☆ سرگذشت زرتشتیان برازجان ☆

☆ سرگذشت زرتشتیان برازجان ☆

در زمان ناصرالدین شاه قاجار در اطراف برازجان و به سوی جنوب، زرتشتیان بیشماری در روستاهای محصور که همه زرتشتی بودند، زندگی می کردند. در حدود 130 سال پیش در یکی از روستاها که اکنون به «قتلگاه» معروف است و نامش اکنون مال سید آل است و حدود چهل کیلومتر جنوب برازجان به سوی بوشهر و یمین گناوه واقع است، همه زرتشتی بودند. روستای مذکور اکنون تقریبا خالی است و مردم آن آواره شده اند.حدود سی سال پیش شهریار جمشید ورجاوندی از دوستان نگارنده و از باشندگان هند که در شرکت نفت ایران در آبادان به کار مشغول بود، روزی با دوستان خویش به عزم گردش در مینی بوس سوار و به سوی گناوه حرکت می کنند. هنگام مراجعت به قتلگاه می رسند. راننده از مسافران خواهش می کند در اینجا دو ساعت توقف کند زیرا منزلم اینجاست و فرزندانم را دیدن کنم. شما هم در اطراف گردش کنید. شهریار می گوید من جایی ندارم. راننده او را با خود به منزل می برد. شهریار در آنجا هنگام صحبت خود را زرتشتی معرفی می کند. اهل خانه با شعف و سرور می گویند مادر بزرگ ما نیز زرتشتی است. فورا پیرزن را از ورود یک نفر زرتشتی خبر می دهند.زن کهنسالی با عصا در دست پیش می آید. شهریار بلند می شود، پیرزن می گوید نزدیک میا، نخست سدره و کشتی را نشان بده.شهریار هم چون از مردم هند بود و بر خلاف جوانان زرتشتی امروزی که پا به سنن دینی زده و سدره و کشتی را از خود دور ساخته اند، سدره و کشتی با خود داشته به او نشان می دهد. پیرزن با دیدن سدره و کشتی، شهریار را در بغل می گیرد و زارزار می گرید. پس از آرامش می گوید از جوانی تا کنون نخستین بار است که در این سامان به دیدن یک زرتشتی چشمم روشن شده است. سپس می گوید اینها همه فرزندان و نوه و نتیجه من هستند که با سلام در آمدند. هنگامی که جوان بودم روزی به روستای ما حمله شد و بسیاری را سر بریدند . من فرار کردم و خودم را در جایی پنهان کردم. و تاکنون تنها در اینجا به زرتشتی بودن باقی ماندم. سه سال پیش از این واقعه در سه روستای دیگر در اطراف اینجا هم همین اتفاق افتاد و همه کشته شدند و یا مجبور به تغییر آیین خود شدند.
برگرفته از نسک تاریخ زرتشتیان پس از ساسانیان
نگارش رشید شهمردان
گردآوری. بوذرجمهر پرخیده

🌎 @history_1