در مکتب لکان بر این نکته بسیار پافشاری می‌شود که دو نوع دانش Savoir وجود دارد (که در مبحث Knowledge به آن می‌پردازیم)

در مکتب لکان بر این نکته بسیار پافشاری می‌شود که دو نوع دانش Savoir وجود دارد (که در مبحث Knowledge به آن می‌پردازیم). یکی دانش constitué و دیگری constituant (دانش ساخته شده و دانش سازنده). دانش ساخته شده هر آنچه را که در کتابها وجود دارد در بر می‌گیرد ولی کفایت نمی‌کند (مثلاً اگر Standard Edition فروید را هم تماماً از حفظ باشیم، باز هم هنوز کار را تمام نکرده ایم). پس از دست یابی به دانش سازنده است که شخص آنالیست می‌شود. یعنی خود شخص حالا دانش را بسازد و اجازه دهد که در آنالیزان دانش ساخته شود و مانعی برای ساخته شدن دانش نباشد. با این همه، اینجا نیاز به توضیح یک جمله دیگر هست.

“The authorization of an analyst can only come from himself. “
یعنی «آنالیست فقط از خودش اجازه می‌گیرد». یعنی با وجود تمام نکاتی که گفته شد، موقعی که شخص به اشتیاق آنالیست دست پیدا کرد یک آنالیست است، و آن اشتیاق اوست که به او اجازه می‌دهد به عنوان یک آنالیست کار بکند. در نهایت باز هم اگر روند Passe و غیره هست، برای آن است که “End of Analysis” را ارزیابی کنند که عبارت است از دست‌یابی به اشتیاق روانکاو (یعنی اشتیاق «رسیدن (یا رساندن) به تفاوت مطلق»).

پس لکان با استناد به همین مطلب می‌گوید اجازه آنالیست را خودش صادر می‌کند. باز این نکته بدان معنا است که تا کسی به این مرحله نرسد آنالیست نمی‌شود حتی اگر خودش را در این راه فدا کند. در این صورت کاری که او می‌کند فقط روان درمانی است. یعنی تا وقتی اشتیاق روانکاو حادث نشود، او آنالیست نیست، و وقتی هم که حادث شد آنالیست هست و دیگر احتیاج به هیچ اتوریزاسیونی از هیچ کس دیگری ندارد. پس باز می‌رسیم به این نکته که این اتوریزاسیونی که از طریق روند Passe بدست می‌آید، همان Teaching Function است (یعنی نشان دادن این نکته که حالا شخص قادر است چیزی به تئوری روانکاوی اضافه کند).


✍ میترا کدیور

@Kajhnegaristan