این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1


«از سخنرانی دکتر میترا کدیور» …تنها به این دلیل که شخص در قرن ۲۰ یا الان قرن ۲۱ زندگی می‌کند و از تکنولوژی این قرن بهره می‌گیرد و

حالا برای‌تان توضیح می‌دهم. «به هر دری زدن» یک اصطلاح نسبتا رایج بین آنالیزان‌ها است زیرا که آن‌ها آن را با گوشت و پوست خود لمس کرده‌اند و دقیقا به این دلیل که هر دری را زدند و از تمام آن‌ها ناامید شدند که بالاخره سر از دفتر کار روانکاو درآوردند، توجه کنید که من نمی‌گویم مطب بلکه دفتر کار روانکاو چون روانکاوی با طبابت زمین تا آسمان متفاوت است. بله این آنالیزان‌ها همه درها را زدند و از همه آن‌ها ناامید شدند وگرنه اگر دری در این میان برای آن‌ها کارساز بود همان‌جا متوقف می‌شدند و هیچ وقت هم گذرشان به دفتر روانکاو نمی‌افتاد. آن درهایی که آنالیزان‌ها همه را زدند و ازشان ناامید شدند، درهایی هستند که در طول تاریخ یکی یکی به وجود آمدند و مدتی هم کارساز بوده‌اند و زمانی که عملا کارایی خود را از دست دادند جای خود را به در بعدی دادند. روانکاوی در این صورت محصول عدم کارایی تاریخی تمام درهای سلف است و اگر روانکاوی کارآیی خودش را حفظ نکند ناچار جای خود را به در بعدی خواهد داد و یا اگر استحاله شود، ناگزیر ابنای بشر به درهای قبلی رو خواهند آورد، حالا با چه میزان موفقیت و کامیابی این خود مقوله دیگری اس ...
  • گزارش تخلف

«ابراهیم و میل پدر کشی» …زیگموند فروید در کتاب توتم و تابو فرضیه‌ای را درمورد احساس دینی مطرح میکند

این فرضیه علارغم اینکه اسطوره‌ای است تماما ساخته و پرداخته‌ی فروید، ولیکن حائز اهمیت است. مطابق این اسطوره در قبایل وحشی اولیه رئیس صاحب مطلق تمامی زنان بود و پسران را از دسترسی بدان‌ها منع می‌کرد. پسران عاقبت دست به شورش زدند و رئیس را به قتل رساندند. احساس گناه حاصل از این جنایت چنان بود که پسران را بر آن داشت که با افراشتن پیکری که مظهر پدر کشته شده بود (توتم) زنان را بر خود حرام کنند (تابو). در این فرضیه‌ی فروید ماهیت احساس دینی چیزی جز همین احساس گناه نیست. احساس گناه، به صورت ملبس خود، بازگشت میل دفع شده و ناآگاه به قتل پدر است. کتاب موسی و یکتاپرستی که آخرین اثر فروید است در واقع دنباله‌ی منطقی همین فرضیه است. طبق این کتاب موسی که یک نجیب زاده‌ی مصری بود برای متمایز ساختن قوم بنی اسرائیل ختنه کردن که جزء مراسم مصریان بود در میان امت خویش رایج ساخت تا نشانی از عهد و پیمان با قوم برگزیده‌ی خود باشد. ولی آنها تعلیمات او را نپذیرفته وی را هلاک ساختند. ...
  • گزارش تخلف

«ناقوس مرگ اصلاح‌طلبی»

✍ پویا ایمانی …کم‌ترین پیامد رویدادهای یکی دو هفته‌ی اخیر عیان‌شدن یک‌کاسگی مطلق حکومت و بسته‌شدن دفتر اصلاح‌طلبی‌ست. مرده‌ی متحرکی که با نام «جریان اصلاحات» می‌شناختیم و سال‌ها بود به‌استثنای موسم انتخابات مثل زائده‌ای بی‌مصرف دنبال نظام روی زمین کشیده می‌شد، با انتحار سیاسی خاتمی یک بار برای همیشه منطق مبنایی‌ش را آشکار کرد: بخش بزرگی از مردم دشمن و دسیسه‌گرند. بین این تعابیر خاتمی با «خس‌وخاشاک» احمدی‌نژاد حتا یک قدم هم فاصله نیست. کل بیست سال گفتار اصلاح‌طلبی که از همان آغاز مثل ویروس توی مفهوم «امید» خانه کرده بود تا بعد سر فرصت آن را از معنی تهی کند و به شکلی پارودیک ازش «دال شناور» (بخوانید یک پول سیاه) بسازد حالا دیگر یک کلمه هم برای گفتن ندارد. و چه بهتر. حالا دیگر بعید است بسیاری از دوستان ما در توهم ترکیب‌های مهملی چون «حاکمیت دوگانه» یا «خلاءها و شکاف‌های درون حکومت» دست‌وپا بزنند یا از این‌جور مفاهیم میان‌تهی به محملی برای مقاومت و عمل سیاسی تعبیر کنند. حالا با شبیه و شبح طرف نیستیم. این هیجان‌زدگی وسوسه‌انگیز را که مدام توی گوش‌مان نجوا می‌کند «یعنی واقعا ممکن است …؟» معل ...
  • گزارش تخلف

●دانش چیست؟ (۲)

✍ دکتر میترا کدیور/ روانکاو … «موکونسانس» Meconnaissance یک نئولوژیسم لکان است به معنای «شناخت من»، و «مکونسانس» Méconnaissance یعنی «سوء شناخت» (یک بازی با کلمات است)، که هر دو یکی هستند. شناخت من در نتیجه سوء شناخت بوجود می‌آید (یعنی شناخت من از خودم) … تجزیه واژه کونسانس Co-naissance (یعنی «تولد مشترک»)، (به این معنا است که «Ego» همان زمانی متولد می‌شودکه «دیگری» متولد می‌شود). Ego و دیگری یک نفرند (اینجا منظور البته «دیگری کوچک» است و با «بزرگ دیگری» که مربوط به بعد سمبولیک است، تفاوت دارد. چون بزرگ دیگری یک جایگاه است. ولی کونسانس چیزی است که بین «من» و «دیگری کوچک» اتفاق می‌افتد، و این دو با هم متولد می‌شوند) …خودشناسی در بعد تصویری مانعی برای خودشناسی در بعد سمبولیک است، و کار درمان روانکاوی (هر چند در این روند «درمان» نداریم) عبارت از آن است که کاری کند که رابطه تصویری بشکند تا بتوان به دانش ناخودآگاه دست پیدا کرد …نکته دیگر این که هر کونسانسی (شناختی) یک شناخت پارانویاک است، و این یک جمله بسیار زیبای لکان است. زیرا اولا شناخت مبتنی بر هذیان دانش مطلق است و دوما مبتنی بر مفهوم ...
  • گزارش تخلف

●دانش چیست؟ (۱)

✍ دکتر میترا کدیور/ روانکاو …در دیدگاه لکان اصولا دو نوع دانش و به همین دلیل دو نوع روند دست یابی به دانش وجود دارد. یکی تحت عنوان Connaissance (شناخت) و دیگری تحت عنوان «Savoir» (معرفت، دانستن). این دو مقوله به کلی و از اساس از هم جدا هستند. کونسانس مربوط به بعد تصویری (Ego) است، درحالی که Savoir مربوط به بعد سمبولیک (دانش ناخودآگاه) است. در روند روانکاوی صحبت از Savoir است. به همین دلیل چنین روند پیچیده‌ای برای دست یابی به دانش ناخودآگاه وجود دارد. در صورتی که «شناخت» (که عمدتا عبارت از شناخت Ego از خویش و دنیا و رابطه آن دو است)، همان دانش دانشگاهی (به معنای اعم کلمه) است.. پس دو نوع دانش متفاوت وجود دارد. Savoir (دانستن) یا دانش ناخودآگاه، دانشی است که سوژه از وجود آن بی اطلاع است (یعنی Ego از وجودش خبر ندارد). ...
  • گزارش تخلف

«فرمانروایی بر خویشتن»

آن معلمان اخلاقی که عمدتا به انسان توصیه می‌کنند که «بر خویشتن مسلط باش!» بیماری عجیبی را در او مزمن می‌سازند. این بیماری نوعی حساسیت دائم نسبت به طبیعی‌ترین تمایلات و انگیزه‌های وجودی خویشتن است. به بیان دیگر نوعی خارش در او پیدا می‌شود. به نظر این انسان حساس که فرمانروای خویش است هر چیزی که از درون یا برون رخ دهد، هر چیزی که او را بر انگیزد، او را جلب یا ترغیب نماید خطری عظیم برای فرمانروایی او بر خویشتن است. او حق ندارد به هیچ غریزه‌ای یا به هیچ پروازی اعتماد کند؛ او دائما در حالت تدافعی خواهد بود. علیه خویش مسلح خواهد شد و تا ابد با چشمانی نگران و بی اعتماد نگهبان قلعه‌ای خواهد بود که از وجود خویش ساخته است. البته بی تردید او می‌تواند، علی رغم این وضع، عظمت داشته باشد اما وجودش برای دیگران غیر قابل تحمل است، حتی تحمل او برای خودش بسیار سنگین است. او خود را از حالات زیبای روح، و از هر گونه تجربه‌ی نو و تازه در خویشتن محروم می‌سازد؛ اگر ما بخواهیم اندکی بدانیم چه چیزی نیستیم باید بدانیم چگونه خویشتن را برای مدتی فراموش کنیم …. (/ از کتاب. ...
  • گزارش تخلف

«یک و یک هرگز دودریک نمی‌شوند»

✍ معصومه حنیفه زاده/ روانکاو …کوشش برای از آن خود کردن دیگری، مهار کردن عواطف، روابط، خیالات، احساسات، افکار، پاسخ‌هایش …، در یک کلام پندار، کردار و گفتارش، دوست داشتن نیست، پر کردن حفره‌ای است که دلشوره و بیتابی برون می‌ریزد، سر می‌رود و ناآرام می‌کند. زندگی مشترک، هم – راهی است، &aposگاهی&apos، هم – کامی است، &aposشاید. زندگی مشترک هم – آمیزی نیست. زندگی مشترک را دوزخی برای گداختن و فروریختن دو روان در &aposیک&apos نکنیم و از دیگری کالبدی بی‌جان برای پر کردن مغاک بیهودگی هستی خویش نسازیم. هم - سر با دیگری، به بالندگی خود بیاندیشیم و بگذاریم که او نیز خودبالندگی را بیاموزد …. ...
  • گزارش تخلف

چهار نکته از چهار کتاب / حکایت بی‌پایان و فاجعه‌وار ترجمه در این دیار!. ✍ صالح نجفی

از «اگو- ایده‌آل‌های یکسر آماده پرواز» تا «انفجاری سوبژکتیو از گونه‌ها» …. پرده اول: روزنامه شرق، صفحه ادبیات، ١٦ دی ١٣٩٤. کتاب تازه‌ای با عنوان «در باب بکت» از آلن بدیو به فارسی ترجمه شده و انتشار یافته است و در صفحه ادبیات به خوانندگان معرفی شده و (احتمالا) خواندن آن توصیه شده است. در این معرفی آمده است: «…بدیو از مواجهه شخصی خودش با آثار بکت می‌نویسد. اینکه در دهه پنجاه آثار بکت را کشف می‌کند و این مواجهه‌ای بود واقعی؛ انفجاری سوبژکتیو از گونه‌ها که اثری به یادماندنی جای گذاشت …» و بعد بدیو می‌نویسد که این رسالت اصلی جوانی است.» آنچه در این چند جمله نظر را به خود جلب می‌کند عبارت «انفجاری سوبژکتیو از گونه‌ها» است. خواننده (احتمالا) با خود می‌گوید در نظر بدیو مواجهه واقعی چیزی نظیر «انفجاری سوبژکتیو» است، اما انفجاری از گونه‌ها، ترجمه انگلیسی را ببینیم:. It was a real encounter, a subjective blow of sorts that left an indelible mark. of sorts یا of a sort‌ ترکیبی بسیار عادی و متداول در زبان انگلیسی است برای چیزی که چندان معمول نیست. در «فرهنگ پویا» (محمدرضا باطنی)، این مثال آمده است: ...
  • گزارش تخلف

پرده سوم:

در سال ١٣٩٤، کتابی با عنوان «امر گشوده: انسان و حیوان»، اثر جورجو آگامبن به فارسی منتشر شد. در فصل پنجم کتاب، «فیزیولوژی آمرزیدگان»، می‌خوانیم: «بدین‌ترتیب چنان‌چه رخصت داده شود که محشورشدگان توسط رفتار جنسی خود را تکثیر کنند و به وسیله خوراک خود را بپرورند، آنگاه این امر به این معنی خواهد بود که تعداد و شکل جسمانی نوع بشر به نحوی نامتناهی رشد و یا تغییر خواهد کرد و در نتیجه با بی‌شمار آمرزیدگانی روبه‌رو خواهیم بود که هرگز پیش از رستاخیز نزیسته‌اند و از این‌رو تعریف‌پذیری انسانیت‌شان ناممکن خواهد بود». این جمله‌ها بی‌معنی نیستند ولی «معیوب» اند: نتیجه شکلی از ترجمه‌اند که در عمل زبانی تولید می‌کند که از مبدأ رانده و از مقصد مانده است: زبانی که رفتار طبیعی و بهنجارش را گم کرده منتها نه در خاک شعر بلکه در اقلیم نثر. ترجمه انگلیسی:. For if it were allowed that the risen would reproduce by means of sexuality and nouLrish themselves with food…. نویسنده می‌گوید، «اگر محشورشدگان اجازه می‌یافتند به وسیله فعالیت جنسی تولید مثل کنند و غذا بخورند …». مسأله این است که هیچ فارسی‌زبانی هیچ‌گاه نمی‌گ ...
  • گزارش تخلف

بدین‌ترتیب، شاید بتوان «اختلاس» را به‌عنوان معادلی برای

détournement پذیرفت، اما در «سیاق» متن آگامبن یا دبور؟ در زبان فرانسه، فعل détourner به معنای «مسیر چیزی را تغییردادن» به کار می‌رود. «دتورنمان» تکنیکی بود که لتریست‌ها در دهه ١٩٥٠ ابداع کردند به معنای دخل و تصرف در تولیدات رسانه‌ها به قسمی که واریاسیون جدید معنایی متعارض یا متضاد با اصل (original) پیدا کند. از این لحاظ، «دتورنمان» معنایی نزدیک به «پارودی» دارد و ارتباطی با حیف و میل اموال عمومی یا برداشت غیرقانونی از اموال دولتی - اختلاس - ندارد. مترجم «جامعه نمایش» (١٣٨٠) برای آن معادل «مضمون‌ربایی» را به کار می‌برد. پرده پنجم:. آلن بدیو در کتاب «درباره بکت» مقایسه جذابی بین کانت و بکت می‌کند: تفکر کانت «نقد» را حول محور سه پرسش سازمان داد: من چه می‌توانم بدانم؟ چه باید بکنم؟ به چه امید می‌توانم داشت؟ ...
  • گزارش تخلف

‌ خفته؛

✍ حسام محمدی …شهر بی پنجره، به چشمانی بی نگاه می‌ماند، آن دم که نگاهی مندرس به زیر چکمه‌های قساوت بر اتاقکی محقر تا ابد محصور می‌ماند. رنج‌ها همیشه از شکم دریدۀ یک اتاق به بیرون تراوش دارند، اگر پنجره را از قامت این اتاقک کسر کنیم، دیگر تماسی با زندگی نخواهیم داشت و از درون ورم خواهیم کرد. به گمان که این آخرین سنگر هستی باشد، که از کف دادنش می‌تواند به مثابه انگشت شستی باشد که شعله شمعی را در آستانه خفه می‌کند. آنکه به بیرون می‌نگرد، هنوز بر آخرین روزنه‌های امید ایمان دارد. پنجره‌ها تقلایی برای ابراز همدردی اند، با آنچه که در نهان این بیغوله می‌گذرد. ما در کنج این جهان محتوم ذره ذره همچون ثانیه هایی که در لغزش زمان فرو خفته‌اند، محو خواهیم شد، اگر اندکی و تنها به اندازه سر سوزنی به آن سوی این قاب‌های شیشه‌ای خیره نمانده باشیم.. پنجره‌ها به آویخگی شان بر دیوار تنهایی معترض اند، آنها بر فراز نهانی مکدر، روایتگر تکرار یک زندگانی بر خیابان‌های این شهرند. بینوایی یک پنجره از جایی آغاز می‌گیرد که به تنهایی زیر بار بی نگاهی له می‌شود، آنها فرزانگی شان را از نگاهی وام می‌گیرند که هنوز میان تما ...
  • گزارش تخلف

«نقدی بر اعتراضات اخیر»

✍ علی سروش کیا …در خصوص اعتراضاتی که از مدتی پیش آغاز شده، روز پنج شنبه در خراسان بطور نسبتا گسترده به وقوع پیوست و از همان دیروز، برای انجام آن در شهرهای مختلف برای روز جمعه فراخوان داده شد. دو هفته‌ی پیش که در جلوی بازار تهران احتمالا برای نخستین بار شعار مرگ بر روحانی داده شد، این گمانه را موجب شد که ممکن است با تاکتیک آوردن اختلافات جناحی درون حکومتی به کف خیابان، بخواهند زمینه را برای پاره‌ای تغییرات، هموار کنند. تظاهرات روز پنج شنبه در مشهد، این گمانه را بیش از پیش تقویت کرد. اما وجوه دیگری را نیز نشان داد که می‌تواند صورت مسئله را به سمت تغییر ببرد. فعلا از وجوه محتمل بعدی می‌گذرم و به مسئله‌ی نخست بر می‌گردم. نتیجه‌ی منظور شده از قبل این مهندسی محتمل، طبعا سلب مقام ریاست جمهوری از آقای روحانی نمی‌تواند باشد. به احتمال بیشتر، مسئله بر سر رهبری آینده است. یعنی همان موضوعی که آقای روحانی را قانع کرد، یا شاید به طمع انداخت، یا حتی به تله، که حتی از وعده‌های حد اقلی هم عبور کند تا شاید به قدرت حد اکثری دست یازد. و شاید با این تصور را که نهاد رهبری را روز آمد کند. ...
  • گزارش تخلف

در این جا خوب است به مسئله بحران به مثابه موقعیت کلیدی اشاره شود

در امور سیاسی، جوهر سیاست، در جایی خود را بروز می‌دهد که در مقام خلق موقعیت، یا بهره برداری خلاقانه از امکانات به صحنه می‌آید. خلاقیتی که بر بستر شرایط در صحنه، موقعیتی غیر منتظره می‌آفریند، سیستم و مردم را تحت تاثیر آن قرار می‌دهد و سعی می‌کند از قبل آن، مقاصد خود را بر آورد. ایجاد بحران در چنین مقیاس هایی، اگر چه نوعی بازی است، اما بازی با عناصر عینی و جدی است. نه تفنگ‌های اش چوبی است و نه با دهان صدای شلیک را در می‌آورند. در اندازه‌ی جهانی، می‌توان زدن برج‌های دو قلو را از این شمار احتمال داد و در اندازه‌ی داخلی، مثلا قتل‌های موسوم به زنجیره‌ای. اما ایجاد بحران باید با اعتماد به نفس برای کنترل و هدایت آن باشد. اگر چه گاه، اعتماد به نفس، به توان بحران قد نمی‌دهد و ممکن است مهار بحران از کف برود و بازی کنندگان به بازیچه‌ی آن تبدیل شوند. یا بازی، به بازی جدی تبدیل شود. مثل پطر کبیر که در تمرین نمایشی تصاحب تخت سلطنت، آن را جدی کرد و قدرت را تصاحب نمود. ...
  • گزارش تخلف

ادامه👆. هر کدام از اینها می‌تواند دقایقی (moments) باشد در میان دیگران سوژه

با این حال خود سوژه از این دست نیست. در یک کلام: سوژه‌ی هگلی تمامی خود به خویشتن (self all to itself) نیست. برعکس، اساسا – آنچه (یا آنکه) تمامی جوهر را حل می‌کند – هر نمونه ا ی که تاکنون ارائه شده، که اول یا آخر، بنیانگذار یا پایانی فرض شود، قادر است در خود قرار گرفته و در اربابیت و یا بندگی اش لذتی مدام را تجربه کند. خواننده‌ی هگلی که قادر به درک این مقوله نباشد، قادر به فهم هیچ چیز دیگری نیست: او به شکلی خرافاتی، مفهومی ایدئولوژیک از «سوژه» را پیش انگاشته است – مفهومی که غیرفلسفی، فردگرایانه، اگوئیستی و «لیبرال» است – و یا مفهومی که دست کمی از ایدئولوژیک، «کمونیستی»، ناسیونالیستی و یا امپریالیستی بودن ندارد.. سوژه عبارت از همان چیزی ست که انجام می‌دهد، یعنی عملکرد آن، و عمل آن، تجربه‌ی آگاهی امر سلبی از جوهر است، به مثابه‌ی تجربه و آگاهی انضمامی از تاریخ مدرن جهان – که بعلاوه گذار جهان است از طریق سلبیت خویش: از دست رفتن ارجاعات و به طور کلی ترتیب یک «کیهان» (cosmos , mundus). بدین وسیله در معنایی جدید عبارت است از جهان-شدن (becoming-world). درون ماندگار و بیکران می‌شود. این ...
  • گزارش تخلف

ادامه …👆

تجربیات سخت، بینوایی، بیقراری و وظیفه‌ی تفکر: هگل گواه ورود جهان به درون تاریخی ست که در آن مساله تنها بر سر تغییر شکل، و جایگزینی بینش و نظمی با بینش و نظمی دیگر نیست بلکه نقطه تنها – چه در ارتباط با بینش و چه در ارتباط با نظم – مربوط به دگردیسی است. بنابراین این یک نقطه نیست؛ گذار است، سلبیتی که در آن لبه‌ی برنده‌ی معنا (sense) به تجربه مسلح می‌گردد چونان که گویی پیش از این هرگز اینگونه نبوده است …از زمان هگل تاکنون، نفوذ در درون این سلبیت متوقف نشده است؛ و زمانه‌ی خود هگل، به همرا ه فلسفه‌اش، به ترتیب پشت سر رها شده‌اند. به معنایی خاص، دیگر نمی‌توان از میان آنها دلالتی آماده و در دسترس را دستچین کرد. به همین خاطر است که در اینجا ادعای «باز گرداندن» فلسفه‌ی هگل را نداریم، و حتی تفسیری از «هگلی بودن» هم ارائه نمی‌دهیم: به خوانش هگل می‌پردازیم و یا در موردش به گونه‌ای تفکر می‌کنیم که گویی تاکنون برای ما بازخوانی شده و مورد تفکر قرار گرفته است، چنان که گویی در تفکر رها شده است. با این حال اولین مقوله‌ای که هگل برای تفکر ارائه می‌دهد این است که معنا هرگز نه ارائه می‌شود و نه به شکلی آماد ...
  • گزارش تخلف

«بی قراری امر منفی». ✍ ژان لوک نانسی. ترجمه: علیرضا محولاتی

توضیح: مقاله‌ای که می‌خوانید فصل اول کتاب «بیقراری امر منفی» نوشته‌ی ژان لوک نانسی فیلسوف فرانسوی می‌باشد. این فصل که عنوان «بی قراری» را بر پیشانی دارد جستاری است در باب مفهوم سلبیت در فلسفه‌ی هگل …بی قراری. تمامی کار هگل بواسطه‌ی آگاهی و احساس ضرورتی به منظور بنا نهادن انحنایی قاطع در ظرف جهان و متعاقبا در جریان فلسفه به ادراک در آمده و مجهز می‌گردد. معنا دیگر خود را در التزام مذهبی یک اجتماع (community) ارائه نمی‌کند و دانش نیز دیگر در درون تمامیتی معنادار سازماندهی نمی‌شود. این اجتماع است که راه را برای جامعه باز می‌کند – که زین پس خود را جدا از خود می‌شناسد – و دانش، دانش ابژه‌ها و فرایندهاست که هیچ کدام از آنها به خودی خود در مقام پایان نیستند. جهان خود را به مثابه‌ی جهان خاکستری علایق، تقابل‌ها، ویژگی‌ها و ابزاریت‌ها مشاهده و درک می‌کند. لذا خود را در مقام جهان جدایی و درد به ادراک در می‌آورد، جهانی که تاریخش مملو از سنگدلیهای پی در پی است و آگاهی آن آگاهی از یک دلواپسی بنیادی ست. این جهان از هر حیث همان جهان بیرون بودگی (exteriority) است که زندگی، خود را از آن کنار کشیده ...
  • گزارش تخلف

«&aposبیش‌فعالی&apos و والایش»

✍ معصومه حنیفه زاده/ روانکاو …والایش را می‌توان، به زبانی ساده، پیوند زدن انرژی روانی به کرداری دانست که پیامد آن احساس خرسندی از خود، از کار خود و از آفرینش خود باشد …برای پیش‌گیری از آنچه &aposبیش‌فعالی&apos نامیده می‌شود، برای &aposآرام&apos کردن کودکان و بالا بردن توانایی تمرکز در آنها، بایستی لذت بردن از کارهای گوناگون را به آنان آموخت، بایستی میل آنان را به یادگیری و آفرینندگی گره زد. بایستی امکان چشیدن مزه گونه‌های فعالیت فرهنگی، هنری، ورزشی، حرفه‌ای … را برای آنان فراهم کرد.. تنها از این راه است که می‌توان انرژی کودکان را در چهارچوب و مسیر سازنده‌ای هدایت کرد و راه‌های گوناگونی را در نوجوانی به روی انتخاب‌های حرفه‌ای گشود …ولی ناگفته نماند که تنها چسبی که برای چنین پیوندی کارآمد است، توجه، محبت و همراهی والدین است … ...
  • گزارش تخلف