👇. 👈همسانی اندیشه‌ی دو نماینده ایران در سازمان ملل با ۷۰ سال فاصله.. و حسن در:

👇
👈همسانی اندیشه ی دو نماینده ایران در سازمان ملل با ۷۰ سال فاصله

@LoversofIRAN

⬅️ #محمدرضا_شاه و حسن #روحانی در #سازمان_ملل:

با کنار هم گذاشتن این بخش از سخنرانی محمدرضاشاه پهلوی در سال ۱۳۲۷ (هفتمین سال پادشاهی اش) در سازمان ملل👇
https://t.me/LoversofIRAN/6188
با سخنان روحانی رییس جمهور ایران در سال ۱۳۹۶ (پنجمین سال ریاست جمهوری اش) 👇
https://t.me/LoversofIRAN/2262
با شگفتی روشن می شود که اگرچه این دو سخنرانی، ۷۰ سال با هم فاصله دارند و از دو سیستم حکومتی با شعارها و اهدافی متفاوت هستند، اما خمیر مایه ی هر دو سخنرانی همسان و همگون است!

هر دو نماینده #ایران، در سخنانشان افتخار به تاریخی کهن و گذشته ای روشن، به فرنام(عنوان) یکی از کهنترین کشورهای جهان را می گویند و سپس از فرهنگی انسان مدار، والا و صلح جو یعنی فرهنگ انسان ایرانی در شکل کلی فراگیرش.

اکنون پرسش اینجاست، که دو نماینده از دو ساختار دور از هم و گوناگون حکومتی، که هر دو بر یک سرزمین فرمان رانده اند، و هر دو درک و دریافت یکسانی (دستکم در این سخنرانی) درباره شکوه و بزرگی و ارجمندی پیشینه و دارایی های معنوی این سرزمین دارند، چرا در فهم و نزدیک شدن به زبان مردم این سرزمین یعنی #ایرانیان، مشکل داشته و دارند؟

نشانه ی این دریافت نادرست شان از مردم سرزمین شان هم همین اعتراض های مردمی است. اعتراض هایی که در سال ۵۷ #شاه ایران را پیش از بیماری سرطان از پا درآورد و توان ماندن و ادامه دادن در سرزمینی که برایش رویاهایی بس بزرگ داشت را از او گرفت؛ و امسال در ۱۳۹۷ یعنی ۴۰ سال پس از سقوط نظام #پادشاهی، همچنان در پوشش ناآرامی های گوناگون مردم ایران در برابر کاستی های حاکمیت خود را نشان می دهد.

آیا درک حاکمیت از نیازها و خواست های این مردم، سوای از اینکه چه سیستم حکومتی در ایران برپا باشد، دچار نقصان بزرگ تاریخی است؟
مردمی که وارث تاریخ و فرهنگی باشکوهند و پیرو داشتن چنان انگاره ی پرفر و جاهی، آرزوی داشتن کشوری پیشتاز را در جهان دارند، در عمل با کشوری روبرو هستند که هنوز در دایره ای سرگیجه آور، در همان اشتباه های سیستم پیشین دست و پا می زند، اگرچه شکل حکومت دگرگون شده است! #فساد #رانت #اختلاف_طبقاتی و.... کاستی های بزرگی است که گویا توان ایرانیان را برای تاب آوردن زیر چرخ نابرابری و سختی دارد از بین می برد و فریادهای بلند گاهگاهشان از له شدن زیر همین چرخ است!

این فرمانروایان و دولتمردان ایرانی، چرا از دریافت درست نیازهای ایرانیان ناتوانند؟
یا اگر این نیازها را به درستی دریافته اند، چرا از اجرا و پیاده کردن آن، پس از دوره های زمانی بسیار بلند مدت ۳۰_۴۰ ساله ناتوانند؟
پرسش هایی بنبادین که یافتن پاسخ درست آن ها می تواند گره های اساسی امروز جامعه تشنه ی دادگری(عدالت)، آزادی و قانونگرایی ایران را بازکند.