🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆 … …تریلوژی امشب مطب من … …اپیزود اول:

🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆



#داستانک

تريلوژيِ اِمشبِ مطبِ من....

اپيزودِ اوّل:

همينكه وارد مطب شد ديدم كه صورتش كَجِه ... و علائم فلج عصبِ هفتم صورت را داره.... و موقعيكه خوب معاينه اش كردم تشخيص واسه ام مُحرز شده بود و مونده بود تدابير درماني .... دوتا قطره چشمي مرطوب كننده روزانه واسَش نوشتم و ژِلِ مرطوب كننده چشم برايِ شبها و همينطور كه داشتم اينارو نسخه ميكردم ازش سئوال كردم : چي شد كه صورتتون كج شد.. يكمرتبه بغضش تركيد و گفت:
اوّل با هزار ترفند خَرَم كرد، بعد زد تو گوشم كَرَم كرد، حالام كه صورَتَمو كج كرد
و بعد با گريه ادامه داد :
آقايِ دكتر من نميدونستم معتاده و زَنِش شدم.....

اپيزودِ دوّم:

آقاهه روستائي مريضم بود و ميشناختمش و چند وقت قبل عملش كرده بودم اونوقت امشب با توپِ پر اومد داخل مطب و گفت :
عااامو وخي اين شيشه كه كار گذاشتي تو چِشم منو دَرِش بيار.... شبا كه ميرم صحرا عينهو گُرگ چشمام برق ميزنه... كم مونده زوزه ام بكِشم تا همه فرار كـنن...
گفتم : بگير بشين حاج آقا .. اوّل ازون كه اين شيشه نيست و بهترين لنز آمريكائيه كه تو چشمتون كار گذاشتم... ثانياً اگه بخواي درش بياري كه اينجا نميشه ، بايد دوباره بياي اتاق عمل ... سوماً بعضي ازين لنزاي داخلِ چشمي اولّش شبا برق ميزنن و يه مدت كه گذشت خوب ميشَن...
اونوقت آروم شد و نشست...

اپيزود سوّم:

ديگه همه جور پُز دادنو ديده بوديم غيرِ اينكه مريضِ امشبم همون بدو ورود دراومده به من ميگه:
آقاي دكتر من همونم كه واسه يه شالازيون ساده رفتم كلينيكِ نورِ تهرون.... ولي حالا چشمم آب آوورده اومدم پيشِ شما ... گفتم: خُب حالام تشريف ميبردين همون تهرون ... گفت :
نه جسارت نشه، منظورم اينه كه اينقد تعريفتونو كردن كه ما بهتون ارادت پيدا كرديم....

یادداشتهای دکتر زندی
#کانال_دکتر_میلان

به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇

https://t.me/joinchat/AAAAAEOL5PA81hI9ioK_EA