✍ علی اکبر جوانفکر

✍ علی اکبر جوانفکر

‍ 🔻باید خون گریست ❗️


آقای داوود حسین زاده یکی از علاقمندان به دکتر احمدی نژاد و مدیر کانال تلگرامی "سیاست بدون سانسور" ، با برخی اتهامات واهی در معرض رفتار ناعادلانه و دور از انتظار در دستگاه قضایی قرار گرفته است.

وی که به دلیل بیماری و معلولیت جسمی، تحت درمان و رسیدگی های پزشکی بوده است ، بر اثر همین رفتارهای ناصواب و برخوردهای غیرموجه ، با آسیب های روحی و جسمی شدیدی مواجه شده و سلامت او در وضعیت نگران کننده ای قرار گرفته است.

از وی خواستم شرح آنچه را که بر او گذشته است، برایم بنویسد تا از طریق این کانال، به اطلاع افکار عمومی رسانده شود، مردم بخوانند و خودشان قضاوت کنند که بر سر یک انسان، فقط به این دلیل که طرفدار دکتر احمدی نژاد بوده است ، چه آورده اند؟

اینجانب داوود حسین زاده ، معلول شدید جسمی ادمین کانال «سیاست بدون سانسور» با اسم مستعار "اشکان سالارنژاد" هستم.


در تاریخ 12 آذرماه سال 96 در بیمارستان هشترود و نیم ساعت بعد از عمل جراحی روده، بازداشت شدم.

با وجود مخالفت پزشکان و خطر جانی برای جا به جایی بیمار، ماموران مرا در وضعیت نیمه بیهوشی و بدون کادر پزشکی به تهران منتقل کردند. در میانه راه، در مقابل روستایم ایستادند و اهالی روستا را صدا کردند که برای آخرین بار با بنده خداحافظی کنند! سئوال اهالی روستا این بود که مگر او چه کرده است که بازداشتش کرده اید؟ به آنها گفته شد که حسین زاده به اتهام جاسوسی بازداشت شده است.

در مسیر انتقال به تهران ، بر اثر جا به جایی نا صحیح ، دچار شکستگی پا و پارگی بخیه ها و عفونت شدید شدم. ساعت دو بعد از نیمه شب ، به مقابل دادگاه فرهنگ و رسانه رسیدیم. بر اثر عفونت شدید و خونریزی حاصل از پارگی بخیه ها و شکستگی پا ، بیهوش شدم و مامور همراه که از مشاهده وضعیت بحرانی من ترسیده بود مرا به بیمارستان منتقل کرد اما پزشکان وقتی فهمیدند متهم سیاسی هستم ، حاضر نشدند به وضع من رسیدگی کنند و دوباره مرا با همان حال از بیمارستان به دادسرای فرهنگ و رسانه منتقل کردند.

ساعت هشت صبح بنده را از درب پشت و از مسیر راه پله و با برانکارد به طبقه دوم دادسرا بردند تا مردم این صحنه را نبینند. با همان حال مرا تحت بازجویی قرار دادند و تا ساعت ۱۴ از من بازجویی کردند، در حالی که حتی از یک داروی مسکن هم محروم بودم. من به نارسایی قلبی و کلیوی نیز مبتلا بودم . از یک طرف دچار خونریزی ناشی از باز شدن بخیه ها و شکستگی پا بودم و از طرف دیگرعفونت باعث بیهوشی من شد.

درچنین وضعیتی مرا به بیمارستان انتقال ندادند و عنوان کردند که باید یک وثیقه صد میلیونی گذاشته شود تا اجازه انتقال بدهیم.

وقتی ماموران وخامت حال بنده را مشاهده کردند، از خانواده ام تعهد گرفتند که ما داوود را سالم و بدون هیچ مشکلی تحویل شما دادیم و اگر اتفاقی برای وی بیفتد به ما ارتباطی ندارد.

نزدیکی های عصر مرا به درمانگاه منتقل کردند و بعد از پانزده روز به شهرستان منتقل شدم و در انجا بازداشت خانگی کردند، به طوریکه حتی نمی توانستم با پزشکم با گوشی حرف بزنم یا با کسی ملاقات نمایم. زیرا خانواده ام را تهدید به برخورد کرده بودند.

بعد از چند ماه خانه نشینی ناشی از تهدید خانواده ، وضعیت پاهای شکسته و روده ام بر اثر عدم رسیدگی به وخامت گراییده و اکنون در شرایط قطع هر دو پا هستم و روده ام نیز فلج شده و از کار افتاده است.


سوال من معلول این است که مگر مرتکب چه گناه و جرمی شده ام و چرا با من و خانواده ام چنین رفتار وحشتناکی صورت گرفته است.

در روستای محل زندگی ما شایع کردند که فلانی ضد انقلاب و جاسوس است. این امر باعث فشارهای روحی فراوانی بر خانواده ام گردیده و خودم نیز از برخی حقوق اجتماعی ام محروم شده ام.

متاسفانه بعد از آن همه آزار و اذیت ، هنوز هم رهایم نکرده اند. عامدانه جلسات دادکاه مرا در تهران برگزار می کنند تا امکان دفاع از خودم را نداشته باشم .

آنها به خوبی میدانند که داوود حسین زاده ساکن روستا و معلول شدید جسمی است و وکیل یا قیم ندارد و نمی تواند در جلسات دادگاه شرکت کند. یارانه 45 هزار تومانی و حقوق ناچیز بهزیستی است که کفاف هزینه یک قلم داروی مرا هم نمی کند. دیروز خبردار شدم که دادگاه را بدون حضور بنده تشکیل داده و حکم هم صادر کرده اند.

بنده از قاضی محترم سئوال می کنم که آیا از وضعیت جسمی و مالی بنده خبر دارد؟ چرا طبق قانون ، پرونده ام را به شهر خودم انتقال ندادند تا بتوانم از خودم دفاع کنم؟!

من این ها را نوشتم تا همگان بدانند که من یک انسانم و دستگاه قضایی با یک انسان چگونه رفتار می کند!


@antioligarchie