✅ دو انقلاب نافرجام و جابه جایى نزاع دو نهاد دین و دولت …

✅ دو انقلاب نافرجام و جابه جايى نزاع دو نهاد دين و دولت



💢 دشواری ذاتی فهم تاریخ بشر آنجاست که روبنای نزاع اصیل میان چپ و راست را همواره نزاعی پوشالی بر سر قدرت میان راست و راست تر پر می کند: همواره بلوک قدرت راست میانه ای هست که در نقش چپ قلابی، علم مطالبات سیاسی و اعتراضات آزادیخواهانه مردم را بدست گیرد و انرژی سیاسی غیرقابل مهار چپ را تحت کنترل تکنسینهای حرفه ای سیاست قرار دهد.

💢 یکی از آن شکافهای اساسی دست راستی در تاریخ معاصر ایران و شاید مهمترین آن،‌ نزاع میان شرع و عرف، روحانی و پادشاه یا نهاد دین و نهاد دولت است. چپ، اگرچه در برهه های کوتاهی در حوالی مشروطه و انقلاب ۵۷ به دشواری توانسته صف بندی کاذب دو نیروی راست را بر هم زند و با یارگیری توأم از شرع و عرف صف بندی اصیلی در برابر ائتلاف پنهان راست گرایان عرفی و شرعی پدید آورد، اما هر بار پس از اندکی اختلال بار دیگر سوزن تاریخ به جای نخستین خود بازگشته است و نیروهای اقتدارگرای عرفی و شرعی به بازی پیچیده خود بر سر تقسیم قدرت و سلطه بر انسان و جامعه ادامه داده اند.

💢 امین الدوله، منورالفکر راست گرای عصر قاجار در روزگاری که دیگر همتایان او سودای سرنگونی پادشاهی ناصرالدین شاه را در سر می پرواندند، در نامه ای به وی، صحنه تحولات سیاسی ایران و بویژه فعال شدن گسل روحانیت و سلطنت را چنین توصیف می کند:

👈تدبیر و کفایت علما باعث تقدم و شدت نفوذ ایشان نشده است، چرا که نفاق و خلاف خودشان با یکدیگر و آن همه معاملات فضیحه و احکام غیرمشروع که از دوایر آنها صادر و حقوق خلق را ضایع می کنند و خون ها که از ظاهر و باطن این قوم در دل مردم هست، بایستی مرجعیت مسلمین یکباره از ایشان منصرف شده باشد. [در واقع] بی اعتنایی و ناحسابی و شرّ و شلتاق دستگاه دولت و سیاق حکمرانی، مردم را نه از روی اعتقاد و اعتماد و نه به دلخوشی و امید به آقایان ملتجی کرده است، بلکه از کام شیر به دهن اژدها می روند. هر روز که دولت یک محکمه منظم و دادخواهی معتدل موجود کند و مردم ببینند که عرض و مال آنها به میزان حق و عدل محفوظ است، برای علمای اعلام جز مسائل حلال و حرام و فتاوی و صلوات و صیام نخواهد ماند.» (به نقل از کتاب جابه جایی دو انقلاب، مهدی نجف زاده، ص ۱۴۵)

💢 نکته بسیار جالب این است که در صورت جابه جایی کلمات «دولت» با «علما» تحلیل امین الدوله را عینا می توان درباره انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ و اقبال مردم به دولت عرفی در برابر حکومت شرعی به کار برد. در واقع این پابرجا بودن صحنه کلی منازعه شرع و عرف به رغم تمام تحولات و مباحثات و حوادث تاریخی، این نکته را به نظر می رساند که ما حصل دو انقلاب بزرگ ملت ایران در دو سده اخیر در نهایت جابه جایی راست و راست تر بوده است: اگر پیش از مشروطه شرع در ناحیه راست میانه و عرف در ناحیه راست تر قرار داشت و علما نمایندگی مطالبات چپ مردم را بر عهده داشتند، امروز عرف در ناحیه راست میانه و شرع در ناحیه راست تر قرار دارد و توسعه خواهان سکولار نمایندگی مطالبات چپ مردم را بر عهده دارند. آنروز نیروهای شرعی عنوان «اعتدالیون» را برای خود می پسندیدند و نیروهای عرفی برای دفع مخافان به استدلال «حفظ نظام و بیضه اسلام» تمسک می کردند و امروز نیروهای عرفی عنوان «اعتدال» را بر خود می گزینند و نیروهای شرعی آنان را به اختلال درنظام و اسلام متهم می کنند.

♦️ این وضعیت در یک کلام یعنی آنکه انقلاب اسلامی هم علی رغم عظمت مضاعف آن نسبت به نهضت مشروطه سرآخر نتوانست که «نظام سیاسی ایرانشهری رسوب کرده در تاریخ ما» را دگرگون کند و باز هم اشباح اسطوره ای دین سالاری و سلطنت روح آنرا به تسخیر درآورده اند. امروز پرسش ما که به آرزوی تاریخی امکان توسعه خارج از ساختار اقتدارگرا و بسته ی عرفی و شرعی می اندیشیم این است که آیا امکان برون رفت از این ساختار منحط تاریخی وجود دارد یا اینکه آنطور که سیدجواد طباطبایی از ما می خواهد باید بپذیریم که ایران، تا بوده همین بوده و تنها انتخاب ما میان سلطنت عرفی و حکومت مطلقه شرعی است؟
💢 محمد حسین بادامچی

به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEOL5PA81hI9ioK_EA