✅نقش ثالث در میان دعوا (۳).. ✍️بهمن کشاورز. ثالث

✅نقش ثالث در میان دعوا(۳)

✍️بهمن کشاورز
@Lawpress

⭕️اعتراض ثالث

🔲 1➖مثال اول – حسن در مزرعه‏ اش در مازندران مشغول کار است. این مزرعه موروثی که از پدرش به او رسیده پشت در پشت در تصرف مالکانۀ اجدادش بوده است (در بسیاری از مناطق مازندران زمینها ثبت نشده و سند رسمی ندارد).

ناگهان با مراجعه مأمور اجرا به همراه چند نفر دیگر مواجه می‏شود که قصد خلع ید او را از ملک دارند. اجرائیه‏ایی که ابلاغ قانونی شده است به او ارائه می‏دهند.

🔷 محکوم‏ له اجرائیه جعفر و محکوم‏ علیه آن تقی است و در آن هیچ اسمی از حسن نیست. اما در قسمت موضوع اجرائیه مشخصات زمین ملکی او با ذکر حدود اربعه آمده و ظاهراً تقی محکوم شده به نفع جعفر از ملک خلع ید کند و خارج شود.

♦️حسن که در دعوای بین جعفر و تقی در هیچ مرحله‏ ای شرکت و اصولاً از وجود دعوا اطلاع نداشته و از طرفی رأی صادره مغایر و مخالف حق مالکیت او است باید به عنوان ثالث به این رأی اعتراض کند. این اعتراض را «اعتراض ثالث اصلی» نامیده‏ اند.

🔷 مثال دوم – منوچهر دعوایی به خواسته خلع ید و مطالبه اجرت‏ المثل علیه فریدون که حسب ادعا باغ و ساختمان ییلاقی او را تصرف کرده، مطرح کرده است. در جلسۀ اول رسیدگی فریدون سند عادی تنظیمی بین خود و فرامرز نام را ارائه می‏کند که به موجب آن فرامرز کلیه حقوق متصورۀ خود در ملک موصوف را به فریدون واگذار و منتقل کرده است. در عین حال فریدون فرامرز را به عنوان ثالث به دعوی جلب می‏ کند و جلسۀ رسیدگی تجدید می‏ شود.

♦️ در جلسۀ بعدی فرامرز که در دادگاه حاضر شده ضمن تأئید صحت و اصالت سند عادی منتسب به خود حکمی را از دادگاه چالوس ارائه می‏ دهد که در دادگاه تجدیدنظر مازندران نیز تأئید شده و به موجب آن محمود نامی به انتقال رسمی کلیه حقوق متصورۀ خود در پلاک 12 فرعی از 7 اصلی به فرامرز محکوم شده است. ظاهراً این حکم اجرا نشده و سوابق ثبتی از اجرای آن حکایت ندارد اما به استناد آن فرامرز کلیه حقوق متصوره ناشی از این رأی را به فریدون منتقل کرده است.

♦️منوچهر با رأیی قطعی روبرو شده که نه وجود آن اطلاع داشته و نه در مراحل صدور آن حضور و دخالت. در عین حال این رأی مربوط به پلاک متعلق به او است. منوچهر باید به عنوان – ثالث – یعنی کسی که در دادرسی منتهی به صدور این رأی دخالت نداشته – به آن اعتراض کند. این اعتراض را «اعتراض طاری» (یا غیر اصلی) نامیده‏ اند.

🔲 2➖در مورد اول – اعتراض اصلی – حسن باید دادخواست بدهد. این دادخواست به دادگاه تجدیدنظر استان مازندارن مستقر در ساری، که رأی قطعی معترض‏ علیه را صادر کرده باید داده شود (به نظر می‏رسد رأی معترض‏ علیه صحیح باشد نه معترض‏ عنه آنگونه که در متن مادۀ 420 آمده است).

🔷 به این اعتراض همانگونه رسیدگی خواهد شد که به دادخواست بدوی رسیدگی می‏شود.

🔲 3➖در مورد دوم، اصولاً، تقدیم دادخواست لازم نیست و منوچهر باید در همان دادگاهی که مشغول رسیدگی به دعوای او علیه فرامرز است به رأی اعتراض کند. اما در این مورد اشکالی وجود دارد: رأی قطعی مورد اعتراض از دادگاه تجدیدنظر استان صادر شده حال آنکه دعوای اصلی در دادگاه عمومی شهرستان مطرح است. دادگاه اخیر که نسبت به دادگاه اولی «تالی» محسوب می‏شود نمی‏ تواند به رأی آن که دادگاه «عالی» است تعرضی داشته باشد.

🔷 پس منوچهر ناچار است همانند حسن اعتراض خود را طی دادخواست در دادگاه تجدیدنظر استان مازندران مطرح کند و نحوۀ رسیدگی، همان خواهد بود که در مورد دعوای بدوی وجود دارد.

🔹🔹ادامه دارد . . .


✅لينك عضويت در كانال تلگرام🔻
‏https://telegram.me/lawpress


◀️اینستاگرام🔻
‏www.instagram.com/lawpress_page