ولایات؛ اقتصاددانان متخصص رشد؛ جامعه شناسان متخصص شهروندی؛ کارشناسان خبری انواع و اقسام بحرانها؛ پیشگویان «برخورد تمدنها»؛ رؤسای پلیس، و نظامهای قضایی و «کیفری»؛ ارزیابان سود و باروری؛ سرمقاله نویسان اصلی روزنامههای جدی؛ مدیران منابع انسانی؛ کسانی که خیال میکنند کسی هستند؛ کسانی که بهتر است نادیده شان نگرفت. اینان در اینباره چه دارند که بگویند، همۀ این حاکمان، همۀ این سازندگان ضقاید؛ همۀ این رهبران ... کژ نگریستن ۱۱:۴۰ ۱۳۹۶/۱۱/۱۴ چهره؛. ✍ حسام محمدی ….. چهره غنیترین موجودات است بی حفاظ و بی پناه و در معرض تهدید … چنانکه گویی ما را به عملی از جنس خشونت فرا میخواند … در عین حال چهره آن چیزی است که ما را از کشتن نیز منع میکند … ما گرفتار استبداد چهرهها هستیم، آنها دلالت هایی برای «بودن» اند …چهره عین تجربه است، به گفته لویناس بر «خدا» دلالت دارد نه همچون نشانه بلکه همچون زیر سؤال بردن خودم …چهره بیش از همه عریان است، گرچه عریانیاش موقر و مطبوع است … چهره در عینحال تهیدستترین موجودات است: نوعی فقر ذاتی در چهره وجود دارد، تلاش آدمی برای مخفیکردن این فقر با قیافه گرفتن، با ادا درآوردن، موید همین نکته است … چهره بیحفاظ و در معرض تهدید است، تو گویی ما را به انجام عملی خشونت بار دعوت میکند. ترحم یا توحش، هر دو با چهره عجین شدهاند …به چهره پیرزن خیره شوید، بی حفاظ سخن میگوید … زمانمند است و تاریخی … فرسودگی را به میان شیارها و چین و چروکهای چهرهاش میتوان به نظاره نشست … او در حال قلمرزدایی است … گذر زمان را در این تصویر به وضوح میتوان احساس کرد، او محصول گذشته است و با گذشته عجین شده … او یک فراخون است که بیننده را به خود فرا میخواند … «من تاریخی ناخوان ... کژ نگریستن ۱۸:۲۰ ۱۳۹۶/۱۱/۱۳ 🖌. ✍.. «بوشوگیسم»..، اسم سگ ولگردی بود در کارتون سگی بازیگوش و البته کودن که در مورد هر کسی به خود میگفت: «آخ جون! اون آدم مهربونه ست. فک کنم میخواد با من بازی کنه.» بوشوگ خوش دلانه این را میگفت و دنبال آن شخص راه میافتاد، چه آن فرد انسان خوبی میبود و چه تبهکاری قسی القلب، که بمبی در دست داشت. و یا حتی کسی که نسبت به بوشوگ بی توجه محض و بی رغبت کامل بود. بوشوگ دنبالش راه میافتاد!. بوشوگ مطلقا توان هیچ تشخیصی را نداشت. نه خوب و نه بد! نه دوست و نه دشمن!. طنز ماجرا اکنون این است که کاراکتر فرعی بوشوگ در آن کارتون، اکنون بدل به تیپ غالب وضعیت ما شده است. ... کژ نگریستن ۱۲:۵۸ ۱۳۹۶/۱۱/۱۳ ☘️ آیا نان و امنیت بر آزادی مقدم است؟. ✍️ اصلی من در این نوشتار این است: آیا نان و امنیت بر آزادی مقدم است؟ این پرسش را نهایتا میتوان به پرسش دیگری فروکاست: آیا آزادی از جمله مصادیق «حقوق بشر اساسی» است؟. هیچ کس نمیتواند از حقوق انسانی خود به نحو شایسته بهره مند شود مگر آنکه حداقلی از ضروریات لازم برای یک زندگی سالم و فعال را در اختیار داشته باشد. بنابراین، اگر انسان صاحب حقی باشد، لاجرم صاحب حق امنیت و معیشت هم هست. و این بدان معناست که این دو حق از جمله «حقوق اساسی» انسانها هستند. و چون این استدلال درباره هر انسانی صادق است، بنابراین میتوانیم این حقوق را از جمله حقوق جهانشمول بدانیم …رابطه میان «حق امنیت» و «حق معیشت» از یکسو، و «حق آزادی» از سوی دیگر را چگونه باید فهمید؟ فهم و تحلیل این رابطه از حیث سیاستگذاریهای کلان اجتماعی بسیار مهم است. اگر معلوم شود که «حق آزادی» برخلاف «حق امنیت» و «حق معیشت» از حقوق اساسی نیست، در آن صورت در مقام برنامه ریزی و سیاستگزاریهای کلان در کشورهای فقیر یا درحال توسعه باید تأمین امنیت و معیشت مردم را بر تأمین آزادیهای آنها مقدم داشت. دلیل آن روشن است: همانطور که پیشتر بیان شد، حقوق اساسی پ ... کژ نگریستن ۰۰:۱۳ ۱۳۹۶/۱۱/۱۳ با آنچه در کشورمان میگذرد هیچ یک از ما ایرانیها در ادامه زندگی خود و در برابر تاریخ آبرویی نداریم فرق نمیکند پولدار باشیم یا فقیر، خوب زندگی کنیم یا بد، حساس باشیم یا نه، تحصیل کرده باشیم یا نه، دیندار باشیم یا نه، در آسایش باشیم یا نه. ما بی آبروییم چون سقوط کردهایم …✍ دکتر مصطفی مهرآیین/ جامعه شناس … ... کژ نگریستن ۲۳:۴۲ ۱۳۹۶/۱۱/۱۲ توپیای_سرمایهداری.. ✍ در تابستان ۱۹۸۹ مقالهای با عنوان «پایان تاریخ؟» در نشریه «نشنال اینترست» به چاپ رسید. نویسنده آن «فرانسیس فوکویاما» اعلام کرد که، را شکست داده است و دوران جدیدی آغاز شده است که با محوریت «حقوق بشر»، نظام سیاسی «لیبرال دموکراسی» و نظام اقتصادی تعریف میشود. یک سال بعد، زمانی که کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» از همین نویسنده به چاپ رسید علامت سئوال از عنوان آن حذف شده بود! فوکویاما (دکترای افتصاد سیاسی و آمریکایی ژاپنی تبار) با اشاره به نظریه، در این کتاب کوشید تا آنچه را که پس از فروپاشی دیوار برلین رخ میداد به مثابه فرارسیدن پایان تاریخ توصیف کند. دیدگاه فرانسیس فوکویاما که مورد استقبال «نومحافظه کاران» قرار گرفت سخن از «پایان ایدئولوژی» میگفت، ایدئولوژی هایی که به دنبال ساختن یک «آرمانشهر» و خلق یک «انسان نو» هستند. دیدگاه فوکویاما این بود که همین جامعه موجود لیبرال دموکراسی (فرهنگ و تمدن سرمایه داری غربی) همان آرمانشهری است که در انتظار آن بودیم و این انسان، آخرین انسان است و هر حرکتی از این نقطه ما را نه به سوی آرمانشهر (اتوپیا)، بلکه به سوی جهنم زمینی (دیس توپیا) خواهد برد!. یک ... کژ نگریستن ۱۸:۲۴ ۱۳۹۶/۱۱/۱۲ «دستها؛». دستها، نمودی عینی شده از رنجها، ملالتها و بغض هایی که بر گلو عقیم میمانند دستها، آرایشی از وضعیت طبقاتی و پراکسیس اجتماعی ما انسانها. دستها، اندامی که بی حضورشان، آبستن همآغوشی را هیچ استحکامی در کار نبود …. در این وادی ما همانی هستیم که با دست هایمان انجام میدهیم. دستهای پینه بسته، دستهای ظریف، دستهای رنجور و انگشتان بی رمق، همه و همه تجسدی عینی شده از یک احضار درونی اند، دستانی که فرا میخوانند و دستانی که واپس میزنند … دستانی که سرزندگیشان، تنها حاوی یک پیام عمومیست؛ «گویا هنوز هم میتوان کاری کرد …». دستها همواره تلی از خصومت، نگرانی، تشویش، بی رحمی و البته عشق و مهربانی را با خود به همراه دارند، آنان هم مینوازند و هم سیلی میزنند، دستها محل جمع اضدادند، آنان برانگیزانندۀ احساسات اند، بازنمایانگر وضعیتی که در آن ما مرزی را فرو میشکنیم و دستی را میگیریم و به ورطۀ همدستی نایل میآییم و یا در عملی اروتیک چیزی را لمس میکنیم. دستها در نسبتی پراتیک با جهان بیرونی سوژگی خود را به رخ میکشند و از خلال تماسی که با اشیاء دارند، با جهان بیرون، در هم میآمیزند …. دستها وفادارترین اندام انسانی اند، آنان در هر حال و احوالی همراه انسان اند، به هنگام قدرت ب ... کژ نگریستن ۱۸:۱۹ ۱۳۹۶/۱۱/۱۲ یکی از منحوسترین وجوه زندگی امروزی ما ساختن روایتهای پیش پا افتاده از مهمترین اتفاقات زندگی و تهی ساختن این اتفاقات از معنا و مب سعی میکنیم با مبتذل کردن مسائل از آنها گذر سریع کنیم و آنها را نبینیم و نادیده بینگاریم، آنگونه که گویی اصولا هیچ اتفاقی نیفتاده است. برخورد حاکمیت با اعتراضهای سیاسی اخیر از این گونه است. جنبش مردمی را تقلیل دادهاند به «جنبش معتادان»، معتادانی که احتمالا با وعده دریافت «جنس» خوب از سوی بیگانگان به خیابان آمدهاند و موقع دستگیری از فرط ناتوانی در تحمل درد اعتیاد دست به خودکشی زدهاند. شاید این گونه نگاه کردن به جان آدمیان و ارزش آنها دو روز و فقط دو روز ما را از واقعیتهای دردآور دور کند، اما توهم حل شدن مسائل با چنین برخوردهایی دیر یا زود ما را به ورطه نابودیهای بزرگتر میکشاند. کاش کسی در این جامعه میدانست به جای تحقیر کردن و نادیده انگاشتن انسانها و بی توجهی به درد و رنج مردان و زنان این جامعه و مادران و پدران ساده دل این سرزمین، باید به آنها عشق ورزید و آنان را دوست داشت …✍مصطفی مهرآئین. ... کژ نگریستن ۱۱:۲۴ ۱۳۹۶/۱۱/۱۲ 📄نوشتاری در ضرورت روانکاوی؛ در فضیلت گفتن ✍ «علی نیک جو» …▫️▪️ قسمت چهارم …📄 سوم، زیگموند فروید در مقاله نگفتن (negation) به تشریح چگونگی تأثیر نگفتن و مکانیسم انکارکردن بر آسیبشناسی روانی (سایکوپاتولوژی) آدمی میپردازد: «زمانی که مطلبی negate میشود نگفته باقی میماند، بدین معناست که فرد میخواهد بگوید این مطلبی است که من ترجیح میدهم تا سرکوبشده باقی بماند.» (۵). 📄 بنابر ادبیات فرویدی، من (ego) هیجانات و تجربیات را در ناخودآگاه (uncs) سرکوب میکند تا از دسترس خودآگاه (CS) دور بماند. چراکه حضور عواطف مذکور در خودآگاه اضطراب زاست. از طرفی بخش عمدهای از حال بد آدمی مربوط به (material) عواطفی است که ego ترجیح میدهد تا سرکوبشده (Repressed) باقی بماند. درواقع عواطف سرکوبشده بسان شمشیر داموکلوس برای یکعمر بالای سر سلامت روان باقی میماند. فروید بر این رأی است که ناخودآگاه از جنس کلمه (word) است … 📄 متأخرین فروید ازجمله ژاک لکان هم بر این امر مهر تأیید میزنند: «ناخودآگاه بهصورت کلمه ساختارمند شده است» (۶). 📄 ناخودآگاه سرشار از حرفهای ناگفته است. پس اگر درد از جنس کلمه است، درمان هم از جنس کلمه است. این درد، خود درمان است. ... کژ نگریستن ۲۰:۳۸ ۱۳۹۶/۱۱/۱۱ ❄️ ادیان قداست خود را از میان بردهاند. ✍️ 🔅ادیان با تمایل مفرط به قدسی کردن عالم٬ قداست خود را از میان بردهاند. هنگامی که دین بخواهد در قلمرو عمومی وارد عمل شود٬ به اندازهٔ همان ایدئولوژیهای لاییکی که قصد مبارزه با آنها را دارد عقیم و بی ثمر میشود. در مجموع میتوان گفت که ادیان خود را درگیر مسائلی کردهاند که هم از لحاظ تاریخی و هم از لحاظ روانی٬ فراتر از حوزهٔ صلاحیت آنهاست. صحبت از ممنوعیت سقط جنین در جهانی که با خطر انفجار جمعیت روبروست؛ تلاش برای استقرار حکومت «راما» یا چهرههای مقدسی نظیر او٬ همه و همه برخاسته از خیال پردازی کهن است. مهمتر آن که دین در این راه معنای قدسی خود را از دست میدهد و به امری عادی و بی شکوه بدل میشود. اگر معنویت و روحانیتی وجود داشته باشد٬ فقط و فقط از روح نشأت میگیرد٬ از آنچه رودلف اوتو «عرفان روح» مینامد. این عرفان را با قواعد فقهی کاری نیست٬ به زندگی خصوصی ما نظر ندارد و صرفا در بستری شکوفا میشود که قدس و امر قدسی و سیاست از هم جدا باشند. زیرا انسان دیگر در عصر ساختارهای محکم امر قدسی نمیزید٬ او در عصر هستی شناسی در هم شکسته و ارتباط متقابل همهٔ پدیدههای محسوس٬ معقول و معنوی زندگی می ... کژ نگریستن ۱۱:۰۵ ۱۳۹۶/۱۱/۱۱ 📄 نوشتاری در ضرورت روانکاوی؛ در فضیلت گفتن.. «علی نیک جو» …▫️▪️قسمت سوم 📄۱-۳- صولت صمت، تقبیح گفتن و تقدیس نگفتن تنها محدود به بافتار دینی، عرفانی و ادبی نیست. بلکه تاریخ اقتدارگرای این دیار مطعون، مشحون از شواهدی است که حاکمان کمترین تحملی در برابر سخن متفاوت (و نه الزاما مخالف) مردمان نداشتهاند. شعلههای خشم و خون، ناخودآگاه جمعی را به پاسداشت سکوت فرامیخواند. واقعیات هراسآور و هولانگیزی که در طول سدهها بر تارک تاریخ این ملک و ملت رفته است، ما را به خاموشی و بنابر دعوی نویسنده به خفقان خودخواسته فرامیخواند. ناخودآگاه جمعی ما وارث تاریخی است که در آن زبانها از قفاها به در آمده است. ما وارث تاریخی هستیم که لبها دوختهشده و پاسخ کلمه با گلوله داده شده است. از نادر افشار تا صفویه، از محمود افغان تا قوم قجر، از پهلوی اول تا پهلوی دوم و نیز سالهای متأخر، سرشار از واقعیتهایی است که سکوت را تضمین حیات میداند. ما فرزندان پدرانی هستیم که تنها هفت هزار تن از آنها در تصرف کرمان و به دستور آقامحمدخان چشمانشان از حدقه به در آمد. ما وارث چنین تاریخی هستیم. ... کژ نگریستن ۲۳:۳۶ ۱۳۹۶/۱۱/۱۰ 📄نوشتاری در ضرورت روانکاوی؛ در فضیلت گفتن.. «علی نیک جو» …. ▫️▪️قسمت دوم 📄 برخی از مصلحان اجتماعی هم آنگاه که از فضای اجتماعی سیاسی وارد فضای اگزیستانس و شهودی میشوند، امر بر سکوت میکنند. مرحوم شریعتی که بزرگترین سلاحش کلمه بود و تنها با کلمه تأثیر بیبدیلی در نیمقرن اخیر این دیار گذاشت، وقتی وارد تجارب معنوی خود میشود، گفتن را تقبیح میکند و به تقدیس نگفتن مینشیند. اینگونه است که در کویر میخوانیم:. «حرفهایی است برای نگفتن. حرفهایی که هیچگاه سر به ابتذال گفتن فرود نمیآورند. سرمایه هر فرد به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد.». 📄۱۲ ادبیات کلاسیک، ادبیات فولکلوریک و ضربالمثلها هم انسان ایرانی را انذار به نگفتن میکند و احتراز از گفتن. دقت و تأمل در این گزارهها بیفایده نیست. «زبان سرخ، سرسبز میدهد بر باد». ... کژ نگریستن ۱۹:۴۹ ۱۳۹۶/۱۱/۱۰ روان کاوها با چه چیزی کار میکنند: مهارت یا ابزاری که مقدر و تعیین میکند که کسی روان کاو شود چیست برخی میگویند قطعا توانایی گوش سپردن؛ برخی دیگر معتقدند که نواحی شهوت زای ما قادرمان میسازد با بیماران مان همذات پنداری کنیم؛ گروهی دیگر معتقدند مسئله به گشودگی احتمالی یا نامحتمل ما به روی ناخودآگاه مان مربوط میشود؛ احتمالا همهی اینها درست است، مشروط بر آنکه همه با هم باشند؛ اما این را هم میتوان گفت که فرد با توانایی خود واکاوی میکند تا خود را به مخاطره بیاندازد. فروید وقتی خود را از جامعهی روان پزشکی بیرون میگذاشت و به امور جنسی که شایستهی مداقهی پزشکی تلقی نمیشد توجه نشان میداد، به نحوی خود را به خطر انداخته بود؛ همهی نواندیشان بزرگ در روان کاوی در برابر هیئت حاکمه دست به کاری زدند، کاری که گمان نمیرفت به سرانجام رسیده باشد؛ لکان، کلاین و دیگران که از کسانی که صرفا قلمرو دوکسا را تکرار میکنند تمایز مییابند …. «ملت هایی بدون ملی گرایی». ژولیا کریستوا/ نشر شوند. ... کژ نگریستن ۱۹:۳۷ ۱۳۹۶/۱۱/۱۰ 📄 نوشتاری در ضرورت روانکاوی؛ در فضیلت گفتن.. «علی نیکجو» …▫️▪️قسمت اول 📄نخست، فرهنگ و تاریخ ایرانیان مستقیم و غیرمستقیم، مردمان این دیار را دعوت به سکوت میکند. سنت دینی، ادبیات عرفانی، ادبیات فولکلوریک و تاریخ اقتدارگرای این مرزوبوم، ناخودآگاه جمعی ایرانیان را بر میمنت سکوت و صولت صمت رهنمون ساخته است. از این منظر شاید پر بیراه نباشد طعنهای که در کنفرانس بوستون به رواندرمانگر و سایکوآنالیست ایرانی زدهاند: «ایرانیها مگر میتوانند تداعی آزاد (Free association) کنند.» (همایونپور، ۲۰۱۲). گزارههای متعددی ما را به نگفتن فرامیخواند:. 📄۱۱ در سنت دینی عرفانی مستندات فراوانی امر بر کنترل زبان میکند. روایات متعددی است که:. «هر کس ساکتتر باشد، سالمتر است». یا از امام جعفر صادق (ع) آورده شده: «سکوت، کلید هر گونه راحت و آسایش دنیوی و اخروی است …. برای شخص جاهل، پرده ساتر و برای عالم زینت است. ... کژ نگریستن ۱۰:۵۷ ۱۳۹۶/۱۱/۱۰ ✍. 🖌.. «در باب قضاوت کردن دیگران» چه بسیار میشنویم بزرگان گفتهاند و توصیه کردهاند که از داوری بپرهیزید و دیگران را قضاوت نکنید. چنین توصیهای (فارغ از این که درست یا نادرست باشد اما باید پرسید)، آیا امکانپذیر است؟ آیا قضاوت کردن، کنش ارادی است؟. در این توصیه، پیش فرضی قابل تامل و احتمالا واجد اشکال نهفته است. پیش فرض این است که، عمل داوری و قضاوت، کنشی خودخواسته و ارادی است. و از این رو آن را منع میکنند. اما باید اندیشید نقش اختیار و ارادهی آدمی در عمل داوری و قضاوت به چه میزانی است … بر این باورم که داوری کردن در ساحت ذهن، عمل ارادی و اختیاری نیست از این رو توصیه به داوری نکردن در بارهی دیگران را توصیه شدنی و کارآمد نمیدانم. این سخن البته نمیخواهد امکان داوری نکردن را به صورت مطلق رد کند اما واقعیت زندگی و زیستن ما نشان میدهد که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم مستمرا در حال قضاوت کردن هستیم.. و البته داوری و قضاوت هم انواعی دارد. ... کژ نگریستن ۱۹:۵۸ ۱۳۹۶/۱۱/۰۹ «تنها گناهی که آدمی و تو و من میتوانیم مرتکب بشویم، این است که دست از تمنامندی و آرزویمان برداریم» ▪️ژاک لکان- روانکاو. کژ نگریستن ۱۶:۴۷ ۱۳۹۶/۱۱/۰۹ زن خیابان انقلاب جریان دارد. دومین بودن حتا از اولین مهمتر است؛ اتفاق را به جریان بدل میکند با وجود سخرههای فراوان هایسفید و نادیده گرفتن آن، این کمپین کارش را کرده است؛ جسارت نافرمانی.. تصویر زن خیابان انقلاب نمادین هست. زنی که بر بلندی ایستاده است. بالاتر از رهگذرها و تماشاچیها. نمیتوان ندیدش و نادیده از کنارش گذشت. نمادی قدرتمند برای رهایی، برای زیستن، برای انقلاب. زنان خیابان انقلاب نوید روزهای خوب آیندهاند …. مسعود سلطانی. ... کژ نگریستن ۱۶:۴۷ ۱۳۹۶/۱۱/۰۹ #دختران_انقلاب کژ نگریستن ۱۶:۳۲ ۱۳۹۶/۱۱/۰۹ «بیمسئولیتیها، دولت، سلبیریتیها، و مرگومیر زلزلهزدگان».. ✍ امیر چمنی.. یکم: عبدالکریم سروش سالها پیش گفته بود: صادق زیباکلام، نه آدم صادقی است، نه کلام زیبایی دارد …دوم:. سه ماه از زلزلهی کرمانشاه میگذرد. در این سه ماه هر مصیبتی بوده سر مردم زلزلهزده آمده است. خودکشی، مرگ، سرمازدگی، بیخانمانی، آوارگی، مهاجرت، مشکلات روحیروانی، افسردگی، بیکاری، نداشتن درآمد و هزار درد و رنج دیگر. همهی اینها به این خاطر است که نه دولت و نه نهادهای مسئول به وظایف، تعهدات و وعدههای خود در قبال بحران زلزله به خوبی عمل نکردهاند. توزیع کانکس که در مقابل پولهای جمع شده، اعتبار تخصیصی دولت و کمکهای ملی و بینالمللی، هزینه حساب نمیشود، الان به بحرانی بزرگ تبدیل شده است و طبق اعلام فرماندار سرپل ذهاب، هنوز ۶۰ درصد از زلزلهزدگان کانکس ندارند. حال نمیدانیم اگر الان زیر برف و سرما قرار نیست به داد زلزلهزدگان برسند، پس این پولها و منابع چه زمانی به درد خواهند خورد. آیا عقلا، قانونا و اخلاقا مجموعههای دولتی و غیردولتی میتوانند، وضعیت موجود و رنجها و مرگها را نادیده بگیرند و حال را قربانی موعود آیندهای نامعلوم کنند؟ آیا میتوانند بگویند مردم چند ماه در سختترین و بدترین ... کژ نگریستن ۱۱:۲۰ ۱۳۹۶/۱۱/۰۹ «توهم جهش طبقاتی» ✍ رضا مجد …در جوامعی که فاصله طبقاتی بیداد میکند، قدرت حاکم، برای سرپوش گذاشتن روی فاصلهها و شکافها و تفاوتهای موجود از یک نوع توهم سود میبرد، «توهم جهش طبقاتی»، کارکرد این توهم بازتولید امید در سطح روئی یک «ناامیدی ریشهای» آنهم در طبقات پایین و زیر خط فقر، یا همان طبقه بیچیزان است، سازوکار این توهم در سطح کلان بازتولید و قوام بخشیدن به ساختار این سیستم نابرابر و پوشاندن شکافهای آن است. توهمی که با چنگ انداختن به پارهای روانشناسیهای موفقیت، انواع شانس بخت و انواع قرعه کشیهای خرد و کلان که هر روزه شاهدش هستیم، به ما بقبولاند که میتوانیم با تلاش و استفادهی بهینه از موقعیتها و با کمی هم برخورداری از شانس، به زندگی دلخواه و بهتری دست پیدا کنیم، (در حالی که در واقعیت امر فاصله بین فقیر و مرفه، کیلومترهاست، ما میتوانیم، با یک جهش طبقاتی این فاصله را طی کرده، و از دل فقر مطلق به دل رفاه مطلق بجهیم، و دنیای خیالی خودمان را مبدل به دنیایی واقعی بکنیم، چیزی که اینجا کاذب است این نیست که آنها وعدهی دروغ میدهند یا به وعده خود عمل نمیکنند، و یا تقلب میکنند، بلکه دقیقا کاذب است چون به ... ‹ 88 89 90 91 92 93 94 ›
کژ نگریستن ۱۷:۲۸ ۱۳۹۶/۱۱/۱۴ تولد دوباره تاریخ. عصر خیزشها و شورشها. ✍ آلن بدیو …در دنیا چه خبر است؟ ما شاهدان نیمه شیفته و نیمه داغان چه هستیم؟ ادامۀ جهانی خسته و فرسوده به هر قیمت؟ بحران خوشخیم همان جهان، که به لطف گسترش پیروزمندانهاش، درب و داغان شده است؟ پایان همان جهان؟ ظهور جهانی متفاوت؟ آنچه در نخستین سالهای قرن بر ما رخ میدهد – چیزی که ظاهرا هیچ نام روشنی در هیچ زبان پذیرفته شدهای. ندارد؟. بگذارید با اربابانمان مشورت کنیم: بانکداران اتو کشیدۀ خردمند، ستارگان رسانهها، نمایندگان مردد کمیسیونهای مالی، سخنگویان «جامعۀ بین الملل»؛ رئیس جمهورهای پرمشغله؛ فیلسوفان نو؛ صاحبان کارخانه و مستغلات؛ فعالان بورس و اعضای هیئت مدیره؛ سیاستبازان وراج اپوزیسیون؛ چهرههای برجسته در پایتخت و ولایات؛ اقتصاددانان متخصص رشد؛ جامعه شناسان متخصص شهروندی؛ کارشناسان خبری انواع و اقسام بحرانها؛ پیشگویان «برخورد تمدنها»؛ رؤسای پلیس، و نظامهای قضایی و «کیفری»؛ ارزیابان سود و باروری؛ سرمقاله نویسان اصلی روزنامههای جدی؛ مدیران منابع انسانی؛ کسانی که خیال میکنند کسی هستند؛ کسانی که بهتر است نادیده شان نگرفت. اینان در اینباره چه دارند که بگویند، همۀ این حاکمان، همۀ این سازندگان ضقاید؛ همۀ این رهبران ...
کژ نگریستن ۱۱:۴۰ ۱۳۹۶/۱۱/۱۴ چهره؛. ✍ حسام محمدی ….. چهره غنیترین موجودات است بی حفاظ و بی پناه و در معرض تهدید … چنانکه گویی ما را به عملی از جنس خشونت فرا میخواند … در عین حال چهره آن چیزی است که ما را از کشتن نیز منع میکند … ما گرفتار استبداد چهرهها هستیم، آنها دلالت هایی برای «بودن» اند …چهره عین تجربه است، به گفته لویناس بر «خدا» دلالت دارد نه همچون نشانه بلکه همچون زیر سؤال بردن خودم …چهره بیش از همه عریان است، گرچه عریانیاش موقر و مطبوع است … چهره در عینحال تهیدستترین موجودات است: نوعی فقر ذاتی در چهره وجود دارد، تلاش آدمی برای مخفیکردن این فقر با قیافه گرفتن، با ادا درآوردن، موید همین نکته است … چهره بیحفاظ و در معرض تهدید است، تو گویی ما را به انجام عملی خشونت بار دعوت میکند. ترحم یا توحش، هر دو با چهره عجین شدهاند …به چهره پیرزن خیره شوید، بی حفاظ سخن میگوید … زمانمند است و تاریخی … فرسودگی را به میان شیارها و چین و چروکهای چهرهاش میتوان به نظاره نشست … او در حال قلمرزدایی است … گذر زمان را در این تصویر به وضوح میتوان احساس کرد، او محصول گذشته است و با گذشته عجین شده … او یک فراخون است که بیننده را به خود فرا میخواند … «من تاریخی ناخوان ...
کژ نگریستن ۱۸:۲۰ ۱۳۹۶/۱۱/۱۳ 🖌. ✍.. «بوشوگیسم»..، اسم سگ ولگردی بود در کارتون سگی بازیگوش و البته کودن که در مورد هر کسی به خود میگفت: «آخ جون! اون آدم مهربونه ست. فک کنم میخواد با من بازی کنه.» بوشوگ خوش دلانه این را میگفت و دنبال آن شخص راه میافتاد، چه آن فرد انسان خوبی میبود و چه تبهکاری قسی القلب، که بمبی در دست داشت. و یا حتی کسی که نسبت به بوشوگ بی توجه محض و بی رغبت کامل بود. بوشوگ دنبالش راه میافتاد!. بوشوگ مطلقا توان هیچ تشخیصی را نداشت. نه خوب و نه بد! نه دوست و نه دشمن!. طنز ماجرا اکنون این است که کاراکتر فرعی بوشوگ در آن کارتون، اکنون بدل به تیپ غالب وضعیت ما شده است. ...
کژ نگریستن ۱۲:۵۸ ۱۳۹۶/۱۱/۱۳ ☘️ آیا نان و امنیت بر آزادی مقدم است؟. ✍️ اصلی من در این نوشتار این است: آیا نان و امنیت بر آزادی مقدم است؟ این پرسش را نهایتا میتوان به پرسش دیگری فروکاست: آیا آزادی از جمله مصادیق «حقوق بشر اساسی» است؟. هیچ کس نمیتواند از حقوق انسانی خود به نحو شایسته بهره مند شود مگر آنکه حداقلی از ضروریات لازم برای یک زندگی سالم و فعال را در اختیار داشته باشد. بنابراین، اگر انسان صاحب حقی باشد، لاجرم صاحب حق امنیت و معیشت هم هست. و این بدان معناست که این دو حق از جمله «حقوق اساسی» انسانها هستند. و چون این استدلال درباره هر انسانی صادق است، بنابراین میتوانیم این حقوق را از جمله حقوق جهانشمول بدانیم …رابطه میان «حق امنیت» و «حق معیشت» از یکسو، و «حق آزادی» از سوی دیگر را چگونه باید فهمید؟ فهم و تحلیل این رابطه از حیث سیاستگذاریهای کلان اجتماعی بسیار مهم است. اگر معلوم شود که «حق آزادی» برخلاف «حق امنیت» و «حق معیشت» از حقوق اساسی نیست، در آن صورت در مقام برنامه ریزی و سیاستگزاریهای کلان در کشورهای فقیر یا درحال توسعه باید تأمین امنیت و معیشت مردم را بر تأمین آزادیهای آنها مقدم داشت. دلیل آن روشن است: همانطور که پیشتر بیان شد، حقوق اساسی پ ...
کژ نگریستن ۰۰:۱۳ ۱۳۹۶/۱۱/۱۳ با آنچه در کشورمان میگذرد هیچ یک از ما ایرانیها در ادامه زندگی خود و در برابر تاریخ آبرویی نداریم فرق نمیکند پولدار باشیم یا فقیر، خوب زندگی کنیم یا بد، حساس باشیم یا نه، تحصیل کرده باشیم یا نه، دیندار باشیم یا نه، در آسایش باشیم یا نه. ما بی آبروییم چون سقوط کردهایم …✍ دکتر مصطفی مهرآیین/ جامعه شناس … ...
کژ نگریستن ۲۳:۴۲ ۱۳۹۶/۱۱/۱۲ توپیای_سرمایهداری.. ✍ در تابستان ۱۹۸۹ مقالهای با عنوان «پایان تاریخ؟» در نشریه «نشنال اینترست» به چاپ رسید. نویسنده آن «فرانسیس فوکویاما» اعلام کرد که، را شکست داده است و دوران جدیدی آغاز شده است که با محوریت «حقوق بشر»، نظام سیاسی «لیبرال دموکراسی» و نظام اقتصادی تعریف میشود. یک سال بعد، زمانی که کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» از همین نویسنده به چاپ رسید علامت سئوال از عنوان آن حذف شده بود! فوکویاما (دکترای افتصاد سیاسی و آمریکایی ژاپنی تبار) با اشاره به نظریه، در این کتاب کوشید تا آنچه را که پس از فروپاشی دیوار برلین رخ میداد به مثابه فرارسیدن پایان تاریخ توصیف کند. دیدگاه فرانسیس فوکویاما که مورد استقبال «نومحافظه کاران» قرار گرفت سخن از «پایان ایدئولوژی» میگفت، ایدئولوژی هایی که به دنبال ساختن یک «آرمانشهر» و خلق یک «انسان نو» هستند. دیدگاه فوکویاما این بود که همین جامعه موجود لیبرال دموکراسی (فرهنگ و تمدن سرمایه داری غربی) همان آرمانشهری است که در انتظار آن بودیم و این انسان، آخرین انسان است و هر حرکتی از این نقطه ما را نه به سوی آرمانشهر (اتوپیا)، بلکه به سوی جهنم زمینی (دیس توپیا) خواهد برد!. یک ...
کژ نگریستن ۱۸:۲۴ ۱۳۹۶/۱۱/۱۲ «دستها؛». دستها، نمودی عینی شده از رنجها، ملالتها و بغض هایی که بر گلو عقیم میمانند دستها، آرایشی از وضعیت طبقاتی و پراکسیس اجتماعی ما انسانها. دستها، اندامی که بی حضورشان، آبستن همآغوشی را هیچ استحکامی در کار نبود …. در این وادی ما همانی هستیم که با دست هایمان انجام میدهیم. دستهای پینه بسته، دستهای ظریف، دستهای رنجور و انگشتان بی رمق، همه و همه تجسدی عینی شده از یک احضار درونی اند، دستانی که فرا میخوانند و دستانی که واپس میزنند … دستانی که سرزندگیشان، تنها حاوی یک پیام عمومیست؛ «گویا هنوز هم میتوان کاری کرد …». دستها همواره تلی از خصومت، نگرانی، تشویش، بی رحمی و البته عشق و مهربانی را با خود به همراه دارند، آنان هم مینوازند و هم سیلی میزنند، دستها محل جمع اضدادند، آنان برانگیزانندۀ احساسات اند، بازنمایانگر وضعیتی که در آن ما مرزی را فرو میشکنیم و دستی را میگیریم و به ورطۀ همدستی نایل میآییم و یا در عملی اروتیک چیزی را لمس میکنیم. دستها در نسبتی پراتیک با جهان بیرونی سوژگی خود را به رخ میکشند و از خلال تماسی که با اشیاء دارند، با جهان بیرون، در هم میآمیزند …. دستها وفادارترین اندام انسانی اند، آنان در هر حال و احوالی همراه انسان اند، به هنگام قدرت ب ...
کژ نگریستن ۱۸:۱۹ ۱۳۹۶/۱۱/۱۲ یکی از منحوسترین وجوه زندگی امروزی ما ساختن روایتهای پیش پا افتاده از مهمترین اتفاقات زندگی و تهی ساختن این اتفاقات از معنا و مب سعی میکنیم با مبتذل کردن مسائل از آنها گذر سریع کنیم و آنها را نبینیم و نادیده بینگاریم، آنگونه که گویی اصولا هیچ اتفاقی نیفتاده است. برخورد حاکمیت با اعتراضهای سیاسی اخیر از این گونه است. جنبش مردمی را تقلیل دادهاند به «جنبش معتادان»، معتادانی که احتمالا با وعده دریافت «جنس» خوب از سوی بیگانگان به خیابان آمدهاند و موقع دستگیری از فرط ناتوانی در تحمل درد اعتیاد دست به خودکشی زدهاند. شاید این گونه نگاه کردن به جان آدمیان و ارزش آنها دو روز و فقط دو روز ما را از واقعیتهای دردآور دور کند، اما توهم حل شدن مسائل با چنین برخوردهایی دیر یا زود ما را به ورطه نابودیهای بزرگتر میکشاند. کاش کسی در این جامعه میدانست به جای تحقیر کردن و نادیده انگاشتن انسانها و بی توجهی به درد و رنج مردان و زنان این جامعه و مادران و پدران ساده دل این سرزمین، باید به آنها عشق ورزید و آنان را دوست داشت …✍مصطفی مهرآئین. ...
کژ نگریستن ۱۱:۲۴ ۱۳۹۶/۱۱/۱۲ 📄نوشتاری در ضرورت روانکاوی؛ در فضیلت گفتن ✍ «علی نیک جو» …▫️▪️ قسمت چهارم …📄 سوم، زیگموند فروید در مقاله نگفتن (negation) به تشریح چگونگی تأثیر نگفتن و مکانیسم انکارکردن بر آسیبشناسی روانی (سایکوپاتولوژی) آدمی میپردازد: «زمانی که مطلبی negate میشود نگفته باقی میماند، بدین معناست که فرد میخواهد بگوید این مطلبی است که من ترجیح میدهم تا سرکوبشده باقی بماند.» (۵). 📄 بنابر ادبیات فرویدی، من (ego) هیجانات و تجربیات را در ناخودآگاه (uncs) سرکوب میکند تا از دسترس خودآگاه (CS) دور بماند. چراکه حضور عواطف مذکور در خودآگاه اضطراب زاست. از طرفی بخش عمدهای از حال بد آدمی مربوط به (material) عواطفی است که ego ترجیح میدهد تا سرکوبشده (Repressed) باقی بماند. درواقع عواطف سرکوبشده بسان شمشیر داموکلوس برای یکعمر بالای سر سلامت روان باقی میماند. فروید بر این رأی است که ناخودآگاه از جنس کلمه (word) است … 📄 متأخرین فروید ازجمله ژاک لکان هم بر این امر مهر تأیید میزنند: «ناخودآگاه بهصورت کلمه ساختارمند شده است» (۶). 📄 ناخودآگاه سرشار از حرفهای ناگفته است. پس اگر درد از جنس کلمه است، درمان هم از جنس کلمه است. این درد، خود درمان است. ...
کژ نگریستن ۲۰:۳۸ ۱۳۹۶/۱۱/۱۱ ❄️ ادیان قداست خود را از میان بردهاند. ✍️ 🔅ادیان با تمایل مفرط به قدسی کردن عالم٬ قداست خود را از میان بردهاند. هنگامی که دین بخواهد در قلمرو عمومی وارد عمل شود٬ به اندازهٔ همان ایدئولوژیهای لاییکی که قصد مبارزه با آنها را دارد عقیم و بی ثمر میشود. در مجموع میتوان گفت که ادیان خود را درگیر مسائلی کردهاند که هم از لحاظ تاریخی و هم از لحاظ روانی٬ فراتر از حوزهٔ صلاحیت آنهاست. صحبت از ممنوعیت سقط جنین در جهانی که با خطر انفجار جمعیت روبروست؛ تلاش برای استقرار حکومت «راما» یا چهرههای مقدسی نظیر او٬ همه و همه برخاسته از خیال پردازی کهن است. مهمتر آن که دین در این راه معنای قدسی خود را از دست میدهد و به امری عادی و بی شکوه بدل میشود. اگر معنویت و روحانیتی وجود داشته باشد٬ فقط و فقط از روح نشأت میگیرد٬ از آنچه رودلف اوتو «عرفان روح» مینامد. این عرفان را با قواعد فقهی کاری نیست٬ به زندگی خصوصی ما نظر ندارد و صرفا در بستری شکوفا میشود که قدس و امر قدسی و سیاست از هم جدا باشند. زیرا انسان دیگر در عصر ساختارهای محکم امر قدسی نمیزید٬ او در عصر هستی شناسی در هم شکسته و ارتباط متقابل همهٔ پدیدههای محسوس٬ معقول و معنوی زندگی می ...
کژ نگریستن ۱۱:۰۵ ۱۳۹۶/۱۱/۱۱ 📄 نوشتاری در ضرورت روانکاوی؛ در فضیلت گفتن.. «علی نیک جو» …▫️▪️قسمت سوم 📄۱-۳- صولت صمت، تقبیح گفتن و تقدیس نگفتن تنها محدود به بافتار دینی، عرفانی و ادبی نیست. بلکه تاریخ اقتدارگرای این دیار مطعون، مشحون از شواهدی است که حاکمان کمترین تحملی در برابر سخن متفاوت (و نه الزاما مخالف) مردمان نداشتهاند. شعلههای خشم و خون، ناخودآگاه جمعی را به پاسداشت سکوت فرامیخواند. واقعیات هراسآور و هولانگیزی که در طول سدهها بر تارک تاریخ این ملک و ملت رفته است، ما را به خاموشی و بنابر دعوی نویسنده به خفقان خودخواسته فرامیخواند. ناخودآگاه جمعی ما وارث تاریخی است که در آن زبانها از قفاها به در آمده است. ما وارث تاریخی هستیم که لبها دوختهشده و پاسخ کلمه با گلوله داده شده است. از نادر افشار تا صفویه، از محمود افغان تا قوم قجر، از پهلوی اول تا پهلوی دوم و نیز سالهای متأخر، سرشار از واقعیتهایی است که سکوت را تضمین حیات میداند. ما فرزندان پدرانی هستیم که تنها هفت هزار تن از آنها در تصرف کرمان و به دستور آقامحمدخان چشمانشان از حدقه به در آمد. ما وارث چنین تاریخی هستیم. ...
کژ نگریستن ۲۳:۳۶ ۱۳۹۶/۱۱/۱۰ 📄نوشتاری در ضرورت روانکاوی؛ در فضیلت گفتن.. «علی نیک جو» …. ▫️▪️قسمت دوم 📄 برخی از مصلحان اجتماعی هم آنگاه که از فضای اجتماعی سیاسی وارد فضای اگزیستانس و شهودی میشوند، امر بر سکوت میکنند. مرحوم شریعتی که بزرگترین سلاحش کلمه بود و تنها با کلمه تأثیر بیبدیلی در نیمقرن اخیر این دیار گذاشت، وقتی وارد تجارب معنوی خود میشود، گفتن را تقبیح میکند و به تقدیس نگفتن مینشیند. اینگونه است که در کویر میخوانیم:. «حرفهایی است برای نگفتن. حرفهایی که هیچگاه سر به ابتذال گفتن فرود نمیآورند. سرمایه هر فرد به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد.». 📄۱۲ ادبیات کلاسیک، ادبیات فولکلوریک و ضربالمثلها هم انسان ایرانی را انذار به نگفتن میکند و احتراز از گفتن. دقت و تأمل در این گزارهها بیفایده نیست. «زبان سرخ، سرسبز میدهد بر باد». ...
کژ نگریستن ۱۹:۴۹ ۱۳۹۶/۱۱/۱۰ روان کاوها با چه چیزی کار میکنند: مهارت یا ابزاری که مقدر و تعیین میکند که کسی روان کاو شود چیست برخی میگویند قطعا توانایی گوش سپردن؛ برخی دیگر معتقدند که نواحی شهوت زای ما قادرمان میسازد با بیماران مان همذات پنداری کنیم؛ گروهی دیگر معتقدند مسئله به گشودگی احتمالی یا نامحتمل ما به روی ناخودآگاه مان مربوط میشود؛ احتمالا همهی اینها درست است، مشروط بر آنکه همه با هم باشند؛ اما این را هم میتوان گفت که فرد با توانایی خود واکاوی میکند تا خود را به مخاطره بیاندازد. فروید وقتی خود را از جامعهی روان پزشکی بیرون میگذاشت و به امور جنسی که شایستهی مداقهی پزشکی تلقی نمیشد توجه نشان میداد، به نحوی خود را به خطر انداخته بود؛ همهی نواندیشان بزرگ در روان کاوی در برابر هیئت حاکمه دست به کاری زدند، کاری که گمان نمیرفت به سرانجام رسیده باشد؛ لکان، کلاین و دیگران که از کسانی که صرفا قلمرو دوکسا را تکرار میکنند تمایز مییابند …. «ملت هایی بدون ملی گرایی». ژولیا کریستوا/ نشر شوند. ...
کژ نگریستن ۱۹:۳۷ ۱۳۹۶/۱۱/۱۰ 📄 نوشتاری در ضرورت روانکاوی؛ در فضیلت گفتن.. «علی نیکجو» …▫️▪️قسمت اول 📄نخست، فرهنگ و تاریخ ایرانیان مستقیم و غیرمستقیم، مردمان این دیار را دعوت به سکوت میکند. سنت دینی، ادبیات عرفانی، ادبیات فولکلوریک و تاریخ اقتدارگرای این مرزوبوم، ناخودآگاه جمعی ایرانیان را بر میمنت سکوت و صولت صمت رهنمون ساخته است. از این منظر شاید پر بیراه نباشد طعنهای که در کنفرانس بوستون به رواندرمانگر و سایکوآنالیست ایرانی زدهاند: «ایرانیها مگر میتوانند تداعی آزاد (Free association) کنند.» (همایونپور، ۲۰۱۲). گزارههای متعددی ما را به نگفتن فرامیخواند:. 📄۱۱ در سنت دینی عرفانی مستندات فراوانی امر بر کنترل زبان میکند. روایات متعددی است که:. «هر کس ساکتتر باشد، سالمتر است». یا از امام جعفر صادق (ع) آورده شده: «سکوت، کلید هر گونه راحت و آسایش دنیوی و اخروی است …. برای شخص جاهل، پرده ساتر و برای عالم زینت است. ...
کژ نگریستن ۱۰:۵۷ ۱۳۹۶/۱۱/۱۰ ✍. 🖌.. «در باب قضاوت کردن دیگران» چه بسیار میشنویم بزرگان گفتهاند و توصیه کردهاند که از داوری بپرهیزید و دیگران را قضاوت نکنید. چنین توصیهای (فارغ از این که درست یا نادرست باشد اما باید پرسید)، آیا امکانپذیر است؟ آیا قضاوت کردن، کنش ارادی است؟. در این توصیه، پیش فرضی قابل تامل و احتمالا واجد اشکال نهفته است. پیش فرض این است که، عمل داوری و قضاوت، کنشی خودخواسته و ارادی است. و از این رو آن را منع میکنند. اما باید اندیشید نقش اختیار و ارادهی آدمی در عمل داوری و قضاوت به چه میزانی است … بر این باورم که داوری کردن در ساحت ذهن، عمل ارادی و اختیاری نیست از این رو توصیه به داوری نکردن در بارهی دیگران را توصیه شدنی و کارآمد نمیدانم. این سخن البته نمیخواهد امکان داوری نکردن را به صورت مطلق رد کند اما واقعیت زندگی و زیستن ما نشان میدهد که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم مستمرا در حال قضاوت کردن هستیم.. و البته داوری و قضاوت هم انواعی دارد. ...
کژ نگریستن ۱۹:۵۸ ۱۳۹۶/۱۱/۰۹ «تنها گناهی که آدمی و تو و من میتوانیم مرتکب بشویم، این است که دست از تمنامندی و آرزویمان برداریم» ▪️ژاک لکان- روانکاو.
کژ نگریستن ۱۶:۴۷ ۱۳۹۶/۱۱/۰۹ زن خیابان انقلاب جریان دارد. دومین بودن حتا از اولین مهمتر است؛ اتفاق را به جریان بدل میکند با وجود سخرههای فراوان هایسفید و نادیده گرفتن آن، این کمپین کارش را کرده است؛ جسارت نافرمانی.. تصویر زن خیابان انقلاب نمادین هست. زنی که بر بلندی ایستاده است. بالاتر از رهگذرها و تماشاچیها. نمیتوان ندیدش و نادیده از کنارش گذشت. نمادی قدرتمند برای رهایی، برای زیستن، برای انقلاب. زنان خیابان انقلاب نوید روزهای خوب آیندهاند …. مسعود سلطانی. ...
کژ نگریستن ۱۶:۳۲ ۱۳۹۶/۱۱/۰۹ «بیمسئولیتیها، دولت، سلبیریتیها، و مرگومیر زلزلهزدگان».. ✍ امیر چمنی.. یکم: عبدالکریم سروش سالها پیش گفته بود: صادق زیباکلام، نه آدم صادقی است، نه کلام زیبایی دارد …دوم:. سه ماه از زلزلهی کرمانشاه میگذرد. در این سه ماه هر مصیبتی بوده سر مردم زلزلهزده آمده است. خودکشی، مرگ، سرمازدگی، بیخانمانی، آوارگی، مهاجرت، مشکلات روحیروانی، افسردگی، بیکاری، نداشتن درآمد و هزار درد و رنج دیگر. همهی اینها به این خاطر است که نه دولت و نه نهادهای مسئول به وظایف، تعهدات و وعدههای خود در قبال بحران زلزله به خوبی عمل نکردهاند. توزیع کانکس که در مقابل پولهای جمع شده، اعتبار تخصیصی دولت و کمکهای ملی و بینالمللی، هزینه حساب نمیشود، الان به بحرانی بزرگ تبدیل شده است و طبق اعلام فرماندار سرپل ذهاب، هنوز ۶۰ درصد از زلزلهزدگان کانکس ندارند. حال نمیدانیم اگر الان زیر برف و سرما قرار نیست به داد زلزلهزدگان برسند، پس این پولها و منابع چه زمانی به درد خواهند خورد. آیا عقلا، قانونا و اخلاقا مجموعههای دولتی و غیردولتی میتوانند، وضعیت موجود و رنجها و مرگها را نادیده بگیرند و حال را قربانی موعود آیندهای نامعلوم کنند؟ آیا میتوانند بگویند مردم چند ماه در سختترین و بدترین ...
کژ نگریستن ۱۱:۲۰ ۱۳۹۶/۱۱/۰۹ «توهم جهش طبقاتی» ✍ رضا مجد …در جوامعی که فاصله طبقاتی بیداد میکند، قدرت حاکم، برای سرپوش گذاشتن روی فاصلهها و شکافها و تفاوتهای موجود از یک نوع توهم سود میبرد، «توهم جهش طبقاتی»، کارکرد این توهم بازتولید امید در سطح روئی یک «ناامیدی ریشهای» آنهم در طبقات پایین و زیر خط فقر، یا همان طبقه بیچیزان است، سازوکار این توهم در سطح کلان بازتولید و قوام بخشیدن به ساختار این سیستم نابرابر و پوشاندن شکافهای آن است. توهمی که با چنگ انداختن به پارهای روانشناسیهای موفقیت، انواع شانس بخت و انواع قرعه کشیهای خرد و کلان که هر روزه شاهدش هستیم، به ما بقبولاند که میتوانیم با تلاش و استفادهی بهینه از موقعیتها و با کمی هم برخورداری از شانس، به زندگی دلخواه و بهتری دست پیدا کنیم، (در حالی که در واقعیت امر فاصله بین فقیر و مرفه، کیلومترهاست، ما میتوانیم، با یک جهش طبقاتی این فاصله را طی کرده، و از دل فقر مطلق به دل رفاه مطلق بجهیم، و دنیای خیالی خودمان را مبدل به دنیایی واقعی بکنیم، چیزی که اینجا کاذب است این نیست که آنها وعدهی دروغ میدهند یا به وعده خود عمل نمیکنند، و یا تقلب میکنند، بلکه دقیقا کاذب است چون به ...