❗️ «فعلیت یافتن گفتار و حلقه انتقادی» ❗️. ✍ دکتر علی اکبر قنبرپور

❗️"فعلیت یافتن گفتار و حلقه انتقادی"❗️
✍ دکتر علی اکبر قنبرپور



📙پل ریکور در سخنرانی دانشگاه پرینستون و تحت عنوان"رسالت هرمنوتیک" به مطلب بسیارمهمی اشاره کرده است:فعلیت یافتن گفتار که آنرا می توان در قطب مقابل نوع دیگری از گفتار قرار داد و قابل فهم ساخت که "دیلتای" آنرا اینگونه توضیح داده است :"تجلیات زندگی که با نوشتار و گفتار ساکن و جامد شده است."
اگر در یک ساده سازی برای بدست دادن"گفتاری نسبتا تک معنا،با کلمات چند معنا"زیست سیاست کنونی بشر را بدو قطب"راست و چپ" تقسیم کنیم،می توان گفت آنچه که "راست" نامیده می شود در زندگی عملی،تجلی همان چیزی است که ریکور آنرا"فعلیت یافتن گفتار" نامیده است و چپ نیز همانی است که دیلتای آنرا جامد شدن تجلیات زندگی با نوشتار نامیده است.
آنچه" راست" می گوید در سیاست عملی وقوع می یابد و آنچه"چپ" بر زبان می آورد و مکتوب می سازد،همانگونه که آقای"کونزهوی" می گوید در"حلقه های انتقادی" دور می زنند،یعنی آنچه چپ به نوشتار و گفتار در می آورد، در دور تسلسلی ازچرخه های گفتاری بجریان می افتند: گفتار در گفتار،که مدام سطحی جدید از معنا را خلق می کنند و از سطحی به سطحی دیگر تغییر مدار می دهند و تا بجریان افتادن دور جدیدی از "گفتار انتقادی" روال فروکش کردن را تجربه می کنند و از جریان یافتن در دستها و اجرا باز می مانند.
پل ریکور در تشریح "هدف هرمنوتیک"به موضوع مهمی اشاره می کند که بسیار روشنگر می تواند باشد:هدف بگونه ای گسترش یابد که"حرکت از خاص به عام نتواند به سرانجام برسد و در حد دلمشغولی های"معرفت شناختی"یعنی تلاش برای "علمی"ساختن خود محدود و محصور بماند و نتواند"گفتار و نوشتار" را منقاد"دلمشغولی های هستی شناختی"سازد،
یعنی زمانی که "فهم" نتواند از اینکه تنها"وجه ساده ای از معرفت باشد" عبور کند و خود را به شیوه ای از وجود مبدل سازد،تا بتواند خود را به موجودات و به وجود ربط دهد: راهکاری عملی در برابر نهد. همان بلایی که امروز،حلقه انتقادی،یا همان"چپ موجود" در آن مدار جریان دارد: شجاع،پیگیر و حراف در انتقاد و محافظه کار و بی عمل در متن زندگی جاری و راست جهانی نیز درست برعکس،خیلی سریع آنچه را می گوید در صحن زندگی می تواند باجرا در می آورد،در حالیکه هنوز در سطح معرفت شناختی،نتوانسته است بخوبی و بدقت وارد"بازی زبانی پرسش و پاسخ" شود.
"چه باید کرد" در حریم "راست" است و توانسته است که" پیام نسبتا تک معنایی خود"را از بنیان چند معنایی واژگان بشری مستفاد کند و به دستورالعمل اجرایی تبدیل کند: همه چیز قابل تبدیل شدن به"ابژه ای" برای فروش و تولید ثروت است و "چپ جدید" بر ویرانه های باقی مانده از چپ تمامیت خواه،هنوز و تا بامروز، از دست یابی به"اراده"در پذیرش"رعایت ایجاز و توسل به"کد واژگانی"در پذیرش پیامها عاجز مانده و در محدوده "گفتار چند معنایی انتقادی"تجلیات زندگی را در نوشتار ساکن و منجمد ساخته است:"چپ جدید" فاقد دستورالعمل برای دنیای کنونی است و گفتار او به" اراده برای اجرای" کسی،گروهی و ملتی منجر نمی شود.
راست تا بامروز همواره نقطه شکل گیری نظام آرزومندی و امیال و مرجع نهایی تصمیم گیری ،عمل و حرکت بر پایه"واقعیت از دیروز تا همیشه"بوده و " عرصه خیال و نماد" و دستورالعمل اجرایی خود را از آنچه که" می شود در محدوده قولنین و امکانات موجود انجام داد"،استتناج کرده و همواره "گفتار تک معنایی ملموس و در دسترسی"را در برابر دایره دیدگان و آرزو- اعمال اعضای خود قرار داده است: خوشبختی نهایی حتمی و شدنی است،منتهی در آینده ای که در راه است و از طریق و در حیطه سه گانه های"واقعیت،خیال و نماد" بر آمده از عقلانیت غالب عصری : نمودی از گفتار تک معنایی"دیگری بزرگ" در مجموعه گفتار چند معنایی بشری.
گفتار چپ اما همواره نمودی بوده است از "خوشبختی از دست رفته و نقض شده" که گویا"زمانی در گذشته" وجود داشته،تجربه شده و توسط دیگری بزرگ از دسترس خارج و منع شده است و شاید آنگونه که بنیامین از ماجرای رانده شدگی بشر از بهشت بدست داده است،یادگاری از دوران خوش برباد رفته با مهاجرت ابنای بشر بدنیای زبان و گرفتار آمدن در شبکه ترجمه،ارجاعات و استدلالهای زبانی:گفتار انتقادی بر وضعیت موجود و خلق رفتار حاشیه ای در متن رفتار غالب و "مُد" موجود: تجلی آرزومندی دیگری کوچک در جماعات بشری.
چپ در کلیه اشکال آن اگر تا کمون پاریس همواره تاریخ،سلسله وتجربه ای بناشده،روایت گردیده و مکتوب بر سرکوب و کشتار از سوی گفتمان غالب دیگری بزرگ بوده است؛در دنیای جدید و درشکاف تاریخی رخداده در متن مدرنیته،"فرصت بی نظیری" بدست آورد که در طول زمانی نزدیک به یک قرن دربیش از ۴۰درصد جوامع بشری و اقتصاد جهانی،و در کلیه اشکال چپ تا بامروز موجود: لائیک،مذهبی،نژادی،ملی،و ...،

@Kajhnegaristan