آیا «آتش به اختیاری» برای دموکراسی مفید است؟

آیا «آتش به اختیاری» برای دموکراسی مفید است؟

آیا «آتش به اختیاری» مخالف دموکراسی و قانون‏مداری است؟ در این نوشتار کوتاه قصد داریم با نگاهی از زاویه‏ای دیگر که به زعم نویسنده، زاویه صحیح‏تر نگاه به موضوع است به این نکته اشاره کنیم که اتفاقا، «آتش به اختیاری» از الزامات تحقق یک دموکراسی کارا است. اما چگونه؟

طی مدت زمان کوتاهی از سخنان رهبری و استفاده از واژه «آتش به اختیاری»، گروه‏های مختلف به بیان تحلیل‏هایی متفاوت و گاه متضاد از این عبارت پرداخته‏اند که در این نوشتار کوتاه قصد تکرار آن‏ها نیست. با این حال در مجموع واضح است که جغرافیای کلام رهبری، حوزه فرهنگی و منظور ایشان از «آتش به اختیاری» نه اقدامات غیر قانونی، که اقدامات فرهنگیِ تفکری، ترویجی، تبلیغی، آگاهی بخشی، آموزشی و مقولاتی از این جنس بوده است.

اما آنچه برخی طرفداران آزادی و حاکمیت قانون و در ظاهر، اغلب، افراد نزدیک به جریان اصلاح طلبی را نگران کرده است نه خود این سخنان، که برداشت‏های جریانات تندرو از این عبارت و تعمیم نادرست و ناقص آن به سایر حوزه‏ها است که البته با تجربه تاریخی موجود نیز همخوانی دارد. با این حال این نوشتار قصد دارد با ذکر یک نکته‏ی اولیه مقدماتی، به جوهر دموکراسی‏طلبی نهفته در این گفتار رهبری اشاره کند و توجه مخاطب را به این ضعف کلیدی نهادی-فرهنگی جامعه کنونی که کارایی دموکراسی موجود در کشور را با چالش‏های جدی مواجه کرده است جلب نماید.

اما نکته مقدماتی؛ اساسا تجربه تاریخی نشان داده است تندروها نیازی به این عبارات و توجیهات برای انجام اقدامات خارج از چارچوب قانونی خود ندارند. گرچه در صورت عدم تبیین صحیح منظور رهبری از استخدام این واژه، که وظیفه بخش عقلانیت جامعه (از هر دو طیف اصولگرا و اصلاح طلب) است، احتمال سوء استفاده از این موضوع وجود دارد.

اما پس از اشاره به نکته فوق، باید روشن شود چرا و چگونه «آتش به اختیاری» از الزامات کلیدی تحقق یک دموکراسی کارامد است. جان کلام نویسنده این است که «آتش به اختیاری» نه یک مفهوم جدید که یک مفهوم کلیدی شناخته شده در حفظ، حراست و اصلاح مستمر یک نظام دموکراتیک است. این مفهوم دقیقا مترادف با همان مفهوم «مسئولیت اجتماعی» است که ناظر بر وظیفه‏ی تک تک افراد جامعه در نظارت بر عملکرد نهادها و دستگاه‏های حاکمیتی اعم از قانونگذاری، اجرایی و قضایی است. از آنجا که تحقق این نظارت، توسط تک تک افراد، و به صورت مستقل، امکان پذیر و کارا نیست، این مسئولیت از طریق مکانیزم مطبوعات (رسانه) به عنوان رکن چهارم دموکراسی محقق می‏شود. در این مکانیزم تمام افراد جامعه، و روزنامه‏نگاران به پیش‏آهنگی از آنان، وظیفه دارند حاکمیت را نقد و خصوصا نسبت به افشای ناکارآمدی، بی مسئولیتی و فساد آن اقدام کنند و قانون، خصوصاً در مورد افشای فساد و ناکارآمدی، به شدت از افراد حمایت می کند.

لذا به نظر می رسد نه تنها دانشجویان در حوزه‏های فرهنگی باید «آتش به اختیارانه» با رصد دستگاه‏های فرهنگی نسبت به ناکارآمدی و فساد آن ها حساس باشند و در «چارچوب قانون» روشنگرانه عمل کنند، که اساسا تمام افراد جامعه موظف هستند در حوزه عمل خود و با تکیه بر مکانیزم مطبوعات آزاد، در «چارچوب یک قانون جامع حمایتگر»، آتش به اختیار بوده و منتظر اقدامات کشفی و تشخیصی دستگاه‏های متولی نباشند.

از این رو «آتش به اختیاری» اگر به درستی تبیین، و زیرساخت‏های اول، حقوقی و بعد فرهنگی آن توسعه یابد، نه تنها یک تهدید به حساب نمی‏آید که اساسا از الزامات رشد و توسعه جوامع دموکراتیک و مهمترین مکانیزم جلوگیری از افول و فساد این نظامات به حساب می‏آید.

امیر عباس امامی
@ZehnNeveshteh

#امیرعباس_امامی #آتش_به_اختیار #دموکراسی #مطبوعات #قانون