ترانه های پاییزی🍁

ترانه های پاییزی🍁

انگار مثلِ ترانه هام لبریزِ احساسی اینگونه بمان، بگذار ترانه ام از تو باشد... #عیسی_دورقی @Eisa_Doraghi اینستاگرام: Https://instagram.com/eisa_doraghi پیام ناشناس: https://telegram.me/dar2delbot?start=send_319NqAP

آه،. که چقدر بد است. به این خوبی

تمام کردن کسی که. قرار بوده. هنوزها تمام نشود …! ….

اگه عظمت را آرزو می‌کنی. آن را فراموش کن. و دنبال حقیقت برو،

آنگاه به هر دو خواهی رسید. هم حقیقت و هم عظمت ….

دلدار من،. ماه زندگانی من،. می گویی که فرمانروای ملک دل منی،

نمی دانم راست می‌گویی یا نه،. اما این قدر می‌دانم. که روشنایی بخش. شب‌های تار منی …! 💛 ….

میدانی. مدت هاست. ایستاده‌ام بر فراز

اتفاقی که. نمی افتد …! ….

اگر کسی. تنها روزی یک ربع. در اندیشه زندگی خویش باشد

و بیندیشد که آن را اصلاح کند،. هر ماه زندگی او. بهتر از ماه قبل خواهد شد ….

صبح را. دوست دارم. که چشمای تو را

به دلم تعارف می‌کند. من،. صبح. و تازه دمنوشی از عشق!!! ….

انقلاب چشمانت. اشعار طاغوتی مرا. به دار آویخت

غافل از اینکه. آنچه سرودم، صلح بود. نه کودتا. هر چند فاتح نگاه تو شدن. کار هیچ شعری نبود …! ….

اگر چه. دل به کسی داد. جان ماست هنوز 💜 …

خیال نکن. اگر برای کسی تمام شدی. امیدی هست

خورشید. از آنجا که غروب می‌کند. طلوع نمی‌کند …! ….

اسلن. دلم میخاهد. حمه چیز را قلط بنویسم

عاب؛ ضمین؛ ظمان …. عشق!!!!!. آخر مگر میشود تو را هم غلط نوشت؟ ….

گفتم اقرار به عشق تو نمی‌کردم کاش. گفت اقرار چو کردی، دگر انکار مکن♡

همیشه یک دفترچه یادداشت و یک مداد. روی میز و کنار تخت داشته باش

گاهی اوقات افکاری که میلیون‌ها دلار. ارزش دارد،. ساعت سه نیمه شب. به ذهن انسان می‌رسند …! ….

اگر دلت بخواهد. با هر ترانه به گریه‌ات می‌اندازم. تو شمعدانی‌های لیوانت را سیراب کن

اما من. دلم برای کاکتوس‌های خودم می‌سوزد …تو در ایوان و تالار کوچکت بگرد. و طره به هر سو بیفشان. من در صندلی چرمینه‌پوشم نشسته‌ام. تو به گل‌ها و تفلون‌ها فکر کن. من به موها و بوسه‌های پنهانی …. اما. این عصایی را که‌ روزگار به دستم داده. روزی. ...

تیتر به تیتر. به روزهای باطله‌ام فکر میکنم. به اینکه روزنامه نبودم

اما،. حوادث زیادی در من. ستون زدند …! ….

مهر کم می‌آورد. در برابر مهربانیت،. لبخندی بزن

و. عمری دوباره باش. جانان من ❤️ ….

دو استکان چایی بریز. دستم بند است …. دارم خیالت را میبافم!!!

….

کمرم خم شده از دست دلم کاری کن♡ …

دلم گرفته است. دلم گرفته است.. به ایوان می‌روم و انگشتانم را

بر پوست کشیدهٔ شب می‌کشم. چراغ‌های رابطه تاریکند. چراغ‌های رابطه تاریکند. کسی مرا به آفتاب. معرفی نخواهد کرد. کسی مرا به میهمانی گنجشک‌ها نخواهد برد. پرواز را به خاطر بسپار. پرنده مردنی ست … ….

اگر ما تمام جهان را. در پی شادکامی و موفقیت در نوردیم،. جز در درون خودمان

نمی توانیم آن را به دست آوریم ….

من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم. تو چرا زمن گریزی که وفایم آزمودی ….؟ ♡