این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
در ستایش آزادگی. (بازنشر به بهانه ۲۹ بهمنماه، سالروز شهادت خسرو گلسرخی)
در ستایشِ آزادگی
(بازنشر به بهانه ۲۹ بهمنماه، سالروز شهادت خسرو گلسرخی)
✍ محمدمهدی اردبیلی
🔸مرگ و تولد مرزهای حالتی موقتی از تناسب ارگانیکی هستند که «انسانِ زنده» نامیده میشود. در این معنا، اگر از منظر حقیقت، یعنی از منظر امر کلی، به مرگ بنگریم درخواهیم یافت که مرگ هیچ نیست جز تغیرات و تبدلات حالات افراد یک نوع. در این معنا، مرگ برای تکامل و صیانتِ نوع حتی ضروری به شمار میرود. روح جهان ذاتاً جاودانه است و ما تا آنجا از مرگ میهراسیم و آن را اصالت میبخشیم که نه نسبتمان را با روح جاودان، بلکه حالتِ وجودی فردی و شخصیِ موقت خود را ملاک قرار دهیم. در یک کلام، این «من» نیستم که پس از مرگ بدنم را ترک میکنم، بلکه این روح است که «من» را ترک میکند. باید از میل نازل به جاودانگیِ خودخواهانه و خیالپردازانۀ فردی، به میل والا به جاودانگیِ راستینِ برخاسته از نفیِ من فردی گذر کرد. فرد باید بتواند "هرچه بیشتر خود را فراموش کند" و از بطن مواجهۀ شخصی خود با وجود و عدم، با مرگ و زندگی، فراتر رود و به ساحت حقیقت روحانی جهان قدم بگذارد.
تنها در این صورت است که فرد میتواند در لحظهای که در مرز میان مرگ و حیات قرار داد، در لحظهای که میتواند با بیان یک جملۀ عافیتطلبانه، ادامۀ زندگیِ بیولوژیکش را بیمه کند و چند صباحی بیشتر این تناسب ارگانیک موقتی را حفظ کند، تصمیم میگیرد آزادگیاش از وجود فردیِ اش را اثبات کند، زندگیِ بیولوژیکش را رها کند، دادگاه را به هیچ بگیرد، رو به تاریخ بایستد و بگوید:
«من در این دادگاه برای جانم چانه نمیزنم، و حتی برای عمرم. من قطرهای ناچیز از عظمت و حرمان خلقهای مبارز ایران هستم ... من از خلقم جدا نیستم ولی نمونه صادق آن هستم. .. من به نفع خودم هیچ ندارم بگویم»
@Kajhnegaristan