‍.. ❗️پدیدارشناسی و هرمنوتیک❗️. ✍ پل ریکور

‍ #مقاله

❗️پدیدارشناسی و هرمنوتیک❗️
✍ پل ریکور
ترجمه/دکتر سید ضیاءالدین دهشیری


منظور از این بررسی اداء سهمی در تاریخ پدیدارشناسی یا باستان شناسی آن نیست -بلکه به درستی پرسشی است در باب سرنوشت پدیدارشناسی در عصر حاضر. و اگر من تئوری عام تفسیر و تعبیر یا هرمنوتیک (علم تفسیر) را به عنوان سنگ محک و یا ابزاری برای طرح سوال برگزیده ام. مقصودم این نبوده است که نوعی تک‌نگاری تاریخی را با فصلی از تاریخ تطبیقی فلسفه معاصر جایگزین سازم. زیرا،با هرمنوتیک نیز نمی خواهم به عنوان یک مورخ و حتی مورخ عصر حاضر اقدام کنم. صرف نظر از وابستگی این تفکر و تامل به هایدگر و به ویژه گادامر، آنچه مورد بحث است، امکان ادامه پرداختن به فلسفه به همراه آنان و پس از آنان می باشد- بدون اینکه هوسرل را از یاد ببریم. بنابراین پژوهش من گفتگویی هر چه پرشورتر از امکان‌های دیگر بحث فلسفی یا ادامه فلسفه می باشد.
من دو مبحث ذیل را برای بحث پیشنهاد می کنم:
نظریه و مبحث نخست: آنچه هرمنوتیک یا علم تفسیر منهدم کرده است، پدیدارشناسی نیست، بلکه یکی از انواع تفسیرهای آن یعنی تفسیر ایده‌آلیستی آن، به توسط خود هوسرل می باشد. به همین سبب از این پس از ایده آلیسم هوسرلی سخن خواهیم گفت و وسیله ی نشانه گذاری و راهنمای خود را ملحقات کتاب ایده ها قرار خواهم داد و مباحث اصلی آن را مورد نقد تفسیر قرار خواهم داد. همین بخش نخست لاجرم فقط و فقط خصلت وضع مقابل خواهد داشت. نظریه و مبحث دوم، در وراء تقابل و تضاد محض، بین پدیدارشناسی و هرمنوتیک، نوعی وابستگی دو جانبه ای وجود خواهد داشت که توضیح و تشریح آن حائز اهمیت است. این وابستگی را می‌توان بر مبنای این و آن هر دو تشخیص داد. از یک جانب هرمنوتیک بر پایه ی پدیدارشناسی بنیاد می گردد و بدین سان آنچه را مع الوصف از آن دور می گردد، حفظ می‌کند، یعنی : پدیدارشناسی پیش فرض علم و تفسیر می ماند که از آن نمی توان پیشتر رفت. از جانب دیگر، پدیدارشناسی نمی‌تواند خود و بذاته بدون پیش فرضی هرمنوتیکی تشکیل شود. این وضع و موقع پدیدارشناسی همان مقام بحث و تفسیر را در هنگام اجرای طرح فلسفی دارد....📙
متن کامل مقاله را در فایل زیر مطالعه بفرمایید 👇

@Kajhnegaristan