🔺وقتی آیت الله خامنه‌ای با یک تربت سیلی را بند می‌آورد … «پس از پایان نماز دیدیم سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده، تا جایی که ب

🔺وقتی آیت الله خامنه ای با یک تربت سیلی را بند می آورد.

"پس از پایان نماز دیدیم سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده، تا جایی که به ایوان مسجد - که نیم متر از سطح زمین بلندتر بود - رسیده بود. با صدای بلند از مردم خواستم با این حادثه مقابله کنند. جریان سیل دو سه ساعت ادامه یافت . در این مدت صدای آوار خانه‌ها را یکی پس از دیگری می‌شنیدیم. حتی ترسیدم مسجد نیز خراب شود. همه چیز وحشتناک بود: تاریکی ناشی از قطع برق، سیل خروشان و بی امان، خراب شدن خانه‌ها و فریاد کمک خواهی مردم.

در چنین حالت بحرانی و وحشتناک، ذهن انسان فعال میشود و دنبال وسیله‌ای برای مقابله با وضع موجود میگردد. قبلاً این مطلب را شنیده بودم که برای رفع چنین خطر فراگیر گریزناپذیری میتوان به تربت سیدالشهداء توسل جست. قطعه‌ای از تربت که خدا به برکت وجود ریحانه‌ی پیامبر بدان شرافت بخشیده، در جیب داشتم.
آن را از جیب بیرون آوردم، به خدا توکل کردم و آن را در میان امواج پرتلاطم سیل پرتاب کردم. لحظاتی نگذشت که به لطف و فضل خدا سیل بند آمد.پس از آنکه سیل بند آمد کمیته‌ای برای کمک به سیل زدگان تشکیل دادیم"/ برگرفته از کتاب خاطرات رهبری

@antioligarchie