آفتاب. کلافی از کلاغهای در هم است. با قار قار هر روزه‌اش

آفتاب
کلافی از کلاغهای در هم است
با قار قار هر روزه اش
تا صبح بی دلیل
بر مهتابی خانه بتابد.
آفتاب
زرد اجبار است.
آفتاب
صبح دمیده انکار است
بر سفره تابستان.
🔸
من آویخته ام
از بند رگهایم اویخته ام
رو در روی پنجره ای گشوده
به دیوار همسایه.
تیغت را بزن
چه فرقی میکند
حمام فین کاشان
حمام فین تهران
حمام فین همدان.


✍ آرمان اسدی

@Kajhnegaristan