‍ ✅ پیشینه ساخت نان سنگک در ایران …🌎 عباس برای رفاه حال طبقات تهی دست و لشگریان خود که غالبا در سفر احتیاج به نان و خورش موقت و فو

وی حل این مشکل را از «شیخ بهایی» که از اجله علما و دانشمندان ایران بود خواست. شیخ بهایی با تفکر و تعمق تنور سنگکی را ابداع نمود. این اختراع که با دقت و هوشیاری طرح و عملی شده است به قدری کامل و دقیق است که پس از گذشت چند صد سال هنوز به همان صورت اولیه مورد استفاده و نانی که از تنور سنگکی بدست می‌آید، مأکول‌ترین نان است. در اجرای این کار دستور داده می‌شود که روی توری مقداری ریگ و سنگ ریزه بریزند و در زیر آن آتش پرحجمی روشن نمایند تا ریگها کاملا داغ گردند و آنگاه خمیر نان را با دست در روی تخته‌ای پهن کرده و در روی سنگ‌های داغ قرار دهند تا بپزد …🌎 ...
  • گزارش تخلف

✅ پیشینه ضرب المثل همین آش هست و همین کاسه.. مردم به تنگ آمده و شکایت او را نزد نادر بردند

نادر پیغامی برای استاندار فرستاد ولی او همچنان به ظلم خود ادامه می‌داد. وقتی خبر به نادر رسید، چون دوست نداشت کسی از فرمانش سرپیچی کند، همه‌ی استانداران را به مرکز خواند. دستور داد استاندار ظالم را قطعه قطعه کنند و از او آشی تهیه کنند. بعد آش را در کاسه ریختند و به هر استاندار یک کاسه دادند و نادر به آنها گفت: «هر کس به مردم ظلم و تعدی کند، همین آش است و همین کاسه»!. 🌎 ...
  • گزارش تخلف

مقایسه کتیبه‌ی آسور نازیر بال با منشور کورش بزرگ. 🌎 آسورنازیربال:

بفرموده «آشور» و «ایشتار» خدایان بزرگ که حامیان من بودند با لشکریان و ارابه‌های جنگی خود به شهر «گینابو» حمله بردم و آنجا را به یک ضرب شست تصرف کردم. ششصد نفر از سپاهیان دشمن را بیدرنگ سر بریدم، سه هزار نفر اسیر را زنده زنده طعمه آتش ساختم و حتی یک نفر را باقی نگذاشتم که به اسارت برود. حاکم شهر را بدست خود پوست کندم و پوستش را به دیوار شهر آویختم. از آنجا به شهر «طلا» روان شده چون مردم آن سرزمین به عجز و التماس نیفتادند و تسلیم من نشدند، از اینرو به شهرشان یورش بردم و آنرا گشودم. سه هزار نفر از آنها را از دم تیغ گذراندم. بسیاری دیگر را در آتش کباب کردم. اسرای بیشماری از آنها گرفتم، دست و انگشت و گوش و بینی آنها را بریدم و هزاران چشم از کاسه و هزاران زبان از دهان بیرون کشیدم. از اجساد کشتگان پشته ساختم و سرهای بریده آنها را به تاکهای بیرو شهر آویختم!. _____________. ...
  • گزارش تخلف

لقب او سلطان صاحبقران بود چرا که بیش از بیست و پنج سال شاهی کرد

«فتحعلی‌شاه» مردی خوش‌گذران، لاابالی، بی‌لیاقت، خسیس، دهن‌بین، بی‌ارزش و به شکلی جنون‌آمیز زن دوست بود. در سایه‌ی حضور چنین موجود نالایق و ناتوان و در دوران حاکمیت او بود که هفده ولایت قفقاز از ایران جدا شد …شاه قاجار علی‌رغم مشکلات سیاسی کشور، زندگی افسانه‌ای خویش را که آمیخته به شادکامی و هوس‌های سیری ناپذیر بود در چهاردیواری‌های کاخ‌های عفن خود می‌گذراند. تفریح در حرمخانه، سواری، شکار و بازی با ورق، از سرگرمی‌های عمده‌ی او بود. میزان برد و باخت در حرم شاهی به حدی بود که هر کنیز، سالانه، مبلغی تا حدود پانزده هزار تومان به‌عنوان پاداش دریافت می‌کرد …شاه قاجار با وجود داشتن هزار زن عقدی و صیغه، ابایی نداشت که بازهم رقاصه‌ها، مطرب‌ها، بازیگرها و خواننده‌های زن تهران را به قصر خود فراخواند و حتی بدان‌ها مسکن دهد. این لولیان شهرآشوب، همه‌ی هنرهای ممکن سرگرم کننده را همراه با زیبایی و دلربایی با خود به قصر شاهی می‌آوردند و مجلس عیش شاه را با دف و تارو کمانچه و سنتور و تنبک بدل به مرکز هوس‌های انسانی می‌کردند. از میان آنان می‌توان از مطربه‌هایی چون استاد «زهره» و استاد «مینا» که شادی‌آفرین ...
  • گزارش تخلف

وضعیت علم و دانش در اعراب صدر اسلام:

🌎 - تنها در حجاز، جز هفت یا دوازده تن کاغذ نویس که از نظر جامعه عرب مردمی بی ارزش به شمار میرفتند، وجود نداشت. بلکه اصولا عرب نویسندگی را حقیر میشمرد و نویسندگی را تحقیر میکرد. و این روح حتی پس از اسلام نیز در بین پیشرفته‌ترین گروه‌های قریش رایج بود. آنچه به نظر آنان مقدس بود، شمشیر و اسب بود نه قلم. (علی شریعتی، اسلام شناسی، درس‌های دانشگاه مشهد، ص ۴۲).۲ - اگر یک نفر از اعراب به آموختن صرف و نحو زبان خود میپرداخت، عربهای دیگر او را سرزنش میکردند که کار موالی‌ها (ایرانی‌ها) را پیش گرفته است. حکایت کرده‌اند که روزی مردی قریشی به عربی برخورد که کتاب «سیبویه» را میخواند. بر او بر آشفت و گفت: «وای بر تو که همت خود را پست پرده و به آداب بندگان (یعنی ایرانی‌ها) روی آورده‌ای. (جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، جلد ۳، فصل ۲).۳ - حد تمدن تازیان را از اینجا میتوان شناخت که اصطلاحات علوم و فنون مطلقا در زبان عربی وجود نداشت و از لغات سیاسی و حقوقی نیز عاری بود. در عوض برای آلت مرد (با عرض پوزش) هزار گونه، اسم و لقب و کنیه داشتند. ...
  • گزارش تخلف

جشن اردی بهشتگان در اردی بهشت روز از اردی بهشت ماه است که نام روز و ماه با هم برابر افتاده است

مطابق گاهنمای قدیم که هر ماه سی روز بوده این جشن در سوم اردی بهشت می‌باشد ولی مطابق تقویم کنونی که شش ماه اول سال را ۳۱ روز حساب کرده و یک روز به فروردین ماه افزوده‌اند جشن اردیبهشتگان در دوم اردیبهشت واقع می‌شود. در این جشن شهریاران بار عام می‌دادند و موبد موبدان آیینی را که مرسوم بوده در حضور پادشاه برگزار می‌کرد و همه را اندرز می‌گفت. سران هر گروه به پادشاه معرفی می‌شدند و هنرمندان مورد مرحمت واقع می‌گردیدند و بدریافت پاداش افتخار حاصل می‌کردند. این روز به فرشته مقدس اردیبهشت تعلق دارد که مظهر پاکی و راستی و درستی و نماینده آیین ایزدی و نگهبانی آتشها با اوست. معمولا باید در این روز اردیبهشت یشت خوانده شود و به آتش توجه گردد. و به خاطر مقام و مرتبه اردیبهشت امشاسپند این جشن به نام اوست و نظر به همان صفات و کمالات است که ایرانیان قدیم این روز را جشن می‌گرفتند و خود را برای قبول صفات این فرشته مقدس آماده می‌ساختند. جشن اردیبهشت گان همان عید گل است که در میان سایر ملتها با تجلیل فراوان بر پا می‌شود. ابوریحان در باره این جشن می‌نویسد: ((اردیبهشت ماه؛ روز سوم آن اردی بهشت است و آن عیدی اس ...
  • گزارش تخلف