حاملان گفتمانهای حاشیه‌ای و غیر مسولانه نباشیم … «چرا باید یک زبان [لابد منظور زبان فارسی است] بعنوان یک زبان ملی [یا زبان همه مرد

حاملان گفتمانهای حاشیه ای و غیر مسولانه نباشیم


«چرا باید یک زبان [ لابد منظور زبان فارسی است] بعنوان یک زبان ملی [ یا زبان همه مردم یک سرزمین] تعریف شود؟»

این 👆 سخن یکی از جوانان و آشنایان با علوم اجتماعی در فضای مجازی است لذا ارزش توضیح دارد.

۱-اگر برای هرکسی این سوال پیش بیاید برای یک آشنا با کتب جامعه شناسی نباید پیش بیاید. ما فقط کافی است مقدمه سه کتاب مشهور ذیل را یک تورق بکنیم تا چنین مساله مند نشویم و خوب متوجه بشویم که ما دولت- ملت بدون «زبان مشترک» و سراسری نداریم: کتاب تخیل جامعه شناسی سی رایت میلز، کتاب «جوامع مفروض» پری اندرسون، کتاب دولت ملت و خشونت گیدنز.

۲- زبان فارسی کنونی ریشه در زبان دری ( یا بقولی زبان دربار سامانیان) دارد. ولی این زبان در طول ده قرن پیش به تدریج به زبان مشترک همه ایرانیان تبدیل شده است- انصافا این زبان اقدام ویژه قوم خاصی نبوده است. حاملان این زبان مشترک همه اقوام ایران بودند. و این زبان فقط با سیاست های فرهنگی دوره رضا شاه به زبان مشترک ایرانیان تبدیل نشده است. در ضمن از منظر زبانشناسی مقایسه ای زبان فارسی از حیث شاخص ها و تواناییهای ادبی، فلسفی و علمی جزو چهارده زبان کارا مد جهان است. به نظر من از زمره سرمایه های اجتماعی دولت - ملت ایران همین زبان فارسی مشترک ایرانیان است. در ضمن تاکید روی زبان فارسی بعنوان زبان مشترک ایرانیان به معنای نادیده گرفتن زبان اقوام بعنوان یکی دیگر از سرمایه های دولت- ملت ایران نیست. (از این رو اجرای اصل پانزده قانون اساسی ضروری و کاملا بهداشتی است و «نگاه امنیتی دولت موازی در ایران» یکی از عوامل کند اجرا شدن این اصل در ایران است.)

۳- در شرایط فعلی در بخشی از فضای مجازی یک گفتمان حاشیه ای برای ناراضیان سیاسی تبلیغ می شود که این گفتمان چنین مختصاتی دارد: این «زبان فارسی» که زورچپان دوره رضا شاه است؛ این مذهب شیعه هم یک مذهب غالی است و تبدل یافته خرافات ماقبل اسلامی است؛ سیاست و حکومت این کشور هم که استبدادی است؛ علم و صنعت این کشور هم مونتاژ و بنجل و دست دومی است؛ خودایرانی ها هم که قالتاق و دروغ گو و هفت خط هستند. اگر دقت کنید در این گفتمان حاشیه ای نهاد های اصلی جامعه ایران را بصورت «دیمی» و غیر سنجشگرانه روی هوا می رود.

۴- به نظر من مطالعات تجربی جامعه شناختی گفتمان حاشیه ای فوق را تایید نمی کند و جامعه ایران جامعه ای متوسط ( البته در معرض روندهای مخاطره جهان مدرن نیز هست) و دارای امکانات برای پیشرفت است و جامعه ای سیاه و «برره ای» نیست.

۵- و تصور اینکه جامعه ایران در دو دهه آینده از منظر شاخص های توسعه جزو بیست کشور اول جهان باشد، دور از انتظار نیست. در ضمن ایران هم اکنون از منظر شاخص های بهداشت و درمان و آموزش و امنیت جزو بیست کشور اول جهان است. از لحاظ مشارکت زنان در حوزه عمومی تغییرات شگرفی کرده است (و در همین کردستان ایران وقتی کرد ایرانی به اربیل می رود و درآمد ارزی کسب می کند آن دلار را به خرید خانه در سعادت آباد تهران تبدیل می کند نه در اربیل ، سلیمانیه و یا دیاربکر.)

۶- گفتمان بند سه خوشبختانه در شرایط کنونی حاشیه ای است ولی همین گفتمان، گفتمان طرفداران «دموکراسی کلنگی» در خاورمیانه است- مثلا چنین گفتمانی در برنامه های تحلیل خبر صدای آمریکا و اخیرا بی بی سی تبلیغ می شود.

۷- درسته. ایران از منظر توسعه سیاسی هنوز وارد «مرحله تحکیم دموکراسی» نشده است و با چالشهای مرحله گذار به تحکیم دموکراسی روبرو است و راه نرفته در پیش دارد. ولی بیاد داشته باشید همین رژیم سیاسی موجود ایران رژیم «استبدادی و عهدناصری» نیست. در همین رژیم «مشارکت سیاسی» و «رقابت سیاسی» بعنوان دو شاخص مهم دموکراسی و توسعه سیاسی در حال نهادینه شدن است. (در ضمن همین توسعه سیاسی در رخداد اخیر در کردستان ایران هم قابل رویت بود. شما دیدد حتی حاملان نگاه امنیتی با شادی هزاران مردم کرد ایران در برابر اقدام همه پرسی یک طرفه اقلیم کردستان کاملا مدنی مواجه شدند.)

۸- رسالت جامعه شناسی فقط علت یابی معضلات اجتماعی نیست یا رسالت جامعه شناسی فقط خرافه زدایی از سنت ها نیست بلکه رسالت جامعه شناسی مبارزه با گفتمانهای مخرب حاشیه ای ( مثل نمونه بند سه) در دوره مدرن نیز هست.
@hamidrezajalaeipour