زرتشت اهل ری بود، از فریدون جنیدی، بخش دوم.. در زبانهای ایرانی، از «انگ» (ang-) اسم آلت می‌سازند

زرتشت اهل ری بود، از فریدون جنیدی، بخش دوم

مردم در آن زمان آسمان را ستايش می کردند و در طول چند هزار سالی که به آسمان نگاه می کردند، سرانجام توانستند «برج»هايی را از آسمان پيدا کنند و به آنها نامهايی را بدهند و کم کم از روی حرکت ماه، شيوه ای «زمان سنجی» درست کردند که ما امروزه تنها از روی يک واژه می توانيم آنرا بشناسيم.
در زبانهای ایرانی، از «انگ» (ang-) اسم آلت می سازند. برای نمونه از مصدر «کليدن» kolidan که در زبان خراسانی به معنای کندن و کاويدن است با «انگ»؛ کلنگ را می سازند، به معنی آلت کاويدن و کندن خاک، يا از مصدر آويختن؛ آونگ را می سازند. مثال دیگر آنکه از ريشه «ما» در زبان اوستايی که به معنی سنجش و اندازه گيری است و امروزه در واژه هایی چون: آمار، شماردن، پيمانه، پيمودن، پيمايش و ... باقی مانده است، با «انگ»؛ تبديل به «ماونگ» یا «مانگ» می شود که امروزه هم در زبان های کردی و تالشی و تاتی به «ماه»؛ «مانگ» گفته می شود و در گيلان و طبرستان و نه به خود ماه، بلکه به تابش ماه «مانگ تو» (mang- tao) گفته می شود.
پس «مانگ» (ماه) يعنی «آلت اندازه گيری»!
البته «انگ» از سوی دیگر اوستاشناسان تنها نتیجهٔ تحولات آوایی واژهٔ ماه یا ماس یا دیگر واژه های اوستایی، در محیطی خاص از بافت متنی یا آوایی است. اما ما آن را در بسیاری از واژه ها پسوند می دانیم.
از روی اين واژه(ماه) در می يابيم که نياکان ما اول با ماه زمان را اندازه گيری می کرده اند و سال هم نداشته اند و تنها همين ماه ها بوده است! در طول زمان که به برجهای آسمانی نگاه می کردند سرانجام آدميان آگاه شدند که هم زمان با برآمدن خورشيد يکی از اين برج ها - که همان برج «بره» باشد - طول شب و روز با هم برابر می شود و می تواند آغاز درستی برای زمان سنجی ژرف نگر باشد. اين زمان سنجی، خوشبختانه نخستين زمان سنجی خورشيدی در جهان بوده که هنوز هم همه جهانيان از همين کار و انديشه نياکان ما بهره می گيرند.
البته خيام و گروهش در آغاز سده پنجم (ه. ش.) محاسبه های ديگری انجام دادند و گاهنامه یا تقویم جلالی یا خيامی را ساختند. «گرگوار» مسيحی هم از روی گاهنامه خيام، گاهنامه خودش را ساخت که در هر 3333 سال يک روز اختلاف دارد در حالی که گاهنامه خيامی – بر اساس محاسبات شادروان احمد بيرشک – هر يک ميليون و دويست و اندی هزار سال، يک روز نادرستی دارد! و بايد اين را در انديشه داشته باشيم که اين همه ژرف نگری نيازمند چه مقدار دانش و هوش است.
سال شماری خورشيدی و نوروز، نزديک به پايان هنگام جمشيدی پيدا شد.
ما اين گاهشماری را به جهانيان آشکار کرديم و برگزاری «جشن نوروز» برای ما بايد در براستی «جشن دانش» باشد. ولی وقتی چند هزار سال می گذرد و تنها مردم، اين جشن ها را برگزار می کنند، انديشه و فرهنگ توده مردم هم وارد آن می شود. امروز کسی نمی انديشد که بايد اين جشن را جهش بزرگ دانش بشری دانست. کاری که از آغاز آن هزاران سال می گذرد و هنوز روان است و تا جهان برجاست روان خواهد بود.
به هر روی اين جشن امروزه به شکل مردمی، گرفته می شود که بسيار بسيار نيکو است.
پس از همراهی مردم با هر پديده فرهنگی، فرهنگ توده مردم هم به آن وارد می شود. از جمله اينکه هنگام آغاز سال نو، در نوروز در دربار شاهان ساسانی، سان بر اين بوده است که شاه در تالاری می نشسته و موبد موبدان نزد شاه آمده و در می زده است. شاه در پاسخ در زدن موبد می پرسيد؛ کيست؟ و موبد در پاسخ می گفت: سرسبزی و خرمي و نوروز و ... هستم. سپس در را باز می کرده اند و به همراه موبد هفت نفر با هفت ظرف در دست که در هر کدام يک نوع دانه، سبز کرده بودند وارد می شدند. اين هفت سبزه در بر دارنده: گندم، نخود، جو، عدس، لوبیا و ارزن بوده؛ به نشانه اینکه سال پیش رو، خرمی و سرسبزی با خود به همراه بیاورد و سالی «آبسال» (سالی که آب در آن زیاد است) باشد.