‍⭕️ در نکوهش اخلاق. بخش دوم

‍⭕️ در نکوهش اخلاق . بخش دوم
✍آرمان اسدی


📙بر آن شدم تا از پس بازخوردها و نقد و نظرهای دوستان بخش دیگری را در تکمیل فرسته قبل ارسال کنم خصوصا در پاسخ آن دسته از دوستان که به ترتیبی مشابهتهایی از کلام نیچه را یاد آوری کرده بودند.
به زعم من حتی نیاز به رفع تشنگی و نیاز به خواب هم نوعی از امید بستن به آینده و انتظار تغییر از وضع موجود به وضع مطلوب است و اصلا تنفس و تن دادن به ادامه حیات نیز با واژه ای به نام امید نسبت میبندد. اما یک فرق اساسی در این دست از افعال با آنچه در قاموس اخلاق و دنیای نامتوازن و متناقض نمای روانشناسی میگذرد وجود دارد و آن نوع انتظاریست که از آن میرود. به طور مثال در نوع اول آب رفع عطش است و خواب، رفع خستگیست. یعنی انتظار از آنچه که باید، حاصل میشود.
در امید بستن ، از آن دست که در اخلاق و در روانشناسی میبنیم ، انتظاری سیندرلا گونه است که اخلاق، لنگه کفش بلورینش را در دست شاهزاده موهوم و بی نشان آینده نهاده است و رویای بیچاره خلق که پای پینه بسته اکنونشان را بر خار سمی انتظار میسایند!!!!!
اخلاق وعده میدهد و ریلش را در گذرگاههای صعب روح و روان میکشد به امید آنکه شاید سوت قطاری از پس سالها انتظار در شبانگاهی تیره و تار گوش در خواب رفته ای را بیاشوبد و عزم سفر از گردنه های پر ریزش را به جان بخرد و یکی هم از هزاران مدعی شود که شد و توانستیم.
تاریخ اخلاق را خواص ساخته اند چنانچه تاریخ بشر را حکام. نه خواص و نه حکام نماینده خیل عظیم و اقیانوس توده ها و خلایق نیستند.
گیرم که نمونه ها را هر بار و هر آن در شیپور بد آواز اخلاق دمیدیم و خواب خستگان از پیکار شبانه واقعیت را آشفتیم. آیا آن راه صعب را همه میپبمایند؟ آیا از پیمودن آن، همان نتیجه حاصل میشود؟
مدینه فاضله، بیشتر و پیشتر از وعده دهندگانش، سراب بودنش را در چشم دروغ پندار ما فریاد میزند.
آنجا که نیچه از دگر دیسی جان سخن میگوید را، نشانی جمعی بدهید و از معدود افرادی که شترشان را شیر بیابان خورد و کودک فارغ از معادلات منطق ضرر و زیان شد، چشم بپوشید.
از من میپرسند اگر پایه های برج عاج نشینان اخلاق را ویران میکنی - که آن را میراث بشری نیز مینامند - چه چیزی را جایگزین میکنی؟؟
میگویم : هیچ تا آنچه در افسانه ها طوفان مهیب توحش نامیده اند بیاید. بی شک مواجهه با آن کم ضرر تر از تحمل سکوت دهشتناک و کر کننده انتظار جامعه بی نشان مدنی است.
آنچه از تاریخ می بینیم انباشت اخلاق است که از هر دوره به دوره دیگر افزوده گشته و آنچه از خروجی این سد انباشته بر پایین دست سر ریز شده جنایات رنگارنگ و نو ظهوری را رویانده و جوامع را بر ولع درو آن حریصتر کرده است.📙



@Kajhnegaristan