این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1


✍ کامران مرادی.. ✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅

زلزله‌ی کرماشان واقعه‌ای بس دردناک اما پر از دلالت‌هایی بود که بی‌نیاز از هر زبان دیگری خود سخن گوید. مادامی که خود فاجعه زبان نیز هست، سخن گفتن از متن فاجعه گزافه گویی است و بس. روی صحبت من نه با فاجعه بلکه با ناظرانی‌ست که با یک دوربین شکاری نگاه خود را به دنبال سلیبریتی بر فاجعه خیره کرده‌اند تا سر بزنگاه مچ آن‌ها را بگیرند و سوبژکتیویته‌ی خودشان را از گوشت لذیذ سلیبریتی سیر کنند. در پرداخت به این شیوه از اکت (و نه نقد) می‌توان به لایه‌های مختلفی اشاره کرد و چرایی‌های گوناگونی را طیف‌بندی نمود گه نه در قاموس بنده است و نه در اندازه‌ی یادداشتی تلگرامی. لذا به ذکر چند نکته اکتفا خواهم کرد. نخست اینکه مدتی است شیوه‌‌ی خاص سخن‌گفتن -که آگاهانه از نقد نامیدنش سرباز می‌زنم- باب شده است. فرمی ثابت که مدام با لحنی ثابت‌تر باز تولید می‌گردد و نقد هم نامیده می‌شود. گویی نقد کلمات کلیدی خود را یافته است که صرفا باید همچون جورچین آن‌ها را کنار هم چید. لذا پیش از شروع نقد این معما مطرح می‌گردد، با کلمات زیر جمله‌ای انتقادی بسازید: سلیبریتی، نئولیبرالیسم، طبقه متوسط منفعل، عامه پسند احمق و احمق‌ت ...
  • گزارش تخلف

▪️ «حق دروغ‌ گفتن و نخواستن کودکان را پاس بداریم»

✍ معصومه حنیفه زاده/ روانکاو …بگذارید فرزندانتان به شما دروغ بگویند و از پندار اینکه بزرگ‌ترها به دروغشان پی نمی‌برند سرخوش شوند. نخستین دروغ کودک خط مرزی است که میان درون و برون روان ترسیم می‌کند، مرزهای روان فرزند خود را پاس دارید و از آن بی‌اجازه خود او گذر نکنید. با نخستین دروغ کودک کوشش می‌کند &aposخود&aposش را از چنگ دانستن‌های دیگری بزرگ برهاند. او را از &aposسر&apos خود بیرون کند. دیگری بزرگی که همه چیز را می‌داند، هراس‌آور است و بالقوه توان روان‌پریشی‌زایی دارد. کودک بایستی بتواند &aposتوان&apos دروغگویی را در خود محک بزند. بداند که &aposمی‌تواند&apos برای خود و در سر خود خلوتی &aposخودی&apos داشته باشد. کودک مانند بزرگسال این حق حقوقی را دارد که بر &aposسخنش&apos تکیه کند. در دادگاه این &aposسخن&apos فرد است که شرط است و برای بیرون کشیدن آن شکنجه کردن فرد غیرقانونی است. ...
  • گزارش تخلف

«روان‌کاوی، روان‌درمانی نیست!» …روان‌کاوی، تنها یک رویکرد روان‌درمانی (سایکوتراپی) نیست، علاوه بر اینکه روان‌درمانی نیز هست!

روان‌کاوی یک نگاه است، نگاهی به انسان و پدیده‌های انسانی. نگاهی غیر‌خطی که مبتنی بر تبیین پدیده‌ها و پروداکت‌های بشری است. بر خلاف اینکه در کتب دانشگاهی و بسیاری از کتاب‌های دیگر، نظریه فروید را در حد یک فصل از کتاب (یک تئوری) به نظریه شخصیت، رشد و رویکرد روان‌درمانی تقلیل می‌دهند، روان‌کاوی قابل تکه تکه شدن به این اجزا نیست. اگر تکه تکه شد، دیگر اسمش روان‌کاوی نیست. روان‌کاوی در بستر کل نگرش (Holistic) حامل معنا و نگاهی‌ست که هرگز با مثله کردن آن قابل درک نیست. رویکردهای تقلیل‌گرا (Reductionism) مثلا رفتارگرایی، شناختی‌ها و غیره قائل به بررسی هر بخشی از انسان به صورتی جداگانه هستند در حالیکه روان‌کاوی با جسم، روان، رفتار، هیجان، شناخت، احساس و رویا به مثابۀ یک «کل یکپارچه» برخورد می‌کند. همۀ اجزا همزمان با هم تحت کاوش قرار می‌گیرند. انسان در بسترش معنا می‌یابد و این بستر جدای از تمدن، فرهنگ، فلسفه، مذهب، علم و هنر نیست. فروید نیز هیچ جا از روش‌‌ش با نام «روان‌درمانی» یاد نمی‌کند بلکه می‌گوید «روان‌کاوی». ...
  • گزارش تخلف

✍عبدالله صمدیان (افرا).. عکس‌های سه بعدی …دارم از روی همه چیز می‌گذرم

گل و جنگل و آسمان خراش. موشک و المپیک و مورچه‌های عاشق. مونالیزا و احرام ثلاثه. دوربینی از مه شده‌ام با هزاران چشم. که فقط می‌بیند و عکس می‌گیرد. تا همه را در موزه‌ی خاک به نمایش بگذارد. ***. عکس هایی که از خودم گرفته‌ام. آبستره هایی از سلول‌های خاکستری و امعاء و احشاء. ...
  • گزارش تخلف

این صاحبخانه چیزی است که از پیش به ورطه‌ی خصومتی لغزیده که صحبت درباره‌ی توقع را با آن شروع کردم

این ساکن در معنی معمول، پوشیده و مخفی نیست؛ یعنی ساکن خانه نیست، بلکه دشمنی ملایم، خرسند و پذیرفته شده است. آنچه که خانه است و به قلمرو رمز و راز تعلق دارد، هیچوقت پستی و بلندی ندیده و درگیر شبکه‌ی ارتباطی و غربال تشخیص نشده است. این hôte غیر متعارف باقی مانده است. به عبارتی نه به قدر ساکنان غیرقابل خوگیری است و نه به قدر آنان که خوگیر نشده‌اند، غیر عادی است. پدیده‌ی اضطراب ظاهر شدن ناگهانی چیزی مخفی در چارچوب است و به همین دلیل نادرست است که بگوییم اضطراب ابژه ندارد. اضطراب ابژه‌ی متفاوتی دارد، ابژه‌ای متفاوت از آنچه ادراک آن میسر و ساختارمند است. این آماده سازی را چه چیزی انجام داده است؟ مدل برش، مدل شیار زدن، مدل رفتار یگانی آنجاست، که در عمل همیشه کم حرف و خاموش می‌ماند، با لب هایی بسته و تبدیل به کتابی بسته درباره‌ی سوژه می‌شود؛ با حرف هایی غیر صریح که با او همراهی می‌کنند. دالهای جهان را تبدیل به شبکه‌ای از ردها و اثرها می‌کنند، که در آن گذر از یک چرخه به چرخه‌ی دیگر امکان می‌یابد. ...
  • گزارش تخلف

به این نقاشی که یک زن اسکیزوفرنیک کشیده نگاه کنید. روی شاخه‌ی درختان چه می‌بینید؟

برای شخص مورد نظر، نقشی که گرگ‌ها برای مرد گرگ نما بازی می‌کنند، با دال‌ها ایفا می‌شود. این زن پشت شاخه‌ی درختان فرمول راز خود، lo sono semper vista را نوشته است. این حرفی بود که او هیچوقت تا آن موقع نتوانسته بود بگوید. (یعنی من همیشه در دید هستم.) باید ذکر کنم که در زبان ایتالیایی vista مبهم است. این کلمه نه تنها اسم مفعول است، بلکه به معنی منظره نیز است که دو معنی ذهنی و عینی دارد؛ یعنی فعالیت دیدن، دید زدن و واقعیت دیده شدن. آنچه که می‌خواهم امروز بر آن تاکید کنم این است که ترسناک_مزاحم_یا هرچیزی که در فرانسه آن را معادل آلمانی تکبر آمیز غیر متعارف [Unheimliche] ترجمه می‌کنیم، خود را از میان پنجره‌های کوچکی نمایان می‌کند. موقعیت حوزه‌ی اضطراب، مانند چیزی که چهارچوب دارد، تعیین می‌شود. بنابراین شما به رابطه‌ی بین صحنه و جهان برمیگردید. شما همیشه در لحظه‌ای که پدیده‌ی غیر متعارف وارد می‌شود، با اصطلاح ناگهان و به یکباره روبه رو می‌شوید. ...
  • گزارش تخلف

«زن کجاست؟ آیا اصلا چیزی به عنوان زن در تاریخ وجود دارد؟».. |بخش دوم|

از آنجائیکه مرد آشکارا فعال، قائم به ذات و تولیدگر پنداشته شده است، پس با این حساب چگونه زن می‌توانست در تاریخ جایگاهی را به خود اختصاص دهد. این تناقضات در مورد زن در نهایت به تمام تضادهای نظام فرهنگی میان بر می‌زند. اینها حاصل دوگانه انگاری و تضادهای کلاسیک و طبقاتی هستند. مرد/ زن به طور اتوماتیک یاد آور معنی بزرگ/ کوچک، مهتر/کهتر است… یعنی به معنی والا/پست، تاریخ/طبیعت، حرکت/ سکون. در واقع تمام نظریات فرهنگی، تمامی تئوری‌های اجتماعی، و سراسر اجزاء نظام‌های نمادین-یعنی هر چیزی، در این دوآلیسم متفق القول اند. تمام چیزهایی که با گفتمان، هنر، مذهب، خانواده، زبان نظام یافته‌اند و هر چیزی که ما را اشغال کرده و حتی هر چیزی که برپایه آن عمل می‌کنیم؛ همگی اینها حول تضادهای طبقاتی سازمان دهی شده‌اند که آن هم در نهایت به تضاد مرد و زن بر می‌گردد. تضادی که به تقویت کردن این اختلاف (بین زن و مرد) دامن می‌زند. این تفاوت توسط گفتمان فرهنگی همچون یک «امر طبیعی» وضع شده و ناظر بر تفاوت بین فعالیت و انفعال است. چنین گفتمانی همواره در این مسیر بازتولید می‌شود و این تضاد خود را در یک «زوج» نشان می‌دهد. ...
  • گزارش تخلف

«زن کجاست؟ آیا اصلا چیزی به عنوان زن در تاریخ وجود دارد؟».. |بخش اول|

بدتر از همه این است که بسیاری از زنان از دانستن اینکه آنها هم وجود دارند، در شگفت می‌مانند. آنها احساس می‌کنند که هستی ندارند و تعجب می‌کنند اگر در تاریخ جائی برای آنها نیز بوده باشد. من از جایگاه زن سخن می‌گویم، البته اگر او در جایگاهی واقع شده باشد. در نوشته La Jeune Nee به داستانی اشاره کرده‌ام که از نظر من جزء به جزء آن نقل حکایت جایگاه زن است: داستان «زیبای خفته». زن، اگر شما به دنبال این موجود هستید، شانس بسیار بالایی دارید که او را در یک جایگاه و وضعیت مشخصی پیدا کنید: در تخت خواب. در تخت و خفته-خوابانده شده (asleep-laid) بر روی آن. او را همیشه بر/در تخت می‌توان یافت: یک مرد زیبای خفته را به بالین اش برد! چرا که-همانطور که همگی ما می‌دانیم- زنان هیچ گاه به واسطه خویشتن برنمی خیزند: شما می‌دانید که همیشه پای مردی در میان است. مردی زیبای خفته را بلند کرده و بر بالین اش می‌نهد، سپس همان مرد او را روانه تخت بعدیش (در کنار خود) می‌کند، بطوریکه از آن پس زن در تخت او محبوس خواهد شد؛ دقیقا به همان ترتیبی که در افسانه‌های شاه پریان نقل شده است. ...
  • گزارش تخلف

نفرت از نظریه وقتی با پناه‌گرفتن زیر گنبد امن یک پان‌فیلیای خام و اثیری ترکیب شود که توی دوزخ هم خیلی الکی فقط می‌خواهد همه را درک

من به این ژست عقب‌نشینی به ماقبل نظریه و امان‌جستن در پیله‌ی خیرخواهی و شخصیت خوب که توی این جغرافیا ظاهرا از سکه نمی‌افتد به‌شدت بدگمان‌ام. من حال‌م از این ادای مطلقا ایرانی «اصلا من بد» (که همیشه بناست به نقدی که از جانب دیگری می‌آید پیشاپیش «دور باش» بگوید و عاقبت هم توی فرمول زهواردررفته‌ی «بدی من این است که خیلی خوب‌ام» تکمیل شود) به هم می‌خورد. برای من پروژه‌ی فلسفی مختصاتی مشخص دارد: ازهم‌گسیختن امر مقدس به‌منزله‌ی وسواس سلامت و امنیت (رانه‌ی مرگ). در نتیجه خاطر نازک‌تان رنجیده نشود اگر نسبت به این تئاتر مهوع معصومیت حساس باشم. همین حساسیت به من می‌گوید تقدیر ابدی طبقه‌ی متوسط خودمتجددپندار اما عمیقا مذهبی ایرانی چیزی جز این نیست: مقادیر ایمنی اخبار سیاسی روز به‌اضافه‌ی پائولوکوئیلو-بازی بی‌پایان …✍پویا ایمانی. ...
  • گزارش تخلف

✍. 🖌

خبر مرگ یک خواننده ایرانی مقیم امریکا (اندی) در کمتر از چند دقیقه در تمام صفحات شبکه‌های مجازی پخش شد و کسی کمترین شکی در اصل خبر نکرد تا اینکه خانواده او مجبور به واکنش شده و خبر را تکذیب نمود. یاد این جمله بودریار افتادم که می‌گوید: «امر واقع به قتل رسیده است.». ما همچون اسیران دست و پا بسته رسانه‌ها قدرت تشخیص واقعیت را از دست داده‌ایم …بودریار در کتاب «توهم فرجام» می‌گوید:. «رویدادها اعتصاب کرده‌اند … اکنون دیگر خود رویدادها اهمیت ندارند، بلکه معنای مورد انتظارشان یا برنامه‌سازی برای آن‌ها در رسانه‌ها و انتشار اخبار اهمیت پیدا کرده است. ما هم در مقام مصرف‌کننده‌ی ایماژهایی که رسانه‌ها به ما می‌دهند در واقع توسط رسانه‌ها به گروگان گرفته شده‌ایم.». رویدادها به محاق رفته‌اند، رویدادها اگر از دریچه چشم‌های دو بعدی خود را عیان می‌کردند امروزه واسطه دیگری هم پیدا کرده‌اند: مانیتورها، ماهواره‌ها، صفحات موبایل و سایر رسانه در حکم عینک‌های جدیدی هستند که همیشه مقابل چشم‌ها را پوشانده‌اند. ایران و جهانی که در آن زندگی می‌کنیم و می‌شناسیم، اخباری که می‌شنویم و باور می‌کنیم و … بیشتر از آنکه ب ...
  • گزارش تخلف