یونس چطور در شکم ماهی رفت؟.. قرآن برای مسلمانان نه یک کتاب که معجزه‌ای الهی‌ست

یونس چطور در شکم ماهی رفت؟

قرآن برای مسلمانان نه یک کتاب که معجزه‌ای الهی‌ست. کتابی که در باور یک مسلمان تمام دانش‌ها را در دل خود دارد و مرجع مشترک تمام فرق اسلامی است.

در عظمت و بزرگی این کتاب روایت‌های زیادی وجود دارد.
و در خود قرآن نیز برای اثبات اعجازش این‌طور آمده‌ است که هر کس می‌تواند یک آیه شبیه آیات قرآن بیاورد.

بنابر روایاتی از بزرگان نیز قرآن هفت بطن یا هفتاد بطن دارد. هر بطن دقیقن یک ساحت معنایی است که برای قومی و مردمی قابل فهم و گشایش است.

اما ما به‌جای ادامه دادن به بحثی چنین کهن و سابقه‌دار. بهتر است کمی تنها کمی از این شیوه و نگاه فاصله بگیریم.

قرآن در برابر ناباوران یک کتاب است. به یک ناباور نمی‌شود قرآن را با این نگاه نمایاند.

به او می‌شود گفت این کتابی‌ست که خواندن درستش شیوه و راه دارد.
باید تجوید آموخت و بعد از آن هم باز قاریان نخستینی که آن را خوانده‌اند هر کدام راه و روشی داشته‌اند.

اکنون که راه درستش را دانستیم. ترجمه و فهم معنایی آن هم نیازمند دانش زبان عربی و ادبی است اما تنها دانش ادب عربی هم کفایت نمی‌کند شأن نزول یا دلیل آمدن آیه و سوره هم مهم است یعنی دخالت تاریخ در متن. دخالت تاریخ در این متن نه تنها در دلیل آمدن آیات و سوره‌ها بلکه تاریخ در این متن آن را دو دسته کرده‌ است. پیش از هجرت و بعد از هجرت و هزارنکته‌ی دیگر.

در خود متن هم ما با چند راوی مواجهیم. خدا که مستقیم سخن می‌گوید. فرشته‌ی وحی که از طرف خدا سخن می‌گوید و...

و آیاتی که در باب مسائل فراوانی حرف می‌زنند و شیوه‌ی حرف هم یک‌شکل نیست یکی از مهم‌ترین شیوه‌های قرآن بیان تمثیلی است.
برای حرف‌ها مثال و نماد می‌سازد.

از این‌رو مخاطب اجازه می‌یابد دست به شرح و تفسیر این تمثیل‌ها بزند. با روش‌های ادبی و و نظری.

به‌طور مثال آیا ما اجازه نداریم حکایت حضرت یونس را این‌طور هم بفهمیم که ایشان دچار مشکلی سخت و صعب شد و گرفتار آمدن در شکم ماهی استعاره‌ای از وضعیت اوست.
یعنی در دل بزرگی‌ها گرفتار شدن. در دل دریای وسیع و باز در دل دریای وسیع در میان ماهی‌ای عظیم گرفتار آمدن.

آیا این روایت نمی‌تواند بیان‌گر مرحله‌ای از سلوک درونی او باشد که برای خطایی یا آزمونی دچارش شده است و این دچار شدن با چنین تمثیلی بیان می‌شود.

این فهم در حد و افق فهم عقل امروز است. و انسان همیشه در افق عقل روزش می‌زید. شاید در افقی دیگر و حد دیگری از عقل فهم دیگری بشود داشت. و شاید فهمی در کنار فهم‌های دیگر بتواند همیشه بهره‌ای از مقبولیت را حفظ کند.

اما این فهم برای انسان امروز که شک از اصول اولیه‌ی اوست قابل‌قبول‌تر است.

https://telegram.me/andaromidvari