سلطان جلال الدین خوارزمشاه، پهلوان ایرانزمین

سلطان جلال الدین خوارزمشاه ، پهلوان ایرانزمین
🌎 @history_1

سلطان جلال الدین خوارزمشاه ، آخرین امید ایران برای رهایی از تجاوز و وحشی گری های مغول ها بود. او در راه مملکت ما ، دلاوری ها و از خود گذشتگی های بسیاری نمود و در نهایت در راه وطن ، خویش جان خود را از دست داد و لازم است این جنگجوی فداکار و میهن پرست را بهتر بشناسیم:
، که در سفر های جنگی همراه سلطان جلال الدین بود ، او را بدین گونه توصیف میکند: " سلطان مردی گندمگون ، کوتاه بالا ، ترک شکل ترک گوی بود ، احیانا به پارسی سخن گفتی ، شجاعت او بر همگان معلوم بود ، از تمامت لشگر دلیر تر بود و حلمی داشت ، به هر چیز غضب نکردی و دشنام ندادی ، خنده او جزء تبسم نبود. سخن بسیار نگفتی ، عدل را دوست داشتی و بر مردم عادل ثنا گفتی ، و ترفیع رعیت(مردم) ، دوست داشت..." سلطان جلال الدین خوارزم شاه وقتی به سلطنت رسید ، بر مهر سلطنت واژه ، مینوشت که بر خلاف رسم زمانه که سلاطین و حکام ، القاب طولانی و پر طمطراق به پیش و پس و نام خود مینوشتند ، او چیزی غیر از ، نمینوشت. او پیوسته میگفت که او را سلطان صدا نکنند. او مردی مومن ، بی تکبر و آزاده بود. به طوریکه پیوسته دستور میداد بر بالای فرمانها و نامه های خود ، عبارت { النصره من الله وحده} ـ پیروزی و نصرت از جانب خداست ـ را بنویسند. لقب معروف او ، ، بود. مینکبرنی ، واژه ای ترکی است که هزار مرد ، مردی که هزار بار جنگید و یا خداداد معنی کرده اند. در باره شجاعت و شهامت های او تمامی مورخین حتی دشمنان او متفق القولند. گروهی از مورخین نیز سعی کرده اند با برجسته کردن ضعف های اخلاقی او ، از جانفشانی هایش در برابر مغولان بکاهند. به قول عبد العلی دستغیب:
"...برای ما جلال الدین خوارزمشاه در لحظه های نبرد با مغول ها بسیار زیباست. جلال در کنار رود سند ، در اصفهان ، آذربایجان و در لحظه مرگ در کردستان بسیار زیباست. او در این لحظات تنها یک شاهزاده خوارزمشاهی نیست ، بلکه روح پهلوانی ملت ماست ، ستاره ایست که شب تاریک و بی امید کشور ما را درخشان ساخته است. ما کشتارهای او را در تفلیس ابدا نمیبخشیم ، چرا که تصویر او در آن لحظه زیبا نیست ، او منحصرا در لحظه هایی زیباست که با یورشگران می ستیزد ، در لحظه ای زیباست که در پایان کارنامه پهلوانی خود ، در کردستان به آخر خط میرسد ، و آواز مرگ قوی خود را مینوازد. در لحظه ای زیباست که در نبردی با مغولان ، با تنی چند خط محاصره را شکسته و از آن تنگنا به در میجهد..." سلطان جلال الدین در موقعیت دشوار، سهمگین و بینظیری در تاریخ ایران ، مسئولیت سرزمینی را بر عهده گرفت که در میان دود آتش نبرد میسوخت و شهر هایش یکی پس از دیگری میسوخت ، بر روستاهای زر خیز و باغ های با صفایش ، خزان مرگ میبارید و مغول پیروزمندانه بر اجساد مردم رقص مرگ میکرد.... جلال الدین خوارزم شاه در آن هنگامه مرگ ، تنها ستاره نور افشان میهن ما بود ، مردانه مردی که همه هستی او به صورت ناوک جانسوز کینه و انتقام درآمده و قلب چنگیز خان را آماج قرار داده بود. مردی که به زبان حال میگفت: " وجه همت من شمشیر است ، نه ملازمت زنان سپید گردن..." و در آخرین لحظات زندگی اش بود که فریاد میکشید: " به گرداب مرگ درآی که تندرست بمانی و به دهانه جوی بلا که تو را پیش آمده تلاش کن که دوربینی و احتیاط در شتاب است..." جلال الدین در جنگها با دلاوری و چابکی شگفت آوری میجنگید. قدرت او در رهانیدن خویش از معرکه ها و محاصره های پر مخاطره معروف است. او بارها ، در حالیکه با اسارت و مرگ فقط چند قدم فاصله داشت توانست جان سالم به درببرد. در جنگ اصفهان به هنگامی که توسط مغول ها محاصره شده و چیزی نمانده بود که دستگیر یا کشته شود ، با چنان مهارتی خط محاصره را شکست که بهت و حیرت سردار مغول را بر انگیخت به طوریکه بی اختیار بر او آفرین گفت. تکاپو و جست و خیز دائمی او ، صبر ، استقامت ، خستگی ناپذیری و پایداری او در برابر شداید و مصائب رنگارنگ و سرعت عمل او در واردن آوردن ضربات شبیخونی بر دشمنانش ، از ویژگی های ستایش آمیز سلطان است...

🌎 @history_1

منبع: سلطان جلال الدین خوارزمشاه ، استاد پناهی سمنانی