🔸 «خانه» 🔸 ❗️درباره فیلم سولاریس ❗️. ✍نوشته صدف کارخانه چی. بخش نخست

🔸"خانه" 🔸 ❗️درباره فیلم سولاریس ❗️
✍نوشته صدف کارخانه چی
بخش نخست

🔻"آن کدام آفرینده خداوند است که هم سکوت است و هم صدا؟ همانا آن زمان است که از این صفت دوگانه برخوردار است. وقتی که پیر می‌شویم و می‌آموزیم به پشت سر گوش بگیریم، زمزمه زمان هایی را می‌شنویم که از سر گذرانده ایم و هرچه پیرتر می شویم، صدای زمان واضح تر به گوشمان می رسد، در عین آنکه آن سکوت خداوند است"
هرمان بروخ/ترجمه محمود حدادی 🔺
🔆برای من فیلم سولاریس تلاش خالقش برای به تصویر کشیدن این «زمان» است. فیلم سولاریس، یک اثر هنری به شدت خیره کننده است. هر اثر ارزشمند هنری این توان را دارد که چشم اندازی را برای مخاطبش خلق کند، چه موسیقی باشد، چه معماری، چه ادبیات و این را سرتاسر وامدار درک نقاشی و فرایند خلق نقاشی است. فیلم سولاریس سرشار است از این لحظات و سرتاسر فیلم پر است از جزییات حیرت انگیز و زیبایی.
فیلم با تصاویر مبهوت کننده از طبیعت شروع می شود، این تصاویر مثل پرلودی کوتاه و لطیف است که با تمام زیبایی و لطافتش، نوید موسیقی ای طولانی از سفری سرنوشت ساز را می‌دهد. در این پرلود در حالیکه با تصاویر خیره کننده از طبیعت منظم، آرام و عمیق اطراف خانه کلوین روبرو هستیم، با نوعی اضطراب مواجه می شویم، گویی که این پرلود منظم، نوید ورودی سخت به آشفتگی، درد و هرج و مرج درون انسان را می دهد. این ورود با «سفر» آغاز می شود، سفر از زمین و کنده شدن از خاک و خانه پدری به مقصد ایستگاه فضایی سولاریس، ولی در حقیقت این سفری دردناک به درون هزارتوی روان کلوین و تمام مسافران این ایستگاه فضایی است. همه اجزای سازنده این ایستگاه فضایی مدوّر هستند، اتاق ها، راهروها و پنجره ها؛ پنجره هایی که از ورای آن ها در طول فیلم می توانیم سطح سیاره تازه کشف شده سولاریس را ببینیم. سطحی که از لحاظ بصری برای من تداعی کننده نقاشی های اکسپرسیونیسم انتزاعی است با همان میزان لایه لایه بودن بی انتها و ابهام و حس اضطراب، با این تفاوت که این سطح تجریدی مانند مایعی لزج، همواره در حرکت است که به همین دلیل افراد ایستگاه فضایی سولاریس نام اقیانوس را بر آن گذاشته اند. ولی کارگردان با انتخاب موسیقی ای از باخ و قرار دادن همواره آن بر روی تصاویر این اقیانوس، برای من احساسی از شفقت و رحم کاینات را جایگزین اضطراب ناشی از رازگونگی تصویر اقیانوس کرده است. فضانوردان حاضر در این ایستگاه فضایی در طول اقامتشان، سفری دردناک را به درون روان خودشان آغاز می‌کنند و این را اثر اقیانوس سولاریس می دانند. اقیانوسی که باعث می‌شود که تمام گذشته، امیال، آرزوها، حسرت ها، پشیمانی ها، احساس گناه ها و خاطرات خوب و یا بد هر فرد برایش حیات مادی پیدا کند. هنگام ورود روانشناس (کلوین) به درون این ایستگاه می بینیم که علاوه بر افرادی که به طور غریبی غیر از سه نفر دانشمند در آنجا حضور دارند، اتاق افرادی که از پیش از او در آنجا سکونت داشته و دارند، مملو از اشیاء روی هم انباشته شده و درهم است. پس شاید در این فرایند سفر به درون روان انسان، فقط انسان‌ها نیستند که حیات مادی پیدا می کنند، بلکه اشیایی که بخشی از این روان هستند نیز تجسد می یابند. اتاق کلوین در ابتدای ورودش بسیار مرتب و فقط شامل اشیاء ضروری برای اقامتش است، چرا که هنوز هیچ انسانی با روان پیچیده و آشفته اش وارد آن نشده است. اقیانوس سولاریس مانند فرایند تداعی آزاد کردن، باعث زنده شدن خاطرات افراد، زنده شدن درد و رنج ناشی از آن‌ها و احساس گناهی و شرمی که ناشی از آنهاست، می شود. حالا افراد باید با شکل تجسد یافته عناصر سازنده روانشان در زندگی روزمره دست و پنجه نرم کنند. در فیلم می‌بینیم که کلوین برای اینکه در آخر فیلم بتواند باز هم به خانه خودش برگردد، باید بتواند از این مسیر دردناک و شکنجه گر عبور کند، باید بتواند با ناتوانایی هایش روبه رو بشود، درد و رنج این ناتوانی را با تمام وجود زندگی کند، ناتوانی ارتباط با عزیزانش، ناتوانی پیدا کردن سؤال‌های مهم زندگی اش و جواب آنها. او برای بازگشتن به خانه پدری خودش که زیبایی پدر و مادر و کودکی خود را از آن دارد، باید بتواند از این سفر دردناک درونی به سلامت عبور کند.🔆

@Kajhnegaristan