«روسپیگری و روسپیخانههای دوران حکومت صفویهٔ شیعه مذهب».. 🌍 مینویسد:
"روسپیگری و روسپیخانههای دوران حکومت صفویهٔ شیعه مذهب"
🌍 @Official_history
شاردن مینویسد:
در سال ۱۶۶۶ میلادی، ۱۰۷۶ هجری که من در اصفهان بودم، نزدیک به چهار هزار فاحشه در اصفهان میزیستند و نام همهٔ این فاحشهها، به سبب آنکه مالیات خاصی به دولت میپردازند و مدیر و مأموران خاصی از سمت دولت به آنها رسیدگی میکند، در دفاتر دیوانی ثبت شده است. میزان مالیاتی که دولت از این زنان میگیرد در سال به دویست هزار اکو (واحد پول فرانسه در آن زمان) میرسد. که به اینگونه فواحش، اصطلاحن فاحشههای رسمی میگفتند.
گروهی از فاحشهها بودند که نامشان در دیوانهای دولت ثبت نشده بود و از پرداختن مالیات به دولت شانه خالی کرده و پول بیشتری کسب میکردند که آنها نیز جزء فواحش غیر رسمی بودند..."
همین سیاح در جای دیگری از سفرنامه خود مینویسد: "...یکی از خصوصیات فواحش ایران آن است که به مقدار پولی که برای هر ملاقات میگیرند نامیده میشوند. مثلن فلان زن ده تومانی، پنج تومانی یا دو تومانی است. هیچ زن بدکاری نیست که از یک تومان کمتر بگیرد. زنان عمومی که مالیات خاص میپردازند در کاروانسراهای مخصوص به سر میبرند، زیرا مردم حاضر نیستند در جوار ایشان به سر برند، علاوه بر آن در اصفهان محلهایست که آن را محلهٔ "بینقابان" گویند.
پیش از این در شهر بزرگ اصفهان مرسوم بود که تا شب فرا میرسید، زنان فاحشه مثل دستههای کلاغ در سراسر شهر پراکنده میشدند و دنبال مشتری میگشتند. فاحشهها غالبن به صورت مطرب، رقاصه در مجالس مهمانی یا خصوصی حاضر میشدند. از میان شهرهای ایران تنها در شهر اردبیل که آرامگاه شیخ صفیالدین اردبیلی حد بزرگ و بسیاری از خاندان آن است، زندگی فاحشهها ممنوع است.
یکی از سفیران اروپایی که در زمان شاه صفی، جانشین شاهعباس، به ایران آمده بود در این خصوص گوید: "...زنان فاحشه را در "ایران" قحبه گویند و در مجالس میهمانی میرقصند. ...در بیشتر میهمانیها زنان رقاصه دیده میشوند و صاحبخانه آنان را به هریک از مهمانان که تمایلی نشان دهد تقدیم میکند..."
به گفتهٔ دن گارسیا دوسیلوا سفیر اسپانیا در زمان شاه عباس، زنان روسپی بر خلاف زنان دیگر آزادانه در شهر گشت و گذار کرده و صورت خود را پوشش نمیدادند و سوار بر اسب شده و وجودشان برای سربازان ارتش ضروری بود و لباسهای رنگارنگی به تن میکردند.
برگرفته از:
تاریخ اجتماعی ایران، مرتضی راوندی، جلد ۷، ص ۴۸۹ ، ۴۹۰
🌍 @Official_history