بهروز بوچانی. از دیشب همه‌جا این نام پر شده، عده‌ای خیلی خوشدلانه تبریک گفته‌اند

بهروز بوچانی. از دیشب همه‌جا این نام پر شده، عده‌ای خیلی خوشدلانه تبریک گفته‌اند. عده‌ای پیگیر نامش بوده‌اند چون من. اما این نام و پیروزی‌اش هیچ ربطی به ما ندارد چون تمامِ دیگر نام‌هایی که بعد از عبور و فرار از دوزخ درخشیده‌اند. جالب این‌که با بوچانی ایلام صاحب دو ستاره‌ی گریخته و درخشیده شد.

این نام‌ها به‌طور خاص به ما ربطی ندارد چراکه چطور می‌شود در دل خطایی فراگیر، بیماریی فراگیر عده‌ای ادعای سلامت و برکناری کنند. ما در دل بیماریی سرطانی می‌زییم و همه در آن شراکت و سهم داریم. این نام‌های گریخته از تراخم و بیماری که بیماری خودشان را برداشته و برده‌اند تا در خاکی دیگر و جهنم دیگری چون «مانوس» درمان کنند جرات شفاخواهی و شفایابی داشته‌اند.

اگر ربطی به ما داشته باشند در ربطی عام است که به همه‌ی انسان‌ها ربط دارد به این مضمون که: در هیچ حالتی نبازید. زندگی شعبده‌های فراوانی دارد. همین.

اما در حالتی که می‌دانیم بوچانی حتا بعد از این درخشیدن هنوز در دوزخی دیگر اسیر و گرفتار است و هیچ درک و تجربه‌ای از تمام پنج سال تباه او نداریم چه چیزی را به هم تبریک می‌گوییم.

در پیگیری‌هایم برای پیدا کردن کمی اطلاعات از او به این سطرها رسیدم:
بهروز بوچانی (زادهٔ ۱۹۸۳، ایلام) روزنامه‌نگار و نویسنده ایرانی کرد است. شرح حال او با عنوان دوستی جز کوهستان ندارم که در اردوگاه پناهندگان مانوس نوشته شده، برنده گران‌ترین جایزه ادبی استرالیا، جایزه‌های ویکتوریا برای ادبیات و ویکتوریا برای آثار غیرداستانی ۲۰۱۹ مجموعاً به ارزش ۱۲۵٬۰۰۰ دلار استرالیا شد.[۱] او برای شرکت در مراسم جایزه اجازه نیافت از اردوگاه مانوس خارج شود.[۲] او از سال ۲۰۱۳ در مانوس گرفتار بوده‌است.[۳]

و خبرهایی دیگر از اینکه چرا گریخته، چرا نوشته، حسش چیست؟ همه‌ی این‌ها به کنار. عکس هایی که از بوچانی منتشر شده در خود حسی را منتقل می‌کنند که تو گویی مسیح است که برخاسته و رنج‌های ما را برداشته و برده و در جهنمی دیگر از کوچک‌ترین دریچه‌ی ممکن ـ واتس‌آپ- بدل به بخشوده شدن کرده است. اما با این‌همه آیا ما بخشوده می‌شویم که در ناصره مسیح را نشناختیم. نمی‌شناختیم. آیا این سنتی الهی است که هیچ پیامبری در شهر خودش یاوری نخواهد داشت.

چرا نمی‌اندیشیم به این‌که چطور ممکن است از چله‌ی این برهوت به ما تحمیل و تفهیم شده ستارگانی صعود کنند؟ یا اینجا برهوت نیست، یا آ‌ن‌ها که به زور تلاش می‌کنند اینجا را برهوت کنند و به ما هم بفهمانند این‌جا برهوت است خودِ شیطانند و هر کس که می ‌تواند از چنگال شیطان بگریزد حتا در دوزخ‌های دیگر باز می‌درخشد.

و اما سخن پایانی: تیتر «گران‌ترین جایزه‌ی ادبی» انگار آب دهان موجودات کریه‌ اعماق جهنم است که بر روی درخشش این ستاره می‌اندازند و این تنها می‌تواند از سرانگشت روزنامه‌نگارانی بیاید که برای نام و نان مدام در حال لیسیدن آلت شیاطین‌اند نه روزنامه‌نگارانی که در پی آشکار سازی حقیقت‌اند.