یادداشتی بر سرزدن اثری از فریاد ناصری. عبور از ادبیات پیشاجنسی. امیرحسین بریمانی
یادداشتی بر سرزدن اثری از فریاد ناصری
عبور از ادبیات پیشاجنسی
امیرحسین بریمانی
انتشار در روزنامه نوآوران
-
در این یادداشت قصد دارم تا سویهی کلی شعر فریاد ناصری در مجموعه شعر اخیر او یعنی "سرزدن" را تببین کنم. به همین دلیل بهتر است نام نقد را بر این مطلب نگذاریم چراکه این یادداشت عملا به چیستی شعریت ناصری نمیپردازد بلکه رویکردی کلینگرانه به شعر او دارد و سعی دارد تا زمینهای برای خوانش اشعار مهیا کند که اشعار این مجموعه، خود ذاتا دارای آن نیستند.
شعر اروتیک فارسی، امر جنسی را در شکلی پیشاجنسی محقق کرده است. حال محتملترین علت آن میتواند "ترس از سانسور" شدن باشد اما ابدا چنین نیست! شاعران یا بهتر است در حالتی کلیتر بگوییم جامعهی ما به درکی صرفا فیزیولوژیک از امر جنسی نایل آمده است و همواره تصویروارهای مبهم از چیستی آن در نظر دارد که نمود آن در هنر، بدین صورت خواهد بود که هنر ما در باب امرجنسی، نمیتواند رک و صریح باشد. نکتهی اصلی اینجاست که شاعر در این مواقع، امرجنسی را دچار پردهپوشی نمیکند بلکه به کلی نسبت به بازنمایی آن ناتوان است. حال نباید این شبهه پیش بیاید که بنده عدم آگاهی جامعه نسبت به امرجنسی را مد نظر دارم بلکه بحث تنها بر سر درونی و نمادین کردن آن است. امرجنسی در زبان ما نمادین شده است و همواره چون نیرویی انرژیک در زبان رخ مینماید؛ دلیل اینکه دشنامهای در بردارندهی واژگان آلات جنسی، کارکرد بروز عواطف را دارند نیز در همین مهم است. تابحال در شعر فارسی، کارکرد این دسته از واژگان چیزی جز ایجاد فضای طنز یا بیان شدت یک عاطفه نبوده است که از نمونههای متاخر آن میتوان به براهنی و عبدالرضایی اشاره کرد که نامبردهی دوم، شکل وقیحتری از این رویکرد را به نمایش گذارده است. با این تفاسیر بهتر است جملهی ابتدایی این پاراگراف را اصلاح و اذعان کنم که چیزی به نام شعر اروتیک در تاریخ شعر فارسی وجود ندارد و در سطح نمادین، جامعهی ما در وضعیتی پیشاجنسی به سر برده است.
حال چیزی که در لایههای زیرین اشعار فریاد ناصری به چشم میخورد و از لحاظ جامعهشناختی حائز اهمیت است، حرکت ناخواستهی او به سمت ادبیات اروتیک بوده است؛ ادبیاتی که قادر است پیوند عشق را با نشانگان گذرای جنس بیامیزد و بدین لحاظ راهگشا باشد. درواقع بهتر است این موضوع را اینطور بیان کنم که عشق در اشعار فریاد ناصری به ساحت تشیبهها و فانتزیها نگریخته و از طرفی هم تن به ابتذال اشعار سادهنویسی نداده است. اندام بدن در اشعار این کتاب به کرات به چشم میخورد و این گویای تلاش فریاد ناصری برای هل دادن جسم و جنسیت به زبان است. به عنوان مثال میتوان به این سطور اشاره کرد: "سلام بر آن روز/روزی که رانهایت شکافته میشوند/و اسم پسرم گیل گامیش باشد" و یا "عشق/قرائتی آزاد از تنهایمان بود" و همچنین "قسم به گیرهای که هنوز/طعم سینهبند تو در بند رخت/زیر زبانش مانده است".
فضای تماتیک اشعار این مجموعه، روحیهی سرکشیست که تمایل به نفی و از سمتی دیگر به پذیرش وضعیت نابسمان دارد. اما پذیرشی که صورت میگیرد، جنبهای خودآزارانه به خود گرفته و باعث رنجش راوی میگردد و در سمت مقابل، سویهای دیگری هم وجود دارد که گذشته را نفی میکند و میل به فراوری از وضعیت موجود دارد اما در همین رویکرد هم باز خصیصهی خودآزارانه وجود دارد. از دستهی اول میتوان به اشعاری همچون "گزارش"، "پرسه در خاطرات تباه" و "ابوالفضل بیهقی" اشاره کرد و همچنین در دستهی دوم نیز اشعاری چون "نسخ" و "زخم" حضور دارند.
بهطور کلی سرزدن از مجموعه اشعاریست که شاید بتوان رویکردهای بدیع (هرچند کمرنگ) به عشق را در آن یافت و با تاکید کردن به آن، احتمال اینکه تکرارزدگی مضامین شعر معاصر ما کمتر شود وجود دارد.
https://telegram.me/andaromidvari