✍جواد شریفی «طلبه حوزه علمیه مشهد»:

#تحلیل_خبر_طلبه_پیانیست

✍جواد شریفی" طلبه حوزه علمیه مشهد" :

به اقتضای صرف ده سال از عمرم در حوزه علمیه و تجربه و مشاهده و مصاحبه های مکرر با بسیاری از طلبه ها میتوانم مدعی وجود "ارتداد خفی" در میان حوزویان باشم. منظورم از "ارتداد خفی" این است که قبسی از آتش #مدرنیته و #جهانی شدن و #علوم انسانی دامن حوزه علمیه را نیز گرفته و این سه گانه جادویی، ذهن و ضمیر بسیاری از طلبه ها را با تشکیک های جدی روبرو کرده است. نُرم های (۱) اعتقادی که از سوی حوزه علمیه به طلبه ها تحمیل می شوند دیگر به اندازه کافی قانع کننده نیستند و بسیاری طلبه ها این اعتقادات را پس می زنند اما به علل گوناگونی که اینجا مجال طرحش نیست توان این که بی اعتقادی خود را آشکار کنند ندارند. می دانم که آن چه اینجا می نویسم اسرار ممنوعه حوزه است که از باب: "جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد" ممکن است برایم زحمت آفرین شود؛ اما این ها باید دانسته شوند. گستره "ارتداد خفی" در میان طلبه ها چنان است که مثلا در مورد مسئله خدا، برخی خودشان را آتئیست و برخی ندانم گرا می نامند. در مورد نبوت، برخی پیامبر را یک عارف معمولی و دین وی را حاصل تجارب عارفانه ایشان می دانند. در مورد مناسک، نماز و روزه را یا انجام نمی دهند یا التزام کاملی بدان ندارند. در مورد مسئله امامت و... نیز تفاوت های آشکاری با نُرم های رایج و رسمی دارند. این تغییرات بنیادی در ساحت فکری، طبیعتا به ساحت رفتار و عمل نیز سرایت می کند و این دست طلبه ها کارهایی می کنند که تا پیش از این از طلبه ها انتظار نمی رفت. کوتاه سخن این که در حد مشاهده محدود نگارنده، روبرویی ولو اندک و سطحی برخی طلبه ها با مدرنیته، جهانی شدن و علوم انسانی ، با تغییر نُرم های اعتقادی طلبه ها، نرم های رفتاری شان را نیز تغییر داده است. این نکته در کنار مسئله فردیت های روزافزون و عطش یونیک بودن انسان مدرن، "طلبه های نا طلبه" را پدید آورده است.
به عقیده من _اگر نگویم همه یا بیشتر_ بخش قابل توجهی از طلبه هایی که با داشتن لباس روحانیت، می نوازند، می خوانند، حرکات ورزشی نمایشی اجرا می کنند، استندآپ می کنند و... به منظور بروز دادن فردیت ویژه شان است. آن ها از طرفی می خواهند به آن چیزی که علاقه دارند بپردازند و از طرف دیگر می خواهند بخاطر این کنش های غیرمعمول شان از سوی حوزه علمیه، همصنفان خود و قشر سنتی جامعه سرزنش نشوند. برای این منظور آن ها اهدافی روبنایی برای خود تعریف می کنند. آن ها این کارها را می کنند چون به این کارها علاقه دارند و این هیچ اشکالی ندارد اما برای فرار از سرزنش، چنین عنوان می کنند که حضور آن ها در آن حرفه به عنوان یک روحانی و با لباس روحانیت، باعث هدایت و جهت دهی ارزشی اهالی آن هنر و حرفه می شود. بر اساس این پندار فریبنده، یک روحانی پیانو نواز جماعت پیانو نواز را هدایت می کند و دل های آن ها را به سمت اسلام جذب می کند. یک روحانی بیلیارد باز سبب می شود جماعتی از اولیا اللهِ بیلیارد باز بوجود بیاید و مثلا بر سر بیلیارد قمار بازی نکنند. آن روحانی که در شمایل بوقچی در ورزشگاه ظاهر می شود علاقه خود به حضور در ورزشگاه را ممکن است این گونه توجیه کند که حضورش سبب جذب دلهای افراد به روحانیت و یا اخلاقی تر شدن فضای ورزشگاه می شود. یکی دیگر از نکات مهم دیگر این است که این گونه روحانی ها این گونه پنداری نیز دارند که حضورشان در عرصه های گوناگون اجتماعی _هر جایی به جز عرصه علم و معرفت دینی_ سبب افزایش محبوبیت روحانیت در جامعه می شود. گمان بسیاری بر این است که محبوبیت و مرجعیت اجتماعی روحانیت که به برکت اسلام سیاسی و حضور پررنگ و البته ناموفق شان در اداره کشور از بین رفته است با این گونه کارها بیشتر می شود. خلاصه سخنم اینکه: بخش قابل توجهی از روحانیون نوازنده و خواننده و ورزشکار تنها بخاطر علاقه شخصی شان به این فعالیت ها رو می آورند اما برای فرار از سرزنش و فشار بیرونی، هدف هایی چون جهت دهی ارزشی و هدایتگری را مطرح می کنند. قطعا داشتن علاقه هایی از این دست، اشکالی ندارند اما صداقت با خود و مردم نیز بسیار مهم است.



▪️کانال دین و جامعه

*پانوشت :
نُرم ( norm) : ضابطه ٬ دستور



آنتی اولیگارشی👇
@antioligarchie