طوطی نوشته‌ی زکریا هاشمی ….. ماجراهای یک نفر یکه‌بزن چیز فهم و صاحب هیجانات عاطفی است



طوطی نوشته ی زکریا هاشمی...

ماجراهای یک نفر یکه‌بزنِ چیز فهم و صاحب هیجانات عاطفی است. زندگی یکه‌بزن [هاشم] و رفیق‌اش [بهروز] دور دائمی است از خانه تا عرق‌فروشی و بعد شهرنو. آیا هاشم دنباله‌ی قهری نسل داش آکل و نمونه‌ی انحطاطی آن است؟ آیا او قربانی چنبره‌ی این سلوک و این زندگی قدری‌مآب نیست؟ آیا او که ماشاءاله هزار ماشاءاله، ده تا جاهل را حریف است و ده بطر عرق را در یک مجلس سر می‌کشد و جماعت فواحش، ریز و درشت خاطر خواه‌اش هستند و میل جنسی‌اش مثل ظرفیت باده پیمایی‌اش بی‌پایان و بی‌تشفی است از چیزی رنج می‌برد؟ آیا «طوطی» قصه‌ی وحشی‌گری و مرارت و جدان‌هایی است که در لجن چیزی مبهم را می‌خواهند فراموش کنند؟

همه این سئوال‌ها هست. اما حوادث کتاب آن‌ها را طرح نمی‌کند، بهتر است بگویم نویسنده دلش می‌خواسته این سئوال‌ها به ذهن خواننده‌اش متبادر شود و با یک «اختیار دارین» فروتنانه؛ اما در باطن مغرورانه به آن پاسخ مثبت بدهد. پس اینجا مسئله برعکس می‌شود نویسنده‌ی کتاب [نه قهرمان کتاب] برای خودش رویاهایی دارد، امیالی که از هذیان برخاسته‌اند، تجربه‌هایی که چه خوب بود [مثل حوادث کتاب] اتفاق می‌افتاد و بدین منوال کتابی که داعیه‌ی عکس‌برداری دقیق از زندگی را در خودش مستتر کرده، به قلب کردن ماهیت می‌پردازد. ما که عجز و بزدلی جماعت گردن‌کش را در برابر مأمور می‌شناسیم، می‌بینیم که همین مسئله در کتاب «طوطی» چطور به فیلم فارسی نزدیک می‌شود و همه‌ی قضایا خوش و خرم خاتمه پیدا می‌کند. آدم‌های «طوطی» انگار روی هوا و در خواب راه می‌روند آن‌ها به قضایا سائیده می‌شوند. عین خواب...

شاید زکریا هاشمی می‌توانست داستانش را به توجیه یک سلسله سجایای اخلاقی رو به زوال اختصاص دهد و اسم آن را هم می‌گذاشت «از داش آکل تا علی کاخی» اما این که هست کتابی است در 46 فصل که چهل فصل آن کپیه و عکس‌برگردان فصل‌های اولیه است و امتیازش ثبت دقیق برخی مشاجرات که بعد از مرحوم «محمد مسعود» کسی این‌همه پُرخون آنها را به داستان نکشانده بود.





ـ «زکریا هاشمی» به تازگی در رادیو زمانه در مصاحبه‌اش گفته است:

هیچ وقت یادم نمی‌رود. آقای سپانلو یک‌‌بار به من گفت: من در کتابی که نوشتم ازت اسم برده‌ام.

گفتم: خیلی ممنون. من زیاد علاقه‌ای هم ندارم که...

گفت: نه! ازت تعریف کردم.

بعد دیدم نوشته بود که جاهل است و... از این حرف‌ها.

ـ منبع: مجموعه مقاله های محمدعلی سپانلو ـ چاپ اول بهار 1353 ـ انتشارات معلم