تدبیر‌های رستم فرخزاد، پیش از نبرد قادسیه

🌎 سال ۱۴ هجری قمری، یزدگرد سوم در نهایت تصمیم گرفت شخصا تازی‌ها - را که حیره را گرفته بوده و در حال نزدیک شدن به قسمت‌های شمالی عراق بودند - به عقب برآند. به همین خاطر رستم فرخزاد را در راس یک نیروی ۱۲۰ هزار نفری به محلی به نام قادسیه گسیل داشت. (البته گروهی تعداد سربازان تحت فرماندهی رستم را ۸۰ هزار تن نوشته‌اند) رستم که فرماندهی کار کشته و با تجربه‌ای بود به چند دلیل از رویایی مستقیم با تازی‌ها خودداری میکرد. نخست آنکه رستم فرخزاد باور داشت نباید در نبرد و رویارویی مستقیم با تازی‌ها عجله کرد. بلکه با تدبیر و سنجیدگی با تازی‌ها روبرو شد و تا آنجا که امکان دارد نبرد اصلی را به تاخیر انداخت تا آنجا که نیروی تجاوز‌گر خسته و فرسوده شود. برای دست یابی به این هدف رستم فرخزاد به یزد گرد سوم پیشنهاد کرد سپاهی برای رویارویی با تازی‌ها آماده شود و پیوسته آن نیرو با نیرو‌های تازه نفس تقویت گردد. و اگر هم نیروی درگیر در نبرد شکست خورد باید سپاه دیگری را جانشین آن کرد و بدین وسیله سپاه تجاوز‌گر را خسته و وامانده نمود. و سپس آن را با یک حمله بزرگ و غافل گیر کننده در هم شکست. همچنین رستم باور داشت ک ...
  • گزارش تخلف

مطلبی بسیار پندآموز و خواندنی👌👇.. «روزی که امیرکبیر گریست».. 🌎 حکایت آبله کوبی و جهالت مردم قدیم "

سال ۱۲۶۴ هجری قمرى، نخستین برنامه‌ى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به امیر کبیر خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. به‌ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان مى‌شود …. هنگامى که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیمارى آبله جان باخته‌اند، امیر بى‌درنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور مى کرد که با این فرمان همه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانى مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى دیگر هنگام مراجعه ماموران در آب انبارها پنهان مى‌شدند یا از شهر بیرون مى‌رفتند. ...
  • گزارش تخلف

☆ آیین‌های ایرانی وزرتشتی ☆.. 🔥🔥🔥

ماه اردیبهشت:.۳- اردیبهشت روز، جشن اردیبهشتگان.۱۰-گاهنبار میدیوزرم.۲۵- بزرگداشت فردوسی. 🔥🔥🔥. ماه خورداد:.۶-جشن خوردادگان.۲۴- هنگام نیایشگاه ستی پیر دریزد.۲۴--۲۸ هنگام نیایشگاه پیرسبز، چک چک.۲۹- پرسه همگانی. 🔥🔥🔥. ماه تیر:.۲-۶- هنگام نیایشگاه پیر نارستانه.۱۰- جشن تیرگان، حماسه آرش کمانگیر.۸-۱۲- گاهنبار میدیوشهم.۱۳- دیدار نیایشگاه پارس بانو. 🔥🔥🔥. ماه امرداد:.۳- جشن امردادگان.۱۲- هنگام نیایشگاه پیر نارکی. 🔥🔥🔥. ماه شهریور:.۴- شهریور روز، جشن شهریورگان.۲۱-۲۵- گاهنبار پیته شهیم. ...
  • گزارش تخلف

حکومت صفویه

صفویان دودمانی ایرانی و شیعه بودند که در سال‌های ۸۸۰ تا ۱۱۰۱ هجری خورشیدی (برابر ۱۱۳۵–۹۰۷ قمری و ۱۷۲۲–۱۵۰۱ میلادی) بر ایران فرمانروایی کردند. بنیانگذار دودمان پادشاهی صفوی، شاه اسماعیل یکم است که در سال ۸۸۰ خورشیدی در تبریز تاجگذاری کرد و آخرین پادشاه صفوی، شاه سلطان حسین است که در سال ۱۱۰۱ خورشیدی از افغان‌ها شکست خورد و سلسلهٔ صفویان برافتاد.۴. 🌎 صفویه از مهم‌ترین دوران تاریخی ایران به شمار می‌آید، چرا که با گذشت نهصد سال پس از نابودی شاهنشاهی ساسانیان؛ یک فرمانروایی پادشاهی متمرکز ایرانی توانست بر سراسر ایران آن روزگار فرمانروایی نماید …. نظام قضایی ایران در دوران صفویه. حکومت صفویه نخستین حکومت مستقل ایرانی است که مذهب تشیع را به عنوان مذهب و نظام حقوقی رسمی کشور برگزید. در دوران صفویه سازمان قضایی به دو بخش عرفی و شرعی تقسیم می‌شد، بخش عرفی در برگیرنده رسیدگی به کارهای مانند کشتن و زد و خورد و تجاوز (کارهایی که وابسته به نگهداری نظم و امنیت و سازمان سیاسی بود) می‌شد و بخش شرعی در برگیرنده رسیدگی به دعاوی حقوقی و شرعی بود... شکنجه‌های مجرمان در دوره صفویه. در دورهٔ صفویه شکنجه‌هایی ...
  • گزارش تخلف

✅ داستان شاپور پادشاه ساسانی و شمشیر زیبای آهنگر

🌎 شمشیر بسیار زیبا تقدیم شاپور پادشاه ساسانی نمود. شاپور از او پرسید چه مدت برای ساختن این شمشیر زمان گذاشته ایی؟. آهنگر پاسخ داد یک سال تمام. پادشاه ایران باز پرسید اگر یک شمشیر ساده برای سربازان بسازی چقدر زمان می‌برد؟ و او گفت سه تا چهار روز. شاپور گفت آیا این شمشیر قدرتی بیشتر از آن صد شمشیر دیگری که می‌توانستی بسازی دارد؟. آهنگر گفت: خیر، این شمشیر زیباست و شایسته کمر شهریار!. پادشاه ایران گفت: سپاسگزارم از این پیشکش اما، پادشاه اهل فرمان دادن است نه جنگیدن، من از شما شمشیر برای سپاهیان ایران می‌خواهم نه برای خودم، و به یاد داشته باش سرباز بی شمشیر، نگهبان کیان کشور، پادشاه و حتی جان خویش نیست. شاپور با نگاهی پدرانه به آهنگر گفت اگر به تو پاداش دهم هر روز صنعتگران و هنرمندان به جای توجه به نیازهای واقعی کشور، برای من زینت آلات می‌سازند و این سرآغاز سقوط ایران است. ...
  • گزارش تخلف

🌀💢🌀 درفش کاویانی.. این درفش پس از حمله اعراب به ایران به دست آن‌ها افتاد و از بین رفت

درفش کاویانی نقشی نمادین در بین جنبشهای با تفکرات ملی گرایانه ایران از آغاز اسلام تاکنون بازی کرده‌است …✅🔴 اشاره به درفش کاویانی در اساطیر ایران، به قیام کاوه آهنگر علیه ظلم و ستم آژی‌دهاک (ضحاک) برمی‌گردد. ضحاک ماردوش، شاهی است که در اثر بی عدالتی و ظلم شیطان شانه‌ هایش را بوسه می‌زند و از جای بوسه‌ها مارهایی می‌رویند. ضحاک برای اینکه زنده بماند باید روزانه مغز دو جوان را به مارها بدهد و کاوه آهنگر نیز کسی است که هفده فرزندش قربانی مارها شده‌ است. در این هنگام، کاوه برای آن که مردم را علیه ضحاک بشوراند، پیش‌بند چرمی خود را بر سر چوبی می‌کند و آن را بالا می‌گیرد تا مردم گرد او آیند. سپس با کمک مردم، کاخ فرمانروای ضحاک خونخوار را در هم می‌کوبد و فریدون را بر تخت شاهی می‌نشاند. فریدون نیز پس از آینکه به شاهی رسید فرمان می‌دهد تا چرم پیش‌ بند کاوه را با دیباهای زرد و سرخ و بنفش بیارایند و زر و گوهر به آن بیفزایند و آن را درفش شاهی خواند؛ و بدین شکل کلمه درفش کاویانی پدید آمد …✅🔴 بیشتر دانش ما در مورد درفش کاویانی به منابع اسلامی بر می‌گردد. محمد بن جریر طبری در کتاب خود به نام تاریخ الامم ...
  • گزارش تخلف

نکات جالب از زبان پارسی👇👇👇👇.. 🌎 نام‌ها در برخی از زبان‌ها:

پسوند «ایچ» در نام‌های کروات پسوندی ایرانی و بمعنی «نژاد» است؛ همچنین نخستین بار نام کشورمان در اوستا به ریخت «ایران ویچ» آمده است! …🌪 «توفان» واژه‌ای پارسی است و هیچ یک از واژگان پارسی با «ط» نوشته نمی‌شوند!. ✨خوانش «ت»: زبان پشت دندان‌ها. ✨خوانش «ط»: زبان میان دندان‌ها …. آیا می‌دانید …؟ 👲. واژه پارسی چوپان از دو بخش «چوب» و «بان» ساخته شده و به معنی کسی است که با چوب نگهبانی می‌دهد! …. آیا می‌دانید …؟ ...
  • گزارش تخلف

✅ پیشینه ضرب المثل شتر دیدی ندیدی.. پسر گفت: شترت یک چشمش کور بود؟

مرد گفت: بله. پسر پرسید: آیا یک طرف بارش شیرینی و طرف دیگرش ترشی بود؟. مرد گفت: بله بگو ببینم شتر کجاست؟. پسر گفت: من شتری ندیدم!. مرد ناراحت شد، و فکر کرد که شاید پسرک بلایی سر شتر آورده پس او را نزد قاضی برد و ماجرا را برای او تعریف کرد. قاضی از پسر پرسید: اگر تو شتر را ندیدی چطور همه مشخصاتش را می‌دانستی؟. پسرک گفت: روی خاک رد پای شتری را دیدم که فقط سبزه‌های یک طرف را خورده بود، فهمیدم که شاید یک چشمش کور بوده، بعد متوجه شدم که در یک طرف راه، مگس و در طرف دیگر، پشه بیشتر است چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است. قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت: درست است که تو بی گناهی، ولی زبانت باعث دردسرت شد پس از این به بعد شتر دیدی ندیدی. 🌎 ...
  • گزارش تخلف