این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
یک فلسفهی «نابههنگام» از تاریخ فلسفه، علم و هنر به مثابه یک جعبهابزار استفاده میکند
یک فلسفهیِ «نابههنگام» از تاریخِ فلسفه، علم و هنر به مثابهِ یک جعبهابزار استفاده میکند. ما نباید به دنبالِ آشکار کردنِ معنایِ فلسفه و متون باشیم. ما باید به آنچه فلسفه «عمل میکند» بنگریم، به این که فلسفه چگونه مسائل را، که به نوبهی خود اندیشهی ما را دگرگون میکنند، دگرگون میکند. اینکه دلوز فلسفهیِ خاصِ خود را به مثابهِ «نابههنگامی» مطرح میکند، به عقیدهیِ خود، تا حدی به انهدامِ جزماندیشیِ غربی که در سرمایهداری به نقطهیِ اوجِ خود رسیده، مربوط میشود. به خاطرِ جریانِ حیات، ما گرایش داریم که تنها آنچه را که به ما مربوط میشود ادراک کنیم. ما جهان را از صیرورت منتزع میکنیم و آن را برحسبِ «قلمروها»یی ثابت میبینیم، و تنها تا حدودی از طریقِ تصور کردنِ دیگر موجودات در تصاویری که پیشتر تثبیت کردهایم قلمروزدایی میکنیم، اما در برابرِ «قلمروزداییِ مطلق» یا بازیِ کاملاً آزادِ تصاویر مقاومت میکنیم. در سرمایهداری است که ما یک قلمروِ ثابت را در نظر میگیریم –قلمروِ سرمایه- و همهیِ موجودات و قلمروزداییهایِ ممکن را به گونهای که با مقیاسِ سرمایه سنجیده شده، تصور میکنیم. ما همهیِ حیات را به مثابهِ چیزی همگن و مبادله شده در نظر میگیریم. حتی مفاهیم، «اطلاعات»ای برایِ دادوستد میشوند. فکر کنید که ما چگونه شادمانی، روح و فردیتِ خود را از طریقِ نامهایِ تجاری، صنایعِ بهداشتی، و شعارهایِ تبلیغاتی میفروشیم. نابههنگام بودن به زعمِ دلوز به معنایِ چیزی بیش از ضدِ-سرمایهداریبودن است. این به معنایِ ایجادِ اختلال در نیرویی است که به سرمایهداری اجازهیِ ظهور داده است: گرایش به همانبودگی، کمیتسنجی، یکدستسازی و تثبیت کردنِ همهیِ صیرورتها از طریقِ مقیاس یا «قلمروِ» سرمایه. سرمایهداری تنها به این سبب ممکن است که توانستهایم همهیِ پیچیدگی و تفاوتِ حیات را به یک نظامِ مبادلهیِ واحد تقلیل دهیم. در سرمایهداری، تا وقتی که مبادلهیِ دائمی در کار است، دیگر مهم نیست که چه چیزی به جریان میافتد –پول، کالاها، اطلاعات، یا حتی پیامهایِ مطبوعِ فمینیسم، تکثرگراییِ فرهنگی، و همزیستی... یک گرایشِ سرمایهدارانهی ایجابی در تمامِ حیات وجود دارد، گرایشِ قلمروزدایانه برایِ گشودنِ هر نظامی به رویِ مبادله و کنشِ متقابل؛ اما این قلمروزداییای است که بر یک قلمروسازیِ اولیه تکیه دارد. سرمایه گرایشِ خود به تولید و گشودنِ جریانها را با کمّی کردنِ همهیِ مبادلات از طریقِ جریانِ سرمایه محدود میکند. در سرمایهداری همه چیز از طریقِ پول یا کمیت اندازهگیری میشود. در سرمایهداری حتی هنر دارایِ ارزشِ کالایی است و مفاهیم ارزشِ اطلاعاتی دارند.
( #کلر_کولبروک ؛ #ژیل_دلوز ؛ ماشینها، نابههنگامی و قلمروزدایی ؛ ترجمهی رضا سیروان، نشرِ مرکز)
@Kajhnegaristan