زیست سیاست تمامیت خواه و فردیت انسانی «

زیست سیاست تمامیت خواه و فردیت انسانی"
✍ دکتر قنبرپور


زیست سیاست تمامیت خواهی، نوعی از زیست سیاست است که"زندگی" را در کلیت آن "کثیف" می کند.همه آحاد مردم و همه عرصه های زندگی و فراتر از آن "زمان" در کلیت آن"آلوده" می شوند.
"التزام عملی" به تمامیت خواهی و ضرورت یادآوری و اثبات هر روزه آن در پیشگاه مظاهر رسمی قدرت، که همچون رژه ای روزانه در برابر نمادها و تمثالهای قدرت حاکم عملیاتی می شود،در اینگونه کشورها،در جایگاه شرط اصلی برای برسمیت شناخته شدن و دریافت پروانه حق حیات"رسمی"،نه تنها برای دستیابی به مناصب اداری- مدیریتی،نه تنها استخدام برای امرار معاش در ازای کار معین ،نه تنها پروانه کار،تولید و تجارت که حتی "بودن قانونی"در کوچه وخیابان و حریم خصوصی خانه نیز تعریف شده و صاحب جایگاه می گردد؛وحیات علنی جامعه در وضعیتی قرار می گیرد که زندگی کردن در چهارچوب موجود معنای"پذیرش شروط اعلان شده" را نیز تداعی می کند و گویی تک تک لحظات زندگی و همراه با آن تک تک آحاد مردم هر روز و هر لحظه صحنه دادگاه را در زندگی خود باززایی و خود را در برابر "پرسشگری"می یابند که دوام و یا ختم زندگی هرکسی و در هر لحظه منوط و وابسته به پاسخ آنان و تصمیم پرسشگر است و نه زندگی و قانونمندیهای آن.
همین وضعیت و القای آن بعنوان یک اصل اجتماعی،"بالماسکه خانمان براندازی"براه می اندازد که حتی نهان ترین زوایای زندگی فردی را نیز در حیطه نفوذ و کارکرد و تاثیرات استحاله ای خود فرو می برد و در مسیر دگردیسی در کلیه شئونات زندگی قرار می دهد: نوعی کثیف سازی زندگی،همان نقشی که یک قطره ادرار در برابر "آب قلیل" ایفا می کند: کل آب نجس می شود،نوعی شکافتگی در نظام استدلالی انسانها و زوال در چالش ابدی دوگانه های زبانی بین خیر و شر،به جانب سروری و کاربردی شدن بخش بالماسکه ای آن در جایگاه یک "ضرورت بنیادی". تولد نوعی از ساختار فکری-شخصیتی که در آن "شر"حاکم مطلق است و حتی "امر خیر" نیز در مسیر و شاکله" شر"است که می تواند" امکان هستی" خود را تعریف و تدقیق و تحقق به بخشد؛تولد و تحقق نوعی از انسان تک ساحتی که در دنیای او "شر" همه چیز است.و در چنین جوی است که آرمان جمعی دچار استحاله می شود و منفعت فردی در مسیری جدا از سعادت جمعی اصل می شود.
نوعی از انسان خلق می شود که در همان حال که به منافع ملی،مصالح جمعی و روابط بینا فردی،کاهل،بی تفاوت و بدرجاتی خائن است،ولی در پیگیری و رهگیری منافع فردی بسیار زرنگ و برنامه مند است و مشام بسیار تیزی در رهگیری و ردیابی امواج ساطعه از شر دارد،نه حتی در حد و برای راه اندازی و تامین نیازهای عاجل و اجبارهای کاری ،که در حکم علاقه ای قلبی و ضرورتی بنیادی برای "بودن" خود را نشان می دهد؛ بنابراین حتی عباراتی چون محض احتیاط و محکم کاری برای "روزها و شرایط مبادایی"در آینده نیز چنان کانالهایی بجانب "صاحبان" قدرت و مجوز و ... نقب می زند که موجب شگفتی است.
من این وضعیت را "هیولایی شدن"زندگی نامیده ام،اموری که در" نوشتار رسمی" حضور ندارند، در" گفتار" و "رفتار"رسمی دررمعرض دید"آشکار" قرار ندارند، ولی رد حضور رندانه آنرا می توان در ارتباطهای پشت پرده و خصوصی دنبال نمود،نوعی حضور پست فطرتانه و مرموز در عرصه های علنی زندگی،بنحوی که حتی چینهای صورت و نور چشمان افراد را نیز آلوده و آمیخته به بدجنسی می کند،: نوع خاصی از ایستادن،نشستن،دست دادن،خنده های عجیب،برق خاص چشمها،رقص مرموز خطوط صورت و...
و دوران گذار در کشورهای انقلابی، دوران لوث کردن ،پاکسازی و آماده شدن ِ توام با احتیاط برای شرایط و اوضاع" بعدی ِ پسا انقلابی" است. هر روز پاک کردن دیروز،گویی اصلا نبوده اند؛فراموش کردن حرفهایی که زده شده اند و "اداهایی"که بنمایش در آمده اند و...
"سیر زمانی" تغییر چهره ها، لباسها و جایگیریها، و قرار دادن آنها در صفحات یک آلبوم، مجموعه ای می سازد بنام"گالری عکس تمامیت خواهی"،دریچه ای تیز بین برای درک انسانی که در اینگونه جوامع متولد می شود و بزرگ می شود، ببلوغ می رسد و زان پس خود و هر چه را که گفته و کرده است، انکار می کند.و همان بهتر که حرفهایی که او بر زبان آورده و "ادا هایی" که در آورده و هوای زندگی را آلوده ساخته است، شنیده نشوند و قابل رویت نباشند؛
ادامه...👇

@Kajhnegaristan