چند روز پیش فیلمی دیدم از جوانی که ادعا میکرد مهدی موعود است و آمده است
چند روز پیش فیلمی دیدم از جوانی که ادعا میکرد مهدی موعود است و آمده است.
جوانی که مبتکر - بهقول خودش- نوعی ورزش رزمی ایرانی بود و نویسنده و فیلسوف و در نهایت هم مهدی موعود.
بعد گویا روزنامهها و خبرگزاریها و هر رسانهی ممکنی حضرتش را باد کرده بودند تا برسد به یک برنامهی جنجالی تلویزیون و بعد از گفته بود من که مبتکر و فلان هستم چرا پس مهدی موعود نباشم؟
از نکات بارز حضرت بینشان بودنش بود و پرندهی شکاری روی شانه و اسب سفیدش، خودشان هم که هزار اللهُاکبر جکیجان با چوب دست موساییاش.
مفرح ذات بود. خندیدم و به یاد جوانانی افتادم که هزار قابلیت واقعی دارند و از جاشان کسی را خبر نیست. سر بر زانو گذاشتم و حکایتی بهخاطرم آمد.
کسی مدتها پیش هر دوست و غریبهای گفته بود ما طویلهای داریم که این سرش در غرب عالم است و آن سرش در شرق.
بسکه این را گفته بود روزی یکی از دوستانش گفته بود: من تا امروز نمیخواستم بگویم ما علمی داریم که ابرهای عالم را با آن جابهجا میکنیم.
فرد مذکور گفته بود: چرا دروغ میگویی این علم بلند را کجا میگذارید؟ دوست پاسخ داده بود در همان طویلهی شما.