فکرهایی با این روزها۵

فکرهایی با این روزها5
✍ پویا ایمانی


🔶 احتمالا محافظه کارانه ترین واکنش در قبال محدودیت "نسبی" آزادی بیان در کشورهای غربی توجیه عصبی محدودیت "مطلق" آزادی بیان در باقی کشورهاست؛ حتا می توان به سیاق بعضی رفقای چپ نمای پسااستعماری قدمی فراتر گذاشت و برهمان آزادی بیان نسبی جوامع غربی هم قیود و تبصره های بیشتر زد، و عوض آزادی، محدودیت را به گروه های بیشتری تعمیم داد ( یک چیزی در مایه ی تقسیم فقر به جای توزیع ثروت). خب این به وضوح یعنی مراقبت و نظارت بیشتر؛یعنی عوض اینکه به همان محدودیت موجود- انکار هولوکاست مثلا- هم اعتراض کنیم (که البته نفس "محدودیت" انگاشتن اش جای بحث فراوان دارد، چون از یک طرف چون و چرا کردن در یک فاجعه ی تاریخی با فحاشی و انکار آن تفاوت ریشه ای دارد یا باید داشته باشد، و از طرف دیگر حرمت پدیده ی هولوکاست، دست کم از منظر لائیسیته ی فرانسوی، "محتوایی"ست، در حالی که حرمت کتاب مقدس مسلمانان- بر فرض هم که روزی قانونا تثبیت شود- در بهترین حالت مطلقا صوری و فرمال است)، محدودیت و فقر زبان را به گفتمان های بیشتری تسری دهیم و اینگونه درهای بیشتری را به روی دموکراسی ببندیم.
به نظرم، جز نشان عقب ماندگی فرهنگی نیست که "استدلال" کنیم: حالا که در فلان زمینه نمی شود حرف زد، در بهمان زمینه هم نباید سخن گفت؛ اگر این را نمی شود دست انداخت، با آن یکی هم نباید شوخی کرد... و به همین ترتیب تا بالمال لابد برسیم به قداست همه چیز!

برای من "آزادی بیان" نه یک شعار توخالی ست و نه ادا و اطوار عوام فریبانه ی لیبرال دموکراسی غربی (قدمت شبح "آزادی بیان" به سده ها پیش از ظهور لیبرالیسم می رسد). از دید من - و این را وامدار دریدا هستم- آزادی بیان یک امر نامشروط شبه استعلایی ست که حرکت می کند و مرزها را تکان می دهد، با ایده ی عدالت مسیانیک و دموکراسی آینده پیوند دارد، همواره در کار آمدن است (یعنی به جای اینکهévénement باشد avénement است)، و "حاکمیت" را محال می کند یا باید چنین کند.


@Kajhnegaristan